به گزارش خبرگزاری ایمنا و به نقل از ESPN، پیروزی پنجبرصفر شنبه شب مقابل اینتر، تنها مراسم ورود پاریسیها به سطح اول فوتبال نبود؛ بلکه افقهای جدیدی را پیش روی باشگاه باز کرد. (آنها در دهه گذشته هزینههای زیادی کردند و با وجود چند پیروزی مهم، تا پیش از کسب این جام بزرگ، هنوز به چشم یک تیم درجه دو نگاه میشد.)
وقتی «صندوق سرمایهگذاری ورزشی قطر» (QSI) در سال ۲۰۱۱ این باشگاه را خرید و ناصر الخلیفی شروع به خرجهای سنگین کرد، نظر رایج در جامعه فوتبال این بود که این کار، ترکیبی از یک اقدام تبلیغاتی و قدرت نرم برای بهبود چهره بینالمللی کشور میزبان جام جهانی ۲۰۲۲ است. آن جام جهانی برگزار شد و گذشت؛ سپس تمرکز روی این بود که این پروژه بتواند موفق شود و بزرگترین جام فوتبال را به دست آورد. حالا این مأموریت هم به سرانجام رسیده. پس قدم بعدی چیست؟ آیا قطریها سرمایهگذاری را بیشتر میکند، یا با پایان یافتن ماموریت، به کلی از پروژه خارج میشود؟
قبل از پرداختن به این سوال، باید بفهمیم QSI از منظر فوتبال، چه تأثیری بر پاریس گذاشته است.
شهر نورها، مهد فوتبال در رویاهای فرانسوی
قصد بیاحترامی به «شهر نورها» را نداریم، اما برای مدتهای طولانی، نسبت به پایتختهای سنتی فوتبال، پاریس جایگاه چندانی در این ورزش نداشت. درست است که فیفا در پاریس تأسیس شده و پله آن گل معروفش را در فیلم «فرار به سوی پیروزی» در این شهر زد. اما واقعیت این است که فیفا در سال ۱۹۰۴ شکل گرفت و خیلی زود به زوریخ منتقل شد (که خودش هم مرکز مهمی برای فوتبال نیست) و گل معروف پله هم واقعاً اتفاق نیفتاد چون صرفاً بخشی از داستان فیلم بود.
واقعیت این است که فرانسه تنها یک قهرمان اروپایی دیگر داشته است. (البته فراموش نکنیم که مارسی به دلیل تبانی داخلی، عناوینش لغو و به دسته پایینتر سقوط داده شد.) در سطح ملی نیز، فرانسه فقط یک جام اروپایی دیگر دارد. باشگاه پاریسی در فصل ۱۹۹۶-۱۹۹۵ قهرمان جام اروپا شد. این یعنی آنها تا قبل از قهرمانی در لیگ قهرمانان با تیمهایی مانند دینامو تفلیس، مشلن و مگدبورگ مقایسه میشدند.
فرانسه بهطور کلی در سطح باشگاهی هرگز به اندازه وزن فوتبالیاش ظاهر نشده، و در داخل فرانسه هم پاریس نتوانسته آنطور که باید و شاید بدرخشد. درست است که پاریسنژرمن بیشترین قهرمانیهای داخلی (۱۳ بار) را دارد، اما پیش از خرید باشگاه توسط صندوق سرمایهگذاری ورزشی قطر در سال ۲۰۱۱، این شهر تنها سه قهرمانی در لیگ داشت. دو جام برای پاریسنژرمن (در فصلهای ۱۹۸۶-۱۹۸۵ و ۱۹۹۴-۱۹۹۳) و یک بار با ریسینگ پاریس در فصل ۱۹۳۶-۱۹۳۵. البته نباید از این موضوع ساده گذشت که قدرتهای سنتی فرانسه در جنوب و غرب این کشور بودند. (مارسی، موناکو و لئون در جنوب، بوردو و نانت در غرب)

تغییری که جام لیگ قهرمانان را به پاریس رساند
بدیهی است که خرید پاریسنژرمن توسط QSI (سرمایهگذاری ورزشی قطر) عامل مهمی بود، اما تنها عامل نبود. درست است که آنها پول هنگفتی به باشگاه تزریق کردند (بارها قوانین «بازی جوانمردانه مالی» (FFP) را زیر پا گذاشتند و مجبور به توافق با نهاد کنترل مالی باشگاههای یوفا شدند) اما باشگاه منبع بزرگی از استعدادهای جوان را در اطراف خود به ارث برد. در واقع، پاریس به خودی خود به یک خط تولید بیپایان استعدادهای فوتبالی تبدیل شده بود، هرچند مدتی طول کشید پاریسنژرمن متوجه شود چه چیزی در اختیار دارد.
قبل از اینکه پاریسیها تصمیم بگیرد بر استعدادهای جوان (بسیاری از آنها پرورشیافته در منطقه پاریس) تکیه کند، مسیر متفاوتی را در پیش گرفته بودند. خرید ستارگان آماده و گرانقیمت مثل زلاتان ابراهیموویچ، نیمار و لیونل مسی با این امید که بتواند ابرتیمی متشکل از نامهای بزرگ بسازد که هم در زمین و هم در تجارت موفق باشد.
در بخش تجاری، این استراتژی جواب داد؛ البته اینکه موفقیت ناشی از حضور ستارهها بود یا عملکرد تیم تجاری هوشمند باشگاه، جای بحث دارد. درآمدهای پاریسنژرمن به بیش از ۸۰۰ میلیون یورو (۹۰۰ میلیون دلار) رسید. البته بخش قابل توجهی از این مبلغ از قراردادهای مشکوک با شرکتهای قطری با مبالغ بالا و سرسامآور بود که سه بار توسط یوفا مورد بررسی قرار گرفت (مسألهای مشابه آنچه باشگاه منچسترسیتی در لیگ برتر با آن مواجه است).
باشگاه پارسی حالا به یک برند جهانی معتبر تبدیل شده است. تعداد پیراهنهایی که در سراسر جهان توسط افرادی که حتی نمیدانند «پارک دو پرنس» چیست، پوشیده میشود، به طرز چشمگیری افزایش یافته و حالا این برند تقریباً همهجا دیده میشود. (مخصوصاً بین جوانان مدگرا.)

