خواستگار قدیمی ۷ نفر را با اسید سوزاند/سرباز دادسرا عاشق زن متأهل شد

سقوط مرگبار آسانسور، پیچ گوشتی‌های تریاکی، خانه مرد میاندوآبی پر از گنج بود، دو دختر بچه زیر آوار، خواستگار قدیمی هفت نفر را با اسید سوزاند، سرباز دادسرا عاشق زن متأهل شد و اسلحه مأمور پلیس را دزدید، افشای راز جنایت هولناک پس از ۱۷ سال را در بسته خبری ایمنا بخوانید:

به گزارش خبرنگار ایمنا، این مرد خواستگار دختری بود که در خانه مورد نظر زندگی می‌کرد. او از سال‌ها پیش عاشق دختر جوان بود و در همه این سال‌ها بارها به خواستگاری او رفته اما هر بار جواب رد شنیده بود. با این حال همچنان برای ازدواج با دختر موردعلاقه‌اش اصرار داشت تا اینکه وقتی دید اصرارش بی‌فایده است و خانواده دختر با این ازدواج مخالف هستند، ظرفی پر از اسید تهیه کرده و به مقابل خانه آنها رفته و تهدید می‌کرد که اگر به او جواب مثبت ندهند، خودش را می‌سوزاند.

با تهدیدهای این مرد، خانواده دختر جوان که متوجه حضور او در مقابل منزلشان شده بودند بیرون آمدند و با دیدن او به سمتش رفتند تا او را آرام کنند. تعدادی از شاهدان نیز به آنها پیوستند اما مرد ۴۵ ساله همچنان تهدید می‌کرد که خودش را می‌سوزاند. لحظاتی بعد درست زمانی که اعضای خانواده دختر جوان و شاهدان قصد داشتند ظرف اسید را از او بگیرند، وی اقدام به اسیدپاشی به روی خودش و بقیه کرد که در این حادثه علاوه بر خودش هفت نفر دیگر که بیشتر آنها اعضای خانواده دختر جوان بودند دچار سوختگی شدند.

به‌دنبال این حادثه، شاهدان ماجرا را به پلیس و اورژانس گزارش کردند و مصدومان اسیدپاشی به بیمارستان انتقال یافتند. با حضور مأموران و انجام تحقیقات، معلوم شد که عامل این حادثه خواستگار ۴۵ ساله است که خودش نیز به‌دلیل سوختگی در بیمارستان بستری شده بود.

به گفته فرمانده انتظامی شهرستان شاهین‌شهر اصفهان، این مرد با دستور دادستان بازداشت و معلوم شد که در این حادثه روی هفت نفر اسید پاشیده است که چهار نفر از آنها آسیب سطحی دیدند و سه نفر نیز دچار سوختگی شدند که به بیمارستان امام موسی کاظم (ع) اصفهان منتقل و بستری هستند.

سقوط مرگبار آسانسور

سید احمد میربشیری، سرپرست آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهرداری لاهیجان، اظهار کرد: حادثه سقوط کابین آسانسور واقع در گلستان ۳۷ به سامانه ۱۲۵ آتش نشانی اعلام شد و نیروهای امداد و نجات بلافاصله به محل اعزام شدند.

وی افزود: این نصاب که در چاهک آسانسور یک ساختمان چهار طبقه مشغول انجام تعمیرات بود بر اثر سقوط کابین آسانسور بر روی وی جان باخت. آتش‌نشانان با حضور در محل او را از چاهک خارج و جسد وی را به پزشکی قانونی منتقل کردند.

پیچ گوشتی‌های تریاکی

سید روح‌الله لطیفی سخنگوی گمرک، اظهار کرد: کارکنان بخش امانات پستی گمرک، با بررسی بسته‌ای به مقصد انگلستان که حامل تعداد زیادی پیچ گوشتی بود، دو کیلو و ۳۰ گرم مواد مخدر تریاک کشف کردند.

وی افزود: قاچاقچیان تریاک را به صورت ماهرانه‌ای در دسته پیچ گوشتی جاسازی کرده بودند که با هوشیاری کارکنان بخش امانات پستی کشف و به همراه مستندات تحویل نماینده اصل ۲۵ فرودگاه شد.

