به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانههای آزاد، روزنامهها و مطبوعات در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی بهشمار میآید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را بهصورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «روایت فتح اقیانوسها» نوشت: «منظور از نیروی دریایی راهبردی ارتش ایران، نیرویی است که توانایی اثرگذاری فراتر از مرزهای کشور را دارا است؛ نیرویی که تأثیر حضورش در تأمین امنیت و منافع میهن از دوردستترین نقاط جهان احساس میشود. این نیرو با تکیه بر اصل بازدارندگی، توان نظامی و رزمی ایران را به نمایش میگذارد و در چندین حوزه، از جمله اقتدار دریایی نقشآفرینی میکند. برخی کارشناسان غربی، که خود را در حوزه دریا صاحبنظر میدانستند، ادعا کرده بودند نیروی دریایی ایران هیچ زمانی قادر به عبور از پهنه اقیانوسهای اطلس و آرام نیست و به همین دلیل، نیروی مؤثری در دریا محسوب نمیشود. اما ما با اتکا به دانش بومی، ایمان به جوانان توانمند و بهرهگیری از صنایع داخلی، ناوشکنی ساختیم که از دریاهای طوفانی و مسیرهای سخت عبور کرد، مسافتهای طولانی را پیمود و مهمتر از همه اینکه در تمام حوزهها خودکفا بود. از نیروی انسانی تا سلامت، پزشکی، آذوقه، سوخت و آب، هیچ وابستگی به هیچ ساحل و هیچ کشوری نداشتیم و اینگونه مأموریتی بزرگ را به سرانجام رساندیم. مهمترین دستاورد این مأموریت این بود که ما ذهنیت دشمن را درهم شکستیم و عدم قطعیت نسبت به توان دفاعی ایران را برایشان پررنگتر کردیم.
آنان تصور نمیکردند ما بتوانیم تا آن سوی جهان نفوذ کنیم و حضوری مقتدرانه و کاملاً مسلحانه داشته باشیم. ناوگروه ما با توانایی رزم در سطح، زیرسطح و هوا، در نزدیکی سواحل دشمن مستقر شد و آماده بود تا درصورت نیاز، مأموریت خود را با قاطعیت انجام دهد. کشورهای متخاصم بارها تلاش کردند با بهانهجویی ما را به نقض قوانین بینالمللی متهم کنند تا مأموریت ما را متوقف سازند یا به چالش بکشند، اما ناکام ماندند. تنها کاری که از دستشان برآمد، تحریم ناوگروه ما بود، به گمان اینکه ما به پشتیبانی ساحلی وابستهایم و تحریم میتواند مأموریت ما را ناکام بگذارد. اما نمیدانستند که ما خود را با خوداتکایی کامل برای حضور کاملاً مستقل در دریا آماده کرده بودیم و نیازی به هیچ پشتیبانی خارجی نداشتیم.
بزرگترین هنر نیروهای مسلح هر کشوری، خلق بازدارندگی است. به این معنا نیروهای مسلح باید چنان قدرتمند باشند که حتی سایه جنگ را از کشور دور نگه دارند و به مردم و دیگر نهادهای کشور این امکان را بدهند که در عرصههای گوناگون، از سیاست گرفته تا دیپلماسی، با اقتدار چانهزنی کنند، حق کشور را بستانند و از منافع ملی دفاع کنند. برای تحقق این بازدارندگی، باید قوی بود، باید قدرتی داشت که دشمن را به عقب براند.
یکی از بهترین راههای نمایش این اقتدار، نیروی دریایی ما است؛ نیرویی که تا مرزهای دوردست پیش میرود، در فاصله ۶ مایلی سواحل دشمن مستقر میشود و با تجهیزات پیشرفتهاش، حضوری مقتدرانه را به رخ میکشد. وقتی نیروهای بیگانه میبینند که نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران توانسته است در دورترین نقاط دریاها و اقیانوسها حضور یابد، این امر گواهی است بر قدرت ما و پیامی روشن که بازدارندگی را در دل دشمن حک میکند.
ناوگروه ۸۶، با پیمودن مسافتهای طولانی و حضور در آبهای عمیق کشورهای مختلف در قارههای گوناگون، این حقیقت را به جهانیان نشان داد. ناوی که توانایی رسیدن به چنین نقاط دوردستی را دارد، قطعاً به فناوریهای پیشرفتهای مجهز است و میتواند مأموریتهای بزرگتری را نیز به سرانجام رساند. این مأموریت نقطه عطفی در تاریخ دریانوردی ایران بود. اهمیت حضور راهبردی نیروی دریایی ارتش زمانی آشکارتر میشود که به یاد آوریم روزگاری برخی کشورها و نیروها جرأت سرقت نفت ما را داشتند، اما امروز هر کس که قصد تعدی به منافع ایران را داشته باشد، در هر گوشه از آبهای کره زمین که باشد، میداند که نیروی دریایی ما او را رها نخواهد کرد. ما پیگیریم، مقتدریم و در برابر هر تهدیدی، با صلابت ایستادگی خواهیم کرد.
مأموریت بیمانند گشت عملیاتی دور کره زمین، درخشانترین افتخار نیروی دریایی ایران از بدو شکلگیری آن تاکنون است. این سفر حماسی از بندرعباس آغاز شد، جایی که ناوگروه ما به سوی شرق کره زمین به حرکت درآمد. در این مأموریت هشتماهه، در ۵ بندر پهلو گرفتیم: ابتدا بندر بمبئی در هندوستان، سپس جاکارتا در اندونزی. پس از آن وارد اقیانوس آرام شدیم، اقیانوسی که برخلاف نامش، همواره ناآرام و پرخروش است. ۷۰ روز از ۲۴۰ روز این سفر در پهنه این اقیانوس سپری شد. از سواحل شیلی گذشتیم، به تنگه تاریخی ماژلان رسیدیم و سپس وارد اقیانوس اطلس جنوبی شدیم. در ادامه در بندر ریودوژانیرو برزیل توقف کردیم. برای بازگشت بار دیگر عرض اقیانوس آرام را پیمودیم و در بندر کیپتاون آفریقای جنوبی، چهارمین مقصدمان، پهلو گرفتیم. در نهایت با عبور از زیر قاره آفریقا و حرکت در مسیر شرق این قاره، به بندر صلاله عمان، آخرین توقفگاهمان، رسیدیم و از آنجا به بندرعباس بازگشتیم؛ یک دور کامل به دور کره زمین، سفری که نماد اقتدار و خودباوری بود.
نکته شگفتانگیز این مأموریت آن بود که در میانه پیمایش اقیانوس آرام، سه عمل جراحی موفقیتآمیز در ناو انجام دادیم: یک عمل جراحی آپاندیسیت، یک جراحی برای شکستگی بینی و یک عمل جراحی روی دست. به لطف خدا همه این جراحیها در بیمارستان ناو، در اتاق عمل مجهز خود ما و با امکانات داخلی ناو انجام شد. ما نهتنها از پس این چالشها برآمدیم، بلکه ثابت کردیم که نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران حتی در دورافتادهترین نقاط جهان، خوداتکا و توانمند است.»

روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «آمریکا و اسرائیل نمیتوانند یمنیها را شکست دهند» نوشت: «رسانههای رژیم صهیونیستی به ناتوانی این رژیم و آمریکا در شکست دادن یمن اذعان کردند. یکی از رسانههای اسرائیلی میگوید: «خیلی ساده است؛ نمیتوان یمنیها را شکست داد، آنها با تجهیزات اندک خسارات بسیار به ما میزنند.»
تاریخ پُر از صحنههایی است که در آن امپراتوریهای مغرور با سازوبرگِ پیشرفته، در برابر مردمانی که چیزی جز اراده نداشتند، به زانو درآمدند. قرنها پیش، ناپلئون در مصر، انگلیس در افغانستان، شوروی در چچن، و حالا آمریکا و اسرائیل در یمن، همگی درسی مشترک گرفتند: «هیچ ارتشی، هر چقدر هم مجهز، نمیتواند روحیهای را شکست دهد که در آن ایمان، هویت و انگیزهای فراتر از مرزهای جغرافیا نهفته است.» امروز، رسانههای عبری ناگزیر از اعتراف به واقعیتی شدهاند که ژنرالهای پنتاگون و موساد تلاش داشتند با محاسبات عددی انکار کنند: یمنی که روزی «فقیرترین کشور عربی» نامیده میشد، حالا به کابوسی استراتژیک برای قدرتهای بزرگ تبدیل شده است. دشمنان دیرینه، که سالها از پشت میزهای شیشهای و نمایشهای نظامی حرف از «بازدارندگی» میزدند، اکنون مجبورند پشت دوربین به شکستهای خود اعتراف کنند؛ آن هم مقابل ملتی که سلاح اصلیاش، باور است. البته یادمان نرود که با همین باور، یمنیهای گامبهگام تسلیحات بومی خود را گسترش میدهند و به بهرهوری بیشتر نزدیک میکنند؛ همچنین آنان در طول سالیان و با انباشتِ تجربهها یاد گرفتهاند که در مقابل «پلنگ تیز دندان» باید چه استراتژی را پی گرفت که با کمترین امکانات بیشترین ضربه را زد؛ یعنی این نیروهای مقاومت را تجربهای چندینساله پیش میبَرَد و باورشان باوری وهمآلود نیست که مستحضر به تجربه سالها جنگیدن است.
«رونین برگمن»، خبرنگار روزنامه «یدیعوت آحارونوت»، در گفتوگو با شبکه «۱۲» تلویزیون رژیم آپارتاید اسرائیل اذعان کرد: «واشنگتن و تلآویو در شکست دادن یمن ناکام ماندهاند. قدرت سنتکام و سرویس اطلاعات اسرائیل نتوانست یمنیها را شکست دهد. خیلی ساده است؛ نمیتوان یمنیها را شکست داد، آنها با تجهیزات اندک خسارات بسیار به ما میزنند.» شبکه ۱۲ تلویزیون این رژیم نیز از «آمریکای بزرگ» به دلیل ناکام ماندن در شکست دادن یمنیها انتقاد و اذعان کرد که تحقق این هدف از لحاظ نظامی سخت است. همچنبن شبکه صهیونیستی «کان» گزارش داد که حملات رژیم صهیونیستی علیه یمن نمایشی و بیفایده است و نمیتواند قدرت بازدارندگی یمن را تضعیف کند. این شبکه اذعان کرد که حملات یمن اقتصاد رژیم صهیونیستی را هدف قرار داده است.
همچنین شبکه ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی گزارش داد: با توجه به موضع قاطعانه صنعا برای ادامه حمایت خود از غزه و تحریم هوایی و دریایی اسرائیل، یمن ممکن است اسرائیل را به سمت توافقی برای توقف جنگ در نوار غزه و بازگرداندن اسرا سوق دهد. این شبکه در رابطه با تلاش یمن برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع برای رژیم اشغالگر گفت: «یک موشک یمنی در هفته کافی است تا ببینیم چه اتفاقی برای فرودگاه بنگوریون میافتد.»
منابع رسانهای از فعالیت مجدد فرودگاه صنعا پس از تعمیر و بازسازی آن خبر دادند. شبکه خبری «المیادین» گزارش داد که فرودگاه بینالمللی صنعا، دیروز (شنبه) شاهد فرود نخستین پرواز شرکت هواپیمایی یمن بود که پس از دورهای تعطیلی و پس از انجام عملیات بازسازی و آمادهسازی، فعالیت خود را از سر گرفت. رژیم صهیونیستی پیشتر با حمله به فرودگاه صنعا آسیب قابلتوجهی به بخشهای مختلف و به ویژه باند آن وارد کرده بود.
در پایان گفتنی است، شاید قرنها بعد، مورخان وقتی به اکنونِ ما بنگرند و از این تقابل به عنوان یکی از نقاط عطف نبردهای نامتقارن یاد کنند؛ جایی که «توازن وحشت» که بر پایه فناوری، قدرت آتش و هیمنه ائتلافها بنا شده بود، جای خود را به «توازن اراده و تجربه» داد. یمن، ملتی که سالها در رسانههای غربی و عربی نادیده گرفته میشد امروز همان کشوری است که معادلات ژئوپلیتیک را تغییر داده و توانسته با تکیه بر استقلال، ایمان و هوشمندی بومی، ائتلافهای میلیاردی را در دریای سرخ و فراتر از آن، زمینگیر کند. مقاومت یمن در عمل نشان داد که دیگر عصر زور و تهدید بدون هزینه پایان یافته است و هزینه ماجراجویی نظامی برای متجاوزان از هر زمان دیگری سنگینتر شده است.»

روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «ترامپ دروغ گفت، الگوی آمریکا در منطقه یقیناً شکست خورده است»، نوشت: «رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هزاران تن از معلمان و فرهنگیان، چهرهنگاری شایسته از معلم و ایجاد تصویری جذاب، با نشاط و دوستداشتنی از معلم در افکار عمومی را ضروری و نیازمند کار هنری و رسانهای دستگاههای مسئول دانستند و با نادرست خواندن دیدگاههایی در خصوص برونسپاری برخی وظایف آموزش و پرورش، تأکید کردند: ساختار جدید آموزش و پرورش باید بهگونهای طراحی و متحول شود که نتیجه آن، تربیت نسلی عالِم، با ایمان، ایراندوست، اهل کار و تلاش و امیدوار به آینده باشد.
حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هزاران تن از معلمان و فرهنگیان، هدف از این دیدار را قدردانی از معلمان و تکریم جایگاه معلم دانستند و با تأکید بر اینکه هر مقدار هزینه در بخش آموزش در واقع سرمایهگذاری برای آینده کشور است، افزودند: خوشبختانه رئیسجمهور محترم به مسائل آموزش و پرورش اهتمام ویژهای ابراز میکنند و وزیر محترم نیز از مدیران برجسته و آشنا با مسائل این دستگاه است.
حضرت آیتالله خامنهای در بیان نکتهای با تأکید بر اهمیت دانشگاه فرهنگیان و مراکز تربیت معلم گفتند: این دانشگاه متعلق به آموزش و پرورش است و برخی نظرات درباره الحاق آن به دستگاههای دیگر به مصلحت نیست. ایشان با اشاره به ضوابط تعیینشده در دوره شهید رئیسی برای ورودیهای این دانشگاه تأکید کردند: نگذارید آن ضوابط تضعیف شود، چراکه کیفیت این دانشگاه باید بهگونهای باشد که ساخت معلم تراز و مورد نیاز از آن قابلتحقق باشد.
رهبر انقلاب، ترمیم سند تحول آموزش و پرورش و جلوگیری از توقف نقشه راه این سند را که از زمان شهید رئیسی آغاز شدهاست، ضروری خواندند و گفتند: کسانی باید ساختار جدید آموزش و پرورش را تنظیم کنند که هم ماهر و برخاسته از این دستگاه و دارای شناخت از آن باشند و هم متعهد به دین و استقلال کشور باشند تا بر اساس ساختار جدید، جوانان و نوجوانانی عالم، با ایمان، ایراندوست، اهل کار و تلاش و امیدوار به آینده تربیت شوند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از دیدار هزاران تن از معلمان و فرهنگیان با ایشان، با اشاره به اظهارات اخیر رئیسجمهور آمریکا، ادعای او در خصوص برقراری صلح از طریق قدرت را دروغ خواندند و با اشاره به تلاش دولت آمریکا برای تحمیل الگویی به کشورهای عربی که لازمه آن وابستگی مستمر به آمریکا است، افزودند: مطمئناً این الگو شکست خورده است و به همت ملتهای منطقه هم آمریکا از این منطقه خواهد رفت و هم غده سرطانی رژیم صهیونی که مایه فساد و جنگ و اختلاف است، ریشهکن خواهد شد. ایشان تأکید کردند: جمهوری اسلامی به قدرت خود اضافه خواهد کرد و به کوری چشم دشمنان، به پیشرفتهای چندین برابری دست خواهد یافت.
رهبر معظم انقلاب با اشاره به اظهارات رئیسجمهور آمریکا در سفر اخیر به منطقه گفتند: بعضی از حرفهای رئیسجمهور آمریکا در این سفر آن قدر سطح پایین و مایه سرافکندگی گوینده آن و ملت آمریکا است که اساساً لایق جواب دادن نیست.
رهبر انقلاب بخشی از اظهارات ترامپ را مبنی بر اینکه میخواهد از قدرت برای صلح استفاده کند، دروغ خواندند و افزودند: او و دولتهای آمریکا کی از قدرت برای صلح استفاده کردهاند؟ آنها از قدرت برای قتلعام غزه و جنگافروزی در هر جای ممکن و حمایت از مزدوران خود استفاده کردهاند.
