روایت همسر شهید ابوحامد از موسس لشکر فاطمیون / سر می‌دادند تا سنگر از دست نرود

شهید علیرضا توسلی با سازمان‌دهی رزمندگان افغانستانی لشکر فاطمیون را پایه‌گذاری کرد؛ لشکری که منشا مجاهدت‌ها و رشادت‌های فراوانی در جبهه مقاومت شد، همسر ابوحامد در این گفت‌وگو به روایت زندگی او می‌پردازد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، تا پیش از شهادت همسرش اطلاع نداشت که او یکی از شجاع‌ترین فرماندهان میدانی فاطمیون در نبرد با داعش است، فرمانده‌ای که با ساماندهی رزمندگان افغانستانی به خیل مدافعان حرم حضرت زینب (س) پیوسته بود.

نقش همسرش در جبهه مقاومت تازه زمانی برای او و فرزندانش عیان‌تر شد که حاج‌قاسم سلیمانی به دیدار آنها آمد و از مجاهدت‌ها و رشادت‌های ابوحامد و یارانش سخن گفته بود.

ام‌البنین حسینی با روی باز پذیرای این گفت‌وگو می‌شود تا از شهید علیرضا توسلی، مؤسس لشکر فاطمیون برای ما بگوید، از فرمانده‌ای که در دوران دفاع مقدس نیز به یاری برادران ایرانی‌اش شتافته بود.

روایت همسر شهید ابوحامد از موسس لشکر فاطمیون / سر می‌دادند تا سنگر از دست نرود

مقابله با دشمن بعثی در قامت یک دیده‌بان

خانم حسینی ابتدا گریزی به زندگی همسرش پیش از ازدواج با او می‌زند و می‌گوید: چند سال بیشتر از تولدش نگذشته بود که سایه پدر و مادرش را از دست داد و به خاطر شرایط موجود در افغانستان به اتفاق برادرانش به کشور ایران مهاجرت کرد و در شهر قم سکونت یافت، حضور در جوار بارگاه مقدس حضرت معصومه (س)، برای او فرصتی فراهم کرد که با توجه به روحیه‌ای که داشت، به فراگیری علوم حوزوی نزد اساتید مختلف بپردازد، جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران شروع شده بود و محمدرضا که از همان عنفوان نوجوانی روحیه‌ای حق‌طلب و حق‌جو داشت، با شوق رفتن به جبهه روزها را پشت سر می‌گذاشت.

او با سختی و زحمت فراوان، راه‌های گوناگون برای حضور در کنار برادران رزمنده ایرانی را امتحان کرد و بالاخره توانست به آرزویش برسد، محمدرضا به اصفهان رفت و از طریق بسیج آنجا راهی جبهه غرب و کردستان شد، حدود یک‌سال‌ونیم از عمر خود را در این جبهه ماند و در قامت یک دیده‌بان به مقابله با دشمن بعثی پرداخت.

همسر شهید توسلی ادامه می‌دهد: بعد از پایان جنگ علیرضا بنا به مقتضیات خاص به زادگاهش کشور افغانستان برگشت و در رکاب رهبران شیعه به جهاد مشغول شد و پس از چند سال خدمت در آنجا به دلیل توطئه‌های مختلف مجدداً به ایران بازگشت و همانند بسیاری از هم‌وطنانش به کارهای ساختمانی مشغول شد.

او با اشاره به ماجرای ازدواجشان می‌گوید: در سال ۱۳۷۹ با معرفی یکی از همسایه‌ها با من آشنا شد و در اسفندماه همان سال عقد و زندگی زیر یک سقف را شروع کردیم، مدتی از ازدواج ما نگذشته بود که باز هم به عنوان یک رزمنده و بنابر اقتضائات زمان برای جنگ با طالبان راهی افغانستان شد و حدود یک‌سال‌ونیم در آن‌جا ماند، زمانی که جنگ خاتمه یافت، مجدد به ایران آمد و دوباره با رویه‌ای جدید به همان شغل قبلی و کار ساختمان مشغول شد، کار او در این مرحله سنگ‌کاری ساختمان و آرماتور بندی آن بود. سال ۱۳۸۲ با تولد اولین فرزندمان زندگی ما رنگ و بوی تازه‌ای به خود گرفت.

همسر شهید توسلی با بیان اینکه در آن ایام علیرضا هرچند یک‌بار به سفرهایی می‌رفت که نیاز نمی‌دید من در جریان آن‌ها قرار بگیرم یا از آن‌ها مطلع شوم، می‌گوید: بعدها فهمیدم که این سفرها بیشتر دورهمی‌هایی بوده است که طی آن علیرضا با بچه‌هایی که دغدغه ملت افغانستان را داشتند، به منظور برنامه‌ریزی و تبیین و توجیه وظایف رزمندگان در جبهه‌های افغانستان برگزار می‌کردند.

