مرد جوان با مشت و لگد همسرش را کشت

مرد جوان با مشت و لگد همسرش را کشت، طناب دار بر گردن عامل جنایت خیابان لادن مشهد، کنجکاوی زن همسایه راز جسد مومیایی در تهران را فاش کرد، آزار و اذیت مشاور قلابی کنکور به دختران جوان، قتل مرد فرش فروش در مخفی‌گاه گروگانگیر، قتل و دفن همسر در دیوار را در بسته خبری حوادث ایمنا بخوانید:

به گزارش خبرنگار ایمنا، درگیری زوج جوان بر سر مشکلات مالی منجر به قتل زن و بازداشت شوهر به اتهام قتل شد. این حادثه شامگاه شنبه در یکی از محله‌های تهران رخ داد. آن شب گزارش قتل زنی جوان به قاضی محمدرضا صاحب‌جمعی بازپرس جنایی تهران اعلام شد و او به همراه تیمی از مأموران تجسس پلیس آگاهی در محل حادثه حضور یافتند. مقتول زنی بود حدوداً ۲۵ ساله که با ضربات مشت و لگد جانش را از دست داده بود. عامل این جنایت کسی جز شوهر او نبود که بازداشت شد و در بازجویی‌ها به قتل همسرش اقرار کرد.

این مرد اظهار کرد: شغلم آزاد بود اما مدتی بود که کارمان کساد شده و بیکار شده بودم. از سوی دیگر مستأجر بودیم و می‌ترسیدم مبادا صاحبخانه مرا جواب کند یا کرایه خانه را افزایش دهد. همه این اتفاقات به ذهنم فشار می‌آورد و شرایط خوبی نداشتم. شب حادثه مشغول صحبت با همسرم درباره این مسائل بودیم که از او خواستم به پدرش شرایط‌مان را توضیح بدهد و از او درخواست کمک کند.

وی افزود: پدرزنم وضع مالی خیلی خوبی داشت و آن شب به همسرم گفتم از او بخواهد تا برای ما خانه‌ای بخرد. اما وقتی این حرف‌ها را به همسرم زدم، او به شدت عصبانی شد و شروع کرد به سرزنش‌کردن من. می‌گفت چرا باید بیکار بمانم و پدرش خرج زندگی ما را بدهد و برای ما خانه بخرد. وقتی جر و بحث میان ما بالا گرفت، به شدت عصبانی شدم و با مشت و لگد او را کتک زدم. ناگهان صدای گریه پسر هشت ماهه‌ام مرا به خودم آورد و دیدم همسرم بی‌حال روی زمین افتاده است.

این مرد ادامه داد: به شدت ترسیدم و سعی کردم او را احیا کنم اما حالش خوب نبود. همان لحظه به اورژانس زنگ زدم و درخواست کمک کردم. وقتی اورژانس رسید و همسرم را معاینه کرد ناباورانه اعلام کرد که او فوت شده است. اصلاً باورکردنی نبود، من هرگز قصد گرفتن جان همسرم را نداشتم. من عاشق او بودم و آن زن مادر پسرم بود. دلم می‌خواست زمان را به عقب برمی‌گرداندم و می‌توانستم خشم خودم را کنترل کنم اما افسوس که دیگر فایده‌ای نداشت و همسرم جانی در بدن نداشت.

متهم به قتل پس از اقرار به جنایت با قرار قانونی بازداشت شد و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.

طناب دار بر گردن عامل جنایت خیابان لادن مشهد

بامداد هشتم مهر سال ۹۳، کارکنان بیمارستان شریعتی در تماس با پلیس ۱۱۰، از مرگ جوانی خبر دادند که بر اثر اصابت چاقو مجروح شده بود. در پی دریافت این خبر بلافاصله مأموران انتظامی عازم بیمارستان شدند و به تحقیق دراین‌باره پرداختند. بررسی‌های مقدماتی بیانگر آن بود که امدادگران اورژانس ۱۱۵، پیکر زخمی و خون آلود جوان ۲۹ ساله را به بیمارستان برده‌اند اما فرد دیگری که به همراه جوان مجروح به مرکز درمانی رفته بود بعد از شنیدن خبر مرگ وی از بیمارستان گریخته است.

این گونه بود که نیروهای انتظامی مراتب را به قاضی علی موحدی راد (قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه) اطلاع دادند و بدین ترتیب دامنه تحقیقات به خیابان لادن ۲۳ کشید، چرا که امدادگران اورژانس به مقام قضائی گفتند پیکر زخمی جوان ۲۹ ساله را از آن خیابان به مرکز درمانی منتقل کرده‌اند.

همزمان با شناسایی «رضا- ق» جوانی که از بیمارستان گریخته بود، مشخص شد مقتول شهرام نام داشته و از دوستان جوان فراری بوده که قرار بود با یکدیگر به خانه‌ای مجردی در خیابان لادن ۲۳ بروند. خیلی زود کارآگاهان این منزل ویلایی را با راهنمایی و دستورات ویژه قاضی موحدی راد پیدا کردند و مورد بازرسی قرار دادند.

با کشف تعدادی بطری خالی مشروبات الکلی و مقداری از مشروب‌های باقی مانده، دو مرد میان سال نیز در این لانه مجردی دستگیر شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند. این متهمان که مدعی بودند برای انجام یک معامله از تهران به مشهد آمده‌اند و مهمان هستند درباره ماجرای قتل «شهرام الف» اظهار کردند: ساعتی قبل قرار بود رضا و شهرام برای انجام یک معامله نزد ما بیایند اما در نیمه‌های شب ناگهان رضا با نگرانی و در حالی که به سروصورتش می‌کوبید وارد خانه شد و به ما گفت که شهرام در خیابان تصادف کرده است. ما هم هراسان بیرون رفتیم و دیدیم که مردم و رهگذران دور پیکر خون آلود او جمع شده‌اند. در همین هنگام اورژانس هم از راه رسید و رضا به عنوان همراه سوار آمبولانس شد و شهرام را به بیمارستان برد که دیگر خبری از او نشد.

تحقیقات قضائی که تا صبح روز بعد به طول انجامید نشان داد که «رضا – ق» (متهم ۳۰ ساله) بعد از فرار از بیمارستان به منزل پدرزنش رفته و سپس به همراه همسرش به مکان نامعلومی گریخته است. بررسی‌های پلیسی با دستورات ویژه قضائی برای شناسایی مخفیگاه متهم به قتل فراری ادامه داشت تا اینکه بالاخره در آبان سال ۹۷ و در حالی که قاضی کاظم میرزایی رسیدگی به پرونده‌های جنایی را به عهده داشت، کارآگاهان با ردیابی‌های اطلاعاتی نامحسوس و راهنمایی‌های مقام قضائی، به سرنخ‌هایی از تأمین مالی متهم فراری رسیدند و به پیگیری موضوع پرداختند.

در این میان ماجرای به دنیا آمدن فرزند متهم فراری نیز لو رفت و بدین ترتیب مشخص شد که او با تغییر چهره در خیابان کلاهدوز مشهد زندگی می‌کند بنابراین کارآگاهان با دستورات محرمانه قاضی میرزایی وارد عمل شدند و او را در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند.

«رضا- ق» که هنگام دستگیری ۳۴ ساله بود، در اعترافات خود به قاضی وقت شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: آن شب دو تن از دوستانمان از تهران به مشهد آمده بودند و قرار بود یک سری معاملات را در یک خانه ویلایی مجردی به نتیجه برسانیم. اما وقتی من از خانه بیرون آمدم شهرام را دیدم که با گوشی تلفن در خیابان لادن صحبت می‌کند، من هم منتظر ایستادم اما وقتی مدت مکالمه او طولانی شد من هم بازگشتم تا به درون خانه بروم. در این هنگام شهرام متوجه شد و خطاب به من گفت چیه! چرا قهر می‌کنی؟ من هم برای آنکه او را بترسانم چاقو را بیرون کشیدم و روی سینه‌اش گذاشتم.

وی افزود: البته فقط قصد شوخی داشتم و نمی‌خواستم او را بکشم ولی تیغه چاقو را که فشار دادم ناگهان چاقو به قلبش فرو رفت. خون را که دیدم خیلی ترسیدم، صورتش را بوسیدم و گفتم الان تو را به بیمارستان می‌برم و خوب می‌شوی. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم و موضوع را به دوستانم که در خانه مجردی بودند اطلاع دادم و خودم با آمبولانس به بیمارستان رفتم اما زمانی که شنیدم او بر اثر ضربه چاقوی من جان خود را از دست داده است از بیمارستان گریختم و چهار سال پنهانی زندگی کردم تا دستگیر شدم.

متهم این پرونده جنایی در پاسخ به سوال قاضی میرزایی مبنی بر اینکه چرا چاقو با خود حمل می‌کردی گفت: یک هفته قبل از این حادثه مرغی را سر بریدم که چاقو نزد من مانده بود.

در پی اعترافات صریح متهم و بازسازی صحنه جنایت در حضور قاضی ویژه قتل عمد، کیفرخواست پرونده با شکایت اولیای دم صادر شد و این پرونده جنایی در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مورد رسیدگی قرار گرفت. «رضا» (متهم به قتل) در چندین جلسه محاکمه اعترافات خود را تکرار کرد و این حادثه را به یک معامله ناتمام گره زد.

قضات دادگاه نیز پس از شنیدن دفاعیات متهم و وکلای مدافع، در نهایت رأی به قصاص نفس دادند و بدین ترتیب رأی صادره از سوی قضات شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به تأیید دیوان عالی کشور نیز رسید و مقدمات برای اجرای حکم قصاص فراهم شد.

پس از آنکه اولیای دم بر اجرای حکم قصاص قاتل تاکید کردند، وی سپیده دم روز گذشته در حضور قضات اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد و مجریان قانون، پای چوبه دار رفت و در زندان مرکزی مشهد به مجازات رسید.

کنجکاوی زن همسایه راز جسد مومیایی در تهران را فاش کرد

ظهر شنبه زنی جوان با ۱۱۰ تماس گرفت و وقتی اپراتور پاسخ داد سراسیمه و هراسان گفت که مرد همسایه‌اش در حال جابه‌جایی یک جسد است. پس از این تماس مأموران کلانتری ۱۴۰ باغ فیض راهی آدرسی که زن جوان اعلام کرده بود شدند. محل حادثه یک خانه ویلایی بود که تبدیل به یک کارگاه مبل سازی شده بود. به محض اینکه پلیس رسید زن جوان به مقابل ساختمان آمد و عکس‌ها را به مأموران نشان داد.

این زن اظهار کرد: ظهر بود که موبایلم زنگ خورد و در حال صحبت با آن بودم. همانطور که تلفنی حرف می‌زدم به پشت پنجره رفتم که ناگهان چشمم به صحنه هولناکی افتاد. مردی جوان که در کارگاه مبل سازی کار می‌کرد، چیزی که شبیه به جسد بود را لای نایلون و پارچه پیچیده و به‌صورت مومیایی در آورده و کشان کشان به سمت زیرزمین می‌رفت.

وی افزود: تا چند ثانیه شوکه بودم اما باید هرچه سریع‌تر پلیس را خبر می‌کردم اما پیش از تماس با پلیس تصمیم گرفتم از مرد جوان که در حال کشیدن جسد روی زمین بود عکس بگیرم و به عنوان مدرک تحویل پلیس بدهم. چرا که در روزنامه‌ها خوانده بودم اکثر قاتلان منکر قتل می‌شوند و من در آن لحظه باید مدرک تهیه می‌کردم. به همین دلیل فوراً تماس تلفنی خود را قطع کردم و چند عکس از مرد جوان در حال انتقال جسد به زیرزمین گرفتم. بعد از آن فوراً به پلیس زنگ زدم. تا قبل از رسیدن پلیس دیدم که مرد جوان به سختی جسد را روی زمین کشیده و بعد به سمت زیرزمین برد.

عکس‌هایی که زن جوان تهیه کرده بود همه گویای این بود که قتلی در خانه ویلایی رخ داده است. در این شرایط ماجرای این حادثه به قاضی محمدرضا صاحب‌جمعی بازپرس جنایی تهران اطلاع داده شد و او به همراه تیمی از مأموران پلیس آگاهی تهران در محل حادثه حضور یافتند. تیم جنایی پس از ورود به خانه ویلایی با مرد جوان که تبعه پاکستان بود مواجه شدند همان مردی که تصاویر نشان می‌داد دقایقی قبل در حال جابه‌جایی جسدی بوده است.

او با دیدن مأموران وحشت زده شد اما سعی داشت خودش را بی‌گناه نشان بدهد. اما کارآگاهان پس از بازرسی آنجا در زیرزمین جسد مردی را یافتند که لای پارچه پیچانده شده بود. در این شرایط بود که راهی برای انکار وجود نداشت و مرد پاکستانی اسرار قتل همکار ایرانی خود را فاش کرد. وی گفت که در درگیری با مرد ایرانی که همکار و دوست او بوده با میله ضرباتی به سرش زده است.

این مرد در ادامه اعترافات خود مدعی شد پس از قتل، جسد را لای پارچه و نایلون پیچیده و قصد داشته در زیرزمین دفن کند اما در آن لحظه متوجه نشده که زن همسایه او را زیرنظر گرفته است. با دستور بازپرس جنایی تهران عامل جنایت بازداشت شد و صبح دیروز برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران انتقال یافت. او پس از آنکه جزئیات جنایت را فاش کرد با دستور قاضی صاحب جمعی بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تهران و برای انجام تحقیقات بیشتر به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شد.

متهم به قتل متولد سال ۶۴ است و می‌گوید هرگز قصد نداشته جان مقتول را بگیرد. او مدعی است در یک لحظه خشم سرتا پای وجودش را فراگرفته و در حالی که چشمانش بسته بوده قصد داشته با میله به کتف مقتول بزند اما ضربه‌ها به سر او برخورد کرده و همین به قیمت جان او تمام شده است.

متهم در خصوص حادثه اتفاق افتاده اظهار کرد: رابطه ما با هم خیلی خوب بود. درگیری در یک لحظه رخ داد و از بخت بدم به قتل منجر شد. درگیری بر سر یک مسئله کاملاً پیش پا افتاده بود. من و مقتول دو سالی بود که در آن خانه ویلایی با هم کار می‌کردیم. خانه متعلق به پدرزن و برادرزن مقتول بود. من با برادرزن مقتول دوست بودم و او دو سال قبل پیشنهاد داد تا به آنجا بروم و با شوهر خواهرش (مقتول) کار کنم.

کارمان این بود که مبل می‌خریدیم و می‌فروختیم. گاهی هم مبل دست دوم می‌خریدیم و پس از تعمیر آن را می‌فروختیم. روز حادثه مبل‌هایی که من خریده بودم داخل حیاط بود. به مقتول گفتم اگر می‌شود مبل‌هایش که داخل سالن چیده بود را به اتاق یا گوشه سالن ببرد تا جا باز شود و من هم بتوانم مبل‌هایم را داخل سالن بگذارم. آخرآن روز هوا ابری بود و من از جمعه آب و هوا را چک کرده و می‌دانستم قرار است ظرف آن روز یا فردایش باران ببارد. به مقتول گفتم باران می‌بارد و چوب مبل‌ها خراب می‌شود اما او اهمیتی به حرفم نداد و گفت هوا آفتابی است و بعید است باران ببارد.

به او گفتم آب و هوا را دیده‌ام و هوا هم ابری است. بر سر همین مسئله جزئی، اختلاف و درگیری میان ما شکل گرفت و با قتل همکارم پایان یافت. او به حرف من اهمیتی نداد و وارد سالن شد. من هم به دنبالش رفتم. در آن لحظه به شدت خشمگین بودم. چون می‌دیدم اهمیتی به حرفم نمی‌دهد. ناگهان او هم عصبانی شد و شروع کرد به فحاشی.

بعد چند ضربه سیلی به من زد و من داشتم منفجر می‌شدم که چشمم به یک میله در آنجا افتاد. آن را برداشتم چشمانم را بستم و دو ضربه به او زدم. باور کنید می‌خواستم به شانه‌هایش ضربه بزنم تا مانع کتک خوردن خودم بشوم. اما وقتی چشمانم را باز کردم وحشت کردم. ضربه‌های میله درست بر سر همکارم فرود آمده بود و او خون‌آلود روی زمین افتاد.

به جز من و مقتول فرد دیگری هم در آنجا کار می‌کرد اما لحظه درگیری برای انجام کاری بیرون رفته و قرار بود به زودی برگردد. نمی‌توانستم در آن لحظه تصمیمی برای از بین بردن جسد بگیرم چون هر لحظه ممکن بود همکار دیگرم برسد. تنها فکری که در آن لحظه به ذهنم خطور کرد این بود که جسد را میان مبل‌ها در اتاق پنهان کنم تا فردا صبح.

می‌دانستم همکارم به اتاق نمی‌رود بنابراین جسد را میان مبل‌ها قرار دادم اما آن شب نتوانستم لحظه‌ای پلک‌هایم را روی هم بگذارم. همکارم جمعه ظهر رسید و صبح خیلی زود (صبح شنبه) به او گفتم باید بار (مبل) به کرج ببرد. پس از رفتن همکارم، دور جسد پارچه‌های مبل و نایلون پیچیدم و بعد آن را با طناب بستم. انگار که مومیایی کرده باشم. می‌خواستم آن را به زیرزمین ببرم و دفن کنم. به سختی آن را روی زمین کشیدم و داخل زیرزمین قرار دادم تا در فرصتی بعد جسد را دفن کنم.

سابقه‌ای ندارم و این اولین باری است که دستگیر می‌شوم. من در کشور سوریه به دنیا آمده‌ام. مادرم اهل سوریه و پدرم پاکستانی بود. اما وقتی بچه بودم مادرم فوت شد و حدود ۳۱ سال پیش پدرم کاری در ایران پیدا کرد و از همان زمان در ایران زندگی می‌کنم. پدرم در ۱۲ سالگی فوت شد و از همان زمان روی پاهای خودم ایستاده‌ام.

همه کاری انجام داده‌ام از ساختمان‌سازی گرفته تا کار پوشاک. اما در کار پوشاک ورشکست شدم و دو سالی می‌شود که کار خرید و فروش مبل را شروع کرده‌ام. حالا هم به جرم قتل دستگیر شده‌ام و هنوز باورم نمی‌شود که جان دوستم را گرفته‌ام. من و او مشکلی با هم نداشتیم و امیدوارم خانواده‌اش مرا ببخشند.

آزار و اذیت مشاور قلابی کنکور

مردی جوان خود را در اینستاگرام مشاور کنکور معرفی کرده و پس از شناسایی طعمه‌هایش که دختران جوان بودند آنها را قربانی نقشه سیاه خود می‌کرد. تحقیقات پلیس شهرستان اقلید در استان فارس برای دستگیری این مرد با شکایت دختری جوان آغاز شد. این دختر جوان اظهار کرد: برای اینکه در کنکور موفق شوم به‌دنبال مشاوره بودم تا اینکه از طریق اینستاگرام با صفحه مردی روبه‌رو شدم که خود را مشاور کنکور معرفی کرده و مدعی بود با روش‌هایی که دارد احتمال قبولی افراد در این آزمون را چند برابر می‌کند.

وی افزود: برای این مرد پیام فرستادم و درخواست مشاوره کردم و او هم جوابم را داد. وی پس از کمی گفت‌وگو مدعی شد که باید در جلسات حضوری مشاوره شرکت کنم که هزینه آن ناچیز است و من با توجه به حرف‌هایی که گفته بود، کاملاً به او اعتماد کردم و به جلسه حضوری رفتم. اما در آنجا این مرد مرا به‌زور مورد آزار و اذیت قرار داد و بعد تهدید کرد که اگر از وی شکایت کنم، آبرویم را خواهد برد.

با شکایت این دختر، دستور بازداشت مرد جوان صادر شد و تیمی از مأموران برای شناسایی مخفیگاه او وارد عمل شدند. آنها با اطلاعاتی که از شاکی به‌دست آورده بودند موفق شدند مخفیگاه متهم را شناسایی و او را در یک عملیات ضربتی دستگیر کنند و در بازرسی از خانه‌اش یک قبضه سلاح شکاری و فشنگ‌های مربوط به آن کشف شد.

این اما همه ماجرا نبود، چرا که در ادامه تحقیقات سرنخ‌ها و شواهدی به‌دست آمد که نشان می‌داد متهم با این شگرد افراد دیگری را هم فریب داده و قربانی نقشه خود کرده است اما ظاهراً این افراد به‌دلیل تهدیدهای متهم و از ترس آبروریزی حاضر به شکایت نشده بودند. در جریان تحقیق از متهم معلوم شد که او همه طعمه‌هایش را از طریق اینستاگرام شناسایی می‌کرده است.

وی خود را مشاور کنکور معرفی کرده و وقتی طعمه‌هایش با او تماس می‌گرفتند، با دادن وعده و وعیدهای فراوان اعتماد آنها را جلب کرده و سپس با ادعای اینکه آنها باید در جلسات حضوری مشاور شرکت کنند، این افراد را به مکان‌های خلوت یا خانه‌اش کشانده و پس از آن نقشه شومش را عملی می‌کرده است. متهم اعتراف کرد که علاوه بر شاکی پرونده، چند دختر دیگر را هم با این شگرد فریب داده است و به همین دلیل سرهنگ مراد صارمی، رئیس پلیس شهرستان اقلید از افرادی که در دام این فرد گرفتار شده‌اند خواسته است با اطمینان از محفوظ بودن نام و مشخصاتشان نزد پلیس و دستگاه قضائی برای شکایت از متهم به اداره آگاهی اقلید مراجعه کنند.

قتل مرد فرش فروش در مخفیگاه گروگانگیر

رسیدگی به این پرونده از پنجشنبه هفته‌گذشته و با گزارش ناپدید شدن مرد میانسالی به نام علیداد در مشهد در دستور کار پلیس قرار گرفت. پسر این مرد در شکایت خود به مأموران گفت: پدرم در کنار خانه‌مان یک مغازه فرش‌فروشی دارد. امروز ظهر مردی با یک موتورسیکلت مقابل مغازه پدرم آمد و او را برای دیدن فرش با خود برد. بعد از آن دیگر پدرم به خانه بازنگشت. سابقه نداشت پدرم طولانی‌مدت بی‌خبر مغازه را ترک کند. به همین دلیل احتمال می‌دهم اتفاقی تلخ برای او رخ داده باشد.

پس از این شکایت، مأموران تحقیقات خود را آغاز کرده و متوجه شدند علیداد از کاسبان سرشناس و خوشنام منطقه است و با کسی اختلاف و درگیری نداشته است. از سوی دیگر با توجه به اینکه با خانواده‌اش تماسی گرفته نشده بود، احتمال گروگانگیری با قصد اخاذی رنگ باخت.

مأموران به بررسی دقیق دوربین‌های مداربسته منطقه پرداخته و متوجه شدند مرد جوانی با شلوار پلنگی ابتدا سراغ مرد فرش‌فروش رفته و او را سوار موتور کرده و با خود برده بود. او مدتی بعد دوباره به مقابل مغازه مرد فرش فروش آمده و چند تخته فرش را داخل خودروی وانتی گذاشته و برده بود.

با ردیابی خودروی وانت، مأموران خیلی زود راننده او را شناسایی و دستگیر کردند. مرد راننده در تحقیقات منکر اطلاع از سرنوشت مرد فرش‌فروش شد و اظهار کرد: مردی با پرداخت ۳۰ هزار تومان از من خواست چند تخته فرش را به خانه‌ای در محله گلشهر ببرم که قبول کردم و از ماجرای آدم‌ربایی خبر ندارم.

با شناسایی خانه موردنظر در محله گلشهر تیم جنایی راهی آنجا شده و بازپرس جنایی دستور داد تا زمان بازگشت مرد موتورسوار به آنجا، منتظر مانده و وارد خانه نشوند. شامگاه جمعه مرد موتورسوار به خانه ویلایی دو طبقه وارد شد که همان لحظه در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد.

او که شوکه شده بود منکر اطلاع از سرنوشت پیرمرد شد. مأموران با دستور قضائی با بازرسی خانه پرداخته و جسد مرد فرش‌فروش را در میان یکی از فرش‌های سرقت‌شده از مغازه در طبقه‌بالای خانه پیدا کردند. آثار درگیری روی بدن این مرد وجود داشت.

متهم به نام جلیل در بازجویی‌های ابتدایی منکر قتل شد و اظهار کرد: من فقط اتهام ربودن مرد فرش‌فروش و سرقت فرش از مغازه‌اش و پول از حساب بانکی‌اش را قبول دارم اما مرتکب قتل نشده‌ام. یکی از دوستانم که الان فراری است با مقتول درگیر شد و او را کشت. با بررسی‌های مقدماتی در صحنه قتل، متهم به بازداشتگاه منتقل شد و قاضی محمد عارفی‌راد، بازپرس جنایی مشهد دستور داد جسد به پزشکی‌قانونی منتقل شود تا کارشناسان علت اصلی مرگ او را مشخص کنند.

دو روز پس از افشای این جنایت و در حالی که در تحقیقات مشخص شده بود، جلیل همدستی ندارد بازرس جنایی به تحقیق از او در شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد پرداخت. جلیل ابتدا ادعاهای قبلی خود را تکرار کرد اما وقتی با دلایل بازپرس روبه‌رو شد، سکوت خود را شکست و به قتل اعتراف کرد و این بار مدعی شد که پس از درگیری با مقتول و در دفاع از خود مرتکب قتل او شده است. متهم با دستور بازپرس عارفی‌راد به پلیس آگاهی منتقل شد تا تحقیقات از وی ادامه پیدا کرده و به‌زودی صحنه قتل را بازسازی کند.

قتل و دفن همسر در دیوار

حدود دو سال قبل مرد جوانی با مراجعه به پلیس از ناپدید شدن همسرش خبر داد و گفت: همسرم از روز قبل که از خانه خارج شد دیگر برنگشت، همه جا سر زدم اما کسی از او خبر ندارد. در ادامه مأموران پلیس تحقیقات خود را آغاز کردند و سراغ خانواده زن جوان رفتند اما آنها مدعی شدند ماجرای ناپدید شدن دخترشان زیر سر شوهرش است چرا که آنها با هم بر سر مسائل مختلف به خصوص مسائل مالی اختلاف شدید داشتند و دخترشان قصد جدایی و طلاق داشته است، حالا هم اطمینان دارند دامادشان بلایی سر دخترشان آورده و با این شکایت قصد گمراه کردن پرونده را دارد.

پس از آن مرد جوان احضار و بازجویی شد، اما ادعا کرد که هیچ اطلاعی از همسرش ندارد. در حالی که سرنوشت زن جوان در هاله‌ای از ابهام قرار داشت، مأموران با بررسی بیشتر متوجه شدند کسی از سرنوشت زن جوان خبر ندارد، ضمن اینکه آخرین نقطه آن تن‌دهی تلفن‌همراه وی خانه‌اش بوده است.

در حالی که تحقیقات برای یافتن اطلاعی از زن جوان ادامه داشت، سرانجام پس از یک سال شوهر این زن لب به اعتراف گشود و اظهار کرد: مدتی بود به همسرم سوءظن پیدا کرده بودم تا اینکه تصمیم گرفتم او را بکشم. روز حادثه پس از جروبحث زیاد، شالش را دور گردنش انداختم و خفه‌اش کردم، چون خودم بنایی بلد بودم جسدش را لای دیوار خانه گذاشتم و با سیمان و گچ رویش را پوشاندم و درز دیوار را به طور کامل بستم تا اثری از او باقی نماند.

پس از اعتراف هولناک مرد جنایتکار و اطلاع خانواده مقتول، این بار آنها با حضور در دادسرا عنوان کردند که دامادشان در مورد سوء‌ظن به همسرش دروغ می‌گوید و این موضوع را بهانه ساخته و فقط به خاطر اختلاف مالی دست به قتل زده است. در ادامه رسیدگی به پرونده، مأموران سراغ محل دفن جسد رفتند و بقایای جسد را از دیوار بیرون کشیدند. پرونده پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه هشت دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

در ابتدای جلسه، اولیای‌دم درخواست قصاص کردند و پس از آن متهم به جایگاه رفت و با قبول اتهام قتل عمدی همسرش، گفت: از کارم پشیمانم و درخواست بخشش دارم. در پایان جلسه نیز قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند.

کد خبر 557098

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.