جان رزمندگان از بالگرد مهم‌تر است

«شب قبل از عملیات والفجر ۴، نیروهای واحد تخریب، به پاک‌سازی میدان مین بزرگی که در دشت شیلر پرداخته بودند و این مین‌ها را خنثی کرده بود، اما به علت درگیری زیاد نتوانسته بودند همه این مین‌ها را جمع‌آوری کنند.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، دوران هشت ساله دفاع مقدس، یکی از مهم‌ترین اتفاقات تاریخ معاصر است که بخش مهمی از هویت مردم این سرزمین را تشکیل می‌دهد این دوران که منشأ رخدادهای زیادی در زندگی ایرانیان شد، سرشار از خاطرات فراوانی است که هنوز به بسیاری از این خاطرات پرداخته نشده است. مجید یزدانی، یکی از رزمندگان نجف‌آبادی جنگ تحمیلی است که در دوران دفاع مقدس در لشکر ۸ نجف اشرف حضور داشته است. او که عکس‌های بی‌شماری از آن دوران را با دوربین عکاسی خود به ثبت رسانده است، به مناسبت هفته دفاع مقدس، تعدادی از این عکس‌ها را به همراه روایت مربوط به آن عکس در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده است.

عملیات قادر

برای شرکت در عملیاتی جدیدی که عملیات قادر نام گرفت، ستون‌های بهداری را که در پایگاه مدنی اهواز زیر کولرهای گازی مستقر بود به کمک نیروهای بهداری به سمت غرب کشور (کردستان) حرکت دادیم.

نیروهای لشکر در چند مدرسه و پادگان مستقر شدند و بچه‌های بهداری در پادگانی که با ارتش جمهوری اسلامی مشترک بود، در میاندوآب مستقر شدند و به تدریج تعدادی از نیروها را به استعدادی که در منطقه عملیاتی نیاز بود، برای اورژانس و پست‌های امدادی خط مقدم به منطقه‌ای در سه گوش مرز ایران- عراق- ترکیه در محورهای عملیاتی منتقل کردیم تا در آن‌جا مستقر شوند.

یکی از محورها کراشین بود که روبه‌روی قله بزرگ حسن‌بیگ قرار داشت، عراقی‌ها بر این قله مسلط بودند و و تمام خطوط ما را زیر آتش می‌گرفتند.

عملیات قادر به دلیل منطقه‌ای که این عملیات در آن اجرا می‌شد از عملیات‌های سخت دفاع مقدس بود، این منطقه به دلیل کوه‌های سر به فلک کشیده و دره‌های مملو از درختان جنگلی صعب‌العبور بود. در آن مقطع زمانی هوا به قدری سرد بود که وقتی خورشید غروب می‌کرد چشمه‌سارها یخ می‌زدند و رزمندگان برای وضو گرفتن با مشکل روبه‌رو بودند. از طرف دیگر صورت رزمندگان بر اثر سرمای شدید اگزما می‌گرفت و زخم می‌شد

در آن منطقه به دلیل صعب‌العبور بودن امکان تردد آمبولانس وجود نداشت و مجروحین با قاطر حمل می‌شدند. یک بار مجروحی را با قاطر آورده بودند که لباس عراقی پوشیده بود و به دلیل ترکش‌هایی که به کمر او برخورد کرده بود، به پشت خوابیده بود، زمانی که او را دیدم نیروها مورد خطاب قرار دادم که مجروحین ایرانی در اولویت هستند که یک‌دفعه این مجروح برگشت و گفت برادر یزدانی من نصر هستم فرمانده گردان انبیا.

از آن جایی که امکان تردد آمبولانس وجود نداشت با هماهنگی هوانیروز درخواست نشستن یک بالگرد کرده بودیم، زمانی که بالگرد به آن منطقه رسید، خلبان گفت به دلیل اینکه ما در تیررس عراقی‌ها هستیم و اینجا هم پر از بوته‌های وحشی هست امکان نشستن نیست و هر لحظه ممکن است مورد هدف خمپاره‌های عراقی قرار بگیریم و این هلی‌کوپتر از بیت‌المال است، من در جواب گفتم: جان رزمندگان از بالگرد مهم‌تر است و این رزمندگان نیز جزو بیت‌المال کشور هستند.

خلبان گفت: من به مسئولیت شما اینجا می‌نشینم، در آن زمان مجروحین بدحالی داشتیم و ما این مجروحین را سوار بالگرد کردیم زمانی که بالگرد می‌خواست بلند شود از آن جایی که در تیررس عراقی‌ها بود، خمپاره‌ها بود که به سمت بالگرد شلیک شد تا آن را منهدم کند که الحمدالله اتفاقی نیفتاد اما این بالگرد به دلیل اشکال فنی که پیدا کرد، نتوانست از زمین بلند شود.

دوباره درخواست یک بالگرد دیگری کردیم و آن بالگرد را با ریسک بالایی روی زمین نشست و مجروحین را سوار آن کردیم، حین جابه‌جایی و انتقال مجروحین هر لحظه امکان داشت که مورد توپ و خمپاره‌های عراقی قرار بگیریم، اما نیروهای بهداری بدون هیچ‌گونه ترسی به سرعت مجروحین را سوار بالگرد کردند.

جان رزمندگان از بالگرد مهم‌تر است

کد خبر 608401

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.