گنج روایت‌ها، جنگ روایت‌ها

مهم‌ترین عناوین روزنامه‌های امروز _دوشنبه ششم مرداد_ را در ادامه می‌خوانید.‌

به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانه‌های آزاد، روزنامه‌ها و مطبوعات در هر جامعه‌ای از ارکان توسعه و دموکراسی به‌شمار می‌آید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را به‌صورت روزانه در دستور کار خود دارد.

روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «برنامه ۱۰ ساله جهش صنعت هوایی» نوشت: «رئیس سازمان هواپیمایی کشوری از تدوین برنامه ۱۰ ساله «جهش صنعت هوایی» با مشارکت روسیه و چین خبر داد و تأکید کرد: «مذاکرات برای خرید هواپیماهای نو آغاز شده و نوسازی ناوگان با جایگزینی هواپیماهای فرسوده، اولویت اصلی است. در کوتاه‌مدت نیز پروازهای اربعین با نرخ مصوب ۱۳ تا ۱۵ میلیون تومان و استفاده از هواپیماهای پهن‌پیکر و MD انجام می‌شود.»

در سال‌های اخیر، کمبود ناوگان، مهم‌ترین علت ناهماهنگی عرضه و تقاضا و افزایش نرخ بلیت در بخش هوایی عنوان شده است. طبق آماری که سازمان هواپیمایی اعلام کرده کمتر از ۲۰۰ هواپیما در کشور به طور معمول سر پا است و بقیه ناوگان موجود، عموماً به‌خاطر مشکل تأمین قطعه غیرفعال است. حسین پورفرزانه، رئیس سازمان هواپیمایی با اشاره به ناوگان فعال هوایی گفت: «در حال حاضر ۱۸۰ هواپیمای فعال داریم و برای پاسخ به تقاضا در نهایت نیاز ما ۲۰۰ هواپیما است.»

پیش از این، بارها از سوی سازمان هواپیمایی کشوری، تعداد ناوگان مورد نیاز برای برابری عرضه و تقاضا ۵۰۰ تا ۵۵۰ فروند اعلام شده بود. اما رئیس سازمان هواپیمایی کشوری این آمار را دقیق و درست ندانست و گفت: «ما ارزیابی‌های مداومی انجام داده‌ایم و طبق این ارزیابی‌ها نیاز ما در مواقع عادی ۲۰۰ هواپیما است و در مواقع اوج تقاضا مانند نوروز یا حج و اربعین، برای پاسخ به تقاضای بالا در زمانی محدود، ۲۰ هواپیما باید به ناوگان اضافه شود.»

وی افزود: «ما نیاز و تقاضای پرواز مبتنی بر تمام استان‌ها از سال ۱۴۰۱ تا کنون را رصد کرده‌ایم. طبق این رصد، الان می‌دانیم چند ساعت پرواز و چه تعداد هواپیما برای این پروازها نیاز داریم. در حالت نرمال به ۲۰۰ هواپیما و در زمان افزایش تقاضا به ۲۰ هواپیمای زاپاس نیاز داریم. موضوعی که در این سال‌ها از آن غافل بوده‌ایم؛ تعداد هواپیما مهم نیست، مهم این است که هواپیماهای در اختیار فعال باشد یعنی هر هواپیما طبق استاندارد باید روزی ۶ پرواز انجام دهد. اگر هواپیما نتواند این تعداد پرواز روزانه را انجام دهد به مشکل کمبود ناوگان برخورد می‌کنیم.»

نوسازی ناوگان هوایی برای افزایش بهره‌وری و به روز شدن خدمات هوایی، همواره از برنامه‌های توسعه صنعت بوده است. اما به‌خاطر مسائل اقتصادی و موضوع تحریم این صنعت، نوسازی ناوگان با هواپیماهای سن بالا انجام شده است. رئیس سازمان هواپیمایی کشوری اکنون از نوسازی ناوگان با هواپیماهای سن پایین و نو خبر می‌دهد. هر چند به گفته پورفرزانه، «در استانداردهای جهانی، سن هواپیما موضوعی با درجه اهمیت بالا نیست و در ایمنی و امنیت پروازها عوامل متعددی دخیل هستند، اما در برنامه ارتقای صنعت هوایی واردات هواپیماهای نو نیز میسر خواهد شد.»

وی در توضیح برنامه سازمان هواپیمایی برای نوسازی و جوانسازی ناوگان گفت: «ما طرح بزرگی برای جهش صنعت هوایی داریم، این طرح با دو کشور چین و روسیه به پیش می‌رود، هم با چین و هم با روسیه مذاکرات متعددی انجام شده است.»

وی افزود: «به لحاظ فنی نه به لحاظ ملاحظات دیگر، باید کاری کنیم که نوسازی ناوگان به صرفه باشد. در حال حاضر مانع اصلی خرید هواپیماهای نو برای ایرلاین‌ها، موضوع بازگشت سرمایه و به‌صرفه بودن آن است. با قیمت‌های کنونی نرخ بلیت، خرید هواپیمای نو برای شرکت‌ها به صرفه نیست. اما ما به عنوان سیاست‌گذار صنعت هوایی برنامه‌ای داریم تا از نظر تکنیکال و اقتصادی خرید هواپیمای نو برای شرکت‌ها متناسب باشد و این دو هم همدیگر را پوشش دهند و هم نیاز کشور مرتفع شود.» پور فرزانه افزود: «شاید هنوز زود باشد که مثلاً برای واردات هواپیمای نو تاریخ دقیقی را مشخص کنیم ولی بزودی در این خصوص جمع‌بندی می‌شود و سیاست‌گذاری ۱۰ ساله ارتقای صنعت هوایی و نوسازی و جوانسازی ناوگان را اعلام می‌کنیم. تلاش ما این است که برگشت سرمایه خرید هواپیمای نو برای ایرلاین‌ها با راه‌اندازی صندوق‌های سرمایه‌گذاری در صنعت، میسر شود. در این برنامه ۱۰ ساله، به تدریج هواپیماهای نو و جدید جایگزین هواپیماهای پیر می‌شود.»

رئیس سازمان هواپیمایی گفت: «واردات هواپیما شروع شده و از ابتدای سال تعدادی ناوگان به صنعت اضافه شده است اما به دلایلی نمی‌توانم تعداد دقیق آنها را اعلام کنم ولی واردات همچنان ادامه دارد.»

گنج روایت‌ها، جنگ روایت‌ها

روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «لایحه مقابله با نشر اکاذیب خلع سلاح جریان تحریف» نوشت: «تصویب لایحه دوفوریتی «مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی» در هیئت دولت و ارسال آن از سوی رئیس‌جمهور به مجلس، هیاهو و تصویرسازی وارونه رسانه‌ها و چهره‌های اصلاح‌طلب را در پی داشته است.

به گزارش کیهان، در روزهای گذشته مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور لایحه «مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی» را پس از تصویب در هیئت دولت برای انجام تشریفات قانونی با قید دوفوریت به مجلس شورای اسلامی ارسال کرد.

دیروز هم نمایندگان مجلس، به دوفوریت این لایحه ارسالی از دولت رأی مثبت دادند.

اما به طور خلاصه، براساس آنچه در بخشی از این لایحه آمده است؛ در این لایحه محتوای خلاف واقع به محتوایی که مابه‌ازایی در واقعیت نداشته یا شکل تحریف‌شده‌ای از یک واقعیت یا انعکاس ناقص واقعیت مانند پنهان کردن عمدی بخش‌هایی از آن باشد؛ به نحوی که عرفاً موجب تشویش اذهان، شبهه یا فریب مخاطب یا هتک حیثیت دیگران شود؛ تعریف شده است.

اما پس از ارسال این لایحه از سوی دولت برای بررسی در مجلس، شاهد یک موج رسانه‌ای و اظهارنظرهای متعدد در فضای مجازی از سوی رسانه‌ها و چهره‌های اصلاح‌طلب در مخالفت با این لایحه بودیم.

عمده دلیل مخالفت این رسانه‌ها و چهره‌ها با این لایحه به مواردی همچون «تهدید آزادی بیان»، «قانون فیلترینگ»، «احیای طرح صیانت»، «جلوگیری از افشای فساد» و مواردی از این دست بازمی‌گردد.

اما سوال اینجاست؛ آیا به‌راستی این رسانه‌ها و چهره‌های مدعی اصلاحات، قانونمند شدن اظهارنظر و درج خبر و مقابله با انتشار هر ادعای فاقد سند، بدون هزینه و بی‌نیاز به پاسخگویی را تهدید آزادی بیان می‌دانند؟! با این برداشت، مفهوم این افراد از آزادی بیان بیشتر به نوعی هرج‌ومرج و ولنگاری در فضای رسانه‌ای و مجازی شباهت دارد که هر فرد یا رسانه هر وقت هر خبر یا ادعای فاقد سند و برهم‌زننده اذهان عمومی را که صلاح دانست بدون نیاز به پاسخگو دانستن خود و بی‌توجه به بار حقوقی و مسئولیتی که در قبال امنیت روانی جامعه دارد، منتشر کند!

در این شرایط دولت و به عبارتی حکومت چگونه می‌تواند وظیفه خود در دفاع از امنیت روانی جامعه و مقابله با شایعه‌سازان و مدعیان بی سند و مدرک که با هدف‌های معلوم و نامعلوم به نشر خبر و اظهارنظرهای ناصحیح می‌پردازند را با این استدلال سست که مبادا مقابله با شایعه‌سازان و دروغ‌پردازان مزاحم آزادی بیان شود، کنار بگذارد؟

اخلالگر تنها به کسانی که با فعالیت مخرب خود باعث آسیب به اقتصاد کشور و معیشت مردم شوند یا کسانی که با زورگیری و سرقت و ایجاد ناامنی به مردم آسیب می‌زنند، گفته نمی‌شود بلکه، در یک سطح دیگر کسانی که با شایعه‌پراکنی، ترس‌افکنی یا نشر اکاذیب به امنیت روانی جامعه آسیب می‌زنند هم اخلالگر محسوب می‌شوند. حال اگر برخورد قانونی با سارقان روح و روان مردم و امنیت روانی جامعه یعنی شایعه‌سازان و دروغ‌پردازان را محدود کردن آزادی بیان بدانیم، پس با این منطق برخورد با سارقان مال مردم و زورگیران و اخلالگران اقتصادی نیز محدود کردن کسب‌وکار و آزادی حرفه‌ای آنها به حساب می‌آید!

به همان دلیل که مقابله با دروغ‌پردازی و شایعه‌سازی بی هزینه و بدون پذیرش مسئولیت نشر اخبار، محدود کردن آزادی بیان نیست و اتفاقاً احترام به مردم و محترم شمردن بیان مستدل و حرف حساب و ادعای با سند و مدرک محسوب می‌شود، محدود کردن و مقابله با سارقان و زروگیران نیز محترم شمردن و دفاع از کسب‌وکار قانونی و حلال و دفاع از زندگی مردم معنی پیدا می‌کند.

برخلاف ادعای مخالفان این لایحه، در این فضا و مطالبه اظهارنظر و ادعای مستند، اتفاقاً نه‌تنها راه برای افشاگری علیه فساد بسته نمی‌شود، بلکه افشاگری مستند و با پایه و اساس بیشتر و بهتر از طرف مردم و مسئولان دیده و دنبال می‌شود و راه بر خصومت‌های شخصی و جریانی و غرض و مرض‌ها و پنهان‌شدن پشت افشاگری بی‌پایه بسته می‌شود.

سخن را با اشاره به شکواییه و گلایه چند روز قبل دختر دانشمند شهید «فریدون عباسی» که در جنگ اخیر به شهادت رسید به پایان می‌بریم تا دریابیم ادعای بی‌شرمانه و بی سند و مدرک اگر قرار باشد بدون برخورد و بازخواست رها شود، چقدر مخرب و آزاردهنده است. این دختر شهید با اشک و آه اظهار داشت: «بنده آن افرادی که به پدرم گفتند تو جاسوس اسرائیل هستی را حلال نمی‌کنم. ما خودمان می‌دانیم چه کسانی این نسبت‌ها را به پدرم می‌دادند. اگر پدرم هم این افراد را ببخشد من نمی‌بخشم؛ یک‌بار بنده خیلی دلم شکست آن‌هم زمانی بود که بنده حتی نمی‌توانستم آرزو کنم که پدرم زنده مانده باشد زیرا اگر زنده می‌ماندند من می‌توانستم خوشحال باشم با آن همه شک و شبهه‌هایی که به وجود می‌آوردند؟ من به عنوان دخترشان باید خوشحال باشم که پدرم شهید شدند که به طور مثال این اتفاق دوباره پیش نیاید. پدرم خیلی بزرگوار بودند در این شرایط‌ها می‌گفتند بالاخره رسانه است و آنها حرف‌هایشان را مجدد تکرار می‌کردند.»

آیا تهمت زدن به دانشمند هسته‌ای شهیدی که چند سال قبل با معجزه از انفجار تروریستی خودروی حامل خود و همسرش جان سالم به در برده بود هم با آزادی بیان قابل توجیه است؟ عجیب آنکه آن تهمت‌زنندگان امروز همچنان مشغول اخلال در امنیت روانی جامعه هستند؛ این لایحه می‌خواهد و باید آنها را مجاب به پاسخگویی کند.»

گنج روایت‌ها، جنگ روایت‌ها

روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «گنج روایت‌ها، جنگ روایت‌ها» نوشت: «وزیر امور خارجه در یک گفت‌وگوی اختصاصی، ابعادی کمتر گفته‌شده از جنگ تحمیلی دوازده‌روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران را فاش کرد، ابعادی که البته برخی از آنها مناقشه‌برانگیز و برخی دیگر، در شرایطی که سایه تهدید از کشور کوتاه نشده، احتمالاً زودهنگام، غیرضروری یا حتی هیجان‌زده به نظر می‌رسد، گفت‌وگویی که می‌تواند گنج پنهان روایت از جنگ دوازده‌روزه را بدل به جنگ روایت‌ها کند. عباس عراقچی گفته که اسرائیل ساعت یک بامداد روز توقف جنگ از مجاری طرف‌های ثالث اعلام کرده بود که «آمادگی دارد حملاتش را متوقف کند» و بعدازظهر همان روز با این ادعا که ایران با پرتاب موشک توافق را نقض کرده، برای حمله مجدد جنگنده اعزام کرد. عراقچی البته گفته که ما (ایران) پیام دادیم که «اگر اقدامی کنند ما بلافاصله و شدیدتر از گذشته پاسخ می‌دهیم و ایران لبنان نیست یعنی کاری را که در لبنان کردند، نمی‌توانند اینجا تکرار کنند.»

به گزارش «جوان»، عباس عراقچی در گفت‌وگویی با جواد موبویی که دست‌کم تا الان از صدا و سیما پخش نشده پشت‌پرده‌هایی مهم از شرایطی را بیان کرد که به گفته او منجر توقف جنگ دوازده‌روزه بین ایران و رژیم صهیونیستی شده است. در حالی که بسیاری از کشورها در شرایط امنیتی ناشی از جنگ یا حتی تا مدت‌ها بعد، مصوبات شورای امنیت ملی در شرایط جنگی را علنی نمی‌کنند، وزیر امور خارجه در این گفت‌وگو با اشاره به جنگ دوازده‌روزه اخیر گفت که «قبل از اینکه آتش‌بس اعلام شود، در شورای عالی امنیت ملی مصوب شده بود که اگر دشمن تقاضای آتش‌بس بدون پیش شرط کرد، می‌پذیریم»؛ مصوبه‌ای که به گفته عراقچی مربوط به «اواخر جنگ» است که او گفته احتمالاً به «روزهای هشتم یا نهم» برمی‌گردد. وزیر خارجه تصمیم شورای عالی امنیت ملی را «تصمیمی کاملاً هوشمندانه و کاملاً از موضع قدرت» دانسته و در توضیح آن گفته که طبق این مصوبه تصمیم گرفته شد که «اگر دشمن آمد و بدون اینکه شرطی بگذارد، گفت که من می‌خواهم آتش‌بس کنم، ما قبول می‌کنیم، چونکه به ما تجاوز شده بود و ما حمله نکرده بودیم و در حال دفاع از خود بودیم».

او در پاسخ به این سوال که آیا رهبری انقلاب نیز این مصوبه را تأیید کردند، گفت: «نیازی به گفتن ندارد که تمامی مصوبات شورای عالی امنیت ملی به تأیید رهبری می‌رسد و بعد ابلاغ می‌شود.» او در حالی که به نظر می‌رسد برخی منتقدان داخلی را مدنظر دارد، گفته است: «اصلاً بدون تأیید ایشان (این مصوبات) نمی‌تواند ابلاغ و لازم الاجرا شود. اصلاً اجرایی نمی‌شد.» عراقچی در این گفت‌وگو ادامه داد: «این مصوبه وجود داشت و از ساعت ۱ صبح (واسطه‌ها) تماس گرفتند که اسرائیل آمادگی دارد حملاتش را متوقف کند.» واسطه‌هایی که او گفته که «کشورهای مختلفی» بودند. عراقچی می‌گوید که در این پیغام‌ها گفته شده بود که «اگر ایران هم متوقف کند، آنها (اسرائیلی‌ها) دیگر ادامه نمی‌دهند. ولی اگر شما متوقف نکنید طبیعی است که آنها هم ادامه خواهند داد.» وزیر خارجه دولت چهاردهم می‌گوید که صحت و راستی این پیام‌ها را بین ساعت یک تا حوالی ۳ بامداد روز توقف جنگ «با جاهایی که باید چک می‌کردم، چک کردم»، زیرا به گفته او، هرچند مصوبه و شرایط توقف جنگ در مصوبه شورای امنیت ملی مشخص بود، ولی او به عنوان «وزیر خارجه بایستی (صحت پیام‌ها) را چک می‌کرد».

