به گزارش خبرگزاری ایمنا، در دومین روز تیر آسمان قطر طنین گامهای استوار ایرانی را به گوش جان شنید؛ جایی که پایگاه هوایی العدید، میزبان بیدعوت پیام روشنی از شرق شد. پیشتر نیز در نخستین ماه سال ۲۰۲۰، عینالاسد قلب تپنده ارتش آمریکا در عراق طعم خشم محاسبهشدهای را چشیده بود که از ژرفای دقت موشکهای ایرانی برمیخاست.
این دو یورش، تنها شلیک چند موشک نبود؛ بلکه پردهبرداری از حقیقتی بود که پشت زرادخانههای میلیاردی پنهان شده بود: افسانه شکستناپذیری پدافند آمریکا، در برابر واقعیت سرخ و زمینی ایرانی، رنگ باخت. موشکها آمدند، نشستند و حرفشان را زدند؛ آنچنان دقیق، آنچنان بیرحم که ابتدا حتی ترامپ نیز لب فروبست و به انکار پناه برد، اما حقیقت سر برآورد و پذیرشش را گریزی نبود.
بیش از بیست شب و روز گذشت تا پنتاگون از سایه سکوت بیرون خزید و پردهای از حقیقت کنار زد؛ حقیقتی که موشکهای ایرانی پیشتر با دقت میلیمتری بر بام العدید حک کرده بودند. در بیانیهای ناگزیر، وزارت جنگ ایالات متحده اعتراف کرد دستکم یکی از موشکهای بالستیک ایران، بیهیچ تردیدی، سینه گنبد ارتباطی فوقپیشرفته این پایگاه را شکافت.
این گنبد که قلب تپنده ارتباطات اسکادران ۳۷۹ نیروی هوایی آمریکا بود، نهتنها یک سازه ساده، بلکه نقطهای کلیدی در نقشه تسلط دیجیتال آمریکا بر خاورمیانه به شمار میرفت؛ مأمنی ۱۵ میلیون دلاری برای دادههای محرمانه، شنودهای سری و خطوط ارتباطی رمزگذاریشده، اینجاست که اصابت دقیق آن، در قلب منطقهای پوشیده از سامانههای پدافندی پاتریوت، چیزی بیش از یک موفقیت نظامی بود؛ تَرَک در هیبت آهنین سامانهای بود که سالها نماد قدرت بیرقیب پدافند غرب معرفی میشد.
موشک ایرانی غرور امنیتی را هدف گرفت
از دلِ دود و سکوت، حقیقتی سر برآورد که دیگر حتی ژنرالهای پنتاگون نیز نتوانستند آن را زیر فرش انکار پنهان کنند.
در حالیکه سخنگوی پنتاگون با لحنی آشنا، بار دیگر به بازی اعداد و واژگان روی آورد و مدعی شد «۱۳ موشک از ۱۴ موشک ایرانی رهگیری شده و خسارات وارده جزئی بوده است» واقعیت پشت تصاویر ماهوارهای چیز دیگری میگفت. عکسی که چشم دروغ را کور میکند، از زبان خاموش گنبدی سوخته و آوار شده در پایگاه العدید سخن گفت؛ گنبدی که نهتنها بهطور کامل از صفحه زمین محو شد، بلکه ساختمانهای اطرافش نیز به نشانه فروپاشی اعتماد به سامانههای دفاعی غرب، آسیب دیدند.
از دل خاکستر، حقیقت برخاست
سامانههای پرطمطراق پاتریوت، با وجود آنهمه هیاهو، یا ندیدند، یا نرسیدند و عجیب نیست که این بار، نهتنها خبرنگاران، که دن کین، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا نیز لب به اعتراف گشود: «بزرگترین استفاده از سامانه پاتریوت در تاریخ ارتش آمریکا» همینجا و همین حالا، در برابر سیل موشکهای ایرانی رقم خورده است.
شلیک سیوچند موشک رهگیر، تنها برای مهار ۱۴ پیام بالستیک! ۱۳۶ میلیون دلار برای جلوگیری از حقیقتی که در نهایت راه خود را پیدا کرد. بهای نپذیرفتن اقتدار ایران، حالا نهتنها به بهای تخریب یک گنبد که به قیمت لرزش در انبار مهمات آمریکا تمام شده است. سامانههایی که روزی مدعی دفاع از آسمانها بودند، اکنون زیر بار خستگی، کمبود و ناکارآمدی خم شدهاند.
و از دل این آمارهای سنگین و آتشین، تنها یک پیام باقی میماند، در دوئل بیصدا میان موشکهای ایران و افسانههای غرب، حقیقت، با صدایی بلندتر از انفجار، خودش را اثبات کرده است.
در میدان نبردی که موشکهای ایرانی سکوت آسمان را درهم شکستند، آنچه فرو ریخت، تنها ساختمانها نبود؛ هیبت سامانههایی هم فروریخت که سالها با برچسب «فناوری برتر آمریکا» به جهان عرضه شده بودند. سامانه تاد (THAAD)، این غول پدافندی که قرار بود آخرین خط دفاع از «قلعههای تسخیرناپذیر» باشد، در همان نخستین روزهای جنگ ۱۲ روزه در سرزمینهای اشغالی، در برابر شلیکهای حسابشده ایرانی، چون شبحی خاموش و سرد، به تماشا نشست.
اسکات ریتر، تحلیلگر نظامی آمریکایی، آنچه را واقعیت میدانی فریاد میزد، بیپرده اعتراف کرد: «تاد در برابر موشکهای ایرانی، ناتوان است.» ناتوانیای که نهتنها در خطوط راداری، بلکه در عمق باور نظامی غرب ریشه دوانده است.
