به گزارش خبرگزاری ایمنا، روابط ایران و اسرائیل در دوران پیش از انقلاب اسلامی ایران، بهویژه در دوره حکومت محمدرضا پهلوی، یکی از مقاطع پیچیده و مهم تاریخ معاصر خاورمیانه بهشمار میرود. این روابط تحت تأثیر عوامل مختلفی شکل گرفت و بهتدریج به همکاریهای نزدیک اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی بین دو کشور انجامید.
بررسی این موضوع از این نظر اهمیت دارد که ایران بهعنوان یک کشور با جمعیت اکثریت مسلمان و حاکمانی که خود را مسلمان معرفی میکردند، حاضر شد برای خدماتدهی و دستیابی به بعضی منافع، سالها با یکی از خونخوارترین رژیمهای زمان همکاری کند و کار به جایی کشید که آموزشهای مستقیم نیروهای ساواک که در اصل برای سرکوب حرکتهای مردمی داخلی ایجاد شده بود، به سرویسهای اطلاعاتی رژیم اسرائیل بهویژه موساد سپرده شد؛ اگرچه حکومت پهلوی در ظاهر برای جلوگیری از فشارهای مردمی اصرار داشت تا از به رسمیت شناختن رژیم اسرائیل خودداری کند.
ابعاد مختلف این موضوع در اسناد متعدد به دست آمده از ساواک قابل بررسی است و «محمدتقی تقیپور» نیز در آثاری از جمله کتاب «ایران و اسرائیل در دوران سلطنت پهلوی» و «تکاپوی صهیونی در ایران معاصر» به واکاوی دقیق این موضوع پرداخته است. آنچه در ادامه میخوانید با استفاده از همین اسناد و کتابها گردآوری شده است.

تشکیل رژیم صهیونیستی
جنگ جهانی دوم سناریوی تکمیلی جنگ جهانی اول و حلقه مکمل آن برای برپایی دولت یهودی بود. جنگ جهانی دوم را همان اشخاص و کانونهایی برپا کرده بودند که جنگ جهانی اول را تدارک دیده بودند و آغاز کردند. با جنگ جهانی اول، امپراتوری عثمانی متلاشی شد و فلسطین به اشغال انگلستان درآمد و زمینهها برای برپایی دولت اسرائیل فراهم شد. با جنگ جهانی دوم نیز موانع فراوان موجود بر سر راه تأسیس دولت یهودی از سر راه برداشته شد. آنچنان که هنوز چند سالی از پایان جنگ سپری نشده بود که به دنبال یک تبانی میان قدرتهای جهانی، سازمان جهانی صهیونیسم و سازمان تازهتاسیسشده ملل متحد، رهبران صهیونیست پس از توافق محرمانه و پشت پرده با انگلستان _که فلسطین را تحت اشغال داشت_ در هتل «کینگ داوود» تلآویو در شب ۱۵ ماه مه ۱۹۴۸ میلادی / اردیبهشت ۱۳۲۷ شمسی، موجودیت دولت اسرائیل را اعلام کردند و این دولت بهسرعت از سوی آمریکا، انگلیس و سپس شوروی به رسمیت شناخته شد.
گسترش روابط ایران و اسرائیل
در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، روابط ایران و اسرائیل بهطور قابل توجهی گسترش پیدا کرد. این ارتباطات تنها به موضوعات امنیتی محدود نشد و یکی از مهمترین پروژههای مشترک، پروژه «سیاهچاله» بود که شامل صادرات نفت ایران به اسرائیل و تأمین تجهیزات نظامی و فناوریهای پیشرفته از سوی اسرائیل به ایران میشد.
در طول این دوره، ایران مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات نظامی از اسرائیل خریداری کرد. برآوردها نشان میدهد که ایران بیش از ۵۰۰ میلیون دلار سلاح آمریکایی از انبارهای دولت اسرائیل خریداری کرده است.
با وجود به رسمیت نشناختن علنی اسرائیل توسط رژیم پهلوی، روابط فرهنگی و اجتماعی نیز بین دو کشور برقرار بود. در دهه ۱۹۷۰، سفرهای متقابل بین ایرانیان و اسرائیلیها رایج شد و جامعه یهودی ایران نقش مهمی در این روابط ایفا کرد. لازم به ذکر است که مطابق آمار موجود، تعداد یهودیهای ایران در دوره پهلوی، نسبت به کل جمعیت کشور رقمی در حدود یک به چهارصد بود، یعنی در مقابل هر ۴۰۰ نفر جمعیت کشور، تنها یک نفر یهودی بود. با وجود این آمار، دهها سازمان و کانون یهودی بدون هیچ مانع سیاسی یا قانونی با برنامهها و اهداف از پیش تعیین شده فعالیت میکردند و در حالی که یهودیها در این زمینه از موقعیتی ممتاز برخوردار بودند، اکثریت قریب به اتفاق مردم مسلمان ایران از امتیازات مورد اشاره محروم بودند. فعالیت مردم مسلمان در شهر و روستا و در مراکز و محافل مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علمی، آموزشی و عبادی از مساجد و تکایا تا بازار و دانشگاه و حوزه کارخانهها و حتی مزارع، بهشدت تحت مراقبت مأموران اطلاعاتی و امنیتی دستگاه پهلوی قرار داشت و هرگونه فعالیت و تحرکی جز با مجوز و کنترل و مراقبت رژیم و در چارچوب سیاستهای مدنظر سلطنت قدغن بود.
اقلیت یهود در دوران سلطنت پهلوی از موقعیت و امتیازات ویژهای برخوردار بود، چنان که نویسندگان یهودی از آن دوران با عنوان دوره شکوفایی، عظمت و آزادی یهود با تمجید و نیکی فراوان یاد میکنند.
«حبیب لوی» نویسنده یهودی در خاطرات خود در این باره نوشته است: «بدون تردید جلوس رضاشاه کبیر بر تخت سلطنت ایران یکی از واقعیات تاریخی مهم این کشور بهشمار میرود… سلطنت این پادشاه بزرگ انقلاب عظیمی در بهبود وضع آزادی و آسایش یهودیان ایران پدید آورد و اگر گفته شود که زمان رضاشاه کبیر برای یهودیان ایران نظیر زمان کورش کبیر و عصر فرزند او محمدرضا شاه نظیر عصر داریوش اول گردید، راه اغراق نپیمودهایم. آزادی یهودیان ایران و اجرای اعلامیه بالفور که در زمان رضاشاه کبیر بود و اجتماع پراکندگان در عصر محمدرضا شاه، این دو نظر را تأیید و تقویت میکند ملت ایران و خصوصاً یهودیان ایران دین بزرگی نسبت به این شاهنشاه عظیمالشأن دارند.»
مطابق اطلاعات و اسناد موجود، امتیاز و موقعیت یهود نهتنها با دیگر اقوام بلکه حتی با مردم مسلمان ایران نیز بههیچوجه قابل مقایسه نبود. یهودیها با ایجاد انجمنها و کانونهای مختلف حتی از چارچوب امنیت و منافع ملی کشور و مردم ایران نیز پا فراتر گذاشته و حتی با همدستی جریانهای مرموز خارج از کشور اهداف سیاسی خاصی را تعقیب میکردند. تشکیل و اعلام موجودیت انجمن صیونیت [صهیونیست] در میان یهودیان ایران که سابقه آن به سالهای پس از مشروطه و پیش از روی کار آمدن رضاخان برمیگردد، خود جزئی از این واقعیت است.
«آمنون نتصر» در یک نشریه یهودی در این باره مینویسد: «در دوره احمدشاه قاجار تقریباً تمام رجال سیاسی ایران از جمله سردار سپه رضاخان پهلوی، از فعالیتهای صهیونیستی در ایران باخبر بودند و حتی در پارهای از جشنهای صهیونیستی شرکت میجستند. در بعضی منابع یهودی گرچه به سابقه موجودیت و فعالیت تشکل صهیونیستی در ایران اعتراف گردیده، اما حتیالمقدور تلاش شده تا ماهیت اهداف و برنامههای آن به گونهای دیگر جلوه داده شود.»

همکاری ساواک و موساد
نفوذ اسرائیل در ایران زمان محمدرضا پهلوی، نفوذی همهجانبه و سلطهای بیبدیل بود، اما بهطور قطع بخشی از این نفوذ به اندازه نفوذ و سلطه بر تشکیلات ساواک مهم و برای صهیونیستها ارزشمند نبود، چراکه ساواک ابزار سلطه بر تمام کشور محسوب میشد. به نظر میرسد سازمان امنیتی ایران در دهه ۱۳۴۰ هجری شمسی همچون یک همکار و به عبارتی بهتر، بخشی از سازمان امنیتی موساد در خاورمیانه که تأمینکننده اهداف اسرائیل است، به فعالیت در منطقه میپردازد و اسرائیل آن چنان از ساواک بهرهبرداری میکند که پژوهشگران، ساواک را مولود سازمان اطلاعاتی اسرائیل میدانند، همچنین اسرائیل در پی همکاری خود با ایران در مسائل امنیتی، استراتژی و اهداف ویژهای را در پوشش ساواک دنبال میکند که تنها منافع اسرائیل را تأمین میکند.
روابط نظامی ساواک و موساد
ارتباط نظامی ساواک و موساد در حوزه مسائل آموزشی، تجهیزات و اعزام کارشناس درباره جنگافزارها و برخی موارد امنیتی بود که در ادامه به توضیح مختصر آنها میپردازیم.
-اقدامات آموزشی:
از جمله عوامل پیشرفت هر نظام در حوزههای اطلاعاتی-امنیتی، آموزش است، زیرا بدون وجود تجربه علمی و عملی، بهکارگیری نیروی امنیتی با معضلات بسیاری روبهرو خواهد بود. به همین دلیل به گفته «حسین فردوست» در کتاب خاطراتش، زمانی که «پاکروان» ریاست ساواک را برعهده داشت، مربیان اسرائیلی در عرصه آموزش به بدنه ساواک وارد شدند که حضور آنها برای این کار تا اوایل سال ۱۳۵۰ ادامه داشت. این دوره یعنی دهه ۱۳۴۰ را باید دهه آموزش و سازماندهی ساواک به دست سازمان امنیتی اسرائیل دانست.
پس از برکناری تیمور بختیار از ریاست ساواک، محمدرضا شاه به فکر بازسازی ساواک افتاد و برای نیل به این مقصود پاکروان را به ریاست سازمان امنیتی کشور و فردوست را که دوستی دیرینهای با شاه داشت، بهعنوان قائممقامی ساواک معرفی کرد. تا پیش از دورانی که فردوست به قائممقامی ساواک برسد، آموزش نیروهای امنیتی بیشتر در اختیار مستشاران آمریکایی بود، البته برخی نیروها جهت آموزش تخصصی به بریتانیا، فرانسه و آلمان غربی میرفتند، اما پس از آنکه فردوست روی کار آمد با تحقیق و بررسی فعالیت نیروهای آمریکا در امر آموزش، به این نتیجه رسید که عملکرد سیا ضعیف بوده است و درصدد نیروی جایگزین برآمد، در همین راستا تشکیلات موساد مناسب به نظر میآمد، زیرا هرچند این سازمان تازه تأسیس بود، اما به خاطر حضور یهودیان در سازمانهای اطلاعاتی کشورهای مختلف، آنها علاوهبر اینکه با روشهای گوناگون اطلاعاتی کشورهای دیگر آشنایی داشتند از تجربه بالایی نیز برخوردار بودند.
- اعزام کارشناس و نماینده:
موساد در خصوص آموزش نیروهای امنیتی در حوزههای مختلف کارشناس به ایران اعزام میکرد. از جمله موضوعاتی که اسرائیل کارشناس فرستاد در حوزه «تعقیب و مراقبت»، «ضد شورشگری و امنیتی»، «خطشناسی»، «بازجویی» و سایر موارد بود. با همکاری «یعقوب نیمرودی»، یک تیم اطلاعاتی به بهانه چنین آموزشهایی به ایران اعزام شد، همچنین از سوی دیگر گروهی از نظامیان به اسرائیل اعزام شدند تا توسط موساد در اسرائیل آموزش ببینند.
یکی از افرادی که در گسترش روابط سیاسی و اطلاعاتی بین ایران و اسرائیل نقش تعیینکننده داشت، «مئیر عزری» نماینده دولت اسرائیل در ایران بود. عزری فردی یهودی و ایرانیتبار بود که در سال ۱۳۲۸ با چند نفر از یهودیان ایرانی به اسرائیل مهاجرت کردند. او بهعنوان نخستین نماینده سیاسی اسرائیل در ایران شناخته شده است و نقش اصلی را در برقراری روابط بین دو کشور و انجام ملاقاتهای دو طرف ایفا میکرد. او حتی با ایجاد ارتباط صمیمانه با مسئولان سیاسی ایران از جمله سپهبد «حاجیعلی کیا» رئیس اداره اطلاعات ارتش، «منوچهر اقبال» نخستوزیر وقت، «عباس آرام» وزیر امور خارجه، ارتشبد «هدایت» رئیس ستاد ارتش و دیگران موفق شد اعتماد آنها را به خود متوجه سازد و از این طریق ملاقاتهایی بین مقامات عالیرتبه اسرائیل با شاه ایران برقرار کند که نتیجه چنین فعالیتهایی افتتاح دفتر نمایندگی سیاسی ایران در تلآویو بود، اما بهدلیل حساسیت کشورهای عربی و اعتقادات مردم ایران، شاه جرئت نکرد روابط خود را با اسرائیل رسمی کند.
لازم به ذکر است عزری آنچنان در دربار ایران نفوذ کرد که نشان درجه دوم «تاج» به او اعطا شد و این میزان نفوذ به وی قدرت لازم برای جاسوسی از عالیرتبه ترین مقامات دربار ایران را داد.
- تجهیزات:
سازمان امنیتی ایران بسیاری از وسایل خود را در زمینههای مختلف از اسرائیل خریداری میکرد و در سالهای اولیه شکلگیری ساواک ضمن تشکیل کمیته مشترک اطلاعاتی ایران و اسرائیل، توافق شد:
«سرویس اسرائیل، برای تکمیل وسایل ارتباطی مأمورین سرویس ایران، حاضر است هرگونه وسایل از قبیل بیسیم، مرکب نامرئی، وسایل عکاسی، مخفی کردن پیام و غیره در اختیار سرویس ایران بگذارد و طرز به کار بردن آنها را نیز تعلیم دهد. سرویس ایران صورت نیازمندیهای خود را تهیه و به سرویس اسرائیل خواهد داد (گزارش ساواک، ش: ۱۳۳۹).»
فروش تجهیزات امنیتی به ایران توسط اسرائیل، منجر شد تا تجهیزات اسرائیلی در حوزهی نظامی نیز به ایران روانه شود. ارتشبد طوفانیان معاون تسلیحاتی وزارت جنگ چندین مرتبه بهعنوان رابط به اسرائیل مسافرت کرد و چندین معامله تسلیحاتی با اسرائیل انجام داد. همکاری بین دو طرف منجر به انعقاد چندین قرارداد شد، از جمله قرارداد خرید موشکهای زمین به زمین با برد ۴۵۰ کیلومتر به مبلغ ۱.۲ میلیارد دلار، قرارداد خرید خمپارهاندازهای سنگین ۱۲۰ و ۱۶۰ میلیمتری به مبلغ سه میلیون دلار، قرارداد تعمیر ۳۵ فروند هواپیمای جنگنده اف ۱۶ ایران به مبلغ سه میلیون دلار، قرارداد خرید مسلسل دستی یوزی برای کارکنان شهربانی و گارد شاهنشاهی در فروردین ۱۳۴۴، قرارداد مربوط به اداره تجهیزات الکترونیکی ارتش ایران و تعلیم کارکنان نیروی زمینی با سلاحهای الکترونیک بود.
اسرائیل اگرچه تسلیحات نظامی و تجهیزات امنیتی را به ایران گسیل کرد، اما بهصورت ناقص و عاری از قطعات تکمیلی به ایران ارسال میکرد یا عملکرد آن را به نیروهای امنیتی ایران آموزش نمیداد.
همکاری اطلاعاتی - امنیتی ساواک و موساد
با توجه به اینکه آمریکا در منطقه با کشور شوروی در رقابت بود، تمرکز سازمان سیا بر روی اقدامات «ک. گ. ب» و گسترش کمونیسم در منطقه بود. به همین دلیل نیاز اساسی حکومت پهلوی، تشکیلاتی بهمنظور جمعآوری اطلاعات بود تا ضمن حفظ امنیت داخلی اقدام به عملیاتهای ضدجاسوسی کند. به این خاطر موساد با تجاربی که در این زمینه داشت همکار خوبی برای رژیم ایران قلمداد میشد. در راستای این همکاری تیمور بختیار به پاریس رفت و ضمن ملاقات با «یعقوب تسور» سفیر اسرائیل، پیشنهاد مبادلات اطلاعات امنیتی را ارائه کرد. این ملاقات مورد توجه «بن گوریون» نخست وزیر اسرائیل قرار گرفت و منجر شد چند ماه بعد نیز ملاقاتی با «ای سر هارل» رئیس سابق موساد انجام شود. پس از ملاقات و رایزنی توسط نمایندگان دو طرف، شاه به بن گوریون پیام داد که برای گسترش هر چه بیشتر روابط اطلاعاتی-امنیتی دو کشور از کانال موساد و ساواک آمادگی تام دارد و مایل است روابط دو طرف در زمینههای مختلف بهویژه امنیتی ارتقا پیدا کند، به دنبال این تحولات، دکتر «زوی دوریل» به نمایندگی از اتاق بازرگانی اسرائیل وارد تهران شد تا دفتری در تهران افتتاح کند و همین امر، مقدمهای برای ورود مئیر عزری _جاسوس یهودی ایرانیالاصل_ به ایران و افتتاح نمایندگی غیررسمی سیاسی اسرائیل در تهران شد.
بهرهبرداری موساد از ساواک
روابط امنیتی ایران و اسرائیل از سال ۱۳۳۹ در تمام زمینهها آغاز شد که در این زمان گروهی از افسران اطلاعاتی موساد برای آموزش افراد ساواک وارد ایران شدند و این دوره به گفته «گازاریوسکی» ایران و اسرائیل به عملیات جاسوسی علیه کشورها و سازمانهای تندروی عرب در سراسر خاورمیانه روی آوردند. ساواک و موساد همچنین عملیات گردآوری اطلاعات را در شهر آبادان آغاز کردند و با استفاده از نیروهای نفوذی خود اطلاعات مورد نظر را از داخل عراق جمعآوری میکردند.
نفوذ در سازمانهایی که علیه اسرائیل فعالیت میکردند برای رژیم صهیونیستی بسیار مهم بود، اما برای اینکه حضور نیروهای اسرائیلی حساسیت ایجاد میکرد، تلاش شد از نیروی جایگزین استفاده شود و نیرویی بهتر از ساواک برای این موضوع وجود نداشت، زیرا ساواک از قابلیتهای ویژهای برخوردار بود؛ از جمله موقعیت جغرافیایی، حضور در منطقه، سرسپردگی و مطیع رژیم اسرائیل بودن، ساختار، تجهیزات پیشرفته خریداری شده از اسرائیل و توانایی نیروهای ایرانی بهخاطر آموزش توسط نیروهای اسرائیل بود.
چنین ویژگیهایی منجر شد تا اسرائیل برای دستیابی به اهدافش در منطقه از نیروهای ساواک بهره برداری کند. آنچه از اسناد برجای مانده و مدارک موجود به دست میآید، سرویسهای موساد در ایران از آزادی عمل و فعالیتهای گسترده اطلاعاتی برخوردار بودند، در حالی که نماینده ساواک در اسرائیل به ندرت امکان پیدا میکرد از منابعی غیر از آنچه مراجع رسمی اطلاعاتی موساد در اختیار آنها قرار میدادند بهره ببرد؛ حتی نمایندگان ساواک در اسرائیل برای ارسال اخبار و اطلاعاتی که پایگاههای خود موساد در اختیار آنها گذاشته بودند دچار محدودیت بودند و همه چیز توسط موساد کنترل میشد و مهمتر آنکه محتوای اطلاعاتی که در اختیار ساواک قرار میگرفت، ابتدا در روزنامههای اسرائیلی منتشر میشد و سپس به نیروهای ساواک ارائه میشد!
با توجه به اسناد منتشر شده و گزارشهای برجای مانده، روابط ساواک و موساد در خصوص مباحث امنیتی حکایت از آن دارد که سازمان امنیتی ایران بیشتر نقش تابعیت از دستورات موساد را ایفا کرده تا همکاری و تبادل اطلاعات و آنچه به وقوع پیوسته تحقیق و جمعآوری اطلاعات از منطقه توسط ساواک برای سازمان امنیتی اسرائیل بوده است. این گونه سوءاستفاده از ایران تنها بخشی از فعالیتهای اسرائیل در ایران بوده است.
بنابراین واضح است ساواک بهعنوان سازمانی که بهوسیله نیروهای امنیتی آمریکا در ایران به وجود آمد، ابزاری در دست استعمار شد تا علاوهبر حفظ حاکمیت محمدرضا و چپاول منافع ایران، بتواند در منطقه به عملیاتهای جاسوسی اقدام کند. به این منظور جهت بکارگیری بیشتر نیروهای امنیتی ایران، از طریق سازمان امنیتی اسرائیل به آموزش آنها پرداختند، البته حوادث بینالمللی و منطقهای در روابط اسرائیل و ایران بسیار تأثیر گذاشت، چراکه جریان اسلامگرای ایران و منطقه، علیه رژیم اقدام به مبارزه کرده بود.
روابط موساد و ساواک در حوزه امنیتی، شامل اقدامات آموزشی، اعزام کارشناسان دولتها بهعنوان نماینده به کشورهای یکدیگر، فروش تجهیزات و همکاری اطلاعاتی میشد. در بحث آموزشی موساد آموزشهایی به نیروهای ساواک داد که تا آن زمان هیچ کشوری حاضر به ارائه چنین آموزشی نبود.
ارتباط دیگر موساد و ساواک در مورد اعزام کارشناسان به کشورهای یکدیگر بود. در این حوزه یعقوب نیمرودی و مئیر عزری از چهرههای پرنفوذی که در دربار ایران داشتند، توانستند گامهای مثبتی جهت منافع اسرائیل بردارند. چنین نفوذی منجر به قراردادهای تسلیحاتی بسیاری با ایران شد که تسلیحات زیادی به ایران فروخته شد، البته چون ساواک طریق استفاده از آنها را نمیدانست، بیشتر آنها بیفایده ماند و بعضی قطعات را به صورت مجزا به استانهای مختلف میفرستادند تا ایران نتواند از آنها استفاده کند.
در مورد همکاری اطلاعاتی نیز باید گفت تمام آموزشهایی که موساد به سازمان امنیتی ایران داده بود و حتی تجهیزاتی که به ایران فروخته بود، برای عملیاتهای امنیتی و اطلاعاتی در منطقه به خدمت میگرفت و طی دوران دهساله توانست با آموزش و مطیع ساختن مقامات ایرانی، آنها را به خدمت موساد درآورد و نیروهای خودشان منطقه را ترک کنند، بنابراین موساد با نفوذ در دربار و به خدمت گرفتن ساواک، توانست نبض حاکمیت ایران را در دوران پهلوی در اختیار گیرد و طرحها و عملیاتهای خود را در سطح منطقه به وسیله ساواک به ثمر برساند. چنین ارتباطی تنها دشمنی کشورهای منطقه را برای شاه ایران در پی داشت و منجر به نفرت از محمدرضا در جامعه ایران شد. در نهایت، پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ میلادی، نقطه پایانی بر روابط ایران و اسرائیل شد و مطابق خواسته قلبی مردم، ایران اسلامی را به پرچمدار مبارزه با رژیم صهیونیستی در جهان تبدیل کرد.


نظر شما