سکوتی از جنس ارادت

سکوت عجیبی حکم‌فرما است، سکوتی از جنس ارادت و ادب، به‌جای اینکه طبق روال بازدیدهای برخی مسئولان از هنرمندان، خود مسئول متکلم وحده باشند و فقط به هنرمند وعده دهند، استاد شیران صحبت می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، ساعت از هشت شب گذشته است، هوا بارانی و کوچه‌های تاریک و خلوت منطقه بیدآباد اصفهان، فضای خاصی را به وجود آورده است؛ فضایی که در اوج طراوت، حس دل‌مردگی را به فرد القا می‌کند، انگار فضا هم گلایه دارد، گویی کوچه‌های تاریخی منطقه بیدآباد هم می‌خواهد فریاد سر دهد، فریاد از این‌همه جفا که بر سر هنرمندان این شهر هنردوست روا شده است، باران هم قصد قطع شدن ندارد و هر چه به زمان ملاقات نزدیک می‌شویم شدت می‌گیرد، گویی ابر و آسمان به خاطر وضع موجود اساتید و بزرگان هنر شهر اصفهان که در بی‌توجهی کامل برخی از متولیان امر در شرایط سخت به سر می‌برند، می‌خواهد خون گریه کند؛ مسئولانی که مسابقه طناب‌کشی در کاخ چهل‌ستون را ارجح بر عیادت یگانه هنرمند سفال اصفهان که امروز در بستر بیماری است، می‌دانند.

در حالی‌که که بخار شیشه ماشین را پاک می‌کنم، علی قاسم‌زاده، شهردار اصفهان و مجتبی شاهمرادی، رئیس سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان را می‌بینیم که از ماشین پیاده می‌شوند و به عیادت استاد اسماعیل شیران، هنرمند یگانه سفال زرین‌فام در منزل وی می‌روند.

استاد اسماعیل شیران زاده ۱۳۱۶ در محله بیدآباد اصفهان است و از هفت‌سالگی دستان هنرمندش را در دستان استادان بزرگ و نامداری چون «حاج سیدحسن موسوی‌زاده» و «حاج میرزا عباس ایلیاکاشی» گذاشته است.

وی از اساتید پیشکسوت در زمینه هنر سفالگری و احیاگر سفال زرین‌فام است. سفال زرین‌فام مربوط به دوره سلجوقی و ایلخانی بود که به‌تدریج رو به افول رفت و پس از ۷۰۰ سال توسط این هنرمند اصفهانی به‌طور علمی احیا شد.

این استاد برجسته که هیچ زبان و قلمی قادر به وصف هنرش در زمینه سفالگری نیست و آثار درخشانش بارها در مقابل چشمان مردم جهان در جشنواره‌های خارجی و کشورهای مختلف قرار گرفته و مورد تحسین و تقدیر واقع شده است، چند سال است که در گوشه‌ای از حمام موزه علی‌قلی‌آقا پشت چرخ سفالگری‌اش نشسته و با همان دستان پیر و ناتوانش به کار مشغول است اما مدتی است به دلیل بیماری در خانه بستری‌شده و امکان ادامه کار برایش مهیا نیست.

بد نیست بدانیم که مردان هم سن و سال او این روزها اوقات فراغتشان را در خانه یا پارک‌ها و در کنار دوستانشان می‌گذرانند و با استفاده از امکانات بازنشستگیشان روزگار می‌گذرانند. اما استاد شیران که به ثبت فرمول سفال زرین‌فام در اصفهان اقدام و ده‌ها سال به تربیت و آموزش شاگردان بسیاری در اصفهان همت کرده است و امروز شاید شاگردانش به‌واسطه آموختن این هنر در ایران یا کشورهای دیگر از امکانات خوبی برخوردار باشند، اکنون و در ۸۶ سالگی در بستر بیماری به‌سر می‌برد و به‌غیر از شهردار اصفهان و رئیس سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان مسئولی درِ خانه وی را حتی برای یک احوال‌پرسی ساده نزده است.

