روحیه «محسن» مثل بسیجی‌های زمان جنگ بود

روحیه «محسن» مثل بسیجی‌های زمان جنگ بود، پسر دوم خانواده حمیدی که شامگاه بیست‌وپنجم آبان سال گذشته در فلکه نگهبانی خانه اصفهان در راه تامین امنیت شهادت رسید.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، کمی بیشتر از یک سال پیش به دنبال مرگ دختری سروصدای آشوب‌هایی در گوشه و کنار میهن بلند شد و تجمع‌هایی که خشن‌ترین حالت اعتراض مثل ویرانی و تخریب و از بین بردن اموال عمومی را به دنبال داشت، شکل گرفت.

به راه افتادن حرکت‌های بی‌ثبات به سرکردگی جاهلان دور گودنشین که چون طبل توخالی، جز حرف زدن کاری دیگر از دستشان برنمی‌آمد، از پیامدهای فراخوان‌هایی بود که در نهایت حماقت اعلام می‌شد، در مقابل این اقدامات اغتشاشگران که با هدف ایجاد ناامنی و ایجاد شکاف قومیتی انجام شد، مردانی قد علم کردند و در برابر این ناآرامی‌ها با تمام وجود ایستادند و برای امنیت مردم از جان شیرین نیز گذشتند، این روزها در اولین سالگرد شهادت مردان خوش‌غیرت زمانمان بیشتر از آن‌ها خواهیم گفت، امروز از شهید «محسن حمیدی» خواهیم گفت؛ با ما همراه باشید.

دست به خیر بودن و کمک به مردم از خصوصیات بارز «محسن» بود

بابا که از جبهه بر می‌گشت، محسن هرکجا بود، سریع خودش را به او می‌رساند تا پای خاطراتش از جبهه بنشیند، سن زیادی نداشت اما علاقه عجیبی به شنیدن این خاطرات داشت، جنگ که تمام شد، محسن تازه هشت ساله شده بود.

همین خاطرات و فضای حاکم بر خانه بود که پای او را به بسیج باز کرد و بیشتر اوقات فراغش به حضور در آنجا و انجام کارهای داوطلبانه و جهادی سپری می‌شد، یک مدتی در حوزه مقاومت ۱۶ بود و بعدها به حوزه ۱۰ رفت و این اواخر هم مسئولیت آماده و پشتیبانی یگان‌های بسیج را بر عهده داشت، دوستانش می‌گفتند روحیه محسن مثل بسیجی‌های زمان جنگ بود.

مادرش تعریف می‌کرد که پسرش، خیلی خوش‌اخلاق بود، اگر کسی از نزدیکان ناراحت بود، محسن با نگاه به چهره او متوجه ناراحتی‌اش می‌شد و سعی می‌کرد مشکل آن بنده خدا را رفع کند، بدون اینکه درخواستی از او شده باشد، خودش داوطلب می‌شد تا مشکل دیگران را حل کند، بعضی از دوستان محسن، برادرهای‌شان معتاد شده بودند از محسن کمک می‌خواستند و او هم هر کاری از دستش برمی‌آمد برای ترک اعتیاد آن‌ها انجام می‌داد، دست به خیر بود و کمک به مردم یکی از خصوصیات اخلاقی بارزش بود.

روحیه «محسن» مثل بسیجی‌های زمان جنگ بود

می‌خواست پایان ماموریتش با شهادت باشد

جنگ سوریه که شروع شد، دیگر محسن سرازپا نمی‌شناخت تا خودش را به قافله مدافعان حرم برساند اما به خاطر مشکلات جسمی که داشت با اعزامش موافقت نکردند، او یکبار تصادف کرده و میله‌اش در پایش گذاشته بودند و همین مشکل او را از جهاد با تکفیری‌ها باز داشت اما برای محسن که عاشق شهادت بود و همیشه می‌گفت که ان‌شاءالله اجرم را بگیرم و پایان ماموریتم با شهادت باشد، شهادت را جایی در وطن و در دفاع از امنیت آن نوشتند تا او به آرزویش برسد و در قطعه مدافعان حرم گلستان شهدا به خاک سپرده شود.

محسن در مسیر بیمارستان به آرزویش رسید

شامگاه بیست‌وپنجم آبان سال گذشته بود، محسن به همراه تعدادی دیگر از بسیجی‌ها برای تأمین امنیت در فلکه نگهبانی خانه اصفهان جمع شده بودند که ناگهان از سوی راکبان موتور سوار با سلاح جنگی مورد حمله قرار گرفتند و هر سه به شهادت رسیدند، در آن لحظات، محسن و چند بسیجی دیگر به همراه تعدادی از پرسنل نیروی انتظامی قصد باز کردن مسیر تردد مردم را داشتند که تیراندازی صورت گرفت و محسن به همراه بسیجی شهید محمدحسین کریمی و سرهنگ شهید اسماعیل چراغی بر اثر اصابت گلوله مجروح شدند آن‌طور که شاهدان گفته‌اند، محسن در مسیر بیمارستان به شهادت رسید و سپس کریمی و چراغی نیز به او پیوستند و آسمانی شدند.

کد خبر 705888

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.