۲۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۹
کتابی درباره «مسخ» کافکا

«جنون، استعاره و شر در مسخ» سلسله جستارها و نوشتارهایی در باب نقد مسخ اثر یگانه فراتس کافکا، نوشته هارولد بلوم با ترجمه فرزام کریمی منتشر شد.

به گزارش ایمنا، در نوشته پشت جلد کتابی درباره «مسخ» می‌خوانیم: در آثار کافکا تصویری از یک نویسنده مدرن، رازآلود و در عین حال باورمند به پوچی جهان می‌توان مشاهده کرد و نویسنده آن‌ها را همچون زاهدی گوشه‌نشین، با بصیرت و افزون بر آن، سر در گم در زندگی به یاد آورد. کافکا جهان را پر از اهریمنان می‌دید؛ اهریمنانی که با نزدیک شدن به انسان او را نابود می‌کنند. آثار او دهشِت پر از راز و رمز، و بی‌گناهی انسان را در جهان هستی تصویر می‌کند.

گرشام شوئلم، پژوهشگر عرفان یهودی، بر این عقیده است که کافکا در آثارش پایبندی چندان به عرفان یهودی، نداشته است. کافکا بر این گمان بود که باید پروردگار را از عرفانی که در ادیان وجود دارد، حفظ کرد.

کتاب حاضر تألیفی روشمند و نگاهی چندسویه به اثر یگانه کافکا، مسخ است.

در بخشی از کتاب با عنوان «در باب مسخ» آمده است: نگرش غریب انسان نسبت به حیوان بیش از حد معمول، پوچ و احمقانه است. انسان موجود شریفی است اما شرافتش هنگامی که در حال بازدید از باغ وحش است، زیر سوال می‌رود. مثلاً زمانی که حیوانات گروهی از کودکان را در حال نزدیک شدن به خودشان می‌بینند که پدر و مادرشان هم دنبالشان می‌آیند، انسان باید بداند برخلاف آنچه که در ظاهر به نظر می‌رسد و در حضور حیوانات از شرافت انسانی خویش دم می‌زند، در حال دروغ گفتن است؛ آن هم به این علت که احساس احمقانه برتری‌جویی حقیقی در حضور موجوداتی نامشروع و آزاد جای خود را به غبطه‌ای عذاب‌آور نسبت به حیوانات وحشی خواهد داد. در انسان‌های وحشی این غبطه به شکل توتم دیده می‌شود و خود را در نقاب مضحکی در کلاه‌های پَرنشان مادربزرگ‌هایمان پنهان می‌کند.

حیوانات بسیاری در این دنیا وجود دارند و بسیاری از گونه‌هایشان را هم از دست داده‌ایم! بی‌رحمی و قساوتی معصومانه، چشم‌های هیولاگونه‌ای که به سختی قابل تشخیص از حباب‌های کوچکی هستند که بر سطح مرداب ظاهر می‌شوند؛ دهشت برای حیوان به‌سان نور برای درخت ضروری است. آن‌چه از ما باقی می‌ماند، کار و هویت و حس بندگی دردناک ما و جنونی از روی لجاجت است که به شکلی نامتعارف به نوعی مسخ پهلو می‌زند و این فکر وسواس‌گونه به مسخ می‌تواند حاکی از نیازی مشابه همه نیازهای حیوانی دیگر ما باشد که به‌ناگاه ما را وادار به کنارگذاشتن ژست‌ها، رفتارها و نگرش‌هایی می‌کنند که لازمه طبیعت انسانی هستند؛ مانند انسانی که در یک آپارتمان در برابر اطرافیانش به زمین می‌افتد و غذای سگ را می‌خورد.

در هر انسانی، حیوانی همچون غلام به خدمت گرفته شده و زندانی است. دری هم وجود دارد که زمانی که باز می‌شود، حیوان زندانی، مانند غلام که راه فرار را یافته است، به بیرون می‌گریزد. انسان می‌میرد و جانور نقش خویش را ایفا می‌کند، بی‌آن‌که توجهی به شگفتی شاعرانه انسان مرده کند. بنابراین انسان، زندانی با سیمای بوروکراتیک است.

«جنون، استعاره و شر در مسخ» نوشته هارولد بلوم با ترجمه فرزام کریمی در ۱۴۵ صفحه با شمارگان ۳۳۰ نسخه و با قیمت ۹۰ هزار تومان در انتشارات مروارید منتشر شده است.

کد خبر 632698

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.