و این تازه آغاز ماجراست، وقتی سامانههایی چون گنبد آهنین، پیکان و فلاخن داوود دستپخت بومی رژیم صهیونیستی یکی پس از دیگری از کار افتادند، شاید امیدی به فناوری آمریکایی بود، اما اکنون حتی تاد نیز در فهرست افسانههایی قرار گرفته که با واقعیت ایرانی درهم شکستهاند.
موشکهای ایران، با دقتی برقآسا، قدرت مانوری حیرتانگیز و فناوری فریبدهندهای که هنوز توضیحی برایش ندارند، لایههای پدافند را نهتنها در میانه آسمان که در عمق محاسبات نظامی غرب شکافتند. و آنچه باقی مانده، شکافی است عمیق و پرهزینه در «توان دفاعی آمریکا» که بهسختی با عدد و آمار پر میشود، اما با هر پرتاب تازهای از سوی ایران، عریضتر و بیپناهتر میشود.
در پی اصابت موشکهای ایرانی به قلب پایگاه العدید، صدای انفجار هنوز در فضا طنینانداز بود که سیاست دیرآشنای «انکار» در محافل آمریکایی به راه افتاد. دونالد ترامپ با لحنی سستتر از روایتش، در شبکه اجتماعی تروث سوشال مدعی شد که «هیچچیز خاصی» رخ نداده، حمله «ضعیف» بوده و موشکها یا رهگیری شدهاند یا بیهدف به خاک نشستهاند، اما تصاویر ماهوارهای منتشر شده توسط آسوشیتدپرس، دقیق و بیرحم، واقعیتی را به نمایش گذاشتند که سیاستمداران ترجیح میدادند زیر خاکستر بماند: اصابت مستقیم یک موشک بالستیک ایرانی به گنبد ژئودزیک العدید و تخریب کامل آن و اینگونه، پنتاگون نیز ناچار شد زبان در کام بگیرد و پس از هفتهها طفره رفتن، لب به اعتراف بگشاید.
این تناقضگوییها، تکرار سناریوی آشنای عینالاسد است؛ جایی که ابتدا انکار کردند، بعد سکوت کردند و در نهایت به حقیقت گردن نهادند. چرا این بازی تکراری؟ پاسخ روشن است: اعتراف به شکست سامانههایی همچون پاتریوت و تاد، یعنی خدشه به حیثیت نظامی آمریکا، نهتنها در برابر ایران، بلکه در چشم تیزبین رقبایی همچون چین و روسیه و البته فرار از فشار افکار عمومی داخلی و جهانی که میپرسند چگونه موشکهایی از ایران، از دیوارهای میلیارد دلاری عبور کردهاند؟
افزون بر این، واشنگتن نمیخواهد با پذیرش گستردگی خسارتها، وارد دور باطل واکنش شود. انکار، تاکتیکی برای مهار تقاضا برای جنگ است. همانطور که در ماجرای العدید دیدیم، درست پس از حمله ایران و درست پس از آنکه سکوت رسمی در آمریکا حاکم شد، ماشین جنگی رژیم صهیونیستی هم ترمز کشید.
اکنون با تأیید رسمی اصابت دستکم یک موشک توسط خود پنتاگون و روایت متفاوت اما مستند ایران از اصابت شش موشک، پرسش اینجاست: اگر این تنها نوک کوه یخ باشد، در زیر آبهای سیاست انکار، چه حجمی از واقعیت دفن شده است؟
با وجود همه تلاشها برای پنهانکاری و انکار، دیوار روایت رسمی آمریکا در برابر سیل واقعیتهای عینی تاب نیاورد. تصاویر ماهوارهای تحلیلهای رسانهای مستقل و شواهد میدانی، آنچنان بر افکار عمومی فشار آورد که حتی پنتاگون نیز ناگزیر شد بخشی از حقیقت را به زبان آورد؛ اعترافی دیرهنگام اما گویای ضعف ساختاری در برابر قدرت موشکی ایران.
اما حتی اگر سخن پنتاگون را بهطور کامل بپذیریم؛ یعنی فرض کنیم ۱۳ موشک از ۱۴ موشک ایرانی رهگیری شدهاند، باز هم اصابت تنها یک موشک به حساسترین نقطه پایگاه گنبد ارتباطی ۱۵ میلیون دلاری برای بر باد رفتن حیثیت پاتریوت کافی است، وقتی ایران روایت متفاوتی ارائه میکند روایتی که از اصابت موفقیتآمیز شش موشک خبر میدهد آنچه زیر سوال میرود، تنها یک سامانه پدافندی نیست، بلکه کل ساختار بازدارندگی غرب در منطقه است.
اما شاید مهمترین بخش ماجرا آنجاست که ایران، در این عملیات هنوز برگهای برنده خود را رو نکرده بود، نه خرمشهرها پرتاب شدند، نه دزفولها، نه خیبرشکنها. حمله به العدید، بیش از آنکه نمایش «نهایت قدرت» باشد، تلنگری بود به نمایش «توان واکنش».
و اکنون غرب مانده با اعترافی نیمبند، سامانههایی مشوش، انبارهایی رو به تهیشدن و تصویری متزلزل از برتری نظامی خود، آن هم در برابر کشوری که هنوز، برگهای اصلی خود را نگه داشته؛ آرام، آماده، و در صورت لزوم، بیصدا اما دقیق.


نظر شما