محرم، فصل شکفتن مهربانی در دلِ ماتم زده

زمانی که محرم از راه می‌رسد، شهر رنگ ماتم به خود می‌گیرد، اما در دل این سیاهی، روشنایی عجیبی موج می‌زند، نوری که از قلب محرم می‌تابد، در کوچه‌های پر از پرچم و بیرق، گویی مهربانی از سر دیوارها لبریز شده و هر قدمی که در این فضا برداشته می‌شود، یادآور عشق به امام حسین(ع) است.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از چهارمحال‌وبختیاری، محرم آمده است و آوای حسین حسین همه جا را پر کرده، این صدا به مانند دارویی است برای دردی که در جان دارم، یا حسین هر بار که موسیقی نامت را می‌شنوم، تمام غم و غصه‌هایم از بین می‌رود به من بگو که شما با خود چه دارید که این چنین عالم را عاشق خود کرده‌اید، یا حسین صدای قدم‌های آمدنت کوچه دلم را پُر کرده دلم هوای کوچه‌های کربلا را کرده است، ندیده‌ام اما تعریفش را خیلی شنیده‌ام، می‌گویند حال‌وهوای عجیبی دارد، آدم را عاشق می‌کند.

بوی خوش گلاب و اسپند در هوا پیچیده است، کوچک‌ترها به همراه بزرگ‌ترها و با شور و شوق مشغول نصب پرچم‌ها و کتیبه‌ها هستند، بیرق‌های سیاه و سبز به اهتزاز درآمده‌اند و نمادهای محرم در خیابان‌ها و میدان‌های شهر به وفور دیده می‌شود، برخی از دیوارها به نقاشی‌های زیبا از وقایع عاشور مزین شده است، انگار که هر رنگ و خطی داستانی از فداکاری و ایثار را روایت می‌کند.

صدای طبل و نی در فضا طنین‌انداز شده است، سنج‌ها به‌هم کوبیده می‌شوند، همه وسایل چند باره تست می‌شود، مردم در حال آماده‌سازی حسینیه‌ها و مجالس عزاداری هستند، به هر کوچه و خیابان که نگاه می‌کنم، پرچم‌های مشکی را می‌بینم که روی آن‌ها نوشته شده است یا حسین.

سردر خانه‌ها که تا چند روز پیش برای عید ولایت تزئین شده بود حالا برای عزای مولایمان حسین مشکی‌پوش شده است، چشم‌ها پر از اشک و دل‌ها آکنده از حسرت است، هر کس به نوعی به یاد آن یاران باوفا و مظلومیت اهل بیت (ع) است، شهر جامه سیاه بر تن کرده و چراغ‌های روشن فضای دلگیر ایام را نورانی کرده است.

علم‌ها به دیوار مساجد و حسینیه‌ها تکیه داده‌اند، خیابان‌ها آب و جارو شده استف در هر خیابان و میدانی موکب کوچکی برپا شده و لیوان‌های شربت روی میز چیده شده است.

محرم، فصل شکفتن مهربانی در دلِ ماتم زده

صدای یاحسین از بلندگوی کوچکی که کنار میز قرار داده شده بلند است، نوجوانی سیاه‌پوش با سینی شربت به سراغ خودروهای عبوری می‌رود، آفتاب با تمام توانش می‌تابد و مردم با یاد لب‌های تشنه سالار شهیدان لیوان شربت را سَر می‌کشند و صدای یاحسین گفتنشان بلند می‌شود، این مردم رسم وفاداری را خوب بلدند، حوادث تلخ این روزها مردم ایران را به اربابشان نزدیک‌تر کرده است، مگر می‌شود در مکتب حسین (ع) تربیت شده باشی و از شهادت هراس داشته باشی ما ملت شهادت هستیم ما را از مرگ نهراسانید.