سخنگوی گمرک ادامه داد: گمرک جمهوری اسلامی ایران به عنوان مرزبان اقتصادی کشور، ضمن تسهیل تجارت و خدمات برای مردم و تجار، رصد رویه‌ها و فرایندهای تجاری را با جدیت دنبال می‌کند و با هرگونه قاچاق مواد مخدر و یا قاچاق کالا در همه رویه‌های گمرکی و تجاری از جمله صادرات، واردات، ترانزیت و مسافری برخورد می‌کند.

خانه مرد میاندوآبی پر از گنج بود

سرهنگ بهزاد حجابی فرمانده یگان حفاظت میراث فرهنگی آذربایجان غربی اظهار کرد: به دنبال گزارش دوست‌داران میراث‌فرهنگی مبنی بر خرید و فروش مقادیری اشیای عتیقه در روستای یاریجان شهرستان میاندوآب و پس از احراز صحت خبر بلافاصله موضوع در دستور کار یگان حفاظت استان قرار گرفت.

وی افزود: یگان حفاظت استان ضمن تشکیل تیمی از نیروهای حفاظت، با هماهنگی مقام قضائی با همراهی مأموران نیروی انتظامی به محل مورد نظر مراجعه کردند و در بازرسی از منزل یکی از قاچاقچیان عتیقه، چهار عدد کوزه سفالی کشف و ضبط کردند.

فرمانده یگان حفاظت میراث فرهنگی آذربایجان غربی ادامه داد: با توجه به اعلام نظر کارشناسان میراث‌فرهنگی استان، کوزه‌های مکشوفه دارای ارزش تاریخی است و قدمت آن‌ها به دوره‌های عصر آهن و اسلامی تخمین زده شد. در این عملیات، متهم به همراه پرونده برای سیر مراحل قانونی به مراجع قضائی استان معرفی شد.

۲ دختربچه زیر آوار

روز پنجشنبه بود و اهالی روستا به رسم همیشگی به مزارستان روستا رفتند تا بر مزار درگذشتگان فاتحه‌ای بخوانند. ساعت ۱۲:۲۶ بود و همگی در حال فاتحه خواندن بودند که ناگهان شنیدن صدای انفجار مهیبی، همه چشم‌ها را به سمت روستا برگرداند.

دود غلیظی به آسمان برخاسته بود. حجم دود نشان می‌داد حادثه رخ داده، بسیار بزرگ‌تر از آن چیزی است که تصور می‌کنند. مردم حاضر در مزارستان با عجله به سمت محلی که دود از آن بلند می‌شد، حرکت کردند. وقتی رسیدند، از خانه نبی عزیزی، تقریباً هیچ چیز باقی نمانده بود. حجم آوار و تخریب بسیار زیاد بود. آن روز نبی، همسر و پسرش در خانه بودند. اهالی دست به کار شدند تا آنها را از زیر آوار بیرون بکشند اما حجم آوار آن‌قدر زیاد بود که همه می‌دانستند هیچ‌کس از آنجا زنده بیرون نمی‌آید.

فرهاد حسن‌پور، یکی از اهالی روستا اظهار کرد: روز حادثه، اهالی روستا به بهشت زهرا رفته بودند اما نبی، همسر و پسرش دانیال نرفتند. همسایه‌ها به همسر نبی گفته بودند با آنها به مزارستان بیاید اما او چون چیزی به فارغ شدنش نمانده بود، به خانم‌ها گفته بود که دل درد و کمردرد دارد و برای همین ترجیح می‌دهد در خانه بماند و استراحت‌کند.

پس از وقوع انفجار، همگی به سمت خانه نبی راه افتادیم و وقتی رسیدیم، دیدیم بخشی از خانه به‌طور کل از بین رفته است. با کمک اهالی آوارها را کنار زدیم و اجساد سه نفرشان را بیرون کشیدیم. انگار آن روز اهالی خانه در حال درست کباب‌کردن روی منقل بودند. شدت انفجار آن‌قدر قوی بود که منقل کباب را به خیابان اصلی پرت کرده بود. دو دختر هشت و ۱۲ ساله نبی زنده مانده‌اند. دختر بزرگ‌تر هنوز هم متأسفانه شوک‌زده است و می‌گوید چرا خانه‌مان خراب شده‌است.

محمد کاظمی، برادر همسر نبی نیز از این حادثه شوکه است. او هنوز هم باور نمی‌کند سه نفر از اعضای خانواده‌اش را به این سادگی از دست داده باشد. او نیز اظهار می‌کند: نبی از مدت‌ها پیش متوجه نشتی و پیچیدن بوی گاز شده بود و برای همین به اداره گاز منطقه مراجعه کرد و موضوع را به آنها خبر داد.

دو بار هم رفت اما از طرف اداره گاز کسی نیامد نشتی گاز را بررسی کند تا اینکه این حادثه تلخ اتفاق افتاد. خانه خواهرم زیرزمین بدون پنجره‌ای داشت که روز حادثه، گاز نشت شده به درون آن نفوذ کرده و انباشته شده بود. دو دخترش در ساختمان و در حال تماشای فیلم بودند اما سه نفر دیگر در زیرزمین بودند.

دانیال پسر خواهرم رفته بود دوچرخه‌اش را از زیرزمین بردارد. به محض اینکه کلید برق را زد، به خاطر گازی که در زیرزمین متراکم شده بود، ناگهان انفجار رخ داد. پس از انفجار صدها نفر از مردم روستا به خانه نبی آمدند و آوارها را کنار زدند و اجساد را بیرون آوردند.

نیروی انتظامی که آمد گفت چند بسته سیگارت در خانه پیدا کرده‌است اما از اداره گاز که آمدند و بررسی کردند، گفتند عامل اصلی انفجار خانه، نشت گاز بوده‌است. چطور ممکن است ترکیدن چند بسته سیگارت، سقف خانه را با کلی تیرآهن پایین بیاورد؟ حالا هم به ما گفته‌اند در حال تحقیقات و بررسی علت انفجار هستیم.

سرباز دادسرا اسلحه مأمور پلیس را دزدید

سرباز جوان درحالی‌که می‌بایست تا پایان ساعت اداری سر پستش باشد، بدون اینکه از مافوقش اجازه بگیرد آنجا را ترک کرده و ناپدید شده بود. وی تنها مظنون سرقت اسلحه و فشنگ‌ها بود و در بررسی دوربین‌های مداربسته معلوم شد که وی اسلحه و فشنگ‌ها را سرقت کرده و از دادسرا خارج شده است.

از آنجا که احتمال داشت وی با استفاده از اسلحه دست به اقدامی هولناک بزند، ردیابی‌ها برای بازداشت او شروع شد تا اینکه رد او مقابل خانه‌ای در غرب تهران به‌دست آمد و وی در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد. متهم در بازجویی‌ها به سرقت اسلحه و فشنگ‌های یکی از مراجعه‌کنندگان اعتراف کرد و درباره انگیزه‌اش اظهار کرد: چیزی به پایان دوره خدمت سربازی‌ام نمانده بود و می‌دانم که اشتباه بزرگی مرتکب شده‌ام.

وی ادامه داد: مدتی قبل با زنی آشنا شدم و او از وضعیت زندگی‌اش برایم تعریف کرد. زن جوان می‌گفت شوهرش او را آزار می‌دهد و کتکش می‌زند. او مدعی بود که قصد جدایی از وی را داشته اما شوهرش حاضر نشده او را طلاق بدهد.

زن جوان از من خواست که شوهرش را گوشمالی بدهم و مجبورش کنم که همسرش را طلاق دهد. او حتی پیشنهاد مبلغ هنگفتی داد و من با شنیدن مبلغ وسوسه شدم. زن جوان می‌گفت اگر کارم را درست انجام دهم همان شب دستمزدم را به حسابم واریز می‌کند و زندگی‌ام ازاین‌رو به آن رو خواهد شد.

به همین دلیل منتظر فرصتی بودم که این کار را انجام دهم تا اینکه روز حادثه فردی که مجوز حمل اسلحه داشت وارد دادسرا شد. او اسلحه و فشنگ‌هایش را تحویلم داد و من با دیدن آن وسوسه شدم تا نقشه گروگانگیری و گرفتن رضایت نامه کتبی برای طلاق آن زن را اجرا کنم.

پس از سرقت راهی خانه آن زن شدم اما شوهرش در خانه نبود و هرچه منتظر ماندم نیامد. همسرش می‌گفت کارش طول کشیده و من قصد داشتم پس از اجرای نقشه به دادسرا برگردم و اسلحه را سر جایش بگذارم اما ماجرا لو رفت و خیلی زود دستگیر شدم. سرباز جوان پس از اقرار به نقشه سرقت اسلحه بازداشت شد و با قرار قانونی در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفت.

افشای راز جنایت هولناک پس از ۱۷ سال

بنا به دستور قاضی ویژه قتل عمد مشهد، گروه تخصصی امداد و نجات از ایستگاه هشت آتش‌نشانی هم عازم خیابان مذکور شدند. قاتل اما خیلی خونسرد به صندلی عقب سمند تکیه داده بود. انگار نه انگار که ۱۷ سال قبل برادرش را به طرز وحشتناکی به قتل رسانده و جسد او را در منزل مسکونی خود دفن کرده بود. زن جوان اما عذاب وجدان شدیدی داشت. نگرانی در چهره‌اش موج می‌زد و حالا بعد از گذشت ۱۷ سال از قتل شوهرش، تصمیم گرفته بود راز این جنایت هولناک را فاش کند.

سرهنگ کارآگاه ولی نجفی رئیس دایره قتل عمد اداره جنایی آگاهی، فرماندهی عملیات را به عهده داشت. آنها چند ساعت قبل و در پی اعترافات مرضیه، همسرش را نیز در منطقه خواجه ربیع دستگیر کرده بودند و حالا قرار بود مکان دفن جسد شکافته شود. طولی نکشید که آتشپاد دوم مهدی رضایی معاون عملیات آتش‌نشانی مشهد، نیز خود را به نشانی مذکور رساند و به هدایت گروه امداد و نجات پرداخت.

با اشاره قاضی محمود عارفی راد، ابتدا همدست قاتل به درون منزلی راه یافت که سال‌ها در کنار همسرش زندگی کرده بود. او گوشه‌ای از اتاق را نشان داد که به عنوان پذیرایی استفاده می‌شد چرا که این منزل نقلی فقط دارای یک آشپزخانه و پذیرایی کوچک بود. بعد از آن وقتی قاتل هم به آن نقطه اشاره کرد، عملیات گروه امداد با تجهیزات فنی برای حفر کف پذیرایی آغاز شد.

نیروهای آتش‌نشانی با دستگاه‌های سنگین حفاری سنگ فرش‌های سیمانی و سرامیک‌ها را شکافتند و بعد از آن هم با بیل و کلنگ و پتک، ضربات محکم را فرود می‌آوردند. لوله فاضلابی که از کف اتاق عبور کرده بود شبهه عجیبی را به وجود آورد چرا که مشخص بود لوله پلاستیکی فاضلاب عمر چندانی ندارد.

به دستور قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب، تحقیقات به صورت تلفنی از فردی که مالک منزل بود، ادامه یافت اما او اظهار کرد: من کف اتاق را فقط سیمان و سرامیک کرده‌ام. بدین ترتیب بررسی‌های کارآگاهان توسط سرهنگ کارآگاه وحید حمیدفر افسر پرونده، به مالکان قبلی رسید تا اینکه یکی از آنها به تغییر و تحول بیشتر در منزل مسکونی اشاره کرد و گفت: من حدود ۳۰ سانتی متر کف اتاق را با نخاله‌های ساختمانی بالا آوردم و در منزل را هم جابه‌جا کردم.

با دستور قاضی عارفی راد، دوباره «محمد» (قاتل) به درون اتاق هدایت شد. او گفت: گودالی را که حفر کردم حدود ۵۰ سانتی متر از دیوار فاصله داشت اما من لوله فاضلاب را هنگام حفر گودال ندیدم! در همین حال همدست او که حالا همسرش بود، این معما را پیچیده‌تر کرد.

او گفت: وقتی «محمد» کف اتاق را حفر می‌کرد کلنگ او به لوله فاضلاب خورد و لوله شکست. آب از لوله سرازیر شده بود که به ناچار آن را ترمیم کرد و بعد جسد را زیر لوله فاضلاب قرار داد اما در هیچ کجای لوله نقطه ترمیمی وجود نداشت و حفاری‌ها هم به نتیجه نمی‌رسید.

معاون عملیات آتش‌نشانی که دیگر نگران خستگی شدید نیروهایش بود، آرام و قرار نداشت، آنها حدود سه ساعت بود که مشغول حفاری بودند. نظرات کارشناسی برای یافتن محل دقیق دفن جسد وارد مرحله جدیدی شده بود تا اینکه قرار شد کمی بالاتر از محل مورد اشاره قاتل و به عمق حدود دو متر حفر شود چراکه مالک قبلی منزل حدود نیم متر کف اتاق را بالا آورده بود.

سرهنگ کارآگاه مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) نیز برای بررسی اوضاع در محل حضور یافت و این در حالی بود که عقربه‌های ساعت به ۱۳:۳۰ نزدیک می‌شد. حالا حدود پنج ساعت از حضور نیروهای امدادی و کارآگاهان آگاهی در اتاق مذکور می‌گذشت اما قاضی ویژه قتل عمد اطمینان داشت که اعترافات متهم به واقعیت ماجرا نزدیک است. به همین دلیل حفاری‌ها ادامه یافت تا اینکه ناگهان آستین پیراهن قرمز رنگ مقتول از زیر خروارها خاک نمایان شد.

نیروهای امداد و نجات آتش‌نشانی رمقی دیگر یافتند و به نوبت در همان مسیر مشغول حفر شدند تا اینکه بالاخره بقایای جسد از دل خاک بیرون زد و جمجمه مقتول درون پوشش پلاستیکی قرار گرفت اما هنوز هم قاتل با خونسردی کنار در منزل ایستاده بود و به صحنه کشف بقایای جسد برادرش می‌نگریست.

به آرامی در کنار او قرار گرفتم و پرسیدم: "پشیمان نیستی؟ " مکثی کرد و انگار که کلمه عجیبی را می‌شنود، گفت: پشیمان؟ چرا باید پشیمان باشم؟ او در یک حادثه ناگهانی کشته شد. تقصیر خودش بود، نباید با من درگیر می‌شد حالا من چرا باید پشیمان باشم؟

اما زن جوان آهی کشید و گفت: خیالم راحت شد، در این ۱۷ سال خیلی زجر کشیدم. هربار که نام " محسن" (مقتول) بر زبان فرزندانم جاری می‌شد، وحشت سراسر وجودم را فرا می‌گرفت. من یک دختر و یک پسر از همسر سابقم (مقتول) داشتم و آنها الان که بزرگ شده‌اند همواره به دنبال یافتن پدر گم شده خود بودند.

در پی کشف بقایای جسد، قاتل ۳۹ ساله در محل وقوع جنایت به قاضی محمود عارفی راد، اظهار کرد: "محسن" برادر بزرگ‌ترم بود که خیلی مادرم را اذیت می‌کرد. او مرا هم به این خانه آورد که در کنارش باشم و از او پشتیبانی کنم چرا که فردی شرور و چاقوکش بود.

همه اهالی او را می‌شناختند. من هم در این خانه به خیاطی مشغول شدم و چوبی را زیر میز خیاطی گذاشته بودم تا اگر دزدی به خانه آمد، او را با چوب بزنم اما در یک روز پاییزی (مهر سال ۸۳) به خاطر مسائل مادی با هم مشاجره کردیم و من هم با چوب او را زدم، وقتی روی زمین افتاد با دستانم گلویش را فشردم تا خفه شد. پس از آن هم گودالی در خانه‌اش حفر کردم و پیکر او را درون چاله انداختم. دو روز بعد هم کف اتاق را با سیمان پوشاندم و با زن برادرم ازدواج کردم که حالا نیز یک فرزند دارم.

به دنبال اعترافات متهمان و با صدور دستوری ویژه از سوی مقام قضائی، آنان در اختیار کارآگاهان ورزیده اداره جنایی آگاهی خراسان رضوی قرار گرفتند تا بررسی‌های بیشتری درباره زوایا و ابعاد پنهان این جنایت هولناک صورت گیرد.

کد خبر 547609

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.