داستان کوتاه؛ روایتی از ژرفا

نامشان کوتاه است، اما چیزی از ژرفای رمان کم ندارند. داستان‌های کوتاه را می توان یکی از تازه‌ترین گونه‌های ادبیات داستانی به شمار آورد که به سرعت توانسته مسیر صعود به قله قلب مخاطبان را طی کند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، مهم‌ترین مؤلفه رمان طول روایت و گستردگی حوادث است، اما داستان کوتاه با پرهیز از به کارگیری مؤلفه‌های رمان، توانسته هویت مستقلی برای خود رقم بزند. داستان کوتاه به اتومبیلی تشبیه شده است که مقدار معینی بنزین برای رسیدن به مقصد دارد و نمی‌تواند از مسیر خود منحرف شود، گردش اشتباه داشته باشد، سرعت خود را کم و زیاد کند، حرکت اضافه‌ای بکند و به بیراهه برود. به همین دلیل است که می‌توان آن را دشوارترین گونه ادبیات داستانی به شمار آورد.

سعید محسنی، داستان نویس در خصوص تعریف این گونه داستان به خبرنگار ایمنا می‌گوید: تعارف مختلفی از داستان کوتاه وجود دارد، اما به نظر من هنوز هم رساترین تعریف، نظر ادگار آلن‌پو است که به عنوان پدر داستان کوتاه شناخته می‌شود. شاخصه‌هایی که وی برای داستان کوتاه در نظر می‌گرفت این بود که بتوان داستان را در یک نشست خواند، جزئیات آن متمرکز بر یک موضوع باشد، یک حس و اندیشه را به مخاطب القا کند و تأثیر واحد و مشخصی بر خواننده داشته باشد. حجم داستان کوتاه نیز یکی از شاخصه‌های تعریف آن است، از سویی ممکن است عناصر این نوع داستان در مواردی با داستان بلند یا رمان تفاوت داشته باشد.

این نویسنده اضافه می‌کند: من معتقدم که چیدمان ساختاری و تأثیر واحد داشتن که سبب می‌شود مخاطب در کوتاه‌ترین زمان ممکن با اندیشه‌ای مواجه شده و در عین حال دچار برانگیختگی حسی شود، مهم‌ترین مؤلفه این نوع داستان است که آن را به عنوان یک رسانه خاص از سایر رسانه‌ها متمایز کند.

داستان کوتاه آپارتمانی شده است!

یکی از مهم‌ترین نگرانی‌ها در حوزه ادبیات فارسی تأثیر پذیرفتن از آثار ترجمه شده ادبیات بیگانه است. ورود الفاظ تازه، تغییر شیوه روایت و نوع انتخاب موضوع در داستان‌های کوتاه اخیر، نشان از تأثیر آثار ترجمه شده بر این گونه ادبیات داستانی دارد. با وجود فراوان بودن موضوعات بومی برای نوشتن داستان کوتاه، گویی داستان نویسان به سوی الگوبرداری از روایت‌های مدرن و پست مدرن ادبیات غیر فارسی تمایل پیدا کرده‌اند.

محسنی با بیان اینکه " در بین تمام دوره‌های ادبی، هنری و حتی اجتماعی دوران دشواری را طی می‌کنیم" می‌گوید: یکی از پل‌های ارتباطی ما به جهان خارج ترجمه است که تأثیر غیرقابل انکاری بر داستان نویسی گذاشته است. اما من آفت اصلی داستان کوتاه را انقطاع مسیر آن از دوره پیش از خود می‌دانم.

وی درباره تأثیر فضای ترجمه بر داستان کوتاه، ادامه می‌دهد: داستان کوتاه در دهه هفتاد، هشتاد و نود کم کم دچار رکود شد و رکود آن به مرور شدت گرفت. این عامل باعث شد که داستان کوتاه بیش از آنکه متأثر از جریان‌های پیشین خود در ادبیات فارسی باشد به سمت تقلید از زیست انسان غربی برود. البته در طی این سال‌ها شیوه زندگی ما به زندگی غربی نزدیک شده است و همین عامل هم سبب شده تا ضرب‌المثل "از کوزه همان برون تراود که در اوست" مصداق داشته باشد. بنابراین، این تقلید کورکورانه نبوده است.

این نویسنده خاطرنشان کرد: فکر می‌کنم که با یک دوران گذار مواجه هستیم و تا ته‌نشین شدن تجربه زیسته هنرمندان و نویسندگان این عصر، طبیعی است که بخشی از تجربیات داستان‌نویسی ما به آثار ترجمه نزدیک باشد.

محسنی با اشاره به موضوعات داستان‌های کوتاه، می‌افزاید: ادبیات به خصوص در حوزه داستان کوتاه بسیار آپارتمانی شده است و از تنوع و گوناگونی آن در قیاس با گذشته کاسته شده است. در گذشته اگر نام نویسنده را از پیشانی داستان حذف می‌کردیم مشخص بود که داستان از چه جهان‌بینی و تجربه زیسته‌ای آمده است، اما در حال حاضر کم‌تر شاهد این امر در داستان نویسی هستیم. گویی غرابت بسیار زیادی بین داستان‌های نویسندگان مختلف وجود دارد که نشان می‌دهد در گستره حجم پیشرفت داشته، اما کمتر به ژرفا توجه کرده‌ایم.