حضرت آیتالله خامنهای استفاده از قدرت برای صلح و امنیت را ممکن دانستند و گفتند: بر همین اساس است که جمهوری اسلامی به کوری چشم دشمنان، هر روز بر قدرت خود و کشور اضافه خواهد کرد، اما آنها با استفاده از قدرت، بمبهای ۱۰ تنی به رژیم صهیونی دادند که روی سر کودکان غزه و بیمارستانها و خانههای مردم در آنجا و لبنان و هر جای دیگر که بتوانند بریزند. ایشان با اشاره به سخنان قبلی رئیسجمهور آمریکا مبنی بر اینکه کشورهای منطقه، بدون آمریکا حتی ۱۰ روز هم نمیتوانند به زندگی خود ادامه دهند، خاطرنشان کردند: او در معاملات و پیشنهادهای کنونی خود در پی تحمیل این الگو به آنها است، در حالی که این الگو، یقیناً شکست خورده است و به همت ملتهای منطقه، آمریکا از این منطقه باید برود و خواهد رفت.»

روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود تیتر «۱۲ برابر جنگ اوکراین دوشید» را برگزید و نوشت: «دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده در حالی در دوره دوم زمامداری خود برای دومینبار پس از سفر ۲۰۱۷ به منطقه، به کشورهای حاشیه خلیجفارس سفر کرد که این سفر محوریتی کاملاً متفاوت از گذشته داشت. این سفر که از ۱۳ تا ۱۶ مه ۲۰۲۵ (۲۳ تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴) انجام شد، شامل عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی بود و هدف آن «تعمیق روابط اقتصادی» و «تقویت همکاریهای فناورانه» اعلام شد. با این حال، بسیاری از رسانههای عرب منطقه با اشاره به صحبتهای ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش و «گاو شیرده» نامیدن سعودی، این سفر را «دوشیدن مالی» کشورهای عرب توصیف کردند، چرا که تمرکز آن بیشتر بر امضای قراردادهای سرمایهگذاری برای احیای اقتصاد و صنعت آمریکا بود.
ترامپ در نشستهای خصوصی با محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان، بر لزوم افزایش سرمایهگذاری مستقیم کشورهای خلیجفارس در پروژههای انرژی و فناوری آمریکا تأکید کرد. منابع نزدیک به کاخ سفید گفتهاند عربستان تعهد کرده تا ۱۰۰ میلیارد دلار در صندوقهای زیرساختی و فناوری آمریکا وارد کند؛ سرمایهای که در رقابت این صنایع با رقبای چینی و اروپایی آنها کمک بسیار مهمی است و میتواند آنها را در جنگ تجاری ترامپ که زیان گستردهای به صنایع آمریکایی وارد کرده است، یاری کند، البته به شرط اینکه این توافقات اجرایی شود و تنها در حد امضای قرارداد جهت جلب رضایت کوتاهمدت ترامپ نباشد.
در دوحه، ترامپ با تمیم بن حمد آلثانی، امیر قطر دیدار کرد و بر توسعه صادرات گاز طبیعی مایع (LNG) از طریق شرکتهای آمریکایی تأکید کرد. قراردادهایی که در آن دیدار امضا شد، شامل همکاری با شرکتهایی مانند چووا و اکسون موبیل بود، در حالی که قطر نیز اعلام کرد قصد دارد ۵۰ میلیارد دلار در زیرساختهای انرژی آمریکا سرمایهگذاری کند؛ قراردادهایی که از نظر منطق اقتصادی صرفه ندارد و تنها با اهداف سیاسی امضا میشود. گزینههای متفاوتی برای صادرات گاز قطر به بازارهای جهانی وجود دارد اما تاکید بر صادرات گاز LNG از طریق شرکتهای آمریکایی از جمله اقداماتی است که برای خوشایندسازی ترامپ انجام میشود.
در امارات، تمرکز ترامپ بر توسعه همکاریهای هوافضایی و خرید هواپیماهای نظامی بود. منابع آمریکایی اعلام کردهاند شرکتهایی مانند لاکهید مارتین و بوئینگ قراردادهایی به ارزش ۳۰ میلیارد دلار با امارات امضا کردهاند، در حالی که ترامپ در مصاحبهای تلویزیونی گفت: «این فقط شروع است. ما از این کشورها سود بیشتری میبریم و تا همیشه ادامه خواهد داشت». سودهایی که به جیب شرکتهای تسلیحاتی آمریکایی میرود و دنیا را برای جنگهای بیشتر آماده میکند؛ جنگهایی نابودکننده که علاوه بر هدر دادن و غارت منابع منطقه، زیرساختها و نیروی انسانی آن را نیز به تباهی میکشاند و تنها برنده این جنگها شرکتهای تسلیحاتی آمریکایی و سهامداران آن هستند.
پس از بازگشت ترامپ به واشنگتن، وی در گفتوگویی تلویزیونی با شبکه فاکسنیوز اعلام کرد: «این سفر یکی از بهترین تصمیمهای من بود. کشورهای خلیج [فارس] حالا بیشتر از هر زمان دیگری به آمریکا وابستهاند. ما قراردادهایی به ارزش هزاران میلیارد دلار را به دست آوردیم و این فقط شروع است». وی همچنین در سخنانی گفت: «در این سفر ۱۲ برابر پولی را که به اوکراین داده بودیم به دست آوردم. این پول را در چند روز کسب کردم. همیشه در مدیریت پول مهارت داشتهام. پول درمیآورم. در ۴ روز، ۱۲ برابر مبلغی را که برای اوکراین هزینه شد، به دست آوردم». وی در ادامه گفت: «من از تجارت برای تسویهحساب و ایجاد صلح استفاده میکنم». وی همچنین با اشاره به دولت بایدن و ارتباطاتش با کشورهای عرب منطقه گفت: «این منطقه فوقالعاده است اما هرگز بدرستی با آن رفتار نشد و صادقانه بگویم، مطمئناً بایدن با آن خوب رفتار نکرد». این سخنان ترامپ با واکنش منفی کاربران عرب منطقه مواجه شد و از آن به عنوان دوشیده شدن بیسابقه حکام عرب یاد کردند.»

روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود تیتر «آن تکه زمین فراموششده» را برگزید و نوشت: «یک نسلکشی فراموششده. حالا دیگر بعد از گذشت بیش از دو ماه بستهشدن راههای ارسال خوراکی و دارو و کمک به غزه و سکوت دولتها، میتوان از جنگی که در باریکه به راه افتاده به نام نسلکشی خاموش یا فراموششده یاد کرد.
به محض اینکه ترامپ پایش را از خاورمیانه بیرون گذاشت و با دست پر به واشنگتن برگشت، در کمتر از یک روز ۱۰۰ فلسطینی جان خود را بر اثر حملات اسرائیل به نوار غزه از دست دادند. حتی وقتی ترامپ در خاورمیانه مورد استقبال پرشکوه رهبران عربی زیر نور لوسترها و چلچراغهای کمیاب قرار میگرفت و با آنها صمیمانه شوخی میکرد، فلسطینیها همچنان زیر بمباران جان میدادند.
آنچه رسانهها هفته گذشته روی آن مانور دادند، نه بحران انسانی در غزه، بلکه رقم قراردادهای ترامپ با کشورهای ثروتمند عربی، یعنی عربستان، قطر و امارات بود. او قراردادی ۶۰۰ میلیارد دلاری با عربستان، ۲۴۳ میلیارد دلاری با قطر و ۲۰۰ میلیارد دلاری با امارات بست و در مجموع با تعهدات سرمایهگذاری به مبلغ ۱.۴ تریلیون دلار خاورمیانه را ترک کرد. بخش بزرگی از این قراردادها معطوف به توسعه هوش مصنوعی و تسلیحات بود. در این بین کشورهای عربی که زمانی خود را حامی سرسخت فلسطینیها دانسته و روابط خود را با دیگران بر اساس این موضوع تنظیم میکردند، بحران غزه و نسلکشی و قحطی را مانند موضوعی فرعی دیده و فقط بر ضرورت پایان درگیری تأکید کردند و ظاهراً لزومی به فشار بر ترامپ برای پایان به جنگ یا حتی بازشدن راه کمکها ندیدند.