از دالان باریک خانه رد و وارد سالنی کوچک می‌شویم، هرچند خانه بنا به گفته همسر استاد شیران به‌اندازه‌ای تخریب شده است که ماندن در آن برای وی و استاد شیران سخت شده است، اما آثار هنری فاخر استاد این فضای کوچک و قدیمی را دلپذیر می‌کند.

استاد که بی‌رمق بر گوشه‌ای نشسته است، وقتی می‌بیند شهردار اصفهان برای عیادت وی آمده است، خوشحال می‌شود و در حالی‌که تلاش می‌کند صدای خود را رسا کند، با دست نیمه‌لرزان میهمانان را به سمت بالای سالن پذیرایی مشایعت می‌کند. سکوتی عجیبی حکم‌فرما است، سکوتی از جنس ارادت و ادب، به‌جای اینکه طبق روال بازدید برخی مسئولین از هنرمندان، خود مسئول متکلم وحده باشند و فقط به هنرمند وعده دهند، استاد شیران صحبت می‌کند و اگر حرفی هم از سوی شهردار و رئیس سازمان فرهنگی، اجتماعی و شهرداری اصفهان باشد، بیشتر گپ‌وگفت و دوستانه با استاد است.

سکوتی از جنس ارادت

هرچند برخی مواقع نفس و توان استاد شیران را یاری نمی‌کند، اما از خاطراتش و ورود به کار می‌گوید، از اینکه هنر سفالگری و احیاگر سفال زرین‌فام چه‌کار سخت و خطرناکی است و چه هنرمندانی بر سر این کار سلامتی خود را به خطر انداختند.

از استاد کسایی و استاد ارحام‌صدر می‌گوید؛ از استاد ارحام‌صدر در بازدید از کارگاه سفالش که به شوخی به وی گفته است که نمونه کار وی در شهرضا فراوان است و او در پاسخ به شوخی ارحام صدر گفته است: برو از شهرضا سفال بخر!.

استاد شیران در حالی‌که که یک اثر فاخر خود که به شکل دو چهره از پشت به هم چسبیده است را لمس می‌کند، از داستان خلق این اثر هنری می‌گوید، از اینکه قبل از خلق این اثر هنری، داستان و روایتی شنیده و بر اساس آن اقدام به خلق این اثر هنری کرده است.

هرچه زمان می‌گذرد، چهره استاد شادتر می‌شود و گویی توان صحبت کردن و گپ‌وگفت دارد، اما وقتی از نگرانی‌هایش درباره ترک‌های موزه گرمابه علی‌قلی‌آقا در اثر فرونشست می‌گوید، غم و هراس عجیبی چهره او را فرامی‌گیرد و با کمی تأمل می‌گوید، بیدآباد دیگر محله پرآب قدیم اصفهان نیست و در حالی‌که به اثر هنریش نگاه می‌کند، سکوت می‌کند.

استاد شیرانی در ملاقات دوساعته شهردار هیچ گلایه‌ای از وضع موجود خود نمی‌کند و تنها به زندگی یکی از همکاران خود در این رشته اشاره می‌کند که اگر از این هنرمند حمایت و آثار ارزشمند وی خریداری می‌شد، او در اوج مشکلات از دنیا نمی‌رفت.

سکوتی از جنس ارادت

به ساعت نگاه می‌کنم ساعت ۱۰ شب است اما همچنان استاد شیران از اینکه شهردار و رئیس سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان از وی عیادت کرده‌اند، خوشحال است و برخلاف لحظه ورود که استاد توانی برای راه رفتن نداشت با چند قدم آهسته شهردار و میهمانان را تا درِ حیاط خانه مشایعت می‌کند، باران قطع شده است و طراوت هوا بیشتر شده است، از سنگینی فضا کاسته شده است و سکوت محله بیدآباد، دیگر سکوت دو ساعت گذشته نیست.

سکوتی از جنس ارادت

کد خبر 625879

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.