روایت امیرالمؤمنین علی (ع) از شهادت حضرت فاطمه (س)

گویاترین و بهترین تصویر از لحظه‌ شهادت حضرت فاطمه (س) روایتی است که از زبان امیرالمومنین، علی (ع) بیان شده است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، روایت حضرت علی (ع) از لحظه شهادت حضرت فاطمه در کتاب «‌فاطمه زهرا (س)، شادمانی دل پیامبر اسلام» نوشته‌ احمد رحمانی همدانی و ترجمه‌ی حسن افتخار زاده به زیبایی آمده است.

امیرالمؤمنین علی (ع) بنابر آنچه در صفحه ۷۰۴ این کتاب آورده شده، در این روایت می‌گوید:

«‌نماز ظهر را خوانده به سوی منزل می‌آمدم که در همین حال عدّه‌ای از زنان و کنیزان با حال گریه و اندوه جلو آمدند.

به آنان گفتم: چه خبر؟ چه شده که شما را با چهره‌های دگرگون و ناراحت می‌بینم؟ گفتند: ای امیرالمؤمنین، دختر عمویت فاطمه زهرا علیها السّلام را دریاب! و فکر نمی‌کنیم او را زنده ببینی.

با سرعت به راه افتادم تا اینکه وارد منزل شدم، دیدم فاطمه روی بستر افتاده به راست و چپ، خود را جمع می‌کند و می‌کشد، عبا را از دوش و عمامه‌اش را از سر به یک سوی افکندم، دکمه‌هایش را باز کردم و جلو آمده سر حضرت را از زمین برداشته به دامن گرفتم و صدایش زدم: ای زهرا! پاسخی نداد. بار دیگر او را صدا زدم: ای دختر محمّد مصطفی! جواب نداد. گفتم: ای دختر کسی که زکات را با گوشه‌های عبایش به در خانه فقرا می‌برد و به آنها می‌بخشید! باز سخنی نگفت. صدا زدم: ای دختر کسی که بر فرشتگان در آسمان‌ها دوگانه دوگانه نماز گزارد! سخن نگفت. صدایش زدم: ای فاطمه با من حرف بزن! من پسر عمویت علی بن ابیطالبم. دیدگانش را به رویم گشود و نگاهی کرد و گریست و من نیز گریستم. به او گفتم: چه می‌یابی ای فاطمه! من پسر عمویت علی بن ابیطالبم.

فاطمه گفت: ای پسر عمو! من مرگی را که چاره‌ای ندارد و نمی‌توان از آن فرار کرد، می‌یابم … ای ابو الحسن این فرزندان یتیم من دل شکسته و غریب و تنهایند. آنان دیروز جدّشان را و امروز مادرشان را از دست داده‌اند، وای بر مردم و جماعتی که آنان را می‌کشند و با آنان دشمنی می‌کنند!

به فاطمه گفتم: تو این خبر را از کجا می‌دانی با اینکه وحی از ما قطع شده است؟ فرمود: "ای ابوالحسن! هم اکنون خوابیده بودم، حبیبم رسول خدا (ص) را در قصری از درّ سفید دیدم. چشم حضرت که به من افتاد، فرمود: جلو بیا دخترم که خیلی مشتاق دیدار تو می‌باشم! گفتم: به خدا سوگند، من بیش از شما مشتاق دیدار شمایم. فرمود: تو امشب نزد من خواهی آمد، آنچه را که وعده داده، راست است و او به وعده خود وفادار است."

ای علی شروع کن به قرائت سوره یس! پس از آنکه تمام شد، بدان که از این دنیا رفته‌ام، مرا غسل بده و لباس‌هایم را از تنم بیرون نیاور. بر من از خویشاوندان فقط نزدیکترین نزدیکان و کسانی که از پاداشم ارتزاق کرده نماز گزارند و شب مرا به خاک بسپار! این خبر را حبیبم رسول خدا به من فرمود.

علی (ع) فرمود: پس از فوت فاطمه مشغول انجام مراسم شدم. او را در پیراهنش غسل داده آن را از تن او بیرون نیاوردم، به خدا سوگند که پاک و پاکیزه بود. بعد با زیادتی حنوط رسول خدا او را حنوط کردم و کفن بر او پوشانیده در لای کفن‌هایش گذاردم، هنگامی که خواستم بند کفن را ببندم، صدا زدم: یا امّ کلثوم، یا زینب، یا سکینه، یا فضّه، یا حسن یا حسین! بیایید و از مادرتان بهره بگیرید! جدایی سر رسیده است و وعده دیدار در بهشت. حسنین جلو آمده صدا می‌زدند:

وا حسرتا! غم و اندوه ما هیچ‌گاه از بین نخواهد رفت از اینکه جدّمان حضرت محمّد مصطفی و مادرمان فاطمه زهرا را از دست داده‌ایم. ای مادر حسن، و ای مادر حسین! هنگامی که جدّمان محمّد مصطفی را ملاقات کردی سلام ما را به آن حضرت برسان و بگو ما بعد تو در دنیا یتیم ماندیم! امیرالمؤمنین فرمود: خدا را گواه می‌گیرم که شنیدم فاطمه ناله‌ای زد و دست‌هایش را گشود و آن دو را به سینه‌اش چسبانید و در این هنگام سروش آسمانی صدا زد: ای ابوالحسن! آن دو را از روی سینه زهرا بردار که به خدا سوگند فرشتگان آسمان را به گریه درآورده‌اند! دوست به دوست مشتاق است.

حضرت می‌فرماید: من آن دو را از روی سینه مادرشان بلند کرده شروع به بستن کفن نمودم و در آن لحظه این ابیات را می‌خواندم:

جدایی تو بزرگترین چیز در نزد من است و از دست دادن تو دشوارترین مصائب است ای فاطمه! از روی حسرت خواهم گریست و با اندوه و غم، ناله خواهم زد به خاطر دوستی که به روشن‌ترین راه حرکت کرد.

ای دیده فروریز و بخشش کن و مرا یاری ده! اندوه من همیشگی است و بر دوستم می‌گریم.

سپس جنازه حضرت زهرا را روی دست گرفته نزدیک قبر پدرش رسول خدا آورده صدا زدم: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا حبیب اللّه، السلام علیک یا نور اللّه، السلام علیک یا صفوة اللّه، درود و تحیّت پیاپی از من بر تو و به سوی تو، و از طرف دخترت که به آستان تو فرود آمد. ودیعه بازگردانده و گروگان پس گرفته شد. بر فقدان رسول و پس از او بر بتول، غم و اندوه فراوان. زمین بر من سیاه گشته و سرسبزی و طراوتش دور شده، پس ای وای، وای و افسوس.

بعد جنازه را بر کنار روضه پیامبر گذاشته به همراه خانواده و ابوذر، سلمان، مقداد، عمار، حذیفه و عبدالله بن مسعود بر آن پیکر مطهر نماز خواندند.»

کد خبر 542687

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.