آیت‌الله طالقانی؛ خطیب جمعه خستگی ناپذیر

آیت‌الله سید محمود طالقانی در روز شنبه ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ در روستای «گلیرد» طالقان به دنیا آمد. وی یکی از علمای بزرگ ایران‌ بود که در پیروزی انقلاب اسلامی زحمات فراوانی کشید و با مبارزاتش در پیروزی انقلاب نقش بسزایی را ایفا کرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، سال ۱۳۱۸ در دوره سلطنت رضاخانی، بیکاری و گرسنگی بر مردم فشار آورده بود و آژان‌ها به جای اینکه امنیت مردم را تأمین کنند، چادر از سر زن‌ها می‌کشیدند.

روحانی جوان محل در اعتراض به سرقت از دکان خیاطی جلوی کلانتری شماره ۴، چنان کشیده‌ای بر گوش آژان حواله کرد که کلاه از سرش افتاد؛ برای همین جلب شد و به زندان نظمیه افتاد. سرشیفت زندان موقع تحویل گرفتن زندانی جدید پرونده‌اش را باز کرد و دید که بالای برگه نوشته شده "سید محمود علایی طالقانی، فرزند سید ابوالحسن".

وقتی سید محمود طالقانی در سال ۱۳۱۷ اجازه نامه اجتهادش را از آیت الله حائری یزدی گرفت دیگر در قم نماند؛ به تهران رفت و در مدرسه سپه سالار به تدریس علوم دینی مشغول شد و مهمترین دغدغه‌اش رفع دین‌گریزی جوانان بود و به همین دلیل به مسجد هدایت رفت و آنجا را با کمک مهندس بازرگان به مرکز فرهنگی تهران تبدیل کرد.

سید محمود می‌خواست جوان‌های هیپی و پانکی را با مبانی قرآن آشنا و آشتی دهد و به همین دلیل بود که مسجد هدایت به پایگاهی برای بچه مسلمان‌ها تبدیل شده بود، اما حضور آیت الله طالقانی در این مسجد چندان هم مستمر نبود و دستگیر شد.

جوان‌های مبارزی که به زندان می‌افتادند بیشتر می‌توانستند با سید محمود دیدار کنند چون طالقانی آخوند سیاسی سابقه داری شده بود که ساواک ترجیح می‌داد وی را در محبس و دور از جامعه نگه دارد. فرزندش در مورد این عادت وی می‌گوید"اکثر اوقات مرحوم طالقانی بین زندان و خانه در رفت و آمد بود و مادر هم در به در دنبالش بود که وی را کجا بردند، چه کردند تا بتواند لباسی، وسیله‌ای برایش ببرد. "

کشیده‌ای که سید محمود در سال ۱۳۱۸ بر گوش آژان نظمیه زده بود اولین و آخرین سیلی‌اش نبود. وقتی اعضای فداییان اسلام از دست ساواک فراری بودند، طالقانی آن‌ها را در دِهی در اطراف طالقان پناه داده بود و ساواک برای تفتیش به خانه‌اش ریختند. همین جا بود که دوباره عصبانی شد و سیلی محکمی بر صورت مأمور دولت زد و باز به زندان افتاد.

برخلاف چهره خشن‌اش در مقابل دستگاه شاه، با جوان‌های زندانی رابطه صیمیمانه‌ای برقرار کرده بود. علی‌رغم اینکه روحانیون بیشتر با مبارزان مسلمان در زندان دمخور می‌شدند، طالقانی هیچ کس را رد نمی‌کرد و حتی مارکسیست‌ها و مائوئیست‌ها هم می‌توانستند به روحانی خوش صحبت پناه ببرند که مو و محاسنش رو به سفیدی می‌گذاشت.

طالقانی حضورش را دریغ نمی‌کرد و در زندان توانست تعداد زیادی از زندانبانها را به راه بیاورد. وی روحانی هوشیار و اهل تسامحی بود که طبق گفته فرزندانش حتی در خانه هم کسی را وادار به کاری نمی‌کرد. فرزندش مهدی در مورد رفتار وی با اعضای خانه می‌گوید که "هیچ چیز را با فشار به ما نمی‌گفت. می‌دانست من سیگاری‌ام، اما نمی‌خواست به رویم بیاورد. "

سید محمود از اعضای مؤسس نهضت آزادی و پدر معنوی تیم بازرگان، سحابی و مصطفی چمران بود. بسیاری از شاگردان وی، معتقدند مقدار زیادی از چیزهایی که در فلسفه و اجتماعیات آموخته‌اند از طالقانی آموخته‌اند.

انقلاب که شد وزن کشی سیاسی هم آغاز شد. هم زندانی‌های سیاسی و هم بندی‌های سابق به رقبای سیاسی تبدیل شدند و هرکسی که سهمی در مبارزه داشت سهم خواهی را شروع کرد و اردوکشی‌های خیابانی کشور را به سمت هرج و مرج و ناامنی سوق می‌داد و بحران کردستان و ترکمن صحرا هم پیش آمده بود. کمیته‌های انقلاب از طرفی و مجاهدین از طرف دیگر در خیابان‌ها سنگربندی کرده بودند.

نماز جمعه می‌توانست نماد وحدت باشد و طالقانی کسی بود که می‌توانست همه مردم را زیر چتر خود جمع کند؛ برای همین به عنوان اولین خطیب نماز جمعه از طرف امام (ره) منسوب شد. در پنجم مرداد ۱۳۵۸ خطبه‌های اولین نماز جمعه کشور را با جمله "انسان می‌خواهد آزاد نفس بکشد، آزاد زندگی کند" آغاز کرد.

ضعف جسمی و آثار شکنجه فرسوده‌اش کرده بود و جسم بیمار و قلب آزرده‌اش به سختی تنش‌های سال‌های اول انقلاب را تحمل می‌کرد، تا اینکه صبح روز نوزدهم شهریور براثر عارضه قلبی درگذشت. مردی که برای مردمش آرزوها داشت و آرزو می‌کرد جهان همیشه در صلح باشد.

کد خبر 443259

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.