به گزارش خبرنگار ایمنا، اندیشمندان در طول تاریخ برای هنر نمایش یا تئاتر وجوه مختلفی را متصور بودهاند، اما یکی از بحثبرانگیزترین و مهمترین آنها وجه اجتماعی آن است. تئاتر به سبب زنده و بهروز بودن و گذرا بودن شباهت بسیاری به رویدادهای روزمره زندگی دارد، اتفاقی میافتد، شخصیتها کنار هم حضور پیدا میکنند، دیالوگی برقرار میشود و تمام؛ تمام یعنی تکرار نمیشود ولی سخن و خاطره آن میماند. این وجه از نمایش شاید با کمی اغماض در ایران مغفول مانده و یا اصحاب هنر و نقد با احتیاط سراغ آن میروند.
درباره وجهه اجتماعی تئاتر و تأثیر آنچه در دوران نبود رسانههای صوتی و تصویری و چه اکنون در شرایطی که دنیا گرفتار مقوله پیچیده و گمنامی به نام کرونا شده سخن بسیار گفته شده است. شیوع ویروس کرونا به طور کلی شرایط جامعه هنری به خصوص تئاتر که نفس به نفس با تماشاگر اجرا میشود را تحت تأثیر قرار داده. حتی بسیاری از متعصبترین فعالان عرصه تئاتر نیز رو به مدیومهای دیگر برای اجرا و گذران زندگی آوردهاند.
یسنا پورسینا یکی از کارگردانان تئاتر ایران است که پس از شیوع ویروس کرونا پس از چند سال دوری از عرصه تصویر، به دنیای فیلمسازی برگشت و سریالی برای پخش در شبکههای اجتماعی ساخت. "سفرهای بیبیلیت" نام سریالی است که در قسمتهای ۱۰ دقیقه تولید و ساخته شده تا بلکه در دنیای بی در و پیکر مجازی بتواند کمی از فرهنگ از دست رفته را احیا کند.
پورسینا فعالیت خود را در اصفهان آغاز کرد و برای تحصیل در رشته تئاتر به تهران رفت. مهاجرت موقت او به پایتخت تبدیل به اقامتی دائمی شد، او در تهران با بسیاری از افراد سرشناس کار تئاتر انجام داد و نمایشهای موفقی روی صحنه برد. اما دوام این کوچ را کرونا شکست و پورسینا بار دیگر به اصفهان بازگشت، بازگشتی موقت که حاصل ساخت "سفرهای بیبیلیت" بود؛ سریالی اینستاگرامی که با تیم حرفهای ساخته شده و جنسی متفاوت نسبت به دیگر محصولات اینستاگرامی دارد. مشروح گفتوگوی خبرنگار ایمنا با یسنا پورسینا را میتوانید در ادامه بخوانید:
تئاتریها تعصب وحشتناکی روی اجرای صحنهای دارند و گارد آنها در مقابل فضاهایی مانند اینستاگرام به شدت بسته بود. اما این شرایط باعث شد که حتی متعصبترین فعالان تئاتر هم به فضای مجازی بیایند و فعالیتهای مشابه انجام دهند. یک تئاتری هیچ گاه نمیپذیرد که تئاتر را از روی صحنه به فضایی مانند اینستاگرام بیاورد، حتی بسیاری به انتشار فیلم تئاترها هم اعتقادی ندارند. به طور کلی تئاتریها با این قضیه کنار نمیآمدند و معتقد بودند تئاتر باید نفس به نفس در مقابل مخاطب اجرا شود. خود من نیز تعصب شدیدی روی اجرای صحنهای تئاتر داشتم و اگر کسی درخواست فیلم تئاتر از من داشت، این درخواست مانند ناسزا بود. بحران کرونا نشان داد که میشود نوع جدیدی از نمایش و تