به گزارش خبرگزاری ایمنا، پنج روز از سومین دور مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در پایتخت عمان میگذرد؛ مذاکراتی که در ظاهر با لبخندهای دیپلماتیک و واژگان امیدبخش همراه بود، اما در باطن چیزی جز جدالی فرسایشی بر سر «جزئیات حیاتی» نبود. در شرایطی که هیئت ایرانی با ترکیبی تخصصی و با آمادگی کامل وارد عمارت بدر بوسعیدی شد، هنوز هیچ نشانهای از تغییر واقعی در رفتار طرف آمریکایی دیده نمیشود.
جایی که واشنگتن هنوز به آزمون اعتماد نرسیده
برخلاف تصور اولیه، این دور از مذاکرات در سکوت خبری شدیدتری نسبت به مذاکرات پیشین برگزار شد؛ نه بیانیه مشترک و نه عکسهای صمیمانه از پشت درهای بسته؛ تنها تصویر قابل اتکا، حضور تیم ایرانی در لابی هتل و پافشاری آشکار بر خطوط قرمز بود؛ تیمی که با ترکیبی از حقوقدانان، بانکداران و کارشناسان هستهای به میدان آمده بود تا به آمریکاییها بفهماند این بار قرار نیست چیزی بر پایه حسن نیتهای کاغذی ساخته شود.
مذاکرات نزدیک به پنج ساعت به طول انجامید و پس از پایان آن، وزیر خارجه عمان در نقش میانجی، از «اراده مشترک» سخن گفت؛ واژگانی آشنا، اما نخنماشده برای ایرانیهایی که هنوز طعم خروج یکجانبه آمریکا از برجام را در کام خود احساس میکنند.
وزیر خارجه ایران پس از پایان این دور، سخنانی گفت که اگرچه دیپلماتیک بود، اما در لایه زیرین آن نشانههایی از بدبینی منطقی و تردید ساختاری نسبت به نیت آمریکاییها دیده میشد: «برخی اختلافات هنوز در کلیات نیز پابرجاست»؛ جملهای که بهتنهایی کافیست تا بدانیم نباید فریب کلمات قشنگ واشنگتن را خورد.
مقام آمریکایی بینام و نشانی هم که مذاکره را «مثبت و سازنده» توصیف کرده بود، در عمل چیز تازهای نگفت، جز اینکه «هنوز کار زیادی باقی است». ترجمه ساده این جمله برای تهران مشخص است: هنوز تضمینی برای تکرار نشدن خروج از توافق نداریم.
از رم تا مسقط
ایران با پافشاری بر مذاکرات غیرمستقیم و انتخاب مسقط بهعنوان ایستگاه مذاکره، بار دیگر نشان داد که فریب تغییر واژگان را نمیخورد. حتی در مرحلهای که آمریکا تلاش کرد مسقط را کنار بگذارد، ایران ایستاد و مسیر را اصلاح کرد. اینبار، تهران نه بهدنبال تعارف سیاسی است و نه مشتاق لبخندهای ساختگی است، مذاکرات باید بر پایه واقعیات حقوقی و تجربیات تلخ گذشته شکل بگیرد، نه فریبکاری سیاسی.
تنها گفتن اینکه تحریمها «رفع میشود»، بدون سازوکار اجرایی و حقوقی روشن، برای ایران ارزشی ندارد بهویژه در شرایطی که لیست تحریمها بهصورت مداوم از سوی واشنگتن بهروزرسانی میشود و سایه سیاست فشار حداکثری هنوز از دیوار کاخ سفید پاک نشده است.
مذاکره برای اعتماد، یا اعتماد برای مذاکره؟
در نهایت ادامه یافتن روند گفتوگوها به معنای عزم ایران برای حل مسئله از راههای دیپلماتیک است، اما این بههیچوجه نباید با سادگی یا خوشباوری اشتباه گرفته شود. تهران با چشمانی باز و ذهنی آگاه از تجربه شکستخورده گذشته، گام برمیدارد، اگر واشنگتن به دنبال توافقی پایدار است، باید فراتر از نمایشهای رسانهای، به سطحی از تعهد عملی و قابل راستیآزمایی برسد که در شأن ملت ایران باشد.
پنج روز از گفتوگوهای مسقط گذشته و همه چشمها به مذاکرات روز شنبه در رم است، اما هنوز هیچچیز جز تکرار واژگان «پیشرفت»، «سازنده»، و «اراده» بر سفره دیپلماسی ننشسته است؛ گویی واشنگتن فراموش کرده است که حافظه سیاسی ایران کوتاهمدت نیست. تهران میداند که گام بعدی، اگر بر زمین سستی گذاشته شود، فروریختنش نهتنها مذاکرات، بلکه نابودی بنیان اعتماد جهانی را به همراه خواهد داشت.
ایران مذاکره میکند، اما نه با چشم بسته، اما واشنگتن اگر خیال میکند میتواند با وعدههای توخالی و تعهدات کاغذی یک بار دیگر تهران را به زمین مینگذاریشده اعتماد بکشاند، سخت در اشتباه است.
