۸ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۱
خوابی که در صحرای نینوا گذشت

«یکی از ترکش‌ها به شاهرگ گردن حسن اصابت کرده بود و خون فوران می‌کرد، همان‌گونه که در خواب دیده بود. ترکش دیگری به گردن عبدالله جعفری خورده بود که او ناخودآگاه دست راستش را سپر قرار داده بود و انگشتان دستش قطع شده بود، اما به گردن آسیب زیادی نرسیده بود.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، عشق و ارادت رزمندگان به امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل عباس (ع) در قالب کلمات نمی‌گنجد، آن‌ها همیشه نوای یا حسین (ع) بر لب داشتند و در دل‌شان عشق به مولای‌شان زبانه می‌کشید. رزمندگان با یاد و خاطره سیدالشهدا (ع) راهی جبهه می‌شدند تا عشق حسین (ع) برایشان قوت قلب باشد. به نیکی می‌دانستند، عاشورا بار دیگر در حال تکرار شدن است و زمانه حسینی عمل کردن‌شان را می‌طلبد؛ و این‌گونه جبهه‌های حق علیه باطل انسان‌های پاک‌سرشتی را به خود دید که پرچم سرخ عاشورا را در دست گرفتند و حماسه‌های حسینی آفریدند.

سید اصغر مجیدی در کتاب «جبهه ذوالفقاریه» به روایتی از لحظات پیش از شهادت شهید حسن کرمی اشاره کرده است، روایتی از یک خواب که در صحرای نینوا گذشت.

در این کتاب می‌خوانیم: «یک روز عصر حسن کرمی مرا صدا زد که: بیا به سنگر ما. بنده به اتفاق محمد حیدری حرکت کردیم تا به محل سنگر آن‌ها رسیدیم. حسن کرمی و عبدالله جعفری بعد از سلام‌وعلیک و مصافحه و احوال‌پرسی ما را به درون سنگر دعوت کردند و با شربت آبلیمویی که قبلاً تهیه کرده بودند از ما پذیرایی کردند. سپس حسن شروع به سخن کرد و گفت: سید! من دیشب خوابی دیدم که نمی‌دانم چه تعبیری دارد. گفتم: ان‌شاءالله خیر است. او ادامه داد: در خواب دیدم که در سرزمین کربلا بودم و ظهر عاشورا بود. من صحنه میدان کربلا را به وضوح مشاهده می‌کردم. امام حسین (ع) از خیمه‌گاه بیرون آمد درحالی‌که حضرت علی‌اصغر (ع) را روی دست داشت و تا وسط میدان جلو آمد و با سپاه ابن‌سعد سخن گفت. هنوز سخن امام تمام نشده بود که تیری از سپاه دشمن به سوی امام پرتاب شد و ناگهان به گلوی حضرت علی‌اصغر (ع) اصابت کرد و خون فوران کرد. من که این صحنه را مشاهده می‌کردم از ناراحتی به سر و روی خود می‌زدم و گریه می‌کردم به‌طوری‌که از شدت گریه بیدار شدم. وقتی خوابش را برای ما تعریف می‌کرد اشک از چشمانش جاری بود.

به او گفتم ان‌شاءالله خیر است. بعد خداحافظی کردیم و از سنگر بیرون آمدیم و حسن و عبدالله هم از سنگر بیرون آمدند و ما را بدرقه کردند. ما هنوز به سنگر خودمان نرسیده بودیم که یک گلوله خمپاره در سنگر آن‌ها به زمین خورد و دود و گردوخاک به هوا بلند شد. ما به دو به طرفشان آمدیم. یکی از ترکش‌ها به شاهرگ گردن حسن اصابت کرده بود و خون فوران می‌کرد، همان‌گونه که در خواب دیده بود. ترکش دیگری به گردن عبدالله جعفری خورده بود که او ناخودآگاه دست راستش را سپر قرار داده بود و انگشتان دستش قطع شده بود، اما به گردن آسیب زیادی نرسیده بود. پیکر شهید حسن کرمی و بدن مجروح عبدالله را به بیمارستان منتقل کردند. حسن کرمی اولین شهید از رزمندگان محل هرستان بود؛ پیکر شهید را به خمینی‌شهر فرستادند و در شهر تشییع‌جنازه با شکوهی برگزار شد و در گلزار شهدای محله هرستان به خاک سپرده شد. با دفن این شهید گلزار شهدا در این محل رسمیت یافت و افتتاح شد.

کد خبر 592062

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.