۹ تیر ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۳
خادم هیئت بهشتی شد

غذای هیئت، همیشه برایمان رزقی از جنس عشق بود. رزقی از دستان خادمان اباعبدالله. اما سال جاری وقتی ظرف غذا را از دست خادمان می‌گیریم، به‌دنبال دست دیگری می‌گردیم که نیست. دستانی که هر شب، با متانت و لبخند، لقمه‌ روضه را میان ما پخش می‌کرد؛ دستان مهدی شیروانی.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، سال جاری هم همچون هر سال، بعد از پایان روضه، در خیمه می‌مانیم؛ همان خیمه ساده و صمیمی که گوشه‌اش همیشه پناه دل‌های بی قرارمان بود. دور هم می‌نشینیم، از خاطرات گذشته می‌گوئیم، از روزمرگی‌های زندگی، از دغدغه‌های دل. فضای خیمه پر است از نور، از یاد، از عطر تربت. خادمان با سبدهای غذا وارد می‌شوند، طبق رسم هر ساله، با لبخند و آرامش پذیرایی می‌کنند، بی‌هیچ شلوغی یا هیاهویی، اما سال جاری همه‌چیز انگار با سال‌های گذشته فرق دارد.

سکوت خیمه رنگ غم گرفته. طعم غذاها همان است، اما دل‌ها انگار چیزی کم دارد. لقمه‌ها می‌لرزند، بغض‌ها پنهان نمی‌شوند. جای کسی در این جمع، در این سفره، در این حال‌وهوا به‌شدت خالی‌ست؛ جای مهدی شیروانی.

غذای هیئت، همیشه برایمان رزقی از جنس عشق بود، رزقی از دستان خادمان اباعبدالله، اما سال جاری وقتی ظرف غذا را از دست خادمان می‌گیریم، به‌دنبال دست دیگری می‌گردیم که نیست. دستانی که هر شب، با متانت و لبخند، لقمه روضه را میان ما پخش می‌کرد؛ دستان مهدی شیروانی. نبودنش برای همه ما حس می‌شود، اما برای ما خانم‌ها پررنگ‌تر است، چرا که همیشه در آخرین لحظات شب، در آرام‌ترین لحظات خیمه، رزقمان را از دستان او می‌گرفتیم؛ با نگاهی مهربان، با رفتاری سراسر احترام و خلوص.

یادم هست سال اولی که پایم به هیئت شهید بهشتی باز شد، تصور می‌کردم آقای شیروانی تازه وارد است؛ فکر می‌کردم چون تازه آمده، کارهای اجرایی را بر عهده دارد، خودش غذا پخش می‌کند، کنار خیمه می‌ایستد و هر کاری که لازم است انجام می‌دهد. بعدها فهمیدم چه اشتباهی کرده‌ام. او از قدیمی‌های هیئت بود. از خادمان باسابقه و این خلوص و فروتنی‌اش بود که موجب شده بود همیشه در میدان باشد، بی‌تظاهر، بی‌ادعا. هر سال، عادت کرده بودیم غذای روضه را از دست او بگیریم؛ مردی که هیچ‌گاه چهره‌اش در هم نمی‌رفت. باوقار، صبور، محترم. لبخندش آرامش می‌داد. احترامش دل‌نشین بود. سال جاری همه آن صحنه‌ها همچون فیلمی در ذهنمان پخش می‌شود، با یک تفاوت بزرگ؛ نبود این مرد بهشتی.

این شب‌ها جای خالی مهدی شیروانی در خیمه پررنگ است. جایی که با هیچ‌کس پر نمی‌شود. اما این داغ، برای همسرش سنگین‌تر است. همسری که با همه دلتنگی، هر شب خودش را به هیئت می‌رساند؛ گویی آمده تا از گوشه و کنار خیمه، از سایه هر ستون و در میان هیاهوی روضه، رد خاطره‌ای از همسر شهیدش پیدا کند. انگار آمده با جای خالی او خلوت کند، حرف بزند و اشک بریزد تا کمی دلش آرام شود. خانم احسان‌دوست، همسر شهید شیروانی در متانت، خلوص و صبوری، چیزی کم از او نداشت. او نه تنها همسر یک شهید، بلکه همراه او بود. زنی از جنس ایمان و از تبار استقامت. به‌راستی همسر شهید بودن، افتخار بزرگی‌ست، اما هم‌قدم ماندن در مسیر شهید، هنری‌ست که از هر کسی برنمی‌آید.

شب وداع با شهید را فراموش نمی‌کنم. شبی که برای همدردی به خانه‌شان رفتیم. فکر می‌کردم با دریایی از اشک و فریاد روبه‌رو خواهم شد، اما همسر شهید شیروانی با آرامش و صلابتی باورنکردنی، جمع را آرام می‌کرد. با نگاهی که در آن نور ایمان می‌درخشید، می‌گفت: «نگران نباشید، ناراحت نباشید، همسرم به آرزویش رسید.» آن شب، در آن فضای سنگین، لب به شکر گشود و گفت: مهدی من فدای رهبرم؛ خدارا شکر که ایشان سالم هستند. همان شب، لباس رزم همسرش را بر تن داشت و محکم و استوار می‌گفت: می‌خواهم راه مهدی را ادامه دهم؛ نمی‌گذارم علمش زمین بماند. چه زیباست این عهد عاشقانه و این وفاداری مؤمنانه، شاید جسم مهدی شیروانی دیگر میان ما نیست، اما نامش، یادش و راهش در دل‌های ما جاودانه است؛ در خیمه عزای حسینی، در سفره روضه، در نگاه همسرش و در بغضی که با نخستین لقمه غذا می‌رسد.

شهید مهدی شیروانی از اعضای مجموعه فرهنگی شهید بهشتی اصفهان بود که در اثر جنایت رژیم صهیونیستی در تاریخ بیست و هفتم خرداد به شهادت رسید. این شهید بزرگوار علاوه بر فعالیت در مجموعه فرهنگی شهید بهشتی و هیئت انصارالحسین (ع) عضو فعال کانون خدمت رضوی بود. مهدی شیروانی و همسرش هر هفته چهارشنبه‌های امام رضایی را با پخت و توزیع غذا میان نیازمندان برگزار می‌کردند.

مرد بهشتی

کد خبر 880264

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.