شعر هرگز پشت انقلاب را خالی نکرده است

شاعر و ترانه‌سرا گفت: شاید بعضی هنرها پس از انقلاب به‌تدریج از ارزش‌ها فاصله گرفته باشند و حتی هنرشان را در جهت سیاه‌نمایی به کار بسته باشند، اما شعر هرگز پشت انقلاب را خالی نکرده، است و می‌توان مدعی بود که بخش بزرگی از جبهه شعر اگرچه منتقد بوده، اما سمت سیاه‌نمایی نرفته و قصد اصلاح داشته است.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، شعر انقلاب گونه‌ای از شعر است که درون‌مایه‌ای با مضامین آزادگی، آزادی‌خواهی، فقرزدایی و ظلم‌ستیزی دارد و همواره همگام با انقلاب و مردم پیش رفته است. شعر انقلاب در انقلاب باقی نماند و با آن به پایان نرسید؛ هم‌مسیر با جامعه پیش رفت، در دفاع مقدس تا پشت سنگرها رسید، در مقابل هجمه‌های فرهنگی ایستاد و هربار سیاوش‌گونه از آتش سیاه‌نمایی‌ها و فرصت‌طلبی‌ها با جامه پاک و روشن خود بیرون آمد و پرچم ایران اسلامی را دلیرانه برافراشت، شعر انقلاب اگرچه منتقد و اصلاحگر است، اما بیگانه‌پرست و حق‌ستیز نیست، به دور از انصاف سخن نمی‌گوید و به‌جز قله‌ها به چیز دیگری برای ایران راضی نمی‌شود.

برای آگاهی بیشتر از ابعاد شعر انقلاب و جایگاه آن در جامعه و ادبیات معاصر ایران با علی فردوسی، شاعر و ترانه‌سرا به گفت‌وگو نشستیم؛ علی فردوسی سی‌ام شهریور ۱۳۶۲ در اصفهان متولد شد و دانشجوی دکتری مهندسی عمران است. وی در جشنواره‌های متعددی صاحب عنوان شده است که رتبه نخست جشنواره شعر انقلاب و شعر دفاع مقدس از آن دسته است. از آثار وی می‌توان به «همین که عشق علم شد»، «دسته گل را به آب باید داد»، «هفت» و «فریاد زندانی» اشاره کرد.

ایمنا: درون‌مایه شعر پیش و پس از انقلاب چه تفاوتی داشته است؟

فردوسی: شعر فارسی در طول ادوار، همواره با محوریت موضوعی عشق سروده می‌شده، اما اگر به این سیر نگاه کنیم می‌بینیم که هرچه زمان به دوران معاصر نزدیک می‌شود، درون‌مایه شعر بیشتر به سمت مبانی اجتماعی و سیاسی می‌رود که نقطه اوج آن را می‌توانیم در دوران مشروطه و در اشعار ملک‌الشعرای بهار و سایر شاعران آن دوره ببینیم. هرچه به زمان انقلاب نزدیک‌تر می‌شویم به نظر می‌رسد شعر بیشتر در خدمت مردم و جامعه قرار می‌گیرد، از محتوای عاشقانه صرف فاصله می‌گیرد و تلاش می‌کند خود را به بدنه جامعه هرچه بیشتر نزدیک کند و بیشتر زبان مردم زمان خودش باشد، این همان چیزی است که در جریان انقلاب ملموس است و شاید یکی از ارکان مؤثر در پیشبرد مردم در جریان انقلاب، همین شعر و ادبیات باشد.

هنر اول ایران لاجرم شعر است و شاید به همین دلیل باشد که تعداد شاعران معاصر زیاد است، شعر نیاز به ابزاری غیر از ذهن ندارد و آن را می‌توان در هر مکان و زمانی خلق کرد، اما کارکردی که در زمان معاصر می‌بینیم و آن هم‌پا بودن شعر با مردم است، در زمان انقلاب نیز به همین صورت بوده است، شعارهایی که مردم، در زمان پیروزی انقلاب و پس از آن، یعنی زمان جنگ به‌صورت پررنگ‌تر بر زبان می‌آوردند، به‌دلیل الفتی بوده است که مردم ما با شعر داشته‌اند و شعر نیز به‌طور متقابل کوشیده است پاسخگوی نیاز جامعه باشد و آنچه را جامعه می‌خواهد و به آن می‌اندیشد به‌طور منسجم‌تر به آن عرضه کند.

در زمان انقلاب جامعه به محتوایی نیاز داشت که از اندیشه‌های انقلابی حمایت کند و روحیه ظلم‌ستیزی را زنده نگه دارد که شعر این عمل را انجام داد و پس از آن در زمان جنگ تأثیر بسیار زیادی داشت؛ اشعار شاعرانی همچون فرید طهماسبی که آهنگران می‌خواند به‌خوبی مبین این موضوع است.

ایمنا: با توجه به اینکه هر قشری در انقلاب اسلامی با توجه به مهارت‌ها و ظرفیت‌های خود می‌کوشید به انقلاب اسلامی خدمت کند و کنش مختص به خود را داشته باشد، شیوه کنش شاعران در سال‌های پرتلاطم نزدیک به انقلاب چگونه بود؟

فردوسی: شعر را به‌نوعی می‌توان پاک‌ترین هنر دانست که همواره از سایر هنرها بیشتر همراه انقلاب بوده، در زمان انقلاب و زمان جنگ درون‌مایه بیشتر شعرها انگیزه‌بخشی و شهادت‌طلبی، ظلم‌ستیزی و یادآوری وعده‌های الهی در نصرت مظلومان و مستضعفان بوده و در ایجاد وحدت و همدلی نقش بسزایی داشته است؛ شاید بعضی هنرها بعد از انقلاب به‌تدریج از ارزش‌ها فاصله گرفته باشند و حتی هنرشان را در جهت سیاه‌نمایی به کار بسته باشند، اما شعر هرگز پشت انقلاب را خالی نکرده است، حداقل می‌توان مدعی بود که بخش بزرگی از جبهه شعر اگرچه منتقد بوده، اما سمت سیاه‌نمایی نرفته و قصد اصلاح داشته است که در زمان انقلاب به یک شکل، در زمان جنگ به یک شکل و در سال‌های اخیر هم به گونه دیگری بوده است. شعر خوبی‌ها و بدی‌ها را کنار هم می‌بیند و تلاش می‌کند همراه انقلاب باشد.

شعر هرگز پشت انقلاب را خالی نکرده است

ایمنا: به نظر می‌رسد در شعر ایران ظرفیت‌های زیادی وجود داشته باشد، هم برای غنی‌سازی فرهنگ انقلاب و هم برای تبیین ارزش‌ها و صدور آن‌ها؛ با توجه به این موارد شعر انقلاب و شاعران انقلاب چه جایگاهی در بدنه فرهنگی کشور دارند؟

فردوسی: این مسئله کمی جای افسوس دارد، چرا که اگرچه شعر هنر اول ایران و هنر خالص انقلاب است، اما مظلوم‌ترین هنر است، سایر هنرها رسانه‌های بیشتر و پرزرق‌وبرق‌تری نسبت به شعر و ادبیات دارند، شاید مردم اگر با یک بازیگر رده چندم هم روبه‌رو شوند او را بشناسند، اما شاید نام عالی‌ترین شاعران معاصر را ندانند، اگرچه در حال حاضر تلاش‌هایی در صداوسیما برای رسانه‌ای‌تر شدن شعر صورت گرفته و برنامه‌هایی نظیر سرزمین شعر ساخته شده است که در آن تلاش می‌شود شعرا دیده و شنیده شوند، اما با وجود این تلاش‌ها شعر هنوز در کشور ما مظلوم است و شاید به این خاطر باشد که ما رده‌بندی مشخصی برای شعر نداریم، شاید در سایر هنرها این رده‌بندی واضح‌تر باشد و جایگاه هر هنرمند در رسته هنری خودش مشخص باشد، اما شعر به این خاطر که سلیقه در آن می‌تواند بسیار دخیل باشد، نمی‌تواند در رده‌بندی قرار بگیرد و همین موضوع مخلوط شدن سره و ناسره در شعر می‌شود، به‌فرض در فضای مجازی شاهدیم که شعری که از لحاظ هنری ارزش چندانی ندارد، فراگیر می‌شود و شاعر آن به‌عنوان یک هنرمند درجه اول شناخته می‌شود و عوام هم شعری که پشتیبانی رسانه همراه خود داشته باشد را می‌پذیرند. افرادی از دید مردم بهتر شناخته می‌شوند که رسانه بهتری داشته باشند و این رسانه می‌تواند رسانه ملی یا فضای مجازی باشد.

خارج از این موضوع، فکر می‌کنم آنگونه که شایسته است به معرفی افرادی که در ادبیات کار می‌کنند پرداخته نشده است، یکی از مهم‌ترین بخش‌هایی که باید به آن پرداخته می‌شد، ترجمه است، به هر جهت ما فارسی‌زبان هستیم و مخاطب زبان فارسی در دنیا زیاد نیست، به همین دلیل است که برای نمایاندن هنر اصیل شعر به جهان باید ترجمه را جدی گرفت.

ما با اینکه ادبیاتی غنی داریم، اما هیچ‌وقت کسی در ایران موفق نشده است که نوبل ادبیات را کسب کند، به نظر می‌رسد علت آن کم‌کاری در ترجمه باشد یا شاید افرادی که در زمینه ادبیات در ایران کار می‌کنند زیاد جهان‌شمول فکر نمی‌کنند و ادبیات در ایران به‌ویژه در حال حاضر بیشتر جنبه محلی دارد.

ایمنا: اگر به اعصار گذشته نگاه کنیم درمی‌یابیم که با توجه به آئینه بودن ادبیات برای فرهنگ و احوالات آن تاریخ، این مجموعه‌روایت‌ها در قالب یک کل منسجم شده‌اند، در حالی که از دیدگاه یک مخاطب، اشعار معاصر بیشتر به اشعار مناسبتی و آئینی محدود شده است؛ آیا این انسجام برای ادبیات انقلاب به‌ویژه شعر انقلاب وجود دارد؟

فردوسی: به نظر می‌رسد ابتدا در تعریف خود از شعر انقلاب دچار پراکندگی باشیم، نهادهای فرهنگی ما دامنه شعر انقلاب را بسته دیده‌اند و به جای اینکه مفهوم انقلاب را در قالب هرچه آرمان‌ها ایجاب می‌کند و روحیه انقلابی طلب می‌کند، ببینند، بیشتر بر مفهوم انقلاب و جنگ و مفاهیمی از این دست تمرکز کرده‌اند، این موضوع موجب می‌شود که سرمایه‌گذاری نهادهای فرهنگی ما بیشتر روی همین موضوعات محدود متمرکز شود، اگر صمیمانه بخواهم بگویم هنرهای دیگر می‌توانند درآمد خود را کسب کنند، از سینما و نقاشی گرفته تا موسیقی و برخی دیگر از هنرهای تجسمی و آوایی، اما شعر چون قابلیت عرضه به‌عنوان یک کالا ندارد اینگونه نیست و حتی گاهی شاعر باید هزینه کند تا بتواند شعر خود را چاپ کند و اگر هم به این کار اشتغال داشته باشد، مگر چه درصدی از آن به نویسنده می‌رسد؟ به‌طور معمول آنچه از هزینه‌های فروش کتاب از دست ناشر به نویسنده می‌رسد، حدود ۲۰ درصد تمام هزینه‌های فروش است که نسبت به سال‌هایی که شاعر صرف سرودن شعر و جمع‌آوری آن‌ها می‌کند بسیار اندک است، مگر اینکه آن شاعر بسیار شناخته‌شده باشد که افراد بسیار کمی در این محدوده جای می‌گیرند و شاید یک درصد جامعه شعری ما هم نباشند؛ این مشکلات اقتصاد ادبیات را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

به همین علت است که شعر همواره نیاز به حمایت نهادها دارد و این در تاریخ هم قابل مشاهده است؛ رویکرد نهادهای فرهنگی به این سمت و سو رفته است که اگر می‌خواهی از تو حمایت کنم، باید شعری بگویی که در این مسیر باشد، مسیری که خودشان مشخص کرده‌اند و دامنه بسیار محدودی هم دارد. اگر برنامه‌ریزان فرهنگی مفهوم انقلاب را در قالب یک کل منسجم می‌کردند و گرد می‌آوردند، شاهد بودیم که بخش زیادی از ادبیات در حیطه ادبیات انقلاب جای می‌گرفت؛ همه مفاهیم مرتبط با آزادی، آزادگی، فقرزدایی و همه، آرمان‌هایی ایرانی-اسلامی هستند که می‌توانند در دایره ادبیات انقلاب جای داده شوند، اما مدیران فرهنگی دید بسته‌ای نسبت به این ماجرا دارند که این نگاه به توجه مخاطب عام، به فضای عمومی شعر نیز لطمه می‌زند، چرا که از دیدگاه مخاطب عام ما یک شعر حکومتی داریم و یک شعر غیرحکومتی و این صدمه‌ای است که شعر امروز از آن ناگزیر است.

شعر هرگز پشت انقلاب را خالی نکرده است

ایمنا: جایگاه و حال شعر در این روزها را چطور ارزیابی می‌کنید؟

فردوسی: فکر می‌کنم که حال شعر خوب است، به‌دلیل گستردگی ارتباطات با حضور فضای مجازی، چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور می‌بینیم که شعر از فضای خارج از عالم واقع و عاشقانه پیشین در سراسر جهان فاصله گرفته است و در جای‌جای زندگی مردم سرک می‌کشد و همراه با مردم پیش می‌رود، این اتفاق خوبی است و نگاه مثبت‌تری را به آینده شعر رقم می‌زند، اما از جهت برنامه‌ریزی‌های فرهنگی حال شعر خوب نیست و برای اینکه شعر بیشتر بدرخشد و فرهنگ را به‌طور ویژه‌تری غنی سازد سرمایه گذاری زیادی انجام نشده است.

بین شعر و مخاطب آن، یک داد و ستد همیشگی وجود دارد و امروز شاهد این هستیم که به جای اینکه شعر سطح مخاطب عام خود را بالا ببرد، این روند معکوس شده و خواست مخاطب است که شاعر را جهت‌دهی می‌کند و شعر، خود را تا حد سلیقه نازل فضای مجازی پایین می‌آورد و این اتفاق خوبی نیست. اگر ادبیات فاخر به‌درستی پشتیبانی می‌شد، علاوه‌بر اینکه جایگاه افراد در آن مشخص‌تر می‌شد ادبیات ایران با تمام ظرافت‌ها و زیبایی‌هایش به جامعه جهانی نیز عرضه می‌شد.

کد خبر 838040

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.