هزینه میشد ولی نتیجه نمیگرفتند
در زمین بازی، موفقیتها متناسب با هزینهها نبود. اگر مبلغ هنگفتی که خرج شده را در نظر بگیریم، بازدهی کافی وجود نداشت. طی پنج فصل گذشته، ضررهای پاریس به حدود یک میلیارد دلار رسید (که البته پاندمی کووید هم نقش داشت). این رقم از هر رقمی در باشگاههای دیگر بیشتر بود. با این حال، این زیان در فصل گذشته بهشدت کاهش یافت (۵۶ میلیون یورو یا حدود ۶۳ میلیون دلار، که عددی قابل مدیریت است) و حتی ممکن است امسال باشگاه به نقطه سر به سر مالی برسد.
بخشی از این تغییر نتیجه بازسازی ترکیب تیم از طریق فروش بازیکنانی با دستمزد بالا بود؛ بخشی دیگر از طریق مدیریت بهتر بازار نقلوانتقالات و استفاده از مزایای حسابداری مانند استهلاک (یعنی تقسیم هزینه خرید بازیکن در طول مدت قراردادش برای کاهش تأثیر سالانه در تراز مالی). افزون بر این، اتکا به جوانان هم یک عامل مهم بود؛ زیرا که خریدهای گرانقیمتِ جوان، معمولاً دستمزد کمتری نسبت به ستارههای بزرگ و مسنتر دارند.
ناصر الخلیفی پیش از فینال لیگ قهرمانان، از این رویکرد جوانمحور به عنوان بخشی از «پروژه» نام برد؛ اما سوال اینجاست که آیا این پروژهای که مالک قطری از آن صحبت میکند، قبل از توافق سال ۲۰۲۲ با یوفا (برای نقض قوانین FFP) شکل گرفته بود یا پس از آن، که باشگاه پاریسی مجبور شد جلوی ولخرجیهایش را بگیرد تا با جریمههای بیشتری مواجه نشود. چیزی که جای بحث ندارد، این است که وضعیت مالی باشگاه ناگهان بهتر شد. (قهرمانی در لیگ قهرمانان بدون پرداخت دستمزدهای سنگین امباپه خیلی کمک کرد، همانطور که جوان بودن اعضای تیم هم به کنترل هزینهها کمک میکند)
خانهتکانی در پاریس جواب داد و حالا آنها با یک جین بازیکن جوان و آیندهدار بر بام قاره سبز ایستادند. نقش لوئیز انریکه در این ماجرا را نمیتوان نادیده گرفت؛ سرمربی اسپانیایی ریسک خطرناکی با کارنامه درخشان خود انجام داد و نتیجهآن را هم به بهترین نحو گرفت. چه پاداشی جذابتر از جام نقرهای لیگ قهرمانان اروپا؟

پاریسنژرمن حالا یک برند جهانی است
آنها برند جهانی ساختند، بزرگترین افتخار ممکن (قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا) را بهدست آوردند، باشگاه را به سمت پایداری مالی سوق دادند و حتی کمک کردند پاریس به یک شهر فوتبالی واقعی تبدیل شود. (اثبات این مورد را میتوان در این دید که ثروتمندترین مرد فرانسه، برنار آرنو به همراه گروه ردبول، در باشگاه دیگری از پاریس یعنی پاریس افسی سرمایهگذاری کردهاند؛ تیمی که امسال به لیگ یک صعود کرده است. جالبتر اینکه این دو تیم تنها حدود ۴۰۰ متر از هم فاصله دارند.) این موفقیتها با صرف پول بسیار زیاد به دست آمد، اما نمیتوان آن را بیارزش دانست. اینها واقعاً دستاوردهای مهمی هستند.
با در نظر گرفتن همهی این موارد، آیا ممکن است قطر و QSI تصمیم بگیرند که «وقتش رسیده پروژه را ترک کنند؟ » آنها میتوانند با اطمینان بگویند که پاریسنژرمن را به یک غول فوتبالی تبدیل کردهاند. تیمی که حتی بدون آنها هم میتواند جایگاهش را حفظ کند و شاید حتی با مدیریت هوشمندانه، به پایداری مالی برسد. حتی شاید سودآور هم بشود، اگر لیگ فرانسه بتواند قراردادهای پخش تلویزیونیاش را سامان دهد یا پروژه سوپرلیگ دوباره مطرح شود. باید دید چه میشود. ناصر الخلیفی بدون تردید میخواهد همچنان بماند. اما اینکه تصمیمگیرندگان در دوحه هم همین نظر را داشته باشند، یا ترجیح دهند توجه خود را به جایی دیگر معطوف کنند، شاید داستان متفاوتی باشد.



نظر شما