وزیر امور خارجه تنها به فاصله یک ماه بعد از آتش‌بس، از به وجود آوردن دو سوءتفاهم میان «او و میدان» در جریان برقراری آتش‌بس صحبت کرده و می‌گوید: «یک سوءتفاهم بین من و نیروهای مسلح پیش آمد؛ دوستان فکر کرده بودند که تا ساعت ۴ به وقت گرینویچ است، در حالی که تا ساعت ۷:۳۰ به وقت تهران حملات علیه رژیم (صهیونیستی) ادامه داشت.» او همچنین از یک سوءتفاهم دیگر در بعدازظهر روز جنگ صحبت کرده، که البته به گفته او «با یک تماس کنترل شد.» عراقچی توضیح می‌دهد: «بعدازظهر روز اول آتش‌بس، رژیم ادعا کرد ایران موشک زده و توافق را نقض کرده و هواپیمای‌شان را فرستادند برای حمله.» او ادامه داد: «من همان‌جا به ویتکاف پیام دادم که اسرائیل در حال بهانه‌گیری است و ایران را متهم به نقض کرده، اما چنین نقضی صورت نگرفته است.» عراقچی می‌گوید که به طرف (یا طرف‌های واسط پیام داده که اگر (اسرائیلی‌ها) اقدامی کنند ما بلافاصله و شدیدتر از گذشته پاسخ می‌دهیم و ایران لبنان نیست؛ کاری که در لبنان کردند را نمی‌توانند اینجا تکرار کنند.» و توضیح می‌دهد که «دیدید که ترامپ بعدش توئیت زد خلبانان برگردند و جلوی اسرائیل را گرفت. مشخص شد که از اول همه چیز با هماهنگی امریکایی‌ها بوده است.»

عراقچی در بخشی از این گفت‌وگو که به نظر می‌رسد از انتقادهای انجام شده از مذاکرات گله‌مند است، می‌گوید که وزارت خارجه در جریان مذاکرات با آمریکا فریب نخورده است، بلکه «این تصمیم کشور بوده است که چنین کاری انجام شود». او معتقد است اینکه گفته شود وزارت خارجه در مذاکرات فریب خورد، به شکلی توهین به کشور است. عراقچی تأکید می‌کند: «وقتی تصمیم به مذاکره می‌شود همه کشور تصمیمی گرفته که باید اجرا شود و اینکه بگوییم وزارت خارجه فریب خورد این درست نیست که این تصمیم کشور بوده که این کار انجام شود.» او تأکید می‌کند که «اگر کسی در نیروهای مسلح یا دولت به هوای مذاکرات از وظایف خود تخطی کرده، باید محاکمه شود ولی وزارت خارجه کارش را به دستور مدیریت نظام انجام داد. نظام تصمیمی گرفت که وارد مذاکره شود و وزارت خارجه مأمور این کار است.» عراقچی مصرانه می‌گوید که معتقد است «ما از انجام مذاکرات ضرر نکردیم بلکه خیلی نفع بردیم اینکه حقانیت ما در نزد مردم ایران و جامعه بین‌الملل اثبات شد»

او در عین حال، گفته که «کسی می‌تواند ادعا کند اگر مذاکره نمی‌کردیم جنگ نمی‌شد؛ حتماً می‌شد بلکه زودتر هم ممکن بود جنگ بشود.» وزیر خارجه می‌گوید: «چرا مردم در زمان جنگ این‌قدر متحد و منسجم بودند، چون دیدند نظام‌شان برای‌شان همه کار کرده و کوتاهی نکرده در اینکه جلوی جنگ را بگیرد و پای مذاکره رفته و آن طرف بوده که اهل جنگ بوده است. منطق ما کاملاً قوی بود و نشانه‌اش هم این است که بیش از ۱۲۰ کشور از ما حمایت کردند و حمله به ایران را محکوم کردند.»

به گفته وزیر خارجه «جنگ اخیری که اتفاق افتاد همه منتظر بودند بعد از وعده صادق ۲ اتفاق بیفتد و اسرائیلی‌ها پیام دادند پاسخ ما دردناک خواهد بود.» وزیر خارجه دولت چهاردهم می‌گوید که با هدف اینکه دیپلماسی بتواند جلوی جنگ را بگیرد، ۱۷ سفر منطقه‌ای داشتم و تأکید می‌کند: «دیپلماسی همیشه راه کم‌خطرتر و کم‌هزینه‌تر برای رسیدن به اهداف است و همیشه اولویت دارد.» او می‌گوید که در جریان فعالیت‌های دیپلماتیک «پیام را به همه کشورها بردم که اگر بین ایران و اسرائیل رخ بدهد، محدود به این دو کشور نخواهد بود. اسرائیل تمام تلاشش را می‌کند آمریکا وارد جنگ شود؛ و وقتی آمریکا جنگ بشود موشک‌های ما به خاک آمریکا نمی‌رسد. به برخی سران منطقه گفتم الحمدلله به اندازه کافی پایگاه امریکایی‌ها در منطقه دارند که متأسفانه در خاک شماست و مجبوریم آنها را بزنیم.»

گنج روایت‌ها، جنگ روایت‌ها

روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود تیتر «ملیجک موساد» را برگزید و نوشت: «گردهمایی رضا پهلوی روز شنبه در مونیخ برگزار شد. همانند سایر فراخوان‌های پهلوی در ۲ سال اخیر، جمعیت بسیار کمی در این گردهمایی حاضر شدند؛ چیزی حدود ۴۰۰ - ۳۰۰ نفر. ضمن اینکه بررسی چهره‌های این افراد نشان می‌دهد عمده آنها چهره‌های ثابت همه فراخوان‌های ۲ سال اخیر پهلوی هستند؛ افرادی که عمدتاً یا وابسته به تشکیلات پهلوی در خارج از کشور هستند یا فعالان فضای مجازی سلطنت‌طلب که به واسطه فحاشی و توهین به مخالفان، در فضای مجازی انگشت‌نما شده‌اند. سخنرانی رضا پهلوی در این گردهمایی همانند مواضع اخیر او بسیار سطحی و سبک بود، لذا این برنامه او نیز همانند سایر برنامه‌هایش، چندان جدی گرفته نمی‌شود. اینکه او مدعی شده است بدنه سپاه پاسداران با او همراه هستند و برایش پیام می‌فرستند، به اندازه کافی گویای واقعیت‌ها درباره ظرفیت ربع پهلوی است.

