آلا، دختری که در آغوش باد رکاب می‌زند

آلا صالح ریاحی، دوچرخه‌سوار اهل شهرکرد با غلبه بر موانع و محدودیت‌ها، به یکی از چهره‌های موفق ورزش بانوان تبدیل شده است، او با حضور در رقابت‌های حرفه‌ای، توانسته است جایگاه خود را در این رشته تثبیت کند و الهام‌بخش نسل‌های آینده باشد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از چهارمحال‌وبختیاری، در دنیای ورزش، بانوان همچون ستاره‌هایی درخشان در آسمان تلاش و اراده، به موفقیت‌های بی‌شماری دست پیدا کرده‌اند، آن‌ها با همت و انگیزه‌ای بی‌پایان، مرزهای امکان را فراتر از تصور خود گسترش می‌دهند و نماینده‌های بی‌شماری از پیروزی‌های تحت فشار و چالش‌های عظیم می‌شوند، هر پیروزی، نمادی از تلاش برای تغییر نگاه جامعه و اثبات قدرت زنان است.

از میدان‌های مسابقه گرفته تا سکوهای قهرمانی، بانوان ورزشکار با عزم راسخ خود نه تنها به مدال‌ها دست پیدا کرده‌اند، بلکه الهام‌بخش نسل‌های آینده نیز شده‌اند، صدای آن‌ها در هر ضربه، گام، رکاب و پرتاب، ترانه‌ای از پیروزی و اراده است که به گوش دنیا می‌رسد.

موفقیت بانوان در ورزش، پدیده‌ای است که فراتر از جنسیت و محدودیت‌ها و نشانگر توانمندی انسانی است، آلا صالح ریاحی، دختر اهل شهرکرد، هم یکی از این بانوان موفق دنیای ورزش است، او که در رشته دوچرخه‌سواری رکاب میزند، داستان موفقیت خود را این‌گونه روایت می‌کند: با دوچرخه‌ام در دل کوچه پس کوچه‌های باریک شهرکرد می‌چرخم، باد لطیف، هم قدمم در جاده می‌شود و احساس آزادی را در قلبم جاری می‌کند، این لذت، یادآور روزهایی است که پدرم دست بر شانه‌ام گذاشت و با لبخندی گفت: این مسیر را برای همیشه دنبال کن...

شهرکرد با کوه‌های سر به فلک کشیده و جاده‌های پیچ‌درپیچش، گویی دنیای من را طراحی کرده بود، طبیعت زیبا و هوای تازه‌اش، من را به مسیرهای ناشناس و چالش‌های جدید می‌کشاند، در دل این شهر من به هویت جدید خودم پی بردم و هر پیروزی همچون آبی گوارا با خود حس زندگی را برایم به ارمغان می‌آورد.

پیروزی‌هایم تحفه عشق و تلاش است

زندگی‌ام در این مسیر همچون یک مسابقه سه مرحله‌ای بود، ابتدا جاده، سپس پیست و حالا کوهستان؛ جوش و خروش مسابقات جاده، جایی که هر دوری مانند نبردی بود که با قلبم می‌جنگیدم و حس تازگی پیست که در آن گویی زمان متوقف می‌شد.

من برای خودم قهرمان نیستم، بلکه دخترکی هستم که رؤیای پدرش را به واقعیت تبدیل کرده است، او که به من آموخت همیشه به جلو بنگرم و از چالش‌ها نترسم، این پیروزی‌ها تحفه‌هایی از عشق و تلاش است، آنچه باعث می‌شود تا این مسیر را ادامه دهم.

صالح ریاحی از سختی‌های این ورزش اینگونه روایت می‌کند: در اوج زمان مسابقه، زمانی که تمام وجودم برای پیروزی می‌کوشید، ناگهان حس کردم که دوچرخه‌ام به مشکل برخورده است، صدای غیرطبیعی زنجیر، دلیلی کافی برای از دست دادن امید شد، اما درونم روشنایی می‌درخشید؛ در این لحظه، نمی‌توانستم تسلیم شوم.

سعی کردم خودم را جمع و جور کنم، به یاد آوردم که این‌جا چیزی فراتر از یک میدان مسابقه است، آن چیز، زنجیره پیوند من و دوچرخه‌ام بود، با آگاهی از اینکه هر ثانیه یک قدم به عقب برمی‌دارم، به مشکل فنی خود نزدیک شدم، آرامشم را حفظ کردم و با مهارت‌های آموخته شده، دست به کار شدم، به دقت زنجیره را بررسی کردم و با ترس‌هایم جنگیدم.