باید با دستاوردهای عینی از تکرار تجربه تلخ برجام جلوگیری کنیم
حمیدرضا غلامزاده، کارشناس مسائل بینالملل در گفتوگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: هر دو طرف مذاکرات محتاطانه به جلو حرکت میکنند و تلاش میکنند برای خودشان مسیر و عرصهای باز کنند. در گفتوگوها، طرف مقابل را با سختگیریها و طرح موضوعات خاص و فراتر از انتظار محک میزنند تا میزان انعطافپذیری طرف مقابل را بسنجند و فضایی برای چانهزنیهای بعدی فراهم کنند.»
وی افزود: احتیاطی که عراقچی درباره آن صحبت کرده، در همین راستا است، به این معنا که گامها، حرکتها و انتظارات طرف مقابل را باید با احتیاط ارزیابی کرد تا مشخص شود که آیا این خواستهها واقعی است یا خطوط قرمز طرف مقابل است یا تنها ابزاری برای پیشبرد اهداف است. تشخیص این موضوع نیاز به دقت و احتیاط دارد که تیم مذاکرهکننده ایران در حال انجام آن است.
کارشناس مسائل بینالملل تصریح کرد: نکته اصلی این است که رویکرد حسابشدهای در مذاکرات داشته باشیم و سناریوهای مختلف را مدنظر قرار دهیم؛ اینکه چه چیزهایی را بهعنوان خطوط قرمز در نظر گرفتهایم و چه مسائلی میتواند ابزار چانهزنی باشد، چه مسائلی را ترجیح میدهیم واگذار کنیم و در چه زمینههایی آمادگی داریم امتیاز بدهیم.
غلامزاده خاطرنشان کرد: دست ایران در این بخش تا حدودی مشخص شده است و طرف مقابل میداند ایران تا چه میزان آماده امتیازدهی است، بنابراین باید در مذاکرات با همین موضوع بازی کنیم و تلاش کنیم تحلیلهای طرف مقابل را به هم بزنیم تا دچار خطای محاسباتی شود.
وی تأکید کرد: از طرفی باید دستاوردها و تهاترهای عینی وجود داشته باشد، یعنی در برابر محدودیتهای عینی، مشخص و قابل سنجشی که ایران اعمال میکند، طرف مقابل نیز باید تحریمها را بهصورت عملیاتی و قابل ارزیابی رفع کند. این بهترین مسیر است که تجربه برجام تکرار نشود و از تجربیات آن درس بگیریم؛ نباید به صرف وعدهها تکیه کنیم.
کارشناس مسائل بینالملل اضافه کرد: بخشی از تناقضگویی مقامات آمریکایی بهدلیل اختلافات داخلی در این کشور است. پشت صحنه نیز رژیم صهیونیستی نقش دارد. بخشی دیگر از این تناقضات به همان محک زدن طرف مقابل و باز کردن فضا مربوط میشود. طیفی در دولت آمریکا که نزدیک به رژیم صهیونیستی هستند، معتقدند که بهترین راهحل برای حذف مسئله هستهای ایران، حمله نظامی به این کشور است.
غلامزاده بیان کرد: این رویکرد ناشی از تفکر تضعیف ایران است؛ اینکه ایران ضعیف شده است و حالا میتوان با فشار بیشتر، اصل ماجرا را حل کرد. این طیف تصور میکند میتوان ایران را همچون لیبی، لیبیایی و در نهایت، موجودیت ایران را حذف کرد. این دیدگاه نگاهی فانتزی به مسائل ایران و جهان دارد.
وی ادامه داد: طیف دوم نیز معتقد هستند که ایران تضعیف شده است، اما بر این باورند که نباید هزینه جنگ را بر آمریکا تحمیل کنیم، بلکه باید با دیپلماسی و فشار سیاسی، ایران را مهار کنیم و با نرمش، این کشور را از منافعش محروم سازیم.
کارشناس مسائل بینالملل گفت: این چندصداییها بهدلیل وجود رویکردهای متفاوت در آمریکا است. مذاکرهکنندگان آمریکایی گاهی بهعمد خط و خطوط متفاوتی را مطرح میکنند، برای مثال ممکن است مقامی بگوید با اصل غنیسازی مخالف است و دیگری بگوید با غنیسازی ۳ تا ۶ درصد موافق است، یا درباره بازرسیهای آژانس نظرات متفاوتی بدهد. این اختلافنظرها بهطور عمده با هدف گمراه کردن تیم مذاکرهکننده ایران و مدیریت سطح مذاکرات به نفع خودشان انجام میشود.
غلامزاده تصریح کرد: بخشی از تناقضگوییهای آمریکا ابزاری برای مذاکره است و بخشی دیگر ریشه در وجود دو طیف سیاسی در آمریکا دارد که گاهی فضای مذاکرات را تحت تأثیر قرار میدهند. چهرههای تأثیرگذار در این فرایند ممکن است در مقاطع مختلف قدرت بیشتری پیدا کنند؛ همانطور که ویتکاف ابتدا در توییتی از پذیرش غنیسازی ۳.۶۷ درصدی سخن گفت، اما پس از جلسهای داخلی در سچوئیشن روم، نظرش تغییر کرد و خواستار حذف کامل غنیسازی شد. این تغییر موضع بهدلیل فشارهایی بود که در آن جلسه به تیم مذاکرهکننده وارد شد.




نظر شما