با این حال اما برنامه روز شنبه پهلوی در مونیخ، حاوی یک نکته بسیار مهم است که تا حدود زیادی ماهیت اقدامات و فعالیت‌های او، بویژه در قبال جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران را نشان می‌دهد. دورهمی رضا پهلوی و هوادارانش در مونیخ درست در روزی برگزار شد که گروهک تروریست تجزیه‌طلب پژاک در غرب کشور و گروهک تروریست جیش‌الظلم در شرق کشور دست به اقدامات تروریستی زدند؛ حملاتی که طی آن نزدیک به ۱۰ نفر از هموطنان از جمله مردم غیرنظامی، بویژه یک نوزاد چند ماهه به شهادت رسیدند. اقدام همزمان پژاک و جیش‌الظلم برای ایجاد ناامنی در غرب و شرق کشور نشان می‌دهد رژیم صهیونیستی رسماً وارد فاز ایجاد ناامنی و آشوب در کشور شده است. پس از آتش‌بس میان ایران و رژیم صهیونیستی، کارشناسان و تحلیلگران مسائل امنیتی پیش‌بینی می‌کردند رژیم به مرور وارد فاز اقدامات تروریستی در ایران خواهد شد و با توجه به سوابق این ۲ گروهک تروریست و ارتباطات آنها با موساد، کاملاً پیداست حملات تروریستی شنبه، به سفارش موساد انجام شده است. همزمانی این ۲ اقدام تروریستی با برنامه رضا پهلوی هم به وضوح نشان می‌دهد گردهمایی مونیخ به سفارش موساد انجام شده است. شبکه اینترنشنال نیز برنامه رضا پهلوی را به صورت ویژه پوشش داد تا مشخص شود پهلوی عملاً به ابزار موساد در پروژه ناامن‌سازی و آشوب در ایران تبدیل شده است. اظهارات تند و توهین‌آمیز رضا پهلوی در این برنامه هم نشان می‌دهد موساد به دنبال رادیکالیزه کردن ژست و اقدامات اپوزیسیونی رضا پهلوی است. همزمانی این ۳ اتفاق نشان می‌دهد نتانیاهو رسماً فاز دوم پروژه ضدایرانی خود را کلید زده است. حمله نظامی ۱۲ روزه در واقع آغاز این پروژه بود و حالا در مرحله دوم، او به دنبال ایجاد ناامنی و آشوب در ایران است. در خلال جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران، نتانیاهو در چند نوبت صراحتاً اعلام کرد به دنبال تغییر نظام سیاسی ایران است. نتانیاهو در حالی مدعی تغییر نظام سیاسی ایران است که به اذعان صاحبنظران، هدف اصلی او، پیگیری استراتژی قدیمی صهیونیست‌ها یعنی کوچک‌سازی کشورهای منطقه است.

در واقع هدف پنهان نتانیاهو تجزیه ایران است اما از آنجا که افشای این هدف، منجر به واکنش منفی همه گروه‌ها و ذائقه‌های سیاسی در ایران می‌شود، او صرفاً در این مرحله از تغییر نظام سیاسی ایران سخن می‌گوید. به اعتقاد تحلیلگران، پروژه تجزیه زمانی کلید می‌خورد که به واسطه آشوب و ناامنی گسترده در ایران، خلأ قدرت ایجاد شود و در سایه نبود قدرت مرکزی، گروهک‌های تروریست تجزیه‌طلب وارد میدان خواهند شد؛ نظیر همان چیزی که در سوریه رخ داد. پس از سقوط بشار اسد، اگرچه گروهک‌های تروریست به رهبری جولانی دست دوستی به سمت رژیم صهیونیستی دراز کردند اما نتانیاهو فرصت فقدان قدرت مرکزی در سوریه را از دست نداد و به بهانه اعتراضات دروزی‌ها، عملاً بخش‌هایی از سوریه را از محدوده نفوذ و اعمال قدرت جولانی جدا کرد. رژیم صهیونیستی همزمان با سقوط بشار اسد، استان قنیطره را اشغال کرد و پس از آن به بهانه اعتراضات دروزی‌ها، استان سویدا را نیز عملاً از محدوده اعمال قدرت جولانی جدا کرد. در درعا نیز عملاً همین اتفاق رخ داد و همانند استان‌های قنیطره و سویدا، گروه‌های وابسته به جولانی از ورود به درعا نیز منع شدند تا در عمل، ۳ استان جنوب سوریه از محدوده نفوذ و اعمال قدرت جولانی جدا شوند. جدایی ۳ استان قنیطره، درعا و سویدا از دمشق در حالی اس / ت که در شمال و شمال شرق سوریه نیز گروه‌های کرد، کنترل بخش‌های وسیعی از این کشور را در اختیار دارند. کردها بخش‌های قابل توجهی از استان‌های حس که، رقه و دیرالزور را در اختیار دارند. همچنین کنترل مناطق کردنشین مانند شیخ مقصود و اشرفیه در استان حلب در اختیار کردهاست و آنها تحت حمایت آمریکا، اجازه ورود نیروهای وابسته به جولانی به این مناطق را نمی‌دهند.

با توجه به این شرایط، سوریه رسماً چندپاره شده و در آستانه جدایی بخش‌های وسیعی از خاک خود است. این شرایط باعث شده طی روزهای اخیر هاکان فیدان، وزیر خارجه ترکیه نسبت به پروژه تجزیه سوریه ابراز نگرانی کند. ترکیه که نقش اصلی در سقوط بشار اسد را ایفا کرد، حالا متوجه شده است در نبود یک دولت مقتدر مرکزی در سوریه، رژیم صهیونیستی به دنبال تجزیه این کشور است. به اعتقاد صاحبنظران، پروژه تجزیه سوریه در حال قطعی شدن است. ۳ استان مهم در جنوب این کشور عملاً از دمشق جدا شده‌اند و سرنوشت آنها وابسته به تصمیم رژیم صهیونیستی و رایزنی‌های پشت پرده تل‌آویو با برخی گروه‌های مسلح در درعا، همچنین شیوخ دروزی است. در شمال و شمال شرق که بخش‌های وسیعی از خاک سوریه در اختیار کردهاست، احتمال تجزیه بسیار جدی است. کردها به واسطه حمایت‌های آمریکا در این مناطق حکومت خودمختار تشکیل داده‌اند و با توجه به روابطی که با رژیم صهیونیستی دارند، بعید نیست نیم‌نگاهی به جدایی کامل از سوریه داشته باشند. احتمال این موضوع زمانی قوت می‌گیرد که برخی اخبار فاش کرده رژیم صهیونیستی به دنبال متصل کردن استان‌های جنوب به استان‌های تحت کنترل کردها از طریق شرق سوریه است. به هر حال، حتی اگر تجزیه سوریه به این زودی‌ها رسماً شکل نگیرد اما در عمل، دمشق، کنترل بخش‌های وسیعی از خاک سوریه را از دست داده و بعید است جولانی بتواند کنترل این مناطق را در اختیار بگیرد. جولانی پس از سقوط اسد، از یک سو دلگرم به مناسبات اردوغان و ترامپ بود و از سوی دیگر دست دوستی به سوی نتانیاهو دراز کرد تا در نهایت واشنگتن و تل‌آویو را متقاعد کند یک حکومت همسو با آمریکا و رژیم صهیونیستی در سوریه برپا می‌کند. جولانی حتی پیشنهاد پیوستن سوریه به پیمان آبراهام و عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی را مطرح کرد. همچنین حاضر شد رسماً الحاق بخش‌هایی از جولان اشغالی به رژیم صهیونیستی را بپذیرد.

