به گزارش خبرگزاری ایمنا، مفهوم مسائل پدری در روانشناسی، به عنوان یکی از محورهای اساسی در شکلگیری شخصیت و سلامت روان انسان، توجه بسیاری از نظریهپردازان را به خود جلب کرده است؛ از نظریههای کلاسیک فروید درباره عقده ادیپ گرفته تا دیدگاههای مدرنتر درباره نقش پدر در توسعه هویت فرزندان، این موضوع همواره در کانون مطالعات روانشناسی قرار داشته است.
در گذشته، نقش پدر بهطور عمده به عنوان تأمینکننده مالی و مظهر اقتدار خانواده تعریف میشد، اما امروزه با تغییرات اجتماعی و فرهنگی گسترده، مفهوم پدری دستخوش تحولات عمیقی شده و ابعاد عاطفی و حمایتی آن بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
روانشناسان معاصر همچون ویینیکات، بالبی و اریکسون، بر اهمیت ارتباط پدر-فرزندی در شکلگیری الگوهای دلبستگی، اعتماد به نفس و توانایی برقراری روابط سالم در آینده تأکید کردهاند؛ مطالعات نشان میدهند که حضور مؤثر پدر، نه تنها در توسعه مهارتهای شناختی و اجتماعی کودکان نقش دارد، بلکه بر تنظیم هیجانی، استقلال و توانایی مقابله با استرس در آنها نیز تأثیرگذار است.
از سوی دیگر، آسیبهای ناشی از غیبت فیزیکی یا عاطفی پدر از قبیل «زخم پدری» یا «خلأ پدرانه» میتواند به مشکلات روانشناختی جدی همچون اختلالات دلبستگی، مشکلات هویتی و الگوهای رفتاری ناسازگار منجر شود.
در عصر حاضر، تغییرات ساختار خانواده، افزایش طلاق، اشتغال دوگانه والدین و دگرگونی نقشهای جنسیتی سنتی، چالشهای جدیدی را در زمینه مسائل پدری ایجاد کرده است، پدران امروزی با انتظارات متفاوتی نسبت به نسلهای قبل روبهرو هستند؛ از آنها انتظار میرود در پرورش فرزندان مشارکت فعالتری داشته باشند، نقش عاطفی پررنگتری ایفا کنند و در عین حال با فشارهای اقتصادی و شغلی نیز دست و پنجه نرم کنند؛ این تحولات، مفاهیم سنتی مردانگی و پدری را به چالش کشیده و نیاز به بازتعریف نقش پدر در خانواده و جامعه را برجسته کرده است.
از جمله موضوعات قابل بررسی در حوزه مسائل پدری در روانشناسی معاصر میتوان به تأثیر الگوهای فرزندپروری پدران بر سلامت روان فرزندان، نقش پدر در خانوادههای تکوالدی، چالشهای پدری در دوران پساطلاق، مسائل انتقال بیننسلی الگوهای پدری، نقش فناوری و فضای مجازی در ارتباط پدر-فرزندی، و تفاوتهای فرهنگی در مفهوم پدری اشاره کرد، همچنین بررسی راهکارهای تقویت ارتباط پدر-فرزندی، درمان آسیبهای ناشی از روابط ناسالم با پدر، و توانمندسازی پدران برای ایفای نقش مؤثرتر در زندگی فرزندان، از دیگر محورهای پژوهشی مهم در این حوزه محسوب میشود؛ درک عمیقتر این مسائل میتواند به ارتقای سلامت روان خانوادهها و پرورش نسلی سالمتر کمک شایانی کند.
روابط ناسالم والد-فرزند میتواند منجر به بیاعتمادی شود که پایهای برای مشکلات عاطفی در آینده است
فاطمه رضازاده، مشاور کودک و نوجوان درباره تأثیر روابط پدر-فرزندی بر سلامت روان افراد به خبرنگار ایمنا میگوید: در دوران کودکی، برخی افراد روابط دوری با پدرانشان دارند یا رابطهای ندارند؛ در مقابل برخی دیگر ممکن است آنقدر نزدیک باشند که رابطه به سمت ناسالم شدن پیش میرود؛ هر دو وضعیت میتواند به ایجاد آنچه امروزه به عنوان «مسائل پدری» شناخته میشود، منجر شود.
وی ادامه میدهد: نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که علیرغم استفاده رایج از این اصطلاح در گفتگوهای روزمره، «مسائل پدری» یک تشخیص رسمی در حوزه بهداشت روان نیست، بلکه اشاره به مجموعهای از الگوهای رفتاری و عاطفی دارد که از روابط نامناسب با پدر نشأت میگیرند.
