به گزارش خبرنگار ایمنا و براساس یادداشتی از حسین فتحیاکبری دانشآموخته مطالعات شهری، در سالهای اخیر، نظام شهری و سیاسی ایران با چالش مسکن دست به گریبان بوده است. جغرافیای ایران و خصوصیاتی که فلات ایران دارد یکی از عناصر هویتی فرهنگ ما است. این خصوصیات شرایطی را بهوجود آورده که موجب ارزش یافتن زمین نزد ایرانیان شده است.
این ارزش، زمین و وابستههای آن را به سرمایهای تبدیل کرده که در یک جریان نامطلوب اقتصادی و اجتماعی تبعات سنگینی را به همراه آورده است. محاسبهها و توجیههای اقتصادی طرح و پروژههای بزرگ و کوچک تنها روی کاغذ معتبر است. دیگر پولی نیست که به چرخش و گردش دربیاید، هرچه بوده به انواع و اقسام ساختمان بدل شده است تا ذخیرهای مطمئن برای فردا باشد، اما چه کسی میخواهد یا چه کسی میتواند این حجم عظیم و انبوه و سنگین از بتن و فولاد را دوباره تبدیل به پول کند؟ این همه خانهی خالی در بالا و پایین شهر به درد چه کسی میخورد؟
پول نیست و کسی نمیتواند این خانهها را بخرد. چه کسی زورش میرسد که از پس هزینهی چندصد میلیون تومانی اجاره و چند ده میلیاردی خرید ملک بربیاید؟ کدام بانک میخواهد هزینهی خرید مسکن را برای متقاضیان تأمین کند؟ زمانی که بانکها برای جذب خردهسرمایههای سرگردان مجبورند سود هنگفتی به سپردهگذاران بدهند، سود وام بانکی مسکن چقدر خواهد بود؟ اصلاً عددش چقدر خواهد بود و از کدام منبع تأمین خواهد شد؟! زمانی که سرمایهی بانک و سپردهگذران، زمین، بتن و فولاد است نه پول؟ درآمد کدام شغل کفاف خرید خانه را میدهد؟ تو بگو بسازوبفروشی؛ آیا غیر از این است که بساز و بفروشها هم بیش از یک سال است به جای عالم واقع، روی کاغذ، پول روی پولشان میآید، یا به عبارت دقیقتر ملک روی ملکشان؟
مسیر پرفراز و نشیب توسعهی ایران پس از انقلاب، شرایط ناپایدار و ناامنی را برای اقتصاد ایران رقم زده که حاصل آن بیثباتی بازار سرمایه بوده است. این بیثباتی از رغبت سرمایهگذاران برای حضور در بسیاری از فعالیتهای اقتصادی مولد کاسته است. موانع و دشواریهای فضای کسب و کار نیز مزید بر علت شده است. در این میان نبود نظام نظارتی، آزاد بودن ورود برای همه افراد و زودبازده بودن در قیاس با دیگر بازارها؛ سرمایه، به سمت بازار مسکن و زمین هجوم آورده است.
در کنار ارزش زمین، ساختوساز نیز با چالشهای خود به این بحران دامن زده است. شیوهی کسب درآمد نظام مدیریت شهری از فرآیند ساختوساز، بازار سرمایه را تشویق به کسب سود بیشتر از این بازار میکند. علاوه بر این، شرایط عمر کوتاه ساختوساز نیز به رونق این بازار میافزاید. این عمر کوتاه همچنان که حاصل هجوم سرمایه به این بازار است، ریشه در مؤلفههای هویتی مردم ایران نیز دارد.
تمایل به نوگرایی و امرِ نو، به عقیدهی نگارنده یکی از دلایل عمر کوتاه مسکن در ایران است و به تبع آن، کیفیت ساختوساز نیز افت کرده است. این افت کیفیت با حضور مجریان غیرمتخصص و نبود نظام نظارت مناسب بر ساختوساز تشدید شده است.
اما چه کسی به این حرفها گوش میکند؟ هنوز هم بازار ساختوساز در کلانشهرها داغ است. هنوز هم در هر گوشهای، کسی و کسانی مشغول کوفتن و ساختن هستند. هنوز هم نمیتوان کوچهای را یافت که در آن صدای سنگ فرز بلند نباشد. حتی اگر از ماجرای تراکمفروشیهای بیقاعده هم بگذریم، خود عوارض ساختوساز هم جای سوال دارد. البته نه سوال حقوقی و قانونی، بلکه سوال فلسفی! پول، نظرکردگی و نظرنکردگی نمیشناسد. حساب پول، حساب دو دوتا، چهارتا است. همانطور که دیروز کار کرده، امروز و فردا اگر حسابش نخواند، کار نمیکند. بازار اشباع ساختوساز شهری در تهران و به تبع آن، دیگر شهرهای ایران خیلی وقت است از حد منطقیاش گذشته و دیگر جایی و ظرفیتی برای باندبازیها و ژانگولربازیهای خطرناک ندارد.
این هرجومرجها علاوه بر دامن زدن به بحرانهای مالی و تورمی، موجب بالا رفتن هزینههای مسکن و افزایش فشار بر اقشار کم درآمد، دامن زدن به بازارهای غیررسمی و بورسبازی املاک و مستغلات میشود. این روند، زمینههای شکلگیری نظام سرمایهداری مستغلاتی را بهوجود آورده و به قدرتگرفتن آن کمک کرده است.
با قدرتگرفتن این بازار، سرمایه از بازار مولد و سرمایهگذاری در بخشهای صنعتی و کشاورزی خارج میشود و به اقتصاد در حال توسعه ایران لطمه میزند و بیماریهای اقتصادی را عمیقتر میکند. مسکن که باید چارهای باشد برای اساسیترین نیاز انسانی و دغدغهای برای دولتمردان، به کالایی برای جذب سرمایهگذاران و دستآویزی برای سودجویان بدل شده است. در مقابل بحران مسکن، بحران بازی با مسکن شکلگرفته که چارهاندیشی برای آن نیازمند یک جریان یکپارچه و همبستگی ملی و دخیل کردن همه بازیگران است.
نظر شما