با این حال اما نه مناسبات اردوغان با ترامپ و نه پیشنهادات دوستی با اسرائیل افاقه نکرد و نتانیاهو از فرصت فقدان حکومت مرکزی قدرتمند در سوریه نهایت استفاده را برد تا سوریه را که تا همین یک سال قبل، یک تهدید بزرگ برای موجودیت رژیم صهیونیستی به شمار می‌رفت، چندپاره کرده و زمینه تجزیه این کشور را فراهم کند. همان‌گونه که گفته شد، پروژه تجزیه کشورهای منطقه و کوچک‌سازی کشورها، یک استراتژی دیرینه است که رژیم صهیونیستی از ابتدای پیدایش در سرزمین اشغالی فلسطین به دنبال آن بود. در دولت جورج بوش پسر، این استراتژی در قالب ایده خاورمیانه جدید، از سوی کاندولیزا رایس، وزیر وقت خارجه آمریکا مطرح و دنبال شد که البته پس از شکست رژیم صهیونیستی مقابل حزب‌الله لبنان در جنگ تموز سال ۲۰۰۶، این نقشه رسماً شکست خورد. حالا اما با سقوط حکومت بشار اسد، نتانیاهو تلاش می‌کند شانس خود را برای تحقق آن، دست‌کم در سوریه دنبال کند و تا الان، به واسطه تسلط گروه‌های مسلح سازشکار بر سوریه، توانسته تا حدود زیادی آن را پیش ببرد.

با این حال اما نتانیاهو با حمله مستقیم به ایران، وارد یک قمار بزرگ شده است، لذا تمام تلاش خود را می‌کند تا شانس‌های خود ولو اندک را امتحان کند. نقشی که او برای رضا پهلوی تعیین کرده، از جمله همین شانس‌های اندک است. طفل صغیر پهلوی نیز از آنجا که بی‌مایه و سبک‌سر است، تنها به خاطر مشتی دلار، اینگونه مجسمه بارز بی‌رگی و وطن‌فروشی شده است.»

گنج روایت‌ها، جنگ روایت‌ها

روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود تیتر «رمزگشایی از سیاست خارجی ترامپ» را برگزید و نوشت: «پیروزی ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری و برنامه‌های غیرمتعارف او در حوزه سیاست خارجی منشأ سردرگمی و تصمیم‌گیری‌های آشفته در آمریکا و سطح جهان شده است. تجاوز نامشروع اسرائیل به ایران و همراهی آمریکا با آن فرایند تصمیم‌سازی سیاست خارجی آمریکا در این موضوع را با پیچیدگی‌های بیشتری مواجه کرده است. اگرچه اتحاد و همبستگی مردم و جان‌فشانی نیروهای مسلح توطئه‌های دشمن را در این مرحله ناکام گذاشته، اما راهکارهای دیپلماتیک برای ترجمه مقاومت به موفقیت ضروری می‌نماید. هدف از این یادداشت معرفی چارچوبی برای تحلیل فرایند تصمیم‌گیری در سیاست خارجی ترامپ است تا بتوان فهم دقیق‌تری از پیچیدگی‌های این مورد داشت. تجزیه و تحلیل منابع مؤثر در شکل‌گیری سیاست خارجی در سه سطح افراد، دولت / جامعه و در سطح بین‌الملل می‌تواند تا حدودی پیچیدگی‌های این فرایند را تشریح کند و فهم دقیق‌تری از سیاست خارجی ترامپ و شباهت‌ها و تفاوت‌های آن با دیگر رئیس‌جمهوران آمریکا فراهم کند. در این یادداشت منابع مهم در تصمیم‌گیری ترامپ در هریک از این سطوح به طور مختصر توضیح داده می‌شود و در انتها پس از جمع‌بندی، راهبردهایی برای فهم و مواجهه بهتر با دولت ترامپ ارائه می‌شود.

می‌توان گفت که پیچیده‌ترین منابع سیاست خارجی در دولت ترامپ در این سطح وجود دارد. پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴، حاصل شکل‌گیری ائتلافی از نیروهای محافظه‌کار سنتی، نیروهای پوپولیست ملی‌گرا و مسیحیان بنیادگرا بود. هرکدام از این گروه‌ها توانستند با تمرکز بر شعارهای مخصوص به خود بخش‌هایی از سبد رأی سنتی دموکرات‌ها را با خود همراه کنند. اگرچه یکی از محورهای برنامه‌های انتخاباتی ترامپ در سیاست خارجی پرهیز از جنگ‌طلبی و کاهش تعهدات نظامی در خارج از آمریکا بوده، اما در عمل لزوماً این شعارها محقق نمی‌شود و نخواهد شد. این مورد یکی از مواردی است که باعث سردرگمی تصمیم‌گیران در بسیاری از کشورهای جهان شده است. درواقع مثال‌های فراوانی وجود دارد که رؤسای جمهور آمریکا با شعارهای پیشرو و ضد جنگ به کاخ سفید راه یافته‌اند و در عمل سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌ای یا محافظه‌کارانه‌ای در پیش گرفته‌اند. به‌عنوان مثال جورج بوش پسر که به‌عنوان جنگ‌طلب‌ترین رئیس‌جمهور آمریکا در سال‌های اخیر شناخته می‌شود، در مبارزات انتخاباتی خود در دور اول ریاست‌جمهوری‌اش، مداخلات نظامی دولت کلینتون و دولت‌سازی از سوی دولت او را مورد انتقاد شدید قرار داده بود، -حتی برخی از افراد تیم او در ابتدای ریاست‌جمهوری‌اش شعارهای انزواطلبانه می‌دادند- در عمل تبدیل به مداخله‌گراترین و جنگ‌طلب‌ترین رئیس‌جمهور آمریکا در سال‌های پس از جنگ سرد شد. دموکرات‌ها هم با وجود شعارهای پیشرو، عملاً سیاست‌های محافظه‌کارانه‌ای را دنبال کرده‌اند. اوباما که با تأکید بر حفظ حقوق اساسی شهروندان آمریکا و فرایند دادرسی عادلانه مظنونان عملیات تروریستی، به کاخ سفید راه یافته بود، با وجود تخصصش در حقوق، سیاست‌های جورج بوش پسر را در این حوزه ادامه داد. ریشه این تداوم در سیاست خارجی آمریکا به عواملی برمی‌گردد که متخصصان حقوق اساسی و علوم سیاسی آن را «نیروهایی پرتوان‌تر از ریاست‌جمهوری» می‌نامند.

