ربودن پسر ۸ ماهه با بیهوش کردن مادر/مرگ یک اعدامی پس از نجات از چوبه‌دار

ربودن پسر هشت ماهه با بیهوش کردن مادر، پایان درگیری‌های طایفه‌ای در ایلام، قتل برج‌ساز معروف با همدستی همسر و مرد غریبه، جزئیات دو جنایت خونین در پایتخت، تیراندازی قاتل به چشم مقتول، مرگ یک اعدامی پس از نجات از چوبه‌دار را در بسته خبری حوادث ایمنا بخوانید:

به گزارش خبرنگار ایمنا، شامگاه هجدهم آذرماه سال جاری کسبه بازار بزرگ شهر ری متوجه زنی جوان شدند که در نزدیکی بازار از هوش رفته و روی زمین افتاده بود. آنها این زن را می‌شناختند و بارها وی را دیده بودند که گدایی یا دستفروشی می‌کرد و معمولاً پسر خردسالش نیز همراه او بود. اما در آن لحظه اثری از پسر خردسال زن جوان نبود.

این زن پس از تماس با اورژانس به بیمارستان منتقل شد و وقتی به هوش آمد وحشت‌زده به مسئولان بیمارستان گفت که کودکش را ربوده‌اند. ماجرا به پلیس گزارش شد و مأموران به تحقیق از زن ۴۰ ساله پرداختند. وی اظهار کرد: به‌دلیل اختلافاتی که با شوهرم داشتم مدتی قبل از او جدا شدم و خودم از پسربچه هشت ماهه‌مان نگه‌داری می‌کردم. ناچار بودم برای تأمین مخارج زندگی تکدی‌گری یا دستفروشی کنم و چون کسی نبود که از پسرم مراقبت کند، او را هم با خود می‌بردم.

روز حادثه در بازار بزرگ شهرری دستفروشی می‌کردم که دو زن نزد من آمدند. پسر هشت ماهه‌ام به نام ماهور در آغوشم بود و دو زن ناشناس در حالی که ماسک به‌صورت داشتند و چهره‌هایشان به‌درستی مشخص نبود سر صحبت را باز کردند تا اعتمادم را جلب کنند. دقایقی بعد یکی از آنها یک لیوان پلاستیکی به من داد و گفت داخل آن چای است که از دستفروش خریده است. ابتدا تعارف او را رد کردم اما زن اصرار داشت که سه لیوان چای خریده و یکی از آنها قسمت من است.

من چای را نوشیدم و پس از آن دچار سرگیجه شدیدی شدم. درحالی‌که همچنان پسرم ماهور در آغوشم بود دو زن پیشنهاد دادند که در اطراف میدان چرخی بزنیم تا حال من خوب بشود. حتی یکی از آنها وقتی دید من دچار سرگیجه شده‌ام و حالم خوب نیست پسرم را از من گرفت. پس از دقایقی از هوش رفتم و دیگر چیزی نفهمیدم و زمانی که چشم باز کردم در بیمارستان بودم. حالا متوجه شدم آن دو زن با نقشه قبلی مرا با چای مسموم بیهوش کردند تا پسرم را بربایند.

پس از شکایت این زن، مأموران به بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته پرداختند که در بازبینی فیلم‌ها معلوم شد دو زن داخل لیوان چای، داروی بیهوشی ریخته و سپس سراغ مادر و کودک رفته‌اند. آنها پس از آنکه مادر بیهوش شد، با ربودن پسربچه‌اش پا به فرار گذاشتند.

مأموران پلیس در تعقیب دو زن کودک‌ربا هستند و از سوی دیگر تصویر پسربچه ربوده‌شده که هم‌اکنون حدوداً ۱۰ ماهه است در اختیار رسانه‌ها قرار گرفته تا چنانچه هرکس وی را در میان دوستان، آشنایان یا اقوامشان دید و یا اطلاعی از سرنوشت کودک دارد موضوع را به بازپرس شعبه هشتم بازپرسی شهرری یا اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران و یا با پلیس ۱۱۰ در میان بگذارد.

پایان درگیری‌های طایفه‌ای در ایلام

چندی پیش در پی درگیری دو تن از جوانان از ایل‌های مختلف در این شهر یکی از آنان که ۲۴ سال سن داشته به قتل می‌رسد. بعد از وقوع این حادثه پدر قاتل، برای ختم شدن قائله این درگیری و ادامه پیدا نکردن درگیری‌ها به قصد خونخواهی فرزندش را به مراجع قانونی و قضائی معرفی می‌کند.

