به گزارش خبرنگار ایمنا، احتمالاً باید تاکنون به مربیان استقلالی و پرسپولیسیِ نیمکت تیمهای شهرستانی که با کوچکترین پیشنهاد باشگاه محبوبشان وسوسه شده و قید قرارداد و تعهدشان را میزنند، عادت کرده باشید. در نیم فصل دوم فصل گذشته لیگ برتر، یحیی گل محمدی در شرایطی شهر خودرو را تنها گذاشت که فقط چند روز تا نخستین حضور فوتبال مشهد در آسیا زمان باقی مانده بود؛ روز گذشته، علارغم مخالفت مدیران نساجی و رد استعفا محمود فکری، او یک طرفه قراردادش را با این تیم شمالی فسخ کرد تا فرصت استثنایی هدایت استقلال را از دست نداده باشد. البته معلوم نبود اگر فولاد مبارکه در ماجرای پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی به قلعهنویی کوتاه میآمد، سرنوشت مشابهی همچون شهر خودرو و نساجی برایش رخ ندهد!
اگر چه این موارد تنها در چند ماه اخیر اتفاق افتادهاند، ولی کمتر نمونه خارجی برای آن یافت میشود. چرا که در سراسر جهان مذاکره با بازیکن و مربی تحت قرارداد، نه اخلاقی و نه قابل پذیرش است. احتمالاً برخورد تند فدراسیون فوتبال اسپانیا با لوپتگی در کمتر از چند روز مانده به جام جهانی ۲۰۱۸ را به خاطر داشته باشید.
البته لوپتگی به قراردادش با تیم ملی کشورش پایبند بود و لاروخا را آماده حضور قدرتمندانه در روسیه میکرد، اما تنها انتشار خبر توافقش با رئال مادرید پس از پایان رقابتها، خشم مدیران فدراسیون اسپانیا را برانگیخت تا آنها بی معطلی سرمربیشان را برکنار کنند. آنها حتی به قیمت از دست رفتن یک جام جهانی نشان دادند نیمکت تیم ملی این کشور، گذرگاه هیچ نامی نخواهد بود.
برای فهمیدن علت اخراج لوپتگی، باید نگاهی به عملکرد سپاهان در فصل گذشته پس از پیشنهاد سرمربیگری قلعه نویی انداخت. طبیعی است که وقتی بدون مراعات هیچ قانون و اخلاقیاتی به سراغ مربی تحت قرارداد تیمی رفته و به او پیشنهادی جذاب دهند، تمرکزش را از دست میدهد و دیگر نمیتواند کارایی قبلی را داشته باشد. باید توجه داشت این رفتار غیرحرفهای از بالاترین نهاد و متولی فوتبال ما سر زد و در چنین وضعیتی، از باشگاهها که زیرمجموعه فدراسیون هستند، چه انتظاری میتوان داشت؟
حالا استقلال و پرسپولیس بدون هیچ نگرانی دست روی گزینههایی میگذارند که با تیمهایشان قرارداد دارند و آن طرف، مربیان گوش به زنگ هستند تا با ارائه عملکردی به نسبت خوب و خالی شدن نیمکت یکی از این دو تیم، همه چیز را رها کرده و به پیشنهاد این دو باشگاه لبیک بگویند؛ بدون کوچکترین تأملی در اینکه با جدا شدن ناگهانی چه بلایی بر سر تیمشان خواهد آمد!
درست مثل شهر خودرو و نساجی که بیآنکه نقشی داشته باشند، با شوک بزرگی مواجه شدند. شهر خودرو مدعی که با برنامهریزی دوساله مدعی قهرمانی لیگ بود، در آستانه پلیآف آسیا به یکباره سرمربی تیمش را از دست داد و بعد از رفت و آمدهای فراوان روی نیمکتش از سر آسیایی و بختیار زاده، فصل را بدون کسب سهمیه به پایان برد و با انتخاب عجیب و غریب مهدی رحمتی، به تلخی هر چه تمامتر از لیگ قهرمانان کنار رفت. این در شرایطی است که میتوانست با گل محمدی شگفتی ساز این تورنمنت باشد، اکنون در حالی که هنوز مبلغ رضایت نامه خود را کامل از پرسپولیس نگرفته، به تماشا فینالیست شدن و قهرمانی پرسپولیس در لیگ با سرمربی سابقش نشست.
حال و روز نساجی هم دور از این شرایط نیست. تنها نماینده باقی مانده فوتبال خطه سبز دریا خزر در لیگ برتر، از چندی قبل برنامه آمادهسازی خود را با فکری استارت زد تا بتواند با قدرت پا به فصل آینده بگذارد. از سوی دیگر استقلال که با مشکلات و اختلافات درون باشگاهی دست و پنجه نرم میکرد، پس از آنکه گزینههای مختلف را بررسی و حسابی دورهایش را زد، به سراغ محمود فکری رفت تا در کمتر از یک ماه مانده با آغاز لیگ برتر به جای آنکه خودش در جست و جو مربی باشد، نساجی را با چالش بزرگی روبرو کند.
البته عذر بدتر از گناه، توجیحهایی است که برای این رفتار غیرحرفهای آورده میشود. "تعصب" کلیدواژهای است که هواداران سرخابی برای چنین مربیانی به کار میبرند و این در حالی است که آنها به عهدشان پایبند نبودهاند. محمود فکری روز گذشته در مصاحبهاش گفت: "باید رفاقتم با استقلال را به جا بیاورم. خانهام را با پول استقلال خریدم و اگر لازم باشد، برای دریافت رضایت نامه آن را میفروشم! ". اگر چه چنین تعهدی به تعصب رنگی قابل تحسین است، سوال اینجاست که آیا نساجی به گردن شما حق ندارد آقای فکری؟ کدام تیم نیمکت لیگ برتریاش را به شما سپرد تا به عنوان مربی توانمندی دیده شوید؟ آیا از باشگاه حقوق نگرفتید که دم از پولهای استقلال میزنید؟ گناه نساجی چیست که در این مقطع سرمربیاش را از دست دهد؟
نکته عجیب ماجرا نقش پررنگ وزارت ورزش در این انتقالها است. شاید نیاز به یادآوری باشد که این وزارت خانه پیش از آنکه مالک استقلال و پرسپولیس باشد، متولی ورزش ایران است و وظیفه فراهم آوردن شرایط برابری برای رقابت تمامی باشگاهها را بر عهده دارد. درست است راضی نگه داشتن هواداران میلیونی سرخابیها کار آسانتر و پر بازخورد تری است، اما تیمهای شهرستانی هم هوادارانی دارند که نهادی دولتی نباید حقوقشان را پایمال کند.
از سوی دیگر به نظر میرسد بازیکنان سالهای نچندان دور استقلال و پرسپولیس که حالا پا به سن گذشته و وارد عرصه مربیگری شدهاند، به نیمکت تیمهای شهرستانی همچون بلیت بختآزمایی مینگرند تا با خیالی آسوده و بدون نگرانی، مدتی را در این تیمها گذرانده و اگر شرایط مهیا شد، بیدرنگ سکان هدایت تیم محبوبشان را برعهده بگیرند. این در حالی است که چنین رفتاری از نگاه اخلاقی، شرعی و قانونی پسندیده نیست و نباید به راحتی از کنار آن گذشت.
نظر شما