در این تحلیل نهادهایی مانند بوروکراسی‌ها و گروه‌های ذی‌نفع و فضای بین‌الملل تأثیری شگرف بر ریاست‌جمهوری و حتی افکار عمومی در آمریکا دارند. ترامپ هم از این قاعده مستثنا نیست. درواقع عدم تجربه و خصوصیات شخصی ترامپ این موضوع را تشدید می‌کند. مثال‌های متعددی از سیاست خارجی در دور نخست ریاست‌جمهوری او وجود دارد که ترامپ برخلاف شعارهایش و حتی برخلاف آنچه در نظر داشت، در جهت درگیری و تشدید بحران‌ها عمل کرد. درباره تجاوز نظامی ترامپ به ایران، گرایش‌های ضد جنگ هواداران ملی‌گرای ترامپ نظیر استیو بنن و تاکر کارلسون توانایی غلبه بر این «نیروهای پرتوان‌تر از ریاست‌جمهوری» را ندارند، چراکه فاقد مؤلفه‌های تأثیرگذاری نظیر سازمان‌دهی و تشکیلات در سیاست آمریکا هستند. درنتیجه هرگونه تحلیلی درباره نقش این گروه‌های ضد جنگ هوادار ترامپ باید مطابق با موازنه قوای واقعی در سیاست داخلی آمریکا باشد تا درباره توانایی‌های این گروه اغراق نشود.

منابع سیاست خارجی در سطح بین‌الملل بیشترین ابهام را در تحلیل سیاست خارجی ترامپ ایجاد کرده‌اند. حتی برخی از تحلیلگران طراز اول آمریکایی نیز در این زمینه دچار سردرگمی شده‌اند. به‌عنوان مثال برخی از این تحلیلگران به صورت شتاب‌زده‌ای پیروزی ترامپ را نشانه‌ای از پایان نظم جهانی لیبرال دانستند که در آن شهروندان آمریکا از عناصر نظم لیبرال نظیر تجارت آزاد و هزینه‌دادن برای امنیت متحدان آمریکا ناراضی هستند، در نتیجه ترامپ را با برنامه‌ای برای برچیدن این نظم لیبرال برگزیده‌اند. اگرچه نظم لیبرال با چالش‌های جدی مواجه است، اما نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که سیاست‌های ترامپ درباره مصادیق این نظم لیبرال (مانند جنگ تعرفه‌ها و کاهش کمک به اوکراین) از زمره منفورترین سیاست‌های ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری او بوده‌اند، در نتیجه به‌سادگی نمی‌توان افول نظم جهانی را نتیجه‌گیری کرد.

پیدایش ترامپ اگرچه پاسخی به شکست جریان سنتی جمهوری‌خواه و طبقه سیاسی حاکم در جنگ‌طلبی در خارج و دوری از خواسته‌های عموم جامعه در داخل بوده است، اما تحلیل حاضر نشان می‌دهد که سیاست خارجی ترامپ در قبال ایران عملاً همان سیاست خارجی سنتی جمهوری‌خواهان در قبال ایران است. آیا در این شرایط دشوار می‌توان ابتکار عمل را در دست گرفت و منافع ایران را تضمین کرد؟ پیش از ارائه هر راهکاری باید محدودیت‌های ایران بر فرایند تصمیم‌سازی در سیاست خارجی آمریکا را در نظر داشت. سیاست خارجی آمریکا حاصل یک فرایند بسیار پیچیده و اندرکنش نیروهای متعدد در یک دوره طولانی است. درنتیجه شکل‌دادن به آن حتی برای کشورهایی که روابط حسنه‌ای با آمریکا دارند، بسیار دشوار است. با درنظرگرفتن این پیچیدگی‌ها می‌توان در سطوحی محدود بر تصمیم‌گیری تأثیر گذاشت. در کوتاه‌مدت می‌توان با باز نگه‌داشتن راه دیپلماسی، سطح تنش را مدیریت کرد.

باید به خاطر داشت که اگرچه نتانیاهو این حمله را به دروغ برای پیشگیری از حمله ایران به اسرائیل معرفی کرده بود، اما درواقع او به دنبال پیشگیری از هرگونه توافق بین ایران و آمریکا بود. گزارش‌های درزکرده به رسانه‌های آمریکایی (که نیاز به راستی‌آزمایی دارد) نشان می‌دهد که نتانیاهو با ارائه اطلاعاتی از میزان نفوذ و تعداد تجهیزات در ایران توانسته چراغ سبز حمله به ایران را از ترامپ دریافت کند. در نتیجه خنثی‌کردن این نقیصه از سوی نیروهای امنیتی می‌تواند توانایی اسرائیل در متقاعدکردن آمریکا را محدود کند. با توجه به تحلیل حاضر، همچنین تصمیم‌گیری در سطح افراد راه دیگری برای تأثیر در تصمیم‌گیری آمریکا است. در سطح افراد می‌توان «قیاس» جایگزینی برای تصمیم‌گیران به‌ویژه ترامپ معرفی کرد تا در رسانه‌های غربی ترویج شود.»