ترامپ روز جمعه ۱۶ ماه مِی در امارات متحده عربی، یادی هم از غزه کرد. او با گفتن اینکه مردم غزه گرسنهاند، به طور غیرمستقیم به بستهشدن راهها برای ارسال مواد غذایی اشاره کرد. او گفت ایالات متحده مایل است برای کاهش این رنج اقدام کند و در ماههای آینده خبرهای خوشی در راه است. ما نمیدانیم که آیا دولت ترامپ نیز مانند دولت بایدن مذاکرات پشتپردهای با طرفهای درگیر دارد یا نه. آنچه میدانیم این است که دیپلماتهای غربی و ناظران، هیچیک چشمانداز روشنی را در کوتاهمدت برای غزه نمیبینند.
به اعتقاد آنها دولت ترامپ تعهدی به پایان جنگ احساس نکرده و دغدغه انسانی ندارد. برخی معتقدند او ماجرا را تمام و کمال به نتانیاهو واگذار کرده و هرچند ترجیح میدهد پایان این جنگ را به نام خود تمام کند؛ اما برای آن راهحلهای کارآمدی ندارد. آنچه ترامپ به عنوان راهحل روی میز گذاشته است، شامل جابهجایی جمعیت دو میلیون نفری غزه است؛ امری که نه حماس و نه شهروندان فلسطینی حاضر به پذیرش آن نیستند.
از سوی دیگر، کشورهای عربی که ترامپ برای آنها نقشه کشیده تا فلسطینیها را راهی آنها کند، گنجایش پذیرش بیخانمانشدگان را ندارند. نه مصر و نه اردن و نه لیبی که بهتازگی به فهرست کشورهای مورد نظر ترامپ اضافه شدهاند، از نظر اقتصادی و جمعیتی در شرایطی نیستند که بتوانند خانه جدیدی برای فلسطینیها باشند. همچنین جابهجایی اجباری جمعیت، به معنای آن است که جهان چشم بر دستاوردهای حقوق بشری خود ببندد و تن به اقدامی بدهد که دهههاست با آن خداحافظی کرده است. جابهجایی اجباری جمعیت با اعلامیه جهانی حقوق بشر تضادی آشکار دارد و بهشدت محکوم و مذموم است.
به نظر میرسد نتانیاهو حاضر نیست بهراحتی یک صلح را تقدیم ترامپ کند. این آخرین پروژه بزرگ او برای اسرائیل است. بیبی راههای زیادی برای نجات سیاسی خود ندارد. پروندههای باز او و دشمنان پرشمارش با پایان جنگ در غزه، میتوانند نتانیاهو را با یک پایان دردناک روبهرو کنند و این چیزی نیست که نخستوزیر اسرائیل بخواهد به آن تن دهد. از سوی دیگر، برای تلآویو پایان بمباران غزه بدون اینکه دستاوردی ملموس، مانند پایان کار حماس در این باریکه داشته باشد، بیمعنی است.»

روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود تیتر «ملاحظاتی برای یک توافق» را برگزید و نوشت: «روزنامه گاردین جدیدترین پیشنهاد آمریکا به ایران درباره توافق هستهای را منتشر کرد. براساس نوشته این روزنامه، آمریکا به ایران پیشنهاد داده است که مدت سهسال غنیسازی را تعلیق کند و در ازای آن، تحریمهای اعمالشده بر ایران لغو شود.
هرچند جزئیات بیشتری منتشر نشده است، اما میتوان از چند جنبه این پیشنهاد را بررسی کرد. اول، باید توجه کنیم که اساساً این پیشنهاد همان پیشنهاد تعلیق در برابر تعلیق است که از مدتها قبل و در زمان مدیرکلی محمد البرادعی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطرح و در مقطعی هم عملی شد. ایده کلی این است که آمریکا اعمال تحریمها را متوقف و در ازای آن، ایران غنیسازی را تعلیق میکند. در مهر ۱۳۸۲، زمانی که فشارها بر ایران در حال افزایش بود، این فرمول پذیرفته شد و ایران بهموجب توافق سعدآباد پذیرفت به مدت یکسال، غنیسازی را تعلیق کند؛ اما بعد از آن، اختلافاتی بر سر نحوه و تعریف تعلیق غنیسازی بین ایران و اروپا پیش آمد.
