نویسنده ای که ۱۳ را به در کرد!

امروز زادروز نویسنده‌ای است که اهل اصفهان نیست؛ علی خدایی متولد سیزدهم فروردین ۱۳۳۷ اما ساکن اصفهان است و بیشتر از هر نویسنده معاصری اصفهان را قدم زده و درباره این شهر نوشته است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، خودش درباره سالروز تولدش می‌گوید: "می‌گویند روز ۱۳ بدر زدم تو کاسه کوزه خانواده و به دنیا آمدم. همه از ونگ ونگ من پکر بودند چون من ۱۳ را به در کردم و آن‌ها در خانواده ماندند. هنوز بعد از ۶۴ سال آن واقعه را یادآوری می کنند و می گویند تو باعث شدی؛ تو تو! "

علی خدایی هرچند سال‌ها در بیمارستان خورشید کار می‌کرده است، اما هنرمندی است که با داستان‌هایش شناخته می‌شود. داستان‌هایی که وقتی می‌خوانی انگار داری در خیابان‌های چهارباغ قدم می‌زنی و آدم‌های اصفهان را تماشا می‌کنی.

علی خدایی نویسنده خونگرمی است و وقتی جوان‌ترها برای امضای کتاب و گفت‌وگو به سراغش می‌روند هیچ منیتی در او نمی‌بینند. علی خدایی خود خودش است. یک‌چیزی به نام شور زندگی در شخصیت او جاری است که کمتر در نویسنده و هنرمند دیگری دیده‌ام. اهل سیاه نمایی نیست و دنیا را اگر سفید می‌بیند یا سیاه همان شکلی می‌نویسد؛ و یک چاشنی جیب و غریبی مثل ادویه‌های هندی در داستان‌هایش قالب است که مختص خود اوست، این چاشنی است که وادارت می‌کند یک‌شبه "آدم‌های چهارباغ"را بخوانی.

ادویه‌ای که خدایی به داستان‌هایش می‌زند ناب است خیلی ناب، جوری که دلت می‌خواهد بروی و همه اصفهان را بگردی و آن شخصیت‌های توی داستان را پیدا کنی و محوشان شوی. چیزی که در داستان‌های خدایی دوست دارم این است که شخصیت‌هایش ترحم برانگیز نیستند؛ یعنی علی خدایی با جلب ترحم از فقر یا بدبختی به دنبال جمع‌کردن مخاطب نیست. او می‌نویسد همان چیزی که می‌بیند را و به نظرم چشم‌هایش دنیا را خیلی خوب می‌بیند.

خودش درباره این شخصیت‌ها می‌گوید: "طبیعتاً کسانی که داستان‌های من را خوانده باشند، حتماً دیده‌اند که بخشی از آن‌ها به واقعیت‌هایی می‌پردازد که بیشتر به رویا می‌ماند. عین این را من در کتاب «از میان شیشه، از میان مه» دارم، در «تمام زمستان مرا گرم کن»، در «سین اصفهان» و… دوتایش را به‌طور مشخص می‌گویم در یکی از داستان‌هایم آنجایی که پسر عبور می‌کند تا به سلمانی برود، یک دختر از لای پنجره فلزی، مداد رنگی‌های خُردشده را می‌ریزد بیرون و در داستان «سین اصفهان»، صبح‌ها پسر با یک‌بار الاغ از گرمک وارد شهر می‌شود یا در داستان «خاک‌سپاری» تصویری دارم که بارها دیدمش: ریختن گیلاس‌ها روی جاده، درحالی‌که ماشین‌ها می‌گذرند و یک نفر از پشت به آن فرد نگاه می‌کند... فکر می‌کنم خیلی وقت‌ها در جهان عادی زندگی نمی‌کنم؛ در داستان‌هایم زندگی می‌کنم؛ داستان‌های من در شهری به نام اصفهان اتفاق می‌افتد و تا وقتی اصفهان است، رویاها زاییده می‌شوند و بزرگ می‌شوند... دنیای این روزهای من این شکلی است."

علی خدایی مثل دیگر نویسنده‌ها کتابی به‌عنوان نامه‌های عاشقانه برای همسرش آذر خانم ننوشته اما یک کتاب دارد به اسم کتاب آذر، نشر چشمه، ۱۳۸۸؛ که به نظرم از هر عاشقانه‌ای برای آذر خانم و خواننده‌ها جذاب‌تر است.

او با انتشار کتاب از میان شیشه از میان مه در سال ۱۳۷۰ به دنیای داستان‌نویسی ادبیات ایران معرفی شد دومین مجموعه داستان خدایی بانام تمام زمستان مرا گرم کن در سال ۱۳۸۰ برنده جایزه هوشنگ گلشیری شد و در جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی عنوان «بهترین مجموعه داستان دهه ۸۰» را به دست آورد. در نظرسنجی روزنامه همشهری هم که در سال ۱۳۹۰ با شرکت چهار گروه نویسندگان، منتقدان، روزنامه‌نگاران و ناشران انجام شد، این مجموعه داستان در کنار زندگی مطابق خواسته تو پیش می‌رود نوشتهٔ امیرحسین خورشیدفر به‌عنوان بهترین مجموعه داستان دهه ۸۰ برگزیده شد. خدایی داور جایزه گلشیری و عضو هیئت‌امنای جایزه کتاب اردیبهشت نیز هست.

علی خدایی در مصاحبه‌ای درباره نویسندگی می‌گوید: "من نوشتن را دوست دارم. می‌نویسم. بیشتر هم الان دارم می‌نویسم. اسمش را دغدغه نمی‌گذارم. من دغدغه نوشتن ندارم اما هرچه را که در زندگی تماشا می‌کنم تلاش می‌کنم که بنویسم. دوست دارم که ثبت کنم. یک تکه از جهان را که دارم می‌بینم؛ بنابراین این مسئله به من لذت می‌دهد و این لذت نوشتن را دوست دارم."

یادداشت از: الهام سادات شهیدان

کد خبر 565485

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.