به گزارش خبرگزاری ایمنا، امروز چهارشنبه نوزدهم اردیبهشت، مقارن با هشتم ماه می میلادی، به نام روز جهانی صلیب سرخ و هلال احمر نامگذاری شده است تا یادآوری برای نوعدوستی، همدلی و همراهی در تمام عرصهها فارغ از ملیت، نژاد، دین و مرزهای جغرافیایی باشد.
تسکین آلام بشری در حوادث مختلف طبیعی یا انسانساخت، مأموریت اصلی صلیب سرخ و جمعیت هلال احمر به شمار میرود، اما با این وجود، نیروهای این جمعیت با تمام توان در عرصههای داوطلبانه و بشردوستانه نیز فعالیت میکنند تا یاریگر مستمندان و نیازمندان باشند و در شرایطی خاص به عنوان راهنمای آگاهیبخش حاضر شوند.
روحیه ایثارگری و خستگیناپذیر نیروهای جمعیت هلالاحمر ستودنی است و در مسیر همراهی از تمام توان خود استفاده میکنند تا سختی و ناامیدی متوجه آحاد مردم یک جامعه نشود، آنها عبارت «بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند» را به خوبی آموختهاند و رنج و سختی یک دردمند را، رنج و سختی خود میدانند.
هلالاحمر و صلیب سرخ با حضور در حوادث ناگوار به خوبی فداکاری و عشق را به رخ جهانیان کشیدهاند و در این راه از جنگ، شهادت، سختی و ناراحتی، هراسی ندارند و تنها با عشق و ایمان به یاری همنوعان خود میشتابند تا نور امید را در چشمانی ببینند که در شرایطی خاص از همه چیز ناامید شدهاند.
سن و جنسیت برای این افراد معنایی ندارد و زنان و مردان، کودکان و نوجوان ایثارگر با همراهی یکدیگر میکوشند تا رهاییبخش مردمان سراسر جهان از دشواریها باشند؛ حضور پررنگ نیروهای امدادی و داوطلب این جمعیت در حوادثی بزرگ مانند زلزله بم مثالزدنی بوده و هست و امروز با مردی به گفتوگو نشستیم که نه تنها در زلزله بم حماسه آفریده بود، بلکه با ۲۳ سال فعالیت، روایتگری از جنایت تاسوکی نیز هست.
حادثه تاسوکی ناگفتههای بسیاری دارد
علی پورشمسیان، داوطلب امدادگر جمعیت هلالاحمر که متولد سال ۱۳۴۳ است و از سال ۱۳۸۰ تا کنون در این جمعیت فعالیت دارد، به خبرنگار ایمنا میگوید: جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، مؤسسهای عامالمنفعه است که در حوادث و سوانح داخل کشور و جامعه جهانی با نیروهای بینظیر و پرتلاشی که در آن فعالیت میکنند و با بهرهگیری از تجهیزات، به کمک حادثهدیدگان میشتابد و نیروهای داوطلب این جمعیت مردمانی هستند که بهرغم دشوار بودن شرایط هنگام رخداد حوادث و بلایا با جان و دل به همنوعان خود کمک میکنند و پس از دیدن بهبودی نسبی حادثه دیدگان، خستگی از تن این امدادگران بیادعا خارج میشود.
وی با اشاره به حضور در مأموریتهای مهمی از جمله حادثه بم و ورزقان و زلزله هائیتی و با بیان اینکه امدادگری و داوطلب بودن از افتخارات او است، میافزاید: حادثه تاسوکی ناگفتههای بسیاری دارد و این حادثه از زمانی شروع شد که برای بازرسی از پایگاههای جمعیت هلال احمر در سیستان و بلوچستان حاضر شدیم و این زمان مصادف با برگزاری کنگره شهدای دولتی مقدم که پنج شهید از یک خانواده هستند بود.
این امدادگر داوطلب جمعیت هلال احمر تصریح میکند: روز پنجشنبه، بیستوپنجم اسفند سال ۱۳۸۴، بعد از شرکت در این کنگره، همراه پنج نفر دیگر از زابل به سمت زاهدان حرکت کردیم که فاصلهای دو و نیم ساعته دارد و مسافت بسیاری از آن، دشتی صاف است؛ با طی شدن مسافتی از این مسیر، افرادی با لباس نظامی نیروی انتظامی مشاهده کردیم که جاده را به صورت ایست بازرسی بسته بودند، تعدادی از مردم عادی نیز در جاده سرگردان بودند و چند خودرو واژگون شده بود.
پورشمسیان ادامه میدهد: با دیدن این افراد تصور کردم که تصادفی اتفاق افتاده است و قصد داشتم به نیروهای دیگری از هلال احمر موضوع را گزارش کنم که برای امدادرسانی به محل حادثه اعزام شدند، یکی از افراد نظامیپوش حاضر به سمت خودرو آمد و درخواست ارائه کارت شناسایی داشت و بنده نیز کارت هلال احمر خود را به او دادم و اعلام کردم که اگر نیاز به کمک دارند اطلاع دهند تا به جمعیت موضوع را گزارش کنم، اما ما را از خودرو پیاده کرد.
وی با بیان اینکه زمانی متوجه شدیم در تله هستیم که توجه ما به کفشهای نظامیان جلب شد که از کفشهای بلوچی بود، میگوید: دستان من و یکی دیگر از همراهان را بستند و با یکی از نیروهای این گروهک ما را به فاصلهای ۲۰۰ تا ۲۵۰ متری از جاده فرستادند که این محل به نام قتلگاه تاسوکی نام گرفت، در طول مسیر تلاش کردیم که گره دستان خود را باز کنیم، اما امکانپذیر نبود.
«من آمده بودم که ۵۰۰ نفر را بکشم»
این امدادگر داوطلب جمعیت هلال احمر اضافه میکند: هنگامی که به محل مورد نظر رسیدیم، حدود ۲۵ تا ۲۷ نفر را مشاهده کردیم که با چشم، دهان و دستانی بسته روی زمین خوابیدهاند، اعضای این گروهک چشم و دهان ما را هم بستند و روی زمین خواباندند، پس از گذشت یک تا دو دقیقه متوجه شدیم که فردی با چراغ قوه روی صورت گروگانها میزند، به من که رسید با کفش روی کمرم کوبید و گفت «این خبیث خودش است، بلندش کنید».
پورشمسیان میافزاید: من را بلند کردند و داخل یکی از خودروها انداختند و سپس صدای تیراندازی عجیبی به گوش رسید و متوجه شدم که ۲۳ نفر جلوی چشمان عزیزان خود به شهادت رسیدند و پس از ۱۰ تا ۱۵ دقیقه اعضای این گروهک خودروها را روشن و منطقه را ترک کردند، از منطقه تاسوکی تا مرز کمتر از ۲۰ کیلومتر است، اما با توجه به اینکه این منطقه از شنهای روان پوشیده شده است، خودروها از ساعت ۲۰:۳۰ شب تا اذان صبح در حرکت بودند تا به مرز برسند.
وی با اشاره به اینکه هفت نفر از جمعی که روی زمین خوابانده بودند را داخل دو خودرو جای داده بودند و به عنوان گروگان همراه خود بردند، میگوید: پس از اینکه از مرز خارج شدیم، برای خراب کردن روحیه اسرا، رادیویی آوردند که رئیس این گروهک در مصاحبهای میگفت «من آمده بودم که ۵۰۰ نفر را بکشم، اما تیراندازانم زود تیراندازی کردند و به ناچار، ۳۰ نفر را کشتم و هفت نفر را هم به اسارت آوردم».
۳ نفر از ۷ اسیر تاسوکی زنده ماندند
این امدادگر داوطلب جمعیت هلال احمر ادامه میدهد: چشمان ما را باز کردند و مصاحبه اولیهای از ما هفت نفر در خاک پاکستان و افغانستان گرفتند و مجدد نوار مرزی افغانستان و پاکستان و ایران را طی کردند و پشتیبانان آنها در یکی از روستاهای پاکستان اتاقکی مشابه زندان داشتند که اسرا را به آنجا منتقل و تا فردا صبح با دستانی بسته اسرا را رها کردند.
پورشمسیان با بیان اینکه صبح روز بعد، جوانی با لباس سفید همراه چند تفنگدار به اتاقک آمد و رئیس گروهک تروریستی جندالله شروع به رجزخوانی کرد، میگوید: دو نفر از هفت نفری که این گروهک به اسارت گرفته بود را در همین اسارتگاه به شهادت رساندند و به سه نفر امان دادند؛ دو نفر از سه نفری که به آنها امان داد شغل آزاد داشتند و به من نیز به دلیل عضو جمعیت هلال احمر بودن امان داد و گفت «چون تو در هلال احمر فعالیت میکنی و هلال احمر به همه مردم و قومیتها خوب خدمترسانی میکند، من تو را هم امان میدهم به واسطه اینکه نیروی هلال احمر هستی و شما به مردم ما نیز در حوادث خدمترسانی کردید».
امید در میان خرابههای بم
وی با بیان اینکه امدادگران هلال احمر تنها با عشق فعالیت میکنند و برای آنها دین، مذهب، ملیت و فرهنگ معنایی ندارد، اضافه میکند: طی ۲۳ سال، به واسطه فعالیتهای خود در جمعیت هلال احمر در جریان حوادث بسیاری حضور داشتم که حادثه زلزله بم، یکی از تلخترین حوادثی بود که تمام ایرانیان آن را به یاد دارند.
این امدادگر داوطلب جمعیت هلال احمر توضیح میدهد: نخستین افرادی که در حادثه زلزله بم حضور یافتند، تیم هلال احمر بود و من نیز با نخستین تیم این جمعیت که به محل رسید، در شهر بم حضور داشتم، شهر به صورت ناگواری در هم ریخته بود و ویران شده بود؛ جنازهها روی زمین بود، شهر واژگون شده و تمام زیرساختهای بم فرو ریخته و هیچ چیزی پابرجا نمانده بود.
پورشمسیان با بیان اینکه نخستین اقدام پس از حضور در محل حادثه، برقراری ارتباط تلفنی و فراخوان دیگر نیروهای هلال احمر به همراه تجهیزات و نیروها بود، ادامه میدهد: وضعیت شهر بم به گونهای بود که تمام نیروهای امدادی حاضر در محل وحشتزده، غمگین و افسرده بودند و هیچ کی نمیدانست چه اقدامی باید انجام شود.
وی با بیان اینکه تجهیزات زمان رخ دادن حادثه مانند زمان حاضر نبود و نیروهای امدادی باید با بیل و بیلچه کار را پیش میبردند تا افراد محبوس و گرفتار را از زیر آوار بیرون بکشند، میگوید: تنها اتفاقی که در میان آن حجم از ویرانیها موجب شاد شدن دل مأموران امدادی حاضر در محل حادثه میشد، این بود که فردی را از زیر خروارها خاک و آوار بیرون میکشیدند و زنده به آمبولانس میرساندند تا برای دریافت اقدامات درمانی به بیمارستانها و مراکز اصلی درمانی منتقل شود، حتی هنگامی که تعداد زیادی از یک خانواده در این حادثه جان خود را از دست داده بودند، اما یکی از آنها دارای علائم حیاتی از زیر آوار به بیرون کشیده میشد، لبخند بر صورت دیگر افراد خانواده نقش میبست و این لبخند برای امدادگران احساسی غیرقابل وصف داشت.
گزارش از زهرا احمدی؛ خبرنگار جامعه خبرگزاری ایمنا
نظر شما