مشاور کودک و نوجوان با بیان اینکه ریشههای این مسائل اغلب به دوران کودکی بازمیگردد، تصریح میکند: کودکانی که در دوران رشد رابطهای مشکلدار با پدرشان تجربه میکنند، احتمال بیشتری دارد که در بزرگسالی در برقراری ارتباط با دیگران به چالش بخورند؛ وقتی پدران بیتوجه، غایب یا آزاردهنده هستند، این میتواند موجب شود فرزندانشان سبک دلبستگی ناامن پیدا کنند که تأثیر عمیقی بر تمام روابط آینده آنها خواهد گذاشت.
وی اضافه میکند: در جامعه امروز، بسیاری از افراد با احساسات منفی نسبت به پدران خود دست و پنجه نرم میکنند؛ این احساسات میتواند از خشم و تنفر گرفته تا سردرگمی و حتی غم و اندوه متغیر باشد؛ یادگیری چگونگی کنار آمدن با این احساسات پیچیده، گام مهمی در مسیر بهبود سلامت روان است.
رضازاده درباره دیدگاه متخصصان نسبت به این موضوع خاطرنشان میکند: برخی درمانگران ممکن است با استفاده از عبارت «مسائل پدری» موافق نباشند، زیرا معتقدند این اصطلاح به نوعی فرزند را مسئول مشکلاتی میداند که ریشه در رفتارهای والدین دارد؛ با این حال، بسیاری دیگر از متخصصان بر این باورند که پذیرش تأثیر نحوه تربیت بر شکلگیری شخصیت و رفتارهای آینده، امری بهطور کامل طبیعی و قابل درک است.
وی با اشاره به مکانیسم تأثیر روابط پدر-فرزندی بر زندگی آینده میگوید: روابط ناسالم والد-فرزند میتواند احساس بیاعتمادی را در کودک ایجاد کند که این امر به نوبه خود منجر به شکلگیری مسائل پدری در آینده و تأثیر منفی بر روابط بزرگسالی میشود.
مشاور کودک و نوجوان با تأکید بر اهمیت درک الگوهای دلبستگی بیان میکند: داشتن مشکلات دلبستگی بر اساس رابطه با پدر، مادر یا مراقبان اصلی امری بهطور کامل طبیعی است؛ در واقع، چهرههای دلبستگی اولیه زندگی هر فرد، آنچه من «الگوی صمیمیت» مینامم را شکل میدهند که پایهای اساسی برای چگونگی ارتباط با دیگران در بزرگسالی خواهد بود.
وی تأکید میکند: خبر خوب این است که با وجود تأثیر عمیق این روابط، مسائل پدری قابل درمان هستند؛ با کمک متخصصان، آگاهی از الگوهای رفتاری و تلاش برای تغییر آنها، افراد میتوانند روابط سالمتری را در زندگی خود ایجاد کنند و از چرخه تکرار الگوهای ناسالم خارج شوند.
نقش کلیدی دلبستگی در شکلگیری مسائل پدری؛ از پیوندهای ناسالم تا غیبت پدران
رضازاده درباره سبکهای مختلف دلبستگی و تأثیر آن بر روابط پدر و فرزند اظهار میکند: دلبستگی به عنوان یکی از بنیادیترین نیازهای روانی انسان، میتواند در صورت شکلگیری نادرست، زمینهساز مشکلات عمیق در روابط آینده شود؛ مسائل پدری از جمله این چالشهاست که ریشه در الگوهای ارتباطی اولیه دارد.
وی ادامه میدهد: پیوندهای نزدیک ناسالم با پدر، یکی از عوامل اصلی شکلگیری مسائل پدری است؛ گرچه نزدیکی به پدر امری مطلوب است، اما گاهی این ارتباط از مرز حمایتگری سالم عبور کرده و به رابطهای آسیبزننده تبدیل میشود.
مشاوره کودک و نوجوان با بیان اینکه این مسئله نشانههای مشخصی دارد تصریح میکند: در پیوندهای ناسالم، بهطور معمول شاهد ترجیح دادن فرزند خاص، مراقبت افراطی و حتی لوس کردن بیش از حد هستیم، همچنین پدر ممکن است به دلیل شباهتهای ظاهری یا رفتاری، به فرزندی بیشتر از دیگران توجه نشان دهد و او را مورد تشویق قرار دهد.