اما در این بین تعدادی از دیگر جوانان این دو ایل که احساساتشان جریحه‌دار شده بود با خط و نشان کشیدن سعی در انتقام‌گیری و خون‌خواهی داشتند که این مسئله باعث وقوع نزاع، مجروحیت و دستگیری بعضی از این افراد از سوی نیروهای انتظامی شهر شد. اما چند روزی است با درایت مسئولان ارشد شهرستان آبدانان و ریش سفیدان، بزرگان و معتمدین این قائله مقداری آرام شده و روند به سمت توافقی الهی و منطقی به دور از انتقام و خون‌خواهی پیش می‌رود.

یدالله حاتمی فرماندار شهرستان آبدانان، اظهار کرد: هفت ماه پیش یک قتل در شهر سراب باغ رخ داد که در حال حاضر قاتل در زندان است اما طایفه مقتول برای خونخواهی بعضاً به سمت طایفه قاتل هجوم می‌آورند. چهار نفر در این بین مجروح شده و ۱۴ نفر نیز بازداشت و راهی زندان شده‌اند.

وی با بیان اینکه این موضوع کاملاً اختلاف طایفه‌ای است و ممکن است حتی کسی بیرون از آن حوزه به درگیری ورود پیدا کرده باشد، افزود: به هیچ وجه این موضوع مربوط به اراذل و اوباش نیست و غیر از اختلاف طایفه‌ای چیزی دیگری صحت ندارد. تمام دستگاه‌های نظارتی و اجرایی در صدد هستند که از طریق صلح و سازش به این مسئله خاتمه دهند ولی در صورت عدم صلح قطعاً از طریق دستگاه‌های نظامی و امنیتی مسئله را کنترل خواهیم کرد.

فرماندار شهرستان آبدانان تصریح کرد: اگر به هر دلیلی مسئله‌ای رخ دهد که باعث سلب آرامش و امنیت از مردم شود تمام ساز و کارها فراهم می‌شود و در هر نقطه‌ای پاسگاه و کلانتری برای کنترل این موارد دایر شده است. هم اکنون نیز سراب باغ در شهرستان آبدانان به لطف ریش سفیدان و نیروهای انتظامی در آرامش قرار دارد و موردی با عنوان ناامنی به‌چشم نمی‌خورد.

قتل برج‌ساز معروف با همدستی همسر و مرد غریبه

مرد آرایشگر که با همدستی زنی جوان، شوهر برج‌ساز او را به قتل رسانده بود در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز پای میز محاکمه رفتند. سه سال قبل زن جوانی با مرکز فوریت‌های پزشکی تماس گرفت و برای نجات شوهرش درخواست کمک کرد. وقتی تیم پزشکی بر بالین مرد جوان حضور یافتند متوجه شدند وی به علت خفگی جان باخته است. همسر این مرد به امدادگران گفت شوهرم در خواب دچار مشکل تنفسی شده است. بنابراین با توجه به مشکوک بودن مرگ مرد جوان خیلی زود با مأموران انتظامی تماس گرفتند و موضوع را به آنها اطلاع دادند.

طولی نکشید که تیم جنایی در محل حاضر شدند و به دستور بازپرس ویژه قتل جسد روانه پزشکی قانونی شد تا علت مرگ او توسط کارشناسان تحت بررسی قرار گیرد. تحقیقات پلیس ادامه داشت تا اینکه کارشناسان پزشکی قانونی اعلام کردند فشار به عناصر حیاتی ناحیه گردن علت اصلی مرگ بوده است، بنابراین با اثبات فرضیه قتل دستور تحقیق از همسر مقتول و بررسی مکالمات تلفنی وی صادر شد.

وقتی زن ۴۱ ساله تحت بازجویی قرار گرفت پس از چند روز لب به اعتراف گشود و اظهار کرد: چند سال قبل با مسعود آشنا شدم و ازدواج کردیم. اوایل زندگی خوبی داشتیم اما شوهرم که در کار ساخت‌وساز و برج‌سازی بود، کم کم آنقدر سرگرم کار و پول درآوردن شد که من را فراموش کرده بود، از طرفی اخلاق و رفتارش نیز تغییر کرده و دیگر هیچ توجهی به من نداشت و من از تنهایی و مشکلات زندگی خسته شده بودم اما در همان زمان با مرد جوانی به‌نام منصور آشنا شدم و بعد از مدتی به هم علاقه‌مند شدیم. به همین خاطر تصمیم گرفتم از شوهرم جدا شوم اما او حاضر به جدایی و طلاق من نبود.

