لوکوموتیورانی که در آتش خشم اغتشاشگران سوخت

یزدان ۹ سال پیش در آزمون استخدامی شرکت راه‌آهن پذیرفته شد، چند ماهی را برای آموزش راهی اصفهان شد و بالاخره مشغول به کار هم شد، لوکوموتیورانی را دوست داشت که سمت این کار رفت، او لوکوموتیوران قطار باری راه‌آهن مبارکه-اصفهان بود.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، کمی بیشتر از یک سال پیش به دنبال مرگ دختری سروصدای آشوب‌هایی در گوشه و کنار میهن بلند شد و تجمع‌هایی که خشن‌ترین حالت اعتراض مثل ویرانی و تخریب و از بین بردن اموال عمومی را به دنبال داشت، شکل گرفت.

به راه افتادن حرکت‌های بی‌ثبات به سرکردگی جاهلان دورت گودنشین که چون طبل توخالی، جز حرف زدن کاری دیگر از دستشان برنمی‌آمد، از پیامدهای فراخوان‌هایی بود که در نهایت حماقت اعلام می‌شد، در مقابل این اقدامات اغتشاشگران که با هدف ایجاد ناامنی و ایجاد شکاف قومیتی انجام شد، مردانی قد علم کردند و در برابر این ناآرامی‌ها با تمام وجود ایستادند و برای امنیت مردم از جان شیرین نیز گذشتند، این روزها در آستانه اولین سالگرد شهادت مردان خوش‌غیرت زمانمان بیشتر از آن‌ها خواهیم گفت، امروز از شهید «یزدان قجری» خواهیم گفت؛ با ما همراه باشید.

یک رفیق به تمام معنا

چهارمین فرزند خانواده قجری و متولد ۱۳۶۴ در شهرستان بروجن استان چهارمحال‌وبختیاری بود، زمانی که اعضای خانواده از او یاد می‌کنند این واژه‌ها را در وصف یزدان می‌گویند؛ مهربان، مؤدب، با اخلاق، خوش‌رفتار، خوش‌کردار و سخاوتمند.

یک رفیق به تمام معنا بود برای همسرش و برادرش، برادرش می‌گفت که هر جا گیر می‌افتادم، نخستین کسی که به ذهنم می‌رسید، می‌تواند کمکم کند، یزدان بود، او برادرم نبود، رفیقم بود.

لوکوموتیورانی که در آتش خشم اغتشاشگران سوخت

۹ سال پیش در آزمون استخدامی شرکت راه‌آهن پذیرفته شد، چند ماهی را برای آموزش راهی اصفهان شد و بالاخره مشغول به کار هم شد، لوکوموتیورانی را دوست داشت که سمت این کار رفت، او لوکوموتیوران قطار باری راه‌آهن مبارکه-اصفهان بود.

بابایی که قاب شد، کنج یک عکس

۲۵ روز از آبان ۱۴۰۱ می‌گذشت که مورد خشم اغتشاشگران از خدا بی‌خبر قرار گرفت، کوکتل مولوتوف به سمت لوکوموتیو او پرتاب کردند، می‌توانست جان خودش را نجات دهد، می‌توانست لوکوموتیو را رها کند، اما غیرتش اجازه نداد که با نجات جان خودش به بقیه آسیبی وارد شود، لوکوموتیو سوخت و یزدان هم همین‌طور، با حدود ۹۰ درصد سوختگی.

بی‌خبری از یزدان، همسرش را نگران کرد، چند جایی زنگ زد تا توانست خبری از او بگیرد. اولش گفتند حادثه پیش آمده و سوختگی یزدان جزئی است، اما زمانی که همسرش در بیمارستان به بالای سرش رفت، آنچه که نباید اتفاق افتاده بود و شهادت سهم یزدان شد و پیکر مطهرش در روضه‌الشهدای بروجن تشییع و به خاک سپرده شد.

حالا یک سالی می‌شود دختر یزدان که در زمان شهادت بابا تنها پنج سال داشت، یاد گرفته است که بابا دیگر نیست، یاد گرفته بدون بابا بازی کند و بداند که بابا دیگر یک قاب عکس شد و در آغوشش نشست.

لعنت خدا بر دل بی‌رحم و سنگدل اغتشاشگرانی که لذت داشتن بابا را از آرام و آرام‌ها گرفتند و وقیحانه پشت به آتش ایستادند و عکس‌هایشان را برای ارباب‌های کثیف‌تر از خودشان گرفتند و فرستادند.

کد خبر 704385

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.