گنج روایت‌ها، جنگ روایت‌ها

روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود تیتر «بازی باکو در منطقه قفقاز» را برگزید و نوشت: «به‌رغم توسعه روابط تهران و باکو که در سفر اخیر رئیس‌جمهور ایران منجر به امضای تفاهم‌نامه مشترک بین دو کشور شد، اما سیاست‌های جمهوری آذربایجان به‌ویژه در ارتباط با دالان زنگزور پرسش‌هایی را درخصوص اهداف واقعی این همسایه در مرزهای شمالی به‌وجود آورده است. این مساله به‌ویژه پس از ورود دولت ترامپ به حل اختلاف میان آذربایجان و ارمنستان، بر پیچیدگی مسائل قفقاز افزوده است. به‌زعم برخی از کارشناسان، این وضعیت باعث می‌شود که ایران حتی به نوعی با ایالات متحده همسایه شود.

روابط تهران و باکو که همواره از پیچیدگی زیادی برخوردار بوده، این روزها بیش از هر زمانی باتحولات، رایزنی‌ها، تماس‌ها و سفرهای دیپلماتیک مواجه است. در همین چارچوب حکمت حاجی‌اف، دستیار سیاست خارجی رئیس‌جمهور آذربایجان، روز گذشته طی تماس تلفنی با معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی، ضمن محکومیت دوباره حملات اسرائیل علیه کشورمان، بر ارتقای سطح روابط ایران و جمهوری آذربایجان تاکید کرد و از سوی دیگر اخیراً یک روزنامه اسپانیایی به نقل از منابعی مدعی شد که ارمنستان، جمهوری آذربایجان و ایالات متحده بر سر تفاهم‌نامه‌ای در مورد ایجاد کریدور ترانزیتی «زنگزور» که در این سند «پل ترامپ» نام‌گذاری شده است، به توافق رسیده‌اند؛ طرحی که در صورت عملیاتی شدن منجر به برخی تغییرات ژئوپلیتیکی در منطقه می‌شود و حتی به‌زعم برخی از کارشناسان باعث می‌شود که ایران به نوعی با ایالات متحده همسایه شود! زیرا به موجب چنین طرحی احتمالاً ارمنستان حاکمیت خود را بر استان سیونیک که هم‌مرز با ایران است به‌مرور زمان از دست می‌دهد و شرکتی مختلط که بیشترین اختیار آن با آمریکاست این منطقه را اداره خواهد کرد. این در حالی است که ایران بارها نسبت به تغییر مرزها در قفقاز هشدار داده است.

در تازه‌ترین واکنش علی‌اکبر ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل، در پیامی که به‌مناسبت آئین نکوداشت شیخ صفی‌الدین اردبیلی صادر کرد، با اشاره به اینکه دشمنان این مرز و بوم همواره در پی توطئه علیه تمامیت ارضی بوده‌اند و طی قرون گذشته، آذربایجان بیش از بسیاری مناطق دیگر، آماج طمع‌ورزی بیگانگان بوده است، تاکید کرد: «در چنین شرایطی، وظیفه مردم شریف و آگاه آذربایجان که همواره در خط مقدم دفاع از ایران و انقلاب بوده‌اند، بسیار سنگین است،

به‌ویژه در برابر توطئه‌هایی که با هدف برهم زدن امنیت منطقه قفقاز جنوبی طراحی شده‌اند.» ولایتی تشریح کرد: «در سال‌های اخیر، برخی کشورهای منطقه تلاش کرده‌اند با بهانه‌هایی همچون ایجاد «دالان اقتصادی» در ارمنستان، ساختار بومی و اسلامی مردم آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل را دستخوش ناامنی کنند. اما هدف اصلی این طرح‌ها، فراهم‌سازی بستر نفوذ ناتو به قفقاز جنوبی، دریای خزر، آسیای مرکزی و ترکستان شرقی است؛ سناریویی که برخی سیاستمداران آمریکایی و پان‌ترکیست‌های ترکیه نیز به‌صراحت به آن اذعان داشته‌اند.» به گفته مشاور مقام معظم رهبری، این طرح که در زمان دولت بایدن با عنوان «آلترناتیو اوکراین» مطرح شد، با هدف کشاندن دیواری نظامی در شمال ایران، متشکل از نیروهای ناتو، برای محاصره همزمان روسیه از جنوب و ایران از شمال، دنبال شده است.

با وجود حسن‌نیت ایران در مناسبات با جمهوری آذربایجان، اما باکو هر از چندگاهی اقداماتی نه چندان همسو با روح همسایگی و سیاست اعلانی خود اتخاذ می‌کند که پرسش‌هایی را پیش روی افکار عمومی از سیاست واقعی این همسایه شمالی ایران مطرح می‌کند. روابط این کشور با رژیم اسرائیل و همچنین بحث‌های ادعایی‌اش درباره ایجاد کریدور زنگزور این روزها بیش از هر زمانی مناسبات دو همسایه را تحت‌تأثیر قرار داده است. روز چهارشنبه گذشته یک روزنامه اسپانیایی به نقل از منابعی مدعی شد که ارمنستان، جمهوری آذربایجان و ایالات متحده بر سر تفاهم‌نامه‌ای در مورد ایجاد کریدور ترانزیتی «زنگزور» که در این سند «پل ترامپ» نام‌گذاری شده است، به توافق رسیده‌اند.

به هر روی اگر طرح پل ترامپ عملیاتی شود برای ایران از منظر امنیت ملی مفهومی مشخص دارد؛ یعنی حضور پایدار ناتو و غرب در مرزهای شمال غربی ایران. در این بین واشنگتن بیشترین سود را از پیگیری چنین طرحی خواهد برد؛ زیرا از یک سو نفوذ تاریخی روسیه را در این منطقه مهار می‌کند و ترتیبات جدیدی را ایجاد خواهد کرد. از بحث افزایش نفوذ اقتصادی و ژئوپلیتیکی در مسیر اتصال دریای سیاه به دریای خزر و در نهایت آسیای مرکزی نیز نباید غافل بود. همچنین در نهایت از آنجا که این طرح در بخشی از مرز ایران و ارمنستان اجرایی می‌شود، ایالات متحده آمریکا با حضور در این منطقه می‌تواند به نوعی بخشی از آنچه سیاست مهار تهران می‌نامد را نیز از این مسیر پیش ببرد.»

گنج روایت‌ها، جنگ روایت‌ها

کد خبر 889034

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.