پشت دیوار اضطراب

مدارس کشور، پس از یک وقفه ۲۱ماهه به دلیل شیوع کرونا، حضوری شد. این موضوع، در کنار نگرانی‌هایی مبنی بر رعایت پروتکل‌های بهداشتی و فاصله‌گذاری، ابعاد اجتماعی و روانی را برای دانش‌آموزان ایجاد کرده که نیاز است دقیق‌تر مورد بررسی قرار گیرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، روز چهاردهم فروردین ۱۴۰۱ تمام کلاس‌های مدارس و دانشگاه‌ها حضوری شد. درحالی‌که منتقدان معتقد بودند که بازگشایی مدارس باید دست‌کم دو هفته به تأخیر بیفتد تا به خاطر سفرهای نوروزی، مبتلایان جدید به کرونا مشخص شوند، اما آموزش‌وپرورش این مسئله را نپذیرفت و تمام مدارس باز شد.

بازگشایی مدارس بدون رعایت پروتکل‌ها، انتقادهای زیادی را به مجموعه آموزش‌وپرورش وارد ساخته است؛ اما نکته مهمی که در این میان کم‌رنگ ماند، تأثیرات اجتماعی و روانی بازگشایی مدارس بعد از ۲۱ ماه تعطیلی برای دانش‌آموزان بود؛ تأثیراتی که اگر به آن توجه نشود، موجب وقوع مشکل یا حتی بحران‌هایی برای دانش‌آموزان خواهد شد.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که در حال حاضر در بین برخی دانش‌آموزان، مقاومت‌هایی برای ورود به مدرسه وجود دارد. دانش‌آموزان طی دو سال قرنطینه، با آموزش آنلاین خو گرفته و به شرایط این نوع آموزش عادت کرده بودند؛ اکنون تغییر هر عادت و خوگیری، قطعاً نگرانی و اضطراب‌هایی را به همراه دارد.

لزوم «همدلی» میان معلمان و دانش‌آموزان برای رفع اضطراب

«محمد حاتمی» رئیس سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره کشور، با بیان اینکه کادر مدرسه و معلمان باید شرایط رفع اضطراب دانش‌آموزان را با استفاده از «شیوه‌های آرام‌بخشی» فراهم سازند، اظهار می‌کند: کادر مدرسه و اولیا باید با دانش آموزان دچار اضطراب، مدارا کنند تا آن‌ها بتوانند کم‌کم با شرایط جدید خو بگیرند. معمولاً در مدارس و کلاس‌های درس، مقرراتی وجود دارد که این سخت‌گیری‌ها با توجه به خو گرفتن دانش‌آموزان به آموزش آنلاین، اضطراب‌آور است و در این راستا باید با دانش‌آموزان همراهی شود.

حاتمی می‌گوید: با توجه به محدودیت‌های ایجادشده طی دو سال آموزش آنلاین دانش‌آموزان، در حال حاضر شکل‌گیری یک «همدلی» میان معلمان و دانش‌آموزان بسیار حائز اهمیت است تا دانش آموزان بتوانند مسائل و مشکلات خود را به‌راحتی با معلمان مطرح کنند و پاسخ ابهامات خود را بگیرند.

 پشت دیوار اضطراب

وی تصریح می‌کند: در این راستا مدارس باید برنامه‌های «برانگیزاننده‌ای» برای دانش‌آموزها داشته باشد تا آن‌ها آموزش در مدرسه را به آموزش در خانه ترجیح دهند. این برنامه‌های برانگیزاننده، می‌تواند شامل برنامه‌های مشارکتی، ورزشی و اجتماعی باشد تا دانش‌آموزان به‌تدریج به آموزش حضوری خو بگیرند. در شرایط فعلی، باید به برنامه‌های جنبی به‌اندازه برنامه‌های آموزشی، اهمیت داد.

رئیس سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره کشور، نقش والدین در افزایش انگیزه برای آموزش حضوری را مهم می‌داند و می‌گوید: والدین باید در خانه، محیطی آرام‌بخش برای بچه‌ها ایجاد و به افزایش انگیزه و نشاط آن‌ها، کمک کنند تا دانش‌آموزان بتوانند از این شرایط عبور کنند. همچنین برخی مشاوران مدارس، گاه تلاشی برای ارائه راهکار به دانش‌آموزان و رفع مشکلات آن‌ها ندارند؛ از همین رو علی‌رغم حضور مشاور در مدارس، در برخی موارد آسیب‌های روانی و اجتماعی دانش‌آموزان رو به افزایش می‌رود.

وی می‌افزاید: در حال حاضر حدود ۲۰ هزار مشاور مدرسه در وزارت آموزش‌وپرورش هستند که تحصیلات برخی از آن‌ها، رشته‌های مرتبطی نظیر علوم تربیتی یا روان‌شناسی نیست و تنها از این بین، شش یا هفت هزار نفر، شاخص‌های حرفه‌ای مدنظر سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره کشور را دارند.

حاتمی با اشاره به طرح «روان‌شناس و مدرسه» که توسط سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره کشور تدوین و به وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد شده است، گفت: برای اجرای این طرح آماده همکاری با وزارت آموزش‌وپرورش هستیم. بر اساس این طرح، سازمان قادر است تا روان‌شناسان عضو خود را در تمام مدارس کشور به‌صورت پاره‌وقت و برای کمک به رفع مشکلات دانش‌آموزان به کار گیرد.

پاندمی کرونا اثرات جدی بر سلامت روان دانش‌آموزان داشت

مریم صالحی، روان‌شناس بالینی و مشاور مدرسه در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا، با بیان اینکه کرونا تهدیدی جدی برای سلامت روان دانش‌آموزان بود، می‌گوید: اغلب اولیا این اعتقاد را دارند که «ما هیچ انتظاری از فرزندمان نداریم جز اینکه درسش را بخواند.» در تصور این دست از والدین، بچه خوب، کسی است که درس بخواند و نمرات عالی کسب کند؛ اما در حقیقت این‌طور نیست و دانش‌آموز خوب، کسی است که بتواند کارکردهای مختلفی به عهده بگیرد.

وی می‌افزاید: این اولیا وقتی به دفاتر مشاوره مراجعه می‌کنند، مستأصل هستند و شروع به بازگو کردن عیوب فرزند خود، آن‌هم در حضور خودش می‌کنند! عمده مشکلاتی که از سوی این والدین مطرح می‌شود، این است که فرزندشان درس نمی‌خواند، دیر می‌خوابد، دائم سرش در گوشی است، با دوستانش زیاد وقت می‌گذراند، گیم‌بازی می‌کند و تقریباً در همه موارد مراجعات به دفاتر مشاوره، موضوع «درس نخواندن»، سرآغاز هر گفت‌وگویی است. این مسئله نشان می‌دهد که موضوع درس دانش‌آموز تا چه اندازه برای اولیا اهمیت دارد.

این روان‌شناس بالینی و مشاور مدرسه با اشاره به اینکه چنین دیدگاهی توسط آموزش‌وپرورش به خانواده‌ها تزریق شده و رفتار بیمارگونه‌ای را شکل داده است، تصریح می‌کند: در جلسات مشاوره، والدین در بیان نکات منفی فرزند خود، زیاده‌روی و حتی تأکید می‌کنند که: «اگر درس بخواند، هیچ چیزی از او نمی‌خواهم؛ من فقط انتظار دارم درسش را بخواند. همین». وقتی به این مادر می‌گوئیم که اگر اعضای خانواده به شما بگویند: «به‌عنوان یک مادر، هیچ چیزی از تو نمی‌خواهیم، جز اینکه خوب غذا درست کنی»، چه احساسی به شما دست می‌دهد، این‌جاست که مادر دانش‌آموز می‌گوید: «به من برمی‌خورد، کلی ویژگی‌های دیگر دارم و غذا پختن، تنها قابلیت من نیست.»

کرونا نقش‌های دانش‌آموزان را تنها به درس خواندن محدود کرد

وی می‌گوید: در واقع وقتی یک مورد تا این اندازه اهمیت پیدا می‌کند، حساسیت‌برانگیز می‌شود؛ در نتیجه شاهد یک اختلال خواهیم بود. باید یاد بگیریم که نقش‌های متعدد فرزند خود را ببینیم و بپذیریم. متأسفانه پاندمی کووید ۱۹ باعث شده نقش‌های دانش‌آموزان، تنها به درس خواندن محدود شود؛ درحالی‌که در حال حاضر بحران‌های روانی زیادی را در دانش‌آموزان شاهدیم که درس خواندن در اولویت چندم هم قرار نمی‌گیرد.

صالحی اظهار می‌کند: «دانش‌آموز خوب، کسی نیست که فقط نمره ریاضی و علوم را ۲۰ بگیرد؛ بلکه باید بتواند در یک جامعه نقش درستی ایفا کند و از سلامت روانی بهره ببرد؛ حتی اگر نتواند نمرات لازم را در دروس خاصی کسب کند.» بنابراین وقتی دانش‌آموزی به مدرسه می‌آید، برای آن است که بتواند یاد بگیرد در جامعه نقش درستی را ایفا کند. به هر صورت انسان یک موجود اجتماعی است و ما بیشترین تعاملات خود را در مدرسه می‌آموزیم. مهم‌ترین آسیبی را که دوری دوساله دانش‌آموزان از مدرسه، به آنان وارد ساخت این بود که به‌شدت از نظر تعاملات روانی و اجتماعی، دچار اختلال شدند.

وی می‌افزاید: بسیاری از کشورها برای مقابله با اثرات روانی کرونا، بودجه‌های کلانی اختصاص دادند؛ مثلاً «قانون طرح نجات آمریکا» که در مارس ۲۰۲۱ تصویب شد، شامل ۱۷۰ میلیارد دلار بودجه برای مدارس می‌شد. بسیاری از مدارس، این بودجه را برای استخدام کارکنان بهداشت روان ازجمله روان‌شناسان و مشاوران استفاده کرده‌اند. سایر بودجه‌های فدرال و ایالتی نیز برای آموزش روان‌شناسان، تخصیص داده شد. به‌عنوان نمونه، «نوادا» که از لحاظ تاریخی، رتبه آخر را در سلامت روان ایالات‌متحده داشته است، دانشگاه نوادا، کمک‌هزینه‌ای برای آموزش مشاوران مدارس در نظر گرفت تا در زمینه ارتقای سطح علمی مشاوران مدارس، مصرف شود.

 پشت دیوار اضطراب

اضطراب ناشی از بازگشایی مدارس در دانش‌آموزان بالا است

صالحی خاطرنشان می‌کند: با این اوصاف، وقتی گفته می‌شود که موضوع آموزش، اولویت چندم را درباره بازگشت دانش‌آموزان به مدارس دارد، بیراه نگفته‌ایم. با تمام این اوصاف، ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که بازگشت به مدرسه بعد از دو سال، آن هم بعد از پشت سر گذاشتن چنین پاندمی بزرگی، می‌تواند اضطراب‌زا باشد. تقریباً در تمام مطالعات انجام شده در خصوص بازگشایی‌ها، نیمی از والدین و دانش‌آموزان از اضطراب ناشی از بازگشایی شکایت داشته‌اند.

وی در پاسخ به این پرسش که «اگر این بیماری ادامه‌دار باشد تا کی می‌توانیم جلوی حضور دانش‌آموزان را به مدرسه بگیریم»، می‌گوید: اکنون دانش‌آموزانی هستند که ۹ ساله شده‌اند و هنوز به مدرسه نرفته‌اند؛ این امر می‌تواند پیامدهای جبران‌ناپذیری داشته باشد. تمام بررسی‌ها نشان می‌دهند که بیشترین آسیب را دختران به علت دور بودن از مدارس دیده‌اند.

ابعاد روانی و اجتماعی بازگشایی مدارس به‌درستی بررسی نشده است

سیدمحمد الحسینی، جامعه‌شناس در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا، اظهار می‌کند: ضعف تبیین و استفاده از چارچوبی برای اندیشیدن به‌شدت در برخی تصمیم‌گیری‌های فرهنگی، اجتماعی و آموزشی کشور دیده می‌شود؛ به این معنا که معلوم نیست بر چه مبنایی تصمیمات گرفته می‌شود و چه پیامدهایی دارد! با این‌وجود گاهی می‌بینیم تصمیماتی بدون پشتوانه علمی گرفته و پس از مدت کوتاهی، لغو می‌شود یا نتایجی که باید از آن تصمیم گرفته می‌شد، حاصل نمی‌شود.

وی ادامه می‌دهد: قبل از دوران کرونا، درباره گسترش فرهنگ آموزشی مبتنی بر استفاده از فناوری‌های آموزشی موجود، طرح‌های پژوهشی بسیار زیادی انجام و سیستم‌های کامپیوتری بسیار زیادی تهیه شد؛ ولی عملاً در حوزه آموزش اثربخشی نداشت. دلیل این امر، وجود نداشتنِ نظام آموزشی مبتنی بر نیازها است بود؛ ضمن اینکه شکاف فرهنگی عمیقی بین متولیان تربیت و دانش‌آموزان وجود داشت. بنابراین فرهنگ استفاده از فناوری‌های نوین آموزشی، تبدیل به لوکس‌بارهایی شد که عملاً اثرگذاری تربیتی و آموزشی نداشت و صرفاً منحصر به ارائه فیلم‌های آموزشی و سایت‌هایی شبیه نمایشگاه اینترنتی بود.

این جامعه‌شناس تصریح می‌کند: با ورود کرونا، نظام آموزشی مجبور شد با کمک گرفتن از فناوری‌های نوین آموزشی به سمت آموزش‌های مجازی برود و نظام آموزشی مجبور به استفاده از فناوری‌های نوین آموزشی شد. باوجود پلتفرم‌های خارجی، وزارت آموزش‌وپرورش به‌دنبال ایجاد پلتفرم بومی بود که با فروکش کردن تعداد مرگ‌ومیر ناشی از بیماری کرونا، مسئولان دوباره به فکر بازگشایی مدارس و آموزش‌های حضوری افتادند.

برنامه‌ریزی آموزشی در تغییرات اجتماعی مسیر مشخصی ندارد

وی ادامه می‌دهد: برنامه‌ریزی آموزشی در تغییرات اجتماعی متغیر است و از این‌سو به آن‌سو می‌رود، بدون آنکه مسیر مشخصی داشته باشد؛ چنان‌که با بروز بیماری‌های واگیرداری مثل کرونا، کل نظام آموزشی تغییر کرد و نگرانی‌های موجود علاوه بر ناکارآمدی برنامه‌های آموزشی، موجب خسارت زیادی در حوزه تعلیم‌وتربیت شد.

الحسینی تصریح می‌کند: خطرناک‌تر از کرونا، احساس ناامنی آموزشی است که در بچه‌ها به وجود می‌آید؛ به این معنا که دانش‌آموزان، آموزه‌های اجتماعی و فرهنگی در مدرسه را ناکارآمد و بی‌فایده در حوزه عمومی جامعه می‌دانند. به این معنا که آموزش‌هایی که در مدرسه داده می‌شود، بر اساس نیازهایی که دانش‌آموزان احساس می‌کنند نیست و بسیاری از نیازهای آن‌ها بی‌پاسخ می‌ماند؛ این یعنی شکاف عمیق اجتماعی که بین دانش‌آموزان و موضوعات درسی وجود دارد.

 پشت دیوار اضطراب

وی اظهار می‌کند: تصمیم‌گیری‌های سریع، بدون برنامه‌ریزی و چارچوب نظری لازم، شهامت تدریس را از معلمان گرفته و آن‌ها را تبدیل به ابزاری برای توجیه سیاست‌های ناکارآمد می‌کند که موجب عدم اثربخشی آن‌ها در فعالیت تعلیم‌وتربیت و کارآمدی نظام آموزشی حتی در آموزش حضوری می‌شود.

این جامعه‌شناس می‌گوید: «پارکر» در کتاب «شهامت تدریس»، از مفهومی به نام ترس صحبت می‌کند و معتقد است که ترس در نظام آموزشی، زمانی ایجاد می‌شود که دانش‌آموزان و معلمان از هویت خود خالی شوند و سعی کنند در ذهنیت خود، آرمان‌هایی بسازند که مبتنی بر واقعیت اجتماعی تجربه‌شده آن‌ها در زیست عمومی جامعه نیست. این موضوع زمانی وحشتناک‌تر می‌شود که معلمان و دانش‌آموزان به این ترس مبتلا شده باشند و این امر، منجر به تولید معنای مشترک بر اساس نیازهای عمومی مخاطبان نخواهد شد.

برنامه‌ریزی بدون دقت بیش از کرونا محدودیت ایجاد کرد

وی تصریح می‌کند: وجود نگرش‌هایی که مبتنی بر برنامه‌ریزی آموزشی و نظام فکری دقیقی نیستند، بیشتر از کرونا ما را محدود کرد. ما در نظام آموزش‌وپرورش سند تحول بنیادین داریم که عملاً می‌تواند به چارچوبی برای فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی تبدیل شود؛ اما حتی از آن استفاده هم نمی‌شود و برخی تصمیم‌ها بیشتر به‌صورت فردی و بدون پشتوانه فکری و نظری اعمال می‌شود.

الحسینی ادامه می‌دهد: باید سعی شود به‌صورت واقع‌بینانه و بر اساس مبانی نظری سند تحول بنیادین، آن‌چنان‌که در هستی‌شناسی انسان را موجودی خلاق، فکور کنشگر و آفریننده می‌داند، عمل شود؛ یعنی تصمیم‌گیری‌های فرهنگی و اجتماعی برخلاف تصمیم‌گیری‌های دیگری که در حوزه علوم پایه وجود دارد، باید مطابق با هستی‌شناسی انسان و نیاز زیستی وی باشد تا بتواند منجر به خلق معنایی جدید شود؛ در غیر این صورت، علم تبدیل به علم ابزاری و نظام آموزشی تبدیل به ویترینی زیبا ولی ناکارآمد می‌شود.

وی می‌گوید: با این‌وجود با توجه به این‌که مدت طولانی از تعطیلی مدارس گذشته و نزدیک به دو سال است که مدارس به‌صورت غیرحضوری اداره می‌شود، در این خصوص باید برنامه‌ریزی دقیق‌تر و مطالعات عمیق‌تری صورت گیرد تا بتوان کم‌کم با توجه به ملاحظات تربیتی، اجتماعی و بهداشتی، بهترین تصمیم را گرفت تصمیمی که تبعات کمتری به‌دنبال داشته باشد.

رعایت شیوه‌نامه‌های آموزشی علاوه بر شیوه‌نامه‌های بهداشتی

این جامعه‌شناس می‌گوید: تبعاتی چون نگرانی والدین برای بیماری‌های زمینه‌ای که در دانش‌آموزان وجود دارد و مشکلات تربیتی که با توجه به دوران آموزش غیرحضوری اتفاق افتاده است، کمبود اعتبار اختصاصی برای جبران آموزشی دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل، تقویت مراکز تشخیص و اختلالات یادگیری، تقویت مراکز مشاوره و تقویت راهنمایی‌های تحصیلی که در مدارس وجود دارد، می‌تواند تا حد زیادی از بروز استرس‌ها و نگرانی‌های خانواده‌ها و دانش‌آموزان بکاهد.

وی می‌افزاید: یکی از بزرگ‌ترین ضعف‌های نظام آموزشی که در دوران کرونا ایجاد شد، تعامل اندک میان دانش‌آموز و معلم در آموزش فضای مجازی و در بستر فضای حقیقی بود که ریشه آن اصرار بخش‌های ستادی بر رعایت قواعد آموزش حضوری در آموزش مجازی و توجه اندک آن‌ها به تحقق اهداف اصلی آموزش است و قطعاً هدف آموزش پر کردن ساعات منظم برنامه هفتگی نیست؛ این قضیه باید در دوره آموزش حضوری بسیار پراهمیت‌تر جلوه داده شود.

الحسینی تصریح می‌کند: علاوه بر رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی، باید شیوه‌نامه‌های آموزشی صحیح و درست نیز مورد توجه باشِد و این محرومیت آموزشی بدون عجله و با حوصله بسیار باید جبران شود. شاید شرایط کلاس به‌گونه‌ای باشد که برای هر دانش‌آموز یک برنامه آموزشی خاصی ریخته شود که این امر، نیاز به حوصله و ارتقای مهارت‌های آموزشی معلمان با نظارت مشاوران و متخصصان تعلیم‌وتربیت دارد.

کد خبر 566497

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.