بدون هیچ چشم‌داشتی داشت و با سختی فراوان عازم سوریه شد

روایت همسر شهید ابوحامد از موسس لشکر فاطمیون / سر می‌دادند تا سنگر از دست نرود

وی درباره حضور همسرش در سوریه می‌گوید: سال ۱۳۹۰ بود که جنگ در سوریه با به خاک و خون کشیدن انسان‌ها و شکستن حرمت حریم آل‌الله شروع شد، بی‌تفاوتی در سرشت علیرضا و رفقایش جایی نداشت، آنها نمی‌توانستند این ظلم بی‌حد را برتابند، به همین علت آرزوی جهاد در سوریه در قلب‌هایشان جوانه زد، من خود به شخصه شاهد بودم که در راه رسیدن به این آرزو چه سختی‌هایی را به جان می‌خریدند، رفتن به این نبرد کار سهل و آسانی نبود و نیاز به هماهنگی‌ها و توجیه‌های بی‌شماری داشت، خوب به خاطر دارم که چه زحمت‌هایی کشید، چقدر گردن کج کرد و چقدر از مسئولان مربوطه درخواست کرد تا بتواند به سوریه برود، این زحمات بالاخره نتیجه داد و او به اتفاق ۲۱ نفر از هم‌وطنان و دوستانش توانست به سوریه برود، بعد از چند دهه که از مهاجرت او به ایران می‌گذشت بدون هیچ چشم‌داشتی و فقط برای مبارزه زیر پرچم آل‌الله به سوی جبهه شتافت.

همسر شهید توسلی می‌افزاید: او رفت در حالی که معتقد بود که دفاع از حریمی که نیاکان ما با آرزوی زیارتش چهره در نقاب خواب کشیدند یک وظیفه و از اوجب واجبات است، علیرضا پس از مدتی که در سوریه بود، اسم ارگانی را که درصدد تأسیس آن بود به نام خوش‌یمن و مبارک مادر حضرت زینب (س)، فاطمیون نهاد، چون معتقد بود نیروهای افغانی که در این مبارزه شرکت دارند، سربازان بانوی دوعالم حضرت فاطمه (س) هستند، حضور در این ارگان و تکمیل آن به این نیت بود که مثل حزب‌الله لبنان هر کجا که نیاز باشد برای رضای خدا و دفاع از حریم اهل بیت (ع) وارد عرصه نبرد حق علیه باطل شوند، بیرون کشیدن وجهه عزیزان افغانستانی به عنوان یک نیروی کار مطلق و جنگیدن زیر سایه پرچم خواهر امام حسین (ع) آرمانی بود که علیرضا و هم‌رزمانش به آن دست یافتند.

روایت همسر شهید ابوحامد از موسس لشکر فاطمیون / سر می‌دادند تا سنگر از دست نرود

ابوحامد یک فرمانده نبود، پدر بود

وی با بیان اینکه نیروهای لشکر فاطمیون چنان در عرصه نبرد مقتدرانه عمل می‌کردند که باعث حیرت همگان شدند، می‌گوید: آن‌ها با شجاعت تمام سر می‌دادند، اما سنگر نه!

همسر شهید توسلی ادامه می‌دهد: بچه‌های فاطمیون تعریف کرده‌اند که ابوحامد یک فرمانده نبود بلکه بیشتر شبیه یک پدر یا برادر بود، او یک فرمانده صرف نبود که از پشت اتاق فرمان دستورهایش را برای نیروها صادر کند، در خط مقدم بود و نیروها پشت سر او، به اتفاق هم رزمانش جاهایی که جنگ شدت می‌گرفت با تمام توان از دل و جان حضور می‌یافتند و با کمترین تلفات بیشترین فتوحات را از آن جبهه حق می‌کردند.

او با اشاره به مکالمه‌ای که در آخرین روزهای قبل از شهادت با او داشتم، می‌گوید: علیرضا به من گفت که جنگیدن با خود دشمن برایش بسیار گواراتر از نبرد با مزدوران دشمن است. معنی این جمله‌اش را چند هفته بعد از آن فهمیدم، دو هفته از شهادت عماد مغنیه گذشته بود که در محل تل‌قرین که در ۱۸ کیلومتری مرز اسرائیل قرار دارد، جنگی سخت درگرفت، این نبرد پس از سه شبانه روز به نبرد تن به تن منجر شد و دشمن طی شنودی که از نیروهای عملیات به عمل آورد، متوجه شد که فرمانده لشکر فاطمیون هم در میان رزمندگان است، بمباران منطقه با شدت بیشتری ادامه یافت و طی این حملات در نهمین روز از اسفندماه سال ۱۳۹۳ علیرضا به آرزوی دیرینه‌اش یعنی شهادت زیر پرچم عمه سادات رسید و پیکر پاکش در بهشت رضا در جوار امام هشتم آرام‌گرفت.

همسر شهید توسلی می‌افزاید: فقدان فیزیکی ابوحامد اگر چه برای خانواده و هم‌رزمانش بسیار سنگین و غیر قابل تحمل بود، اما لشکر فاطمیون حدود ۱۲ سالی است با وجود گذشت هشت سال از شهادت او همچنان زنده و شاداب به فعالیت خود ادامه می‌دهد و پرچمی که علیرضا و دوستان مخلصش در پناه آل‌الله و حضرت زینب (س) برافراشته‌اند اینک با آغشته شدن به خون هزاران شهید همچنان بالنده‌تر از قبل در آسمان خودنمایی می‌کند.

ام‌البنین حسینی که مدتی پیش، روایت زندگی او و همسرش در کتابی به عنوان «خاتون و قاموندان» نظرها را به خود جلب کرد و مورد تفریظ مقام معظم رهبری قرار گرفت، در پایان این گفت‌وگو مطالعه چنین کتاب‌هایی را برای الگو گرفتن از زندگی بزرگانی چون شهید علیرضا توسلی مورد تأکید قرار می‌دهد.

کد خبر 692731

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.