به اطرافم که خوب نگاه می‌کنم مردان و زنانی را می‌بینم که رخت عزا به تن کرده‌اند و هر کدامشان مشغول کاری هستند مردان کارهای سخت را انجام می‌دهندف بالای نردبان می‌روند و پرچم‌ها را نصب می‌کنند و زنان هم شربت درست می‌کنند و خرماها را با ظرافت در ظرف می‌چینند، در این بین کودکان چه زیبا رسم عاشقی را آموخته‌اند، لباس‌های مشکی را از کنج گنجه بیرون کشیده و به تن کرده‌اند، زنجیرها و طبل‌های کوچکشان را به دست گرفته‌اند این رؤیای پسر بچه‌هاست که با طبل و زنجیر کوچکشان روزی در میانه دسته‌های عزاداری باشند و برای ارباب خود زنجیر بزنند اما دختربچه‌ها با آن مقنعه‌های حجاب و چادرهای کوچکشان که گاهی زیر پایشان می‌رود دست مادر را می‌گیرند و به هیئت می‌روند و در گوشه‌ای از هیئت برای خود هیئتی دیگر برپا می‌کنند، این فرشته‌های دوست‌داشتنی عاشق خدمت به امام حسین (ع) هستند، گاهی با همان دستان کوچکشان لیوان‌های شربت را پخش می‌کنند و گاهی هم ظرف خرما را به بزرگترها تعارف می‌کنند.

این‌ها همان کودکانی هستند که بازی‌های روزهای قبل از محرم را به فراموشی سپرده‌اند و حالا ساعات و روزهای متفاوتی را سپری می‌کنند، هیئت‌های کوچکی که توسط نوجوانان برپا می‌شود، این بچه‌ها من را یاد کودکی‌های خودم می‌اندازد.

محرم، فصل شکفتن مهربانی در دلِ ماتم زده

پرت می‌شوم به صفحات تاریخ، ۳۰ سال پیش، همین که بوی محرم در شهر می‌پیچید، چادر مشکی مادرم را برمی‌داشتم و به کوچه می‌رفتم، یک سرش را می‌بستیم به دستگیره خانه ما و سر دیگرش را به در خانه همسایه، هر کدام از دخترها هم یک وسیله با خود می‌آورد، یکی قند و یکی شربت و یکی لیوان بعضی روزها نان و پنیر و خرما هم داشتیم و نذری پخش می‌کردیم.

پروانه صدای خوبی داشت همیشه زیارت عاشورا را او می‌خواند، صدایمان که بالا می‌رفت مادرها به کوچه می‌آمدند همان جا روی سکوی سیمانی کنار در می‌نشستند بارها چشمان نمناک و شانه‌هایی را که می‌لرزید دیده بودم، صدای پسرک نوجوانی که با سینی شربت مقابلم ایستاده بود، من را به خود آورد، بلوز آستین کوتاه مشکی به تن داشت که روی سینه‌اش با رنگ سرخ نوشته شده بود یاحسین، ۱۰ یا ۱۲ ساله به نظر می‌آمد قد متوسط و صورتی کشیده داشت گونه‌هایش در زیر آفتاب حسابی گل انداخته بود، قطرات عرق روی پیشانی‌ش می‌درخشیدند، لیوان شربت را برداشتم و بی‌اختیار گفتم التماس دعا...

هر وقت که محرم می‌شود و این شور و اشتیاق مردم را می‌بینم این سخن امام خمینی (ره) بارها در ذهنم مرور می‌شود «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است».

در فضای ماه محرم وحدت و همدلی مردم به اوج می‌رسد، کارها تقسیم می‌شود یکی از دیگری برای انجام کار خوب سبقت می‌گیرد، دست آن یکی را هم در مسیر می‌گیرد، مهربانی‌ها در شهر جولان می‌دهند با هر قدمی که در کوچه‌ها و خیابان‌های مزین شده برمی‌دارم برای داشتن چنین مردمی به خود می‌بالم، عشق به آقا امام حسین (ع) قلب‌هایمان را بهم پیوند زده و مردم را در کنار یکدیگر نگه داشته است.

ماه محرم تنها به یک مناسبت مذهبی محدود نمی‌شود، بلکه در دل خود جنبه‌های عمیق احساسی و اجتماعی را جای داده است که تأثیرات شگرفی بر جامعه دارد، محرم به عنوان یک ماه مقدس مردم را از تمام گروه‌ها دور هم جمع می‌کند و همین کنار هم بودن‌ها ارتباطات اجتماعی را شکل می‌دهد، مراسم ماه محرم آتش عشق و احساس را در دل‌ها زنده می‌کند و همین احساسات پاک و زلال، مردم را برای کمک به یکدیگر وادار می‌کند.

در ماه محرم نه تنها یاد و خاطره عاشورا زنده می‌شود، بلکه ارزش‌های انسانی و اجتماعی تجلی پیدا می‌کند و این ایام به مثابه کارگاهی برای آموزش و پرورش عواطف و اخلاق در جامعه عمل کرده و به تقویت پیوندهای اجتماعی و فرهنگی کمک می‌کند.

کد خبر 880225

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.