زندگی نبرد با چالش‌هاست

لحظاتی گذشت و با دست‌های عرق کرده و فکری متمرکز، بالاخره مشکلم را حل کردم، حرکتی سریع و عزم جزم به من اجازه داد، دوباره روی زین بنشینم، به خط پایان نزدیک‌تر شدم و در قلبم امیدی تازه زنده شد، زندگی همین است، نبرد با چالش‌ها و یادگیری از آن.

در پایان نه تنها دوچرخه‌ام به درستی کار می‌کرد، بلکه خودم را قوی‌تر از پیش احساس می‌کردم، از تجربه‌ام نه تنها برای آینده بلکه برای خودم عبرتی آموخته بودم، در دنیای پر از خطرات و چالش‌ها، نیروی واقعی در توانایی ما برای غلبه بر مشکلات نهفته است و در این مسیر، خانواده‌ام همیشه نور راه من خواهد بود.

صالح ریاحی در مورد چگونگی راهیابی‌اش به تیم ملی نیز می‌گوید: در هاله‌ای از هیجان و استرس، روزهای پیش از مسابقه را سپری می‌کنم، ذهنم پر از تصویرهایی از تمرینات سخت و شب‌های بی‌خوابی است که به امید لحظه‌ای بزرگ گذرانده‌ام، در این روزها به جایی رسیده‌ام که حس می‌کنم نه تنها از نظر جسمی، بلکه از نظر روحی نیز آماده‌ام، گویی هر ذره از وجودم با روحیه‌ای تازه سرشار شده است.

من دختر ایرانم

ساعت‌های طولانی در خیابان‌های سرد شهرکرد، گاهی خسته‌کننده به نظر می‌رسند، اما من به توانایی‌هایم ایمان دارم، هر قطره عرقی که بر زمین می‌ریخت، یادآور تلاش و انگیزه‌ای است که مرا به تیم ملی نزدیک‌تر می‌کند، روزها می‌گذشت و من انتظار دیدن ثمره‌اش را داشتم، ادراکم را از قید و بندها رها کردم و خود را در اوج می‌دیدم

سرانجام، روز مسابقه فرا رسید، با تمام وجود به میدان رفتم، لبخند بر لب و عزم راسخ در قلب، آن لحظه، لحظه‌ای بود که می‌توانستم ثابت کنم کجا ایستاده‌ام، من نه تنها برای خودم، بلکه برای تمام کسانی که به من ایمان داشته‌اند، می‌جنگم، این برای من یک سفر به سوی پیروزی بود.

در سکوهای مسابقات قهرمانی آسیا، جایی که صدای دلنشین جمعیت و نوای تشویق‌ها در هوا پیچیده، من دختر ایران هستم که در ماده نیمه‌استقامت رکاب می‌زنم.

همان‌طور که به خط شروع نگاه می‌کردم، تمام زحمت‌ها و تمرین‌ها در ذهنم تداعی می‌شد، هر عرقی بر پیشانی‌ام نشست، گویی داستانی از تلاش و پایداری را روایت می‌کند، در آن لحظه، دنیا فقط به من و خط پایان معنا می‌دهد.

مسابقه شروع شد و قلبم به تپش در آمد، صدای رقبایم را پشت سرم می‌شنیدم، اما تمام تمرکز من بر روی پاهایم بود و با تمام وجود رکاب زدم.

سرانجام به خط پایان می‌رسم و وقتی نامم در جمع برترین‌ها اعلام می‌شود، تمام وجودم می‌لرزد، با اشک‌های شوق و لبخندی بر لب، مدال گرانفوندو را به گردن می‌آویزم، آن مدال نمادی از یک سفر بود؛ سفری پر از تلاش، امید و عزم راسخ.

صدرنشین رؤیای خودم هستم

امروز، صدر نشین رؤیای خودم هستم و این حس زیبا را به هم‌وطنانم و هم استانی‌هایم تقدیم می‌کنم، با افتخار، مدال‌هایم را به آسمان بلند می‌کنم، چون این پیروزی‌ها فقط متعلق به من نیست، این پیروزی‌ها برای همه دختران ایران است که رویاهایشان را دنبال می‌کنند.

می‌خواهم به دختران ایران این‌گونه بگویم: اگر تو از آن دخترانی هستی که دوچرخه سواری را دوست داری، باید بدون توجه به موانع اقتصادی و مشکلاتی که شاید بر سر راهت باشد، قدم به این عرصه بگذاری، اینجا، در این دنیای وسیع، نباید از هیچ چیز هراسان شد، دیگران می‌توانند نقطه قوت تو باشند، نه نقطه ضعف.

کد خبر 849065

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.