مطبوعات و رسانههای آزاد و شفاف در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی محسوب میشود، لذا خبرگزاری ایمنا مرور بر بخشی از عناوین مطبوعات کشور را به صورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه آرمان ملی در صفحه نخست امروز خود با تیتر «اعتراف به مازوت سوزی» به بررسی استفاده سوخت مازوت در نیروگاههای کشور پرداخت و نوشت: با وجود همه تکذیبها در رابطه با عدم مصرف مازوت در نیروگاههای کلانشهرها و تشدید آلودگی هوا، بالاخره روز گذشته بالاترین مقام وزارتخانه نفت تاکید کرد که «چارهای بهجز مازوت سوزی نداریم!» همزمان شرکت کنترل کیفیت هوای تهران اعلام کرد که نشانههایی از مصرف سوخت غیراستاندارد وجود دارد. این در حالی است که تهران و چندین کلانشهر دیگر پنجمین روز بحرانی خود را سپری کردند و کارشناسان از دود ناشی از مازوت که همراه با گوگرد و فسفر (هفت برابر استانداردهای جهانی) است، در جهت حفظ سلامت شهروندان هشدار جدی دادند. در این بین بیژن زنگنه اعلام کرد که «ما به هیچ وجه مایل نیستیم که مازوت مصرف شود، اما چارهای نداریم و گازوئیل در حداکثر ممکن تحویل میشود و بیش از این امکان ندارد. نمیتوانیم همه استانها را در بحث مصرف مازوت مستثنی کنیم و در بحث سیمان قرار ما این بود که از زمستان مصرف مازوت داشته باشند.» این اظهارات در حالی است که روز شنبه، انوشیروان محسنی بندپی، استاندار تهران و محسن طرز طلب، مدیرعامل شرکت برق حرارتی استفاده از مازوت را رد کردند و گفتند: «هیچ کدام از نیروگاههای تهران از مازوت استفاده نمیکنند و نمیتوان آلودگی تهران را به این مساله مربوط دانست.»
روز گذشته فرشید باباخانی، معاون فنی شرکت کنترل کیفیت هوای تهران درباره روند افزایشی غلظت آلاینده دیاکسید گوگرد در تهران گفت: «نشانههایی از مصرف سوخت غیر استاندارد در صنایع و نیروگاههای تهران وجود دارد. استفاده از این سوختها علاوه بر افزایش غلظت آلاینده دیاکسید گوگرد بر افزایش غلظت ذرات معلق- بهعنوان مهمترین آلاینده تهران طی روزهای اخیر - نیز اثرگذار است.» در ادامه روند آلودگی هوای تهران و گزارشهایی از استفاده از سوخت مازوت، عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در پاسخ رکنا که آیا در نیروگاه منتظرالقائم مازوت مصرف نمیشود؟ گفت: «قرار است که استفاده نشود. ولی به ما اجازه بررسی و بازدید نمیدهند. خیلی وقت است که به مردم گفته میشود علت آلودگی هوا خودروهای بنزینی هستند. به همین خاطر بارها در روزهای آلوده در زمستان محدوده طرح ترافیک را گستردهتر کردند و از مردم جریمه گرفتند.!»
روزنامه ابتکار در صفحه نخست امروز خود با تیتر «خروش عراق برای اخراج آمریکا» به بررسی تظاهرات مردم عراق علیه نیروهای آمریکایی پرداخت و نوشت: در پی فراخوان برای برگزاری تجمع در نخستین سالروز شهادت سرداران مقاومت در بغداد، هزاران تن از شهرهای مختلف عراق و پایتخت این کشور راهی میدان تحریر در مرکز بغداد شدند. از صبح امروز هزاران نفر برای بزرگداشت اولین سالگرد ترور سردار سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس، معاون رئیس حشد الشعبی به میدان تحریر در مرکز بغداد رفتند.
یک منبع امنیتی در مصاحبه با سومریه نیوز گفت: شمار زیادی از مردم در میدان تحریر در مرکز بغداد حضور دارند، در حالی که همچنان حرکت سیل جمعیت به سوی این میدان ادامه دارد.
وی تاکید کرد که نیروهای امنیتی همه راههای منتهی به میدان را بسته اند.
تظاهرکنندگان عراقی تصاویر این سرداران شهید را در دست داشتند و حمله آمریکا را محکوم کردند.
خبرنگار روسیا الیوم نیز گزارش داد، از بین شعارهایی که سر داده میشد گرفتن انتقام این دو فرمانده شهید و تاکید بر اخراج آمریکا از عراق بود.
در دو روز گذشته گروههایی از حشد الشعبی با صدور بیانیههایی برای برگزاری این تجمع فراخوان داده بودند. گروههای حشد الشعبی همچنین تاکید کردند که قصد ورود به منطقه سبز بغداد یا حرکت به سوی سفارت آمریکا ندارند. گرچه فرماندهان الحشد الشعبی بر عدم تصمیم برای حرکت به سوی سفارت آمریکا خبر داده اند اما نهادهای امنیتی نگرانند که جمعیت خشمگین به سوی سفارت واشنگتن و یا ورودیهای منطقه سبز بغداد حرکت کنند.
شب گذشته نیز مردم عراق در محل ترور شهدای مقاومت در جاده فرودگاه بغداد تجمع کردند.
سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس سوم ژانویه ۲۰۲۰ در جریان حملات آمریکا به نزدیکی فرودگاه بغداد به شهادت رسیدند.
همچنین به گزارش تسنیم از ساعات اولیه صبح دیروز خیابانهای منتهی به میدان التحریر بغداد شاهد حضور صدها نفر از مردم عراق برای شرکت در تظاهراتی است که عصر امروز آغاز خواهد شد. این تظاهرات در میان اقدامات شدید امنیتی و استقرار گسترده نیروهای نظامی، امنیتی، اطلاعاتی و نیروهای حشد الشعبی برگزار میشود.
در این تظاهرات مردم یکپارچه خواستار اخراج آمریکاییها از خاک کشورشان هستند. مقامات عراقی امروز را در کشورشان تعطیل رسمی اعلام کرده و اداره کل راهنمایی و رانندگی عراق، جادهها و چهار راههای منتهی به میدان التحریر را بسته و تردد خودروها در این منطقه ممنوع است.
روزنامه اعتماد در صفحه نخست امروز خود با تیتر «دوراهی انتخاباتی» به بررسی دیدارهای چند روز گذشته علی لاریجانی پرداخت و نوشت: علی لاریجانی هنوز برای ورود به میدان یا ایستادن بیرون کارزار انتخابات ۱۴۰۰ به تصمیم نرسیده است. این خلاصه خبری است که نزدیکان او درباره نظر رئیس ادوار هشتم، نهم و دهم مجلس شورای اسلامی نسبت به انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ میگویند. این روزها نام لاریجانی از جلسات و گعدههای انتخاباتی این و آنسو به گوش میرسد. برخی حضور لاریجانی را در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ مثبت و مؤثر میدانند و تأکید دارند که بهتر است جریانهای سیاسی مختلف بهویژه اعتدالیون و اصلاحطلبان از او حمایت کنند ولی در عین حال برخی بهویژه در جمع اصلاحطلبان معتقدند که دیگر به هیچ عنوان نباید روی یک کاندیدای غیر اصلاحطلب و غیر گفتمانی سرمایهگذاری کرد. با این همه اما از شنیدهها و خبرهای انتخاباتی این روزها اینگونه برمیآید که چانهزنی در مورد لاریجانی و کاندیداتوری و البته چگونگی کاندیداتوریاش در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم افزایش یافته و بسیاری از چهرههای سیاسی، بهویژه نمایندگان ادوار گذشته مجلس به سراغ او رفته و میروند تا بهقول خودشان «رئیس» را برای حضور در انتخابات ۱۴۰۰ راضی کنند.
هرچند اینکه چرا تاکنون لاریجانی اظهارنظری صریح درباره کاندیداتوری یا عدم کاندیداتوری خود نکرده و تصمیمی دراینباره نگرفته، محل پرسش است و هنوز کسی دراین باره نظر دقیقی نداده است. برخی پیش از این گفته بودند که لاریجانی برای حضور در انتخابات منتظر شکلگیری شرایطی است که احزاب مختلف از او حمایت کنند اما عزتالله یوسفیانملا از نمایندگان سابق و شاید یکی از نزدیکترین چهرههای سیاسی به لاریجانی، این موضوع را رد میکند و تأکید دارد که هنوز علت سکوت و عدم اعلام تصمیم نهایی لاریجانی برای کسی روشن نیست.
به تازگی خبری منتشر شده که نشان میدهد جمعی از نمایندگان ادوار به دیدار علی لاریجانی رفتهاند. پایگاه خبری دیدهبان ایران بهتازگی نوشت که «هفتههای اخیر برخی از نمایندگان ادوار مجلس به دیدار «علی لاریجانی» در خیابان نیاوران رفتهاند. هرچند از جزئیات این دیدار تاکنون اخباری منتشر نشده اما با توجه به اسامی افرادی که در این دیدار حاضر شده بودند، به نظر میرسد محتوای این دیدار انتخاباتی و دعوت از علی لاریجانی برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ بوده است.»
روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود با تیتر «آغاز عصر مکلاها؟» به بررسی تأثیر فوت دو آیتالله یزدی بر اردوگاه اصولگرایی پرداخت و نوشت: زنگ پایان شیخوخیت اگرچه سالهاست در اردوگاه اصولگرایی نواخته شده اما درگذشت دو چهره کاریزمای شاخص روحانی یعنی آیتالله محمد یزدی رئیس جامعه مدرسین و آیتالله مصباح یزدی پدر معنوی جبهه پایداری به طور قطع بر نمادهای باقیمانده از روزگاران بر صدر بودن شیوخ اصولگرا در سیاست پایان داد. از این دو نفر در سالهای آخر در کنار آیتالله مهدویکنی رئیس جامعه روحانیت مبارز، در بزنگاه اختلاف بهویژه در کوران انتخابات به عنوان سهضلعی وحدتبخش جریان اصولگرایی یاد میشد حتی نمادین.
با درگذشت آیتالله مهدویکنی در سال ۹۳ این سهضلعی لرزان به دو ضلعی بدل شد و با درگذشت دو آیتالله دیگر به فاصله یک ماه همه نمادهای وحدت به طور کامل از بین رفت. نکته قابل تأمل اینکه حتی بعد از فوت آیتالله مهدویکنی برخی میگفتند دو چهره باقیمانده یعنی مصباح یزدی و محمد یزدی هم وجاهت مرحوم آیتالله مهدویکنی را ندارند که مورد وثوق تمام جریانهای سیاسی باشند و به عنوان محور وحدت عمل کنند. واقعیت هم همین بود. مثلاً آیتالله مصباح یزدی به عنوان لیدر یا پدر معنوی جبهه پایداری شناخته میشد تا کل جریان اصولگرایی و به خاطر برخی دیدگاههای خاص و حداکثری این جریان بسیاری از اصولگرایان تمایلی به دادن نقشی همانند مهدویکنی به او نداشتند.
حالا اصولگرایان که در دوران حیات این شیوخ در این سالهای آخر به سختی تن به وحدت میدادند در دوران پسا شیخوخیت باید راه تازهای برای خود پیدا کنند. البته اگر فضای سیاست به گونهای پیش رود که نیاز به وحدت را حس کنند. اگر قرار باشد رقیب جدی برای همیشه کنار زده شود، قطعاً اصولگرایان دغدغه وحدت نخواهند داشت و در یک فضای رقابت درونگروهی به تقسیم قدرت خواهند پرداخت.
اما بحران شیخوخیت در اصولگرایی لزوماً به درگذشت شیوخشان مربوط نیست. آنها پیش از این برخی از چهرههای متنفذ خود را حتی در دوران حیاتشان از دست دادهاند. ناطق نوری و آیتالله هاشمیرفسنجانی از این جملهاند که اولی هنوز در قید حیات است. اصولگرایان اگر سعی در طرد ناطق نوری نکرده بودند، قطعاً او این روزها بهترین چهره برای راهبری سیاست در میانشان بود. ناطق سال ۸۴ سعی کرد سنت شیوخ را با حضور فردی خودش تقویت کند. همین به مذاق جامعه روحانیت و آیتالله مهدویکنی خوش نیامد. برخی اخبار حاکی از این است که آنچه باعث اختلاف ناطق و اصولگرایان شد به پیش از مناظرههای سال ۸۸ احمدینژاد بازمیگردد. مهدویکنی از اینکه ناطق به عنوان عضو جامعه روحانیت میخواست فردی نقش شیخ لیدر را به عنوان رئیس شورای هماهنگی نیروهای انقلاب ایفا کند دلخور بود و آن را عنوان هم کرده بود. هرچه بود نتیجهاش به ضرر هر دو شد. نه ناطق در مقام شیخ اصولگرایان باقی ماند و نه جامعه روحانیت تقویت شد.
روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «گناه «مصباح» بودن!» یادداشتی از مرتضی صفار هرندی در مورد شخصیت آیت الله مصباح یزدی را منتشر کرده که در بخشی از آن آمده است: نقش علامه مصباح یزدی در نمایاندن جلوههای تفکر ناب اسلامی و برملا ساختن زاویه تند اندیشهها و رفتارهای فاصله گرفته از مبانی، او را در کانون هدفگیری توپخانه تخریبی «دوم خردادیها» قرار داده بود. شلیککنندگان این خط آتش از داعیهداران بعدی اعتدالگرایی تا خروجکنندگان «بر» و «از» حاکمیت را شامل میشدند. سخن از زمانهای است که «دوران اصلاحات» نام گرفته بود!
«ذنب لایغفر» مصباح بیان بیپرده و بدون پیرایه الگوی حکومت برگرفته از معارف قرآن و عترت بود. او در خلال سلسله مباحث خود درباره نظریه سیاسی اسلام، تاسیسی و نه امضایی بودن نظریه سیاسی اسلام و تفاوت آن با دیگر الگوها در نگرش به مقولههای آزادی، نقش مردم، مقبولیت و مشروعیت، حقوق بشر، تفکیک قوا، قانون، تسامح، تکثر و مقولههای متعدد دیگری را محققانه و در عین حال شفاف مورد بررسی قرار داد. زمان طرح این مباحث دوره بدمستی و نفسکشطلبی کسانی بود که سرخوش از پیروزی سیاسی، الگوی دموکراسی غربی را پایان تاریخ میانگاشتند و برآن بودند که سخن مخالف خصوصاً که مستدل و مجاب کننده باشد بایستی به شدیدترین وجه سرکوب شود!
آنها با اندیشمندی مواجه بودند که با داشتن سابقهای مثل برعهده گرفتن دبیری «گروه ولایت» متشکل از بزرگانی مثل رهبر معظم انقلاب، شهدا بهشتی، باهنر، قدوسی، ربانی شیرازی، ربانی املشی و مرحوم آیتالله مشکینی و… در اولین روزهای آغاز نهضت امام (سال ۱۳۴۱) که شکلگیری حکومت اسلامی یک آرزوی دستنیافتنی تصور میشد، تحقیق در این موضوع را آغاز کرده و در واقع از سابقون در این جهاد بزرگ در شرایط اختناق پلیسی رژیم ستمشاهی بود. اکنون او خویش را رسالتمند حفظ ثمره به بلوغ رسیده و ارجمند آن مجاهدات میدید. اما بایستی خود را برای پذیرش تبعات این پایداری آماده میساخت. چرا که خصلت نابردباری «روشنفکری بیمار» نسبت به نظر مخالف، خصوصاً نظر مخالف از جنس تاکید بر شرع و قواعد آن، از همان ابتدای شکلگیری این نوع از روشنفکری در حوادثی مثل بر دار کردن آیتالله شیخ فضلالله نوری بهخاطر اصرار بر لزوم مشروعه بودن مشروطه، خود را نشان داده بود.
آنها با ایجاد گفتمان مصنوعی «نفی خشونت» از عملکرد پیامبر در برخورد با کفار تا اجرای حدود مصرح الهی را هدف لجنپراکنی قرار داده بودند. کمترین مخالفت ولو علمی و محققانه در برابر این فضا، سوژهای برای شبکه پروپاگاندایی میشد که یک سر آن در رادیوهای بیگانه و رسانههای ضدانقلاب خارج کشور و سر دیگر آن در روزنامههای زنجیرهای و حتی بخشی از بدنه قوه مجریه بود. خصلت دیرینه شجاعت آیتالله مصباح در برخورد با انحرافات فکری او را در خط مقدم جبهه مدافعان مبانی اعتقادی اسلام و نظام قرار میداد. او معتقد بود: «وظیفه دینی و غیرت دینی به ما اجازه نمیدهد که شاهد اهانت به مقدسات باشیم و ساکت بمانیم. اسلام برای دفاع از مقدسات دینی خشونت را تجویز کرده است. وقتی اسلام و مقدسات از جان و مال خود و فرزندانمان عزیزتر است، میتوانیم برای دفاع از آنها حتی جان خود را به خطر افکنیم. از این جهت اگر کسی به مقدسات دینی توهین کرد انسان میتواند او را مجازات کند مگر اینکه اقدام او موجب فساد بیشتری باشد.»
آیتالله مصباح با یادآوری فتوای امام درباره مهدورالدم بودن سلمان رشدی - که در هیچ دادگاهی صادر نشده و در عین حال مورد اتفاق نظر همه فقهای شیعه و سنی است- انگیزه خود را از طرح این بحث اینگونه بیان کرده بود: «بنده در جهت انجام وظیفه خویش تصمیم گرفتم بت نفی مطلق خشونت را بشکنم و این تصور را که هر خشونتی بد است و هر نرمشی مطلوب است نفی کنم… بلکه هر کدام از آنها با قیودی و در چارچوبهای مطلوب است.»
با این طلسمشکنی، بارانی از اتهام «خودسری» آیتالله مصباح در بیان نظرات فقهی خود بر سر او باریدن گرفت. حال آنکه یک ماه پیش از آنکه رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه مهرماه ۱۳۷۸ بر حرمت شرعی اعمال غیرقانونی حتی برای مقلدان مراجع تقلید دیگر تاکید کنند آیتالله مصباح از کسانی که برخلاف دستورات مقام معظم رهبری عمل میکنند تبری جسته بودند.
بیان مسلمات فقهی مورد قبول شیعه و سنی از سوی آیتالله مصباح و تکیه او بر فتاوی امام (ره) در تحریرالوسیله با نامیده شدنش از سوی روزنامههای دوم خردادی بهعنوان تئوریسین خشونت همراه شده بود. این جوسازیها چنان برای شبکه انگلیسی بیبیسی جذاب بود که برای مقابله با آیتالله مصباح، مصاحبهای را با آیتالله صانعی ترتیب داد. اما آیتالله صانعی گریزی از این نداشت که اذعان کند: «در مورد کسی که به پیغمبر و معصومین ناسزا بگوید روایت داریم که کشتن او برای هر کس که شنید جایز است.»
او در عین حال با به میان کشیدن استثنا در موارد بیم ضرر برای قاتل فرد ناسزاگو و یا مسلمان دیگر، سعی کرد تفاوت دیدگاه خود را با آیتالله مصباح بیان کند. حال آنکه آیتالله مصباح بارها به تقیید و چارچوبمندی خشونت و نرمش تأکید کرده بود. اگر مبانی دینی و مستندات فقهی ملاک قضاوت درباره نظرات استاد مصباح واقع میشد حتی با تمسک به اختلاف سلایق فقها، یافتن نقطه افتراق در این نظرات تقریباً ناممکن بود. اما از کسانی که «تفکر شیعهگری را موجب انحطاط حکومت و مانعی برای دموکراسی و فرهنگ شهادت را خشونتآفرین» میدانستند برمیآمد که زشتترین نسبتها را به آیتالله مصباح بدهند. در فهرستی که نویسندگان کتاب بازی ترور با بررسی روزنامههای دوم خردادی فقط در مدت یک سال بیان این توهینها جمعآوری کردهاند این تعابیر درباره آن شخصیت علمی و دینی دیده میشود: «تئوریسین خشونت، فیلسوف خشونت، عامل وحشت، خطیبی چون ولید و معاویه، آدمکش، پرخاشگر، تحریککننده به قتل، خائن به اسلام و انقلاب، صاحب تفکر خوارج، مخالف انقلاب اسلامی، مبلغ آنارشیسم و فاشیسم همسو با انجمن حجتیه و همسو با دشمنان، جاهل و ابله».
نظر شما