نقد، نگاه تیزبینانه به امور است؛ شمشیری دو لبه که اگر به موقع و بجا استفاده شود، مفید است و اگر در دست نااهل گذاشته شود نه تنها به صاحب خود که به دیگران نیز آسیب می‌رساند. تأثیر مؤلفه نقد در هنر و ادبیات انکارناپذیر است. با وجود اینکه می‌توان تلاش‌هایی برای نقد هنری سازنده دید، اما گویی نقد ادبی ما هنوز هم را درازی در پیش دارد.

محسنی در خصوص نقد داستان کوتاه، می‌گوید: نقد ادبی باید با یک پشتوانه بینشی و دانشی توأم و برآمده از یک نظام فکری و جریان اندیشه باشد. معتقدم که نقد ادبی ما بسیار عقب‌تر از داستان نویسی و ادبیات قرار دارد. چراکه در سال‌های اخیر مقاله یا کتاب کمی دیده‌ام که بر پایه دانش، بینش و نظام فکری با آثار ادبیات مواجه شده باشد و این در حوزه داستان کوتاه نیز مصداق دارد.

ادبیات از ضرورت افتاده است

اقتصاد کتاب این روزها چون انسان بیماری است که تمام نیروی خود را برای بهبود به کار گرفته است و از هر دارو و ویتامینی استفاده می‌کند اما درمان نمی‌شود. شاید بتوان گفت یکی از برترین مؤلفه‌های داستان کوتاه کم بودن حجم و قیمت مناسب آن است. بر همین اساس به نظر می‌رسد که این نوع داستان‌ها باید مخاطبان بیشتری داشته باشند، اما میزان این نوع کتاب‌ها در بازار خلاف این امر را نشان می‌دهد.

نویسنده کتاب "برسد به دست لیلا" درباره اقتصاد داستان کوتاه، تصریح می‌کند: همانطور که بازار نشر نشان می‌دهد استقبال ناشران از انتشار داستان کوتاه در قیاس با رمان کم‌تر است و دلیلش این است که قطعاً بازار کتاب طلب کمتری از این نوع داستان دارد. با چشم‌انداز پیش رو، این که داستان کوتاه بتواند تکانی به بازار نشر بدهد یک امید واهی است.

محسنی در خصوص بی توجهی به آثار داستان کوتاه، تاکید می‌کند: مادامی که ادبیات تبدیل به یک نیاز نشود، هیچ خوراکی نمی‌تواند مقدم بر خوراک دیگر باشد. وقتی دوران طلایی ادبیات ایران را با اکنون مقایسه کنیم متوجه می‌شویم که در آن دوره وزن رمان، داستان کوتاه، شعر و نمایشنامه به عنوان چهار رکن ادبیات خلاق از نظر تولید و مصرف برابر بود و بازار آنها دارای ثبات بود.

وی ادامه می‌دهد: جدا کردن داستان کوتاه از سایر گونه‌های ادبیات داستانی از دید من پذیرفتنی نیست. معتقدم که در حال حاضر تمام حوزه‌های ادبیات داستانی در مواجهه با بازار نشر و نقد ادبی به یک اندازه رنج می‌برند. گونه‌های ادبی، نویسندگان و مخاطبان سوار یک قایق هستند؛ پایین انداختن یکی از این گونه‌ها به معنای نجات پیدا کردن قایق سوراخ نیست.

داستان کوتاه ادبیات فارسی دوره درخشانی را پشت سر گذاشته است، اما این روزها هدفمند و متمرکز پیش نمی‌رود. با وجود این ورود داستان نویسان جوان به این حوزه و استقبال آنها از این گونه ادبی می‌تواند نوید آینده‌ای روشن برای داستان کوتاه ادبیات فارسی باشد.

این مدرس داستان نویسی با بیان اینکه "شاید بتوان گفت هیچ گاه به اندازه اکنون، کلاس‌های داستان نویسی رواج نداشته است" می‌گوید: این نشان می‌دهد با وجود اینکه ادبیات از ضرورت افتاده است، اما ما ناگزیر از پذیرش فرهنگ برای رسیدن به روزگار فرهنگی‌تری هستیم. قطعاً یکی از بخش‌های مهم فرهنگ ادبیات است.

محسنی با اشاره به وضعیت داستان نویسان جوان، تصریح می‌کند: داستان نویسان جوان بیش از اینکه مساله ادبیات داشته باشند، به دنبال ساختن روایتی برای خود هستند. به همین دلیل کلاس‌های داستان نویسی بیش از آنکه به تولید ادبیات بینجامد به پناهگاه بدل شده است که لزوماً بد هم نیست. بنابراین اظهار نظر درباره خروجی اینگونه کلاس‌ها بسیار زود است.

وی می‌افزاید: داستان کوتاه، سخت‌ترین قالب نوشتن است. خوشا به حال کسانی که می‌توانند داستان کوتاه بنویسند.

کد خبر 463050

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.