بابک گرمچی در گفت وگو با خبرنگار ایمنا، یاد استاد محمود فرشچیان را گرامی داشت و او را هنرمندی بیبدیل معرفی کرد که برای پدید آمدنش مجموعهای از شرایط و عوامل باید درهم آمیخته میشد و اظهار کرد: دنیا باید خیلی از عوامل را در هم ادغام کند تا یک دانشمند، یک هنرمند و در واقع انسانی باارزش به وجود بیاید که بتواند تأثیری عمیق بر جهان اطراف خود بگذارد. استاد فرشچیان از جمله همین انسانها بود.
وی با بیان اینکه زندگی استاد فرشچیان از همان آغاز، بستری مناسب برای رویش هنر او فراهم کرده بود، افزود: پدر فرشچیان از فرشبافان حرفهای بود و کودک خردسال در حجره پدر با طرحها، رنگها و فرمهای سنتی انس گرفت. او با تماشای فرشهایی که در حجره عرضه و فروخته میشد، از همان کودکی در دنیای رنگ و نقش غوطهور شد و پیوندی عمیق با هنر سنتی ایران یافت.
این نقاش و گرافیست ایرانی ادامه داد: این زمینه خانوادگی با تحصیل در هنرستان تکمیل شد؛ جایی که استاد فرشچیان به آموزش طراحی قالی، سرامیک و هنرهای وابسته پرداخت و در کنار آن، از حضور استادان بزرگی بهره برد؛ استادانی چون بهادری، که خود از شاگردان برجسته کمالالملک بود.
گرمچی یادآور شد: فرشچیان تمامی سبکهای جهانی و نیز مینیاتورهای ایرانی را از تبریز و بغداد تا شیراز و دوره مغول با چشم دید، بررسی کرد و درونی ساخت. او توانست همه این عناصر را در هم بیامیزد و به سبکی فردی و ویژه برسد؛ سبکی که پیوندی میان خیال و واقعیت است.
وی ادامه داد: استاد فرشچیان با این ترکیب تازه توانست در ایران و جهان عرض اندام کند. از پیش از انقلاب، امکانات خانواده و حمایتهای دولت وقت، شرایطی را برای استاد فراهم کرد تا پلههای ترقی را بپیماید. پس از انقلاب نیز با خلق آثاری چون عاشورا و ضامن آهو، توانست مفاهیم مذهبی و عرفانی را در آثار خود متجلی سازد و باز هم در جامعه هنری ایران و جهان شاخص شود.
این هنرمند در ادامه سخنانش، به نقش شهر اصفهان در بالندگی فرشچیان اشاره کرد و گفت: بودن در شهری چون اصفهان، که میتوان آن را قلب هنر ایران دانست، بیتأثیر در زندگی و خلاقیت او نبود. استاد فرشچیان هرچه پیشتر میرفت، راسختر میشد برای خلق آثار تازه و ارزشمند. هنرمندی با چنین نام و شهرتی، از امکانات مادی نیز برخوردار بود و این امکان را یافت که بدون دغدغه مالی، تمام عمر خود را صرف آفرینش آثار هنری کند.

گرمچی با نگاهی تحلیلی خاطرنشان کرد: به نظر من سبک استاد فرشچیان انتهای مینیاتور کلاسیک بود. از این پس، هر ادامهای تکرار استاد خواهد بود. او ختم مینیاتور سنتی و کلاسیک ما است. تکرار آثار فرشچیان توسط دیگران، دیگر نمیتواند نام و نشانی برایشان بیاورد، همانگونه که استاد شجریان نیز نقطه پایان یک دوره موسیقایی بود. این دوران تکرارناپذیر خواهد بود مگر آنکه نابغهای نو ظهور کند و با ترکیب هنر مدرن با سبک فرشچیان، راهی تازه بگشاید.
وی ادامه داد: شاید بتوان هنر آینده را در پیوند میان مدرنیته و سبک استاد جستوجو کرد؛ اما بعید به نظر میرسد که کسی بتواند همانگونه که فرشچیان کرد، خلاقیتی بدیع و جهانی پدید آورد. رزومه استاد پر است از مدالهای افتخار و یادمانهایی که در جشنوارهها برایش رقم زدند. حمایتهای فراوان دولتها، ارگانها و نهادهای فرهنگی نیز سبب شد او بتواند مسیر یافته خود را با آرامش بیشتری بپیماید.
این هنرمند و نقاش ایرانی با لحنی اندوهگین ادامه داد: اما تأسف من از این است که چرا هنرمندی به این بزرگی، پایان عمر خود را در ایران نگذراند و تنها پیکر بیجانش به وطن بازگشت تا در این خاک دفن شود. این موضوع برای من بسیار ناراحتکننده بود. امیدوارم که چنین اتفاقی تکرار نشود و هنرمندان بتوانند در سرزمین خود زندگی کنند، خلق کنند، آموزش دهند و سرانجام نیز در همین خاک آرام گیرند.
وی در پایان سخنان خود، آرزو کرد که هنرمندان ایران همچون استاد فرشچیان فرصت یابند تا بیدغدغه و با آرامش، هنرشان را به جهانیان عرضه کنند. او گفت: امیدوارم آموزههای استاد فرشچیان و تلاشهای او برای هنر، درسی بزرگ برای ما باشد؛ درسی که به ما بیاموزد کارهایمان را با دقت، آرامش و صبوری انجام دهیم و آثاری ماندگار برای این سرزمین بیافرینیم.


نظر شما