وی اضافه میکند: یکی از نگرانکنندهترین حالتها زمانی است که پدر به جای ایفای نقش والدینی، با فرزند خود همچون یک شریک عاطفی یا رمانتیک رفتار میکند؛ این الگوی ارتباطی میتواند آسیبهای روانی، عاطفی و حتی در مواردی آسیبهای جنسی به کودک وارد کند.
رضازاده درباره تفاوت رابطه نزدیک سالم و ناسالم خاطرنشان میکند: باید توجه داشت که هر نوع نزدیکی با پدر بهطور لزوم مشکلساز نیست؛ آنچه به عنوان مسئله پدری شناخته میشود، روابط فوقالعاده نزدیکی است که از مرزهای سالم عبور کرده و میتواند به بهای سلامت روان فرد تمام شود.
وی با اشاره به نقش پدران غایب در ایجاد مشکلات روانی میگوید: در سوی دیگر طیف، پدران غایب قرار دارند؛ برخلاف پدران بیش از حد دخالتکننده، گاهی مسائل پدری از نبودن و غیبت پدر سرچشمه میگیرد؛ پدری که به دلیل مشغله کاری زیاد، ترک خانواده یا اعتیاد به مواد مخدر و الکل، هرگز حضور قابل اتکایی در زندگی فرزند نداشته است.
مشاوره کودک و نوجوان بیان میکند: غیبت پدر تنها به معنای دوری فیزیکی نیست؛ پدرانی که از نظر عاطفی نیز در دسترس نیستند، زخمهای عمیقی بر روان فرزندان باقی میگذارند که گاه تا سالها بعد التیام نمییابد.
وی تاکید میکند: فرزندان پدران غایب برای پر کردن خلأ ناشی از این کمبود، بهطور معمول در بزرگسالی مدام در جستجوی توجه و تأیید از سوی مردان مسنتر هستند؛ آنها ناخودآگاه به دنبال تأیید، مشاوره و همراهیای هستند که در کودکی از آن محروم بودهاند و این الگوی جستجوی پدر جایگزین، میتواند به روابط ناسالم در بزرگسالی منجر شود.
نگاهی به نشانههای «مشکلات پدری» و تأثیر آن بر روابط عاطفی / چالشهای نوین پدری در عصر دگرگونی ساختار خانواده
فاطمه خدادادی، روانشناس بالینی درباره نشانههای مشکلات مربوط به پدر و تأثیر آن بر روابط عاطفی افراد به خبرنگار ایمنا میگوید: مشکلات پدری یکی از چالشهای مهم روانشناختی است که میتواند الگوهای ارتباطی فرد را در بزرگسالی به شدت تحت تأثیر قرار دهد؛ این مشکلات بهطور معمول از رابطه ناسالم با پدر یا غیبت وی در دوران کودکی و نوجوانی نشأت میگیرد.
وی ادامه میدهد: یکی از بارزترین نشانههای مشکلات پدری، گرایش به برقراری رابطه با مردان مسنتر است؛ افرادی که با این چالش روبهرو هستند، اغلب به دنبال جایگزینهای پدرگونه میگردند که بتوانند خلأ عاطفی ناشی از نبود پدر یا رابطه ناسالم با او را پر کنند؛ این افراد ممکن است آگاهانه یا ناخودآگاه به دنبال محبت و توجهی باشند که در دوران کودکی از آن محروم بودهاند.
روانشناس بالینی با بیان اینکه چنین روابطی اغلب با نبود توازن قدرت همراه است، تصریح میکند: جذب شدن به مردان مسنتر که از نظر مالی ثبات دارند و میتوانند نقش محافظ را ایفا کنند، ممکن است در کوتاه مدت حس امنیت ایجاد کند، اما این روابط اغلب با خطر نبود تعادل در پویایی قدرت روبرو هستند؛ فرد ممکن است در موقعیتی منفعلتر یا آسیبپذیرتر قرار گیرد که سلامت روانی و استقلال او را تهدید میکند.
وی اضافه میکند: برخی افراد با مشکلات پدری، به ویژه آنهایی که «نور چشم پدرشان» بودهاند، ممکن است تمایل داشته باشند این الگوی رابطه را در بزرگسالی تکرار کنند و به دنبال شریکی باشند که آنها را میپرستد و تحسین میکند؛ این در حالی است که یک رابطه سالم مبتنی بر درک واقعی و احترام متقابل به عنوان افراد برابر است، نه اینکه یک طرف دیگری را روی چشم بگذارد.
خدادادی درباره سایر نشانههای مشکلات پدری خاطرنشان میکند: حسادت و رفتار قلمروطلبانه از دیگر نشانههای مشکلات پدری است؛ افرادی که در محیطی ناپایدار و بدون محبت کافی از سوی مراقبان اولیه خود رشد کردهاند، بهطور معمول در بزرگسالی برای برقراری روابط معنادار با چالشهای جدی روبهرو میشوند؛ این افراد ممکن است همیشه نگران باشند که شریک زندگیشان با فرد دیگری در ارتباط است یا تصور کنند که دیگران با شریک زندگیشان در رابطه هستند.
وی با اشاره به نیاز مداوم به اطمینانبخشی در این افراد میگوید: ترس از ترک شدن، ریشه بسیاری از رفتارهای ناسالم در روابط عاطفی است؛ افراد با مشکلات پدری اغلب نیاز سیریناپذیری به دریافت عشق و تأیید دارند؛ این ترس ممکن است به شکل نیاز به محبت مداوم، توجه بیوقفه یا تأیید مکرر بروز کند.
روانشناس بالینی بیان میکند: در حالی که این افراد واقعاً مشتاق ارتباط و دلبستگی عمیق هستند، اغلب به روشهای ناسالمی برای دستیابی به آن متوسل میشوند؛ برای نمونه ممکن است به طور مکرر از شریک خود بپرسند که آیا از دست آنها عصبانی هستند، یا همیشه در مورد درستی تصمیمهای خود تردید داشته باشند.
وی تأکید میکند: این الگوهای رفتاری با گذشت زمان میتوانند تأثیر منفی بر روابط عاطفی بگذارند و منجر به فرسودگی، سرخوردگی و حتی فروپاشی رابطه شوند؛ شناخت این نشانهها و مراجعه به متخصصان سلامت روان میتواند به افراد کمک کند تا الگوهای ناسالم را شناسایی کرده و به سمت روابط سالمتر و متعادلتر حرکت کنند.
ترس از رهاشدگی و الگوهای مسموم؛ چگونه روابط پدری بر سلامت روانی افراد تأثیر میگذارد؟
خدادادی درباره تأثیر مشکلات پدرمحوری بر روابط عاطفی افراد میگوید: شخصی که دچار مشکلات پدرمحوری است، ممکن است به هر قیمتی تمایل به حفظ رابطه داشته باشد؛ چنین افرادی اغلب از یک رابطه به رابطه دیگر میروند زیرا ترس عمیقی از تنهایی دارند که ریشه در تجربیات دوران کودکی آنها دارد.
وی ادامه میدهد: نکته قابل توجه این است که افرادی که از رها شدن هراس دارند، بهطور معمول ناخواسته شریک زندگی خود را از خود دور میکنند؛ این افراد به طور مداوم نیاز به اطمینانبخشی دارند یا پیوسته عشق شریک خود را زیر سوال میبرند، رفتاری که در نهایت میتواند به فرسایش رابطه منجر شود.
روانشناس بالینی با بیان اینکه الگوهای مسموم در روابط این افراد تکرار میشود، تصریح میکند: افراد دارای مشکلات پدرمحوری بهطور معمول آنقدر به روابط ناکارآمد خو گرفتهاند که ناخودآگاه همین الگوها را در طول زمان و در روابط مختلف خود تکرار میکنند؛ به همین دلیل، امکان دارد این افراد به طور مداوم به دنبال روابط مسموم باشند، زیرا این نوع رابطه برای آنها آشنا و قابل پیشبینی است، هرچند آسیبزا باشد.
وی درباره ارتباط سبک دلبستگی پدر با اضطراب فرزندان خاطرنشان میکند: تحقیقات نشان میدهد سبک دلبستگی پدر در بزرگسالی میتواند بهطور مستقیم با میزان اضطراب در فرزندان مرتبط باشد. این موضوع اهمیت روابط سالم با پدران را بیش از پیش آشکار میسازد.
خدادادی با اشاره به تأثیر حضور پدران در خانواده میگوید: اهمیت مشارکت پدران در خانوادههای خود امری انکارناپذیر است؛ برخی مطالعات نشان دادهاند کودکانی که مبتلا به اختلال بیشفعالی و کمبود توجه هستند و زمان بیشتری را با پدران خود سپری میکنند، مشکلات رفتاری کمتری نشان میدهند.
وی بیان میکند: با این حال، باید توجه داشت که فقط افزایش زمان و مشارکت پدر در خانوادههای در معرض خطر، همیشه به ایجاد یک پویایی سالم کمک نمیکند؛ در مواردی که پدر از نظر جسمی خشونتآمیز باشد، این حضور میتواند مشکلات رفتاری نامطلوب را تشدید کند.
روانشناس بالینی تاکید میکند: شواهد علمی نشان میدهد که پدری که از نظر جسمی خشونتآمیز است، میتواند نوجوانان را دچار آسیب روحی جدی کند و منجر به اضطراب، افسردگی و انزوای اجتماعی شود، همچنین خطر تقلید رفتار پرخاشگرانه و خشونتآمیز پدر توسط نوجوان پس از گذراندن زمان بیشتر با او افزایش مییابد.
وی درباره اهمیت کیفیت زمان گذرانده شده با پدر اظهار میکند: گذراندن زمان زیاد با پدر به تنهایی همیشه ایدهآل نیست، بلکه کیفیت این زمان اهمیت بیشتری دارد. داشتن زمان با کیفیتتر در کنار یک الگوی پدری سالم میتواند تأثیر بسیار مثبتتری بر رشد روانی کودک داشته باشد.
خدادادی در پاسخ به این سوال که آیا مشکلات پدری قابل درمان هستند، میگوید: پاسخ مثبت است؛ راههای مؤثری برای مقابله با سبک دلبستگی ناایمن از طریق آشتی با تجربیات دوران کودکی مرتبط با مسائل پدری و یافتن راههای جدید برای مقابله با ناامنیها وجود دارد؛ یک درمانگر متخصص میتواند به افرادی که با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند، کمک شایانی کند.
وی خاطرنشان میکند: اگرچه هیچکس نمیتواند گذشته خود را تغییر دهد، اما همه میتوانند نحوه نگرش خود به دوران کودکی و تصویر ذهنی از خودشان را تغییر دهند؛ این تغییر نگرش، نقطه آغاز مهمی برای بهبود است.
روانشناس بالینی با اشاره به اهمیت درمان مسائل دلبستگی تصریح میکند: برای حل مسائل دلبستگی و بهبود مهارتهای تنظیم هیجانی، به افرادی که با مشکلات پدری روبهرو هستند بهطور قوی توصیه میشود از کمک یک درمانگر واجد شرایط بهرهمند شوند؛ مشاوره تخصصی میتواند به افرادی که از روابط خود با پدرشان آسیب دیدهاند کمک کند تا راههای جدیدی برای داشتن روابط سالم با شریک زندگی خود در آینده پیدا کنند.
وی میگوید: در فرایند درمان، شناسایی سبک دلبستگی مراجع و ارزیابی تأثیر آن بر روابط فعلی او از اهمیت بالایی برخوردار است؛ اگر سبک دلبستگی فرد مانع از داشتن روابط سالم شود، درمانگر به او کمک میکند تا در این رفتارها تغییراتی ایجاد کند.
خدادادی تأکید میکند: این فرایند درمانی بیشتر شامل متعادلسازی مجدد باورهای اساسی درباره ارزش خود، توانایی اعتماد به دیگران و احساس کنترل بر اعمال خود میشود که میتواند به تدریج منجر به شکلگیری روابط سالمتر در زندگی فرد شود.
بنابر آنچه گفته شد، مسائل پدری در روانشناسی تحولی چشمگیری از نظریههای کلاسیک فروید تا دیدگاههای معاصر داشته است؛ نقش پدر از تنها تأمینکننده مالی و مظهر اقتدار به سمت ابعاد عاطفی و حمایتی گسترش پیدا کرده است؛ متخصصانی همچون ویینیکات، بالبی و اریکسون بر تأثیر عمیق ارتباط پدر-فرزندی در شکلگیری دلبستگی، اعتماد به نفس و توانایی برقراری روابط سالم تأکید کردهاند، در حالی که غیبت پدر میتواند به آسیبهایی همچون «زخم پدری» منجر شود.
در عصر حاضر، تغییرات ساختار خانواده، افزایش طلاق و دگرگونی نقشهای جنسیتی، چالشهای جدیدی ایجاد کرده که مفاهیم سنتی پدری را به چالش کشیده و نیاز به بازتعریف این نقش را برجسته میسازد؛ محورهای پژوهشی مهمی چون تأثیر الگوهای فرزندپروری پدران، نقش پدر در خانوادههای تکوالدی و راهکارهای تقویت ارتباط پدر-فرزندی میتواند به ارتقای سلامت روان خانوادهها و پرورش نسلی سالمتر کمک کند.