در آن زمان ایران معتقد بود، منظور از تعلیق غنیسازی آن است که ایران صرفاً از تزریق گاز UF۶ یا هگزافلوراید اورانیوم به سانتریفیوژها خودداری کند. اما طرف اروپایی معتقد بود تعلیق غنیسازی، علاوه بر توقف گازدهی به سانتریفیوژها به معنای تعلیق ساخت و مونتاژ سانتریفیوژها نیز است. در نتیجه، داوری درباره این مساله به آژانس بینالمللی انرژی اتمی واگذار شد و در آن زمان البرادعی، اعلام کرد که از نظر آژانس تعلیق غنیسازی اورانیوم به معنای تعلیق تزریق گاز UF۶ و نیز ساخت و مونتاژ سانتریفیوژهاست. حال باید دید که منظور از تعلیق غنیسازی سهساله در شرایط فعلی و در پیشنهاد آمریکا چیست؟ آیا آمریکا تفسیر موسعی از تعلیق دارد و آن را شامل تعلیق هر نوع فعالیت مرتبط با چرخه سوخت میداند یا با تعریف مضیق و محدود، خواهان آن است که صرفاً تزریق گاز UF۶ به سانتریفیوژها توسط ایران و به مدت سهسال تعلیق شود.
فارغ از ابعاد فنی این موضوع که محل اختلاف است و فعلاً روشن و شفاف نیست، از نظر سیاسی پیشنهاد تعلیق غنیسازی سهساله از سوی آمریکا، از چند بعد قابل بررسی است. نخستین مساله به مشکل اعتماد در روابط ایران و آمریکا بازمیگردد. سوال این است که آیا بعد از طیشدن سهسال مذکور، ایران میتواند به صورت خودکار، غنیسازی را از سر بگیرد و آیا محدودیتی برای غنیسازی ایران وجود خواهد داشت یا چنین نیست؟ از جمله سوالات دیگر که به ذهن مخاطب متبادر میشود، این است که آیا بعد از پایان سهسال، ایران میتواند غنیسازی را در درجههای بالاتر از ۳.۶۷ درصد هم انجام دهد یا این امکان وجود ندارد؟ همه این موارد، سوالات و ابهاماتی هستند که در حال حاضر وجود داشته و هنوز برطرف نشدهاند. در شرایطی که بیاعتمادی بین دو طرف عمیق و تاریخی است، اعتمادسازی در یکی از موضوعات امنیتی حساس یعنی هستهای کار آسانی نیست. شاید برخیها بگویند، ایران به دانش و مهندس هستهای دست یافته و تعلیق غنیسازی به مدت سهسال آسیبی به آن نمیزند، اما از دید سیاستگذاران چنین نیست؛ زیرا غنیسازی را نشانه پرستیژ و اعتبار در صحنه بینالمللی میدانند.
مساله دوم، تعیینتکلیف اورانیوم ۶۰ درصد و ۲۰ درصد غنیشده در ایران است. آیا آمریکا خواهان آن است که ایران بهموازات تعلیق غنیسازی، این میزان اورانیوم را نیز به خارج از ایران منتقل کند یا چنین نیست و ایران میتواند آن را در خاک خود نگه دارد؟
مساله بعدی سرنوشت تحریمهای اولیه و ثانویه است. سوال آن است که آیا ترامپ این تحریمها را برای همیشه لغو خواهد کرد یا مطابق فرمول «تعلیق در برابر تعلیق»، قصد دارد صرفاً تحریمها را به مدت سهسال تعلیق کند.موضوع بعدی، سرنوشت مکانیزم ماشه است. آیا با تعلیق غنیسازی در ایران، فرآیند مکانیزم ماشه متوقف و محدودیتهای اعمالشده بر برنامه هستهای ایران تمام میشود یا فعال شدن مکانیزم ماشه صرفاً برای سهسال تعلیق خواهد شد؟
همه این موارد، ابهاماتی هستند که درباره طرح مذکور وجود دارند و به همین دلیل، خوشبینی نسبت به تحقق طرح را دشوارتر میکنند. در نهایت، بعد هویتی مساله غنیسازی برای نظام سیاسی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.»





نظر شما