وی افزود: وقتی موضوع را به منصور گفتم عصبانی شد و گفت برای اینکه با تو ازدواج کنم حاضرم شوهرت را به هر طریقی از سر راه بردارم. بعد از اینکه تصمیم گرفتیم مسعود را به قتل برسانیم شب حادثه با خوراندن داروی خواب‌آور زودتر از همیشه خوابید. من هم درب خانه را باز گذاشتم تا منصور وارد شود و از او خواستم نقشه قتل را اجرا کند. او نیمه‌شب به خانه ما آمد و در خواب شوهرم را خفه کرد و بعد از رفتنش من با اورژانس تماس گرفتم و درخواست کمک کردم.

به‌دنبال ادعای این زن، متهم به قتل دستگیر شد. مرد ۳۹ ساله‌ای که صاحب یک آرایشگاه بود و پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد. این پرونده با صدور کیفرخواست از سوی نماینده دادستان به شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز منتقل شد و هر دو متهم پای میز محاکمه ایستادند.

در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، پدر و مادر مقتول در جایگاه ایستادند و با طرح شکایت، خواستار قصاص عاملان قتل فرزند خود شدند. به‌دنبال طرح شکایت والدین مقتول، متهم ردیف اول این پرونده پشت‌میز محاکمه ایستاد و درحالی که اتهامش را قبول داشت، اظهار کرد: من فریب حرف‌های این زن را خوردم و به علت عشق کاذبی که به او داشتم، دست به این جنایت زدم. من خودم را مقصر می‌دانم و الان به شدت از این ماجرایی که رخ داده است، پشیمانم.

او در شرح واقعه به قضات دادگاه گفت: وقتی در فضای مجازی با این زن آشنا شدم، نمی‌دانستم که چه سرانجام شومی در انتظارم است. قبول دارم که کارم اشتباه بوده است. وقتی این زن برایم دردودل می‌کرد و از شوهرش بد می‌گفت، حرف‌هایش را باور کردم و با خودم گفتم باید او را از دست شوهرش نجات دهم. آنقدر دلباخته او شده بودم که عقلم کار نمی‌کرد. او درحالی که از اولیای دم طلب بخشش داشت خودش را مستحق اعدام دانست.

با پایان اظهارات متهم، همسر مقتول که به اتهام معاونت در قتل پای میز محاکمه ایستاده بود درحالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: من از پدر و مادر همسرم خجالت می‌کشم و شرمنده آنها هستم. من ۱۲ سال با این مرحوم زندگی کردم اما به خاطر اخلاق و رفتارش همیشه در عذاب بودم. او حتی مانع فرزنددار شدن‌مان بود و این ماجراها آنقدر هر روز تکرار شد تا اینکه در فضای مجازی با کسی آشنا شدم که انگار او حرف‌های مرا می‌فهمید و از حرف زدن با او آرامش می‌گرفتم. من اشتباه کردم باید هرطور بود شوهرم را وادار می‌کردم مرا طلاق بدهد نه اینکه نقشه قتل او را بکشم. پس از پایان اظهارات متهمان و ختم جلسه رسیدگی، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

جزئیات ۲ جنایت خونین در پایتخت

اولین درگیری مرگبار عصر پنجشنبه در شرق تهران رخ داد و در جریان آن پسری جوان با ضربات چاقو به قتل رسید. با حضور قاضی حبیب‌الله صادقی، بازپرس جنایی تهران در محل معلوم شد که آن روز یکی از ساکنان ساختمانی در آنجا قصد اسباب کشی داشت و درخواست کامیون کرده بود. راننده کامیون نیز به همراه چند کارگر در آنجا حاضر شده و مقابل ساختمان پارک کرده بود.

دقایقی از این ماجرا می‌گذشت که دو جوان پراید سوار وارد کوچه شده و از اینکه کامیون در آنجا پارک کرده بود شاکی شدند. آنها مدعی بودند که جایی که کامیون توقف کرده جای پارک آنهاست و بر سر این مسئله با کارگرانی که در حال جابه‌جایی وسایل بودند درگیر شدند.

همین موضوع موجب شد تا یکی از همسایه‌ها به همراه پسری جوان که مهمانش بود برای وساطت و میانجیگری وارد درگیری میان آنها شوند اما در جریان این درگیری یکی از پراید سواران که چاقو داشت ضرباتی به یکی از آنها زد و جان مرد میانجی را گرفت و با همدستش فرار کرد. هم اکنون تحقیقات برای دستگیری این دو متهم ادامه دارد.

اما ۲۴ ساعت پس از این جنایت، یعنی شامگاه جمعه گزارش قتل دیگری به قاضی ساسان غلامی، کشیک جنایی پایتخت اعلام شد. درگیری دوم میان دو نوجوان در یکی از خیابان‌های جنوب تهران رخ داده و با قتل یکی از آنها پایان یافته بود. مقتول و قاتل هردو ۱۷ سال سن داشتند که در درگیری هردو به یکدیگر چاقو زده بودند. به دنبال این اتفاق هردو نوجوان زخمی شدند و به بیمارستان انتقال یافتند اما یکی از آنها به دلیل شدت جراحات و خونریزی جان باخت و دیگری به اتهام قتل عمدی بازداشت شد.

هنوز به درستی مشخص نبود که علت درگیری دو نوجوان بر سر چه موضوعی بوده است اما در ادامه تحقیقات جزئیات بیشتری از این درگیری مرگبار فاش شد. دو پسر نوجوان از مدت‌ها قبل بر سر یک دختر دچار اختلافاتی شده بودند. هردوی آنها به دختری علاقه‌مند شده و رقیب عشقی یکدیگر بودند.

هردو در یک محل زندگی می‌کردند که روز حادثه یکی از آنها در حال گذر از کوچه بود و دیگری سرهمان کوچه ایستاده بود. هردو چشم در چشم شدند و یکی از آنها به دیگری اعتراض کرد که چرا از خیابانی که پاتوق وی بوده گذر کرده است. همین باعث شد تا درگیری میان آن دو نفر شکل بگیرد و هر دو رقیب عشقی با چاقو به جان یکدیگر بیفتند که پایان این درگیری قتل یکی از آنها بود. پرونده این جنایت از آنجا که قاتل هنوز به سن قانونی نرسیده و زیر ۱۸ سال سن دارد به دادسرای اطفال فرستاده شد.

تیراندازی قاتل به چشم مقتول

سرهنگ علی‌رضا دلیری فرمانده انتظامی کرمانشاه، اظهار کرد: پس از اطلاع پلیس کرمانشاه از یک فقره درگیری منجر به جرح در خیابان آزادگان شهرک تعاون، تیمی از مأموران به سرعت راهی محل شدند.

وی افزود: مأموران کلانتری ۱۹ طاق‌بستان با حضور در محل متوجه شدند جوان ۲۹ ساله که از ناحیه چشم مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود به مراکز درمانی اعزام شده اما به علت شدت جراحات وارده جانش را از دست داده است.

فرمانده انتظامی کرمانشاه ادامه داد: با قتل پسر جوان، پرونده وارد فاز جدیدی شد و مأموران توانستند با انجام کارهای اطلاعاتی مخفی‌گاه قاتل فراری را پس از گذشت تنها حدود دو ساعت وی را دستگیر کردند. متهم دستگیر شده در بازجویی‌ها به ارتکاب قتل اعتراف و انگیزه‌اش را از این کار اختلافات شخصی با مقتول عنوان کرد. وی در پایان از معرفی قاتل دستگیر شده به دستگاه قضائی جهت سیر مراحل قانونی خبر داد.

مرگ یک اعدامی پس از نجات از چوبه‌دار

مردی که ۱۸ سال قبل مرتکب قتل شده بود و در همه این مدت با کابوس چوبه‌دار دست و پنجه نرم می‌کرد وقتی شنید اولیای دم او را بخشیده‌اند از خوشحالی سکته کرد. این مرد ۵۵ ساله به نام اکبر، اواخر سال ۸۲ به اتهام قتل عمدی در بندرعباس دستگیر شد. او و سه نفر دیگر متهم بودند در جریان جنایتی هولناک مردی را به قتل رسانده‌اند. پس از محاکمه این چهار متهم در دادگاه، اکبر و یکی دیگر از همدستانش به نام داوود به اتهام مباشرت در قتل عمدی به قصاص محکوم شدند. آنها مدعی بودند در دفاع از ناموس مرتکب قتل شده‌اند اما دفاعیات‌شان دلیل بی‌گناهی آنها نشد و دو متهم دیگر نیز به تحمل حبس محکوم شدند.

چون یک نفر به قتل رسیده و قرار بود دو نفر قصاص شوند، اولیای دم برای قصاص هر دو متهم باید تفاضل دیه یک مرد را پرداخت می‌کردند. در این شرایط بود که آنها تصمیم گرفتند ابتدا داوود پای چوبه‌دار برود. در حالی که حکم قصاص در دیوان عالی کشور نیز مهر تأیید خورده و مراحل استیذان را نیز طی کرده بود، چندی قبل داوود پای چوبه‌دار رفت و قصاص شد. اجرای حکم قصاص داوود، کابوس‌های شبانه اکبر را دوچندان کرد.

او که مجازات همدستش را به چشم دیده بود، حتم داشت که اولیای دم هرطور که شده به‌زودی با پرداخت تفاضل دیه او را نیز قصاص خواهند کرد. او تلاش‌های زیادی برای جلب رضایت اولیای دم انجام داد اما فایده‌ای نداشت و آنها برای اجرای حکم قصاص اصرار داشتند اما چون توانایی پرداخت تفاضل دیه را نداشتند اجرای حکم به تعویق افتاد.

اکبر در زندان شرایط سختی را می‌گذراند. سال‌ها بود که شب‌ها با کابوس چوبه‌دار می‌خوابید و هر وقت که صدایی از بلندگوی زندان می‌شنید ضربان قلبش تندتر می‌شد. او همه این سال‌ها را با ترس از اجرای حکم گذراند تا اینکه با گذشت ۱۸ سال از وقوع قتل، مسئولان شورای حل اختلاف زندان تصمیم گرفتند برای جلب رضایت اولیای دم پا پیش بگذارند.

اکبر که در ۳۷ سالگی مرتکب قتل شده بود حالا مردی شکسته و ۵۵ ساله بود. فشار روحی این سال‌ها باعث شده بود این مرد به انواع بیماری‌ها مبتلا شود. مسئولان زندان حتم داشتند اگر اولیای دم از شرایطی که او دارد باخبر شوند او را خواهند بخشید. در این شرایط رایزنی‌ها با اولیای دم آغاز شد اما آنها گفتند حرف‌شان همان چیزی است که ۱۸ سال قبل گفته‌اند و قاتل باید مجازات شود.

اولیای دم مقتول ساکن اصفهان بودند. با اینکه در رایزنی‌های اولیه آنها اعلام کرده بودند حاضر به بخشش نیستند اما گروهی از مسئولان شورای حل اختلاف زندان بندرعباس با امید اینکه شاید آنها در ملاقات حضوری قاتل را ببخشند راهی اصفهان شدند. بخشش قاتل برای خانواده مقتول سخت بود. آنها مشکلاتی را که در این سال‌ها با از دست دادن عزیزشان به آن دچار شده بودند برای مسئولان شورای حل اختلاف توضیح دادند اما وقتی شرایط مرد زندانی برای‌شان توضیح داده شد و اینکه فهمیدند او با تحمل ۱۸ سال زندان مرد دیگری شده است برای گذشت از قصاص آماده شدند.

کاظم شاهرخ‌نیا، یکی از اعضای شورای حل اختلاف زندان بندرعباس که پیگیر جلب رضایت اولیای دم بود تلاش کرد با گفت‌وگو اولیای دم را دعوت به بخشش کند و در نهایت این تلاش‌ها باعث شد آنها راضی شوند و برگه رضایت‌نامه را امضا کنند. این یعنی اکبر بعد از گذشت ۱۸ سال از ارتکاب قتل می‌توانست از زندان آزاد شود. در این شرایط بود که شاهرخ‌نیا در تماس تلفنی با همکارانش در زندان خبر بخشش اکبر را به آنها اعلام کرد و خواست تا این خبر را به او اعلام کنند.

دقایقی بعد یکی از مسئولان زندان سراغ اکبر رفت و گفت تلاش‌ها برای بخشیده‌شدنش به نتیجه رسیده و او به‌زودی آزاد می‌شود. اکبر باورش نمی‌شد خبری که می‌شنود واقعیت دارد. هم‌بندی‌های او هم با شنیدن این خبر جشن گرفتند و خوشحال شدند. اکبر اما هنوز شوکه بود. او که در این مدت دچار بیماری قلبی شده بود ناگهان حالش بد شد و مأموران زندان او را به بهداری منتقل کردند. معاینه اولیه نشان می‌داد مشکل او جدی است. به همین دلیل در کوتاه‌ترین زمان ممکن به بیمارستان منتقل شد اما ساعتی بعد روی تخت بیمارستان جانش را از دست داد تا درحالی‌که اولیای دم مقتول او را بخشیده بودند پرونده زندگی‌اش برای همیشه بسته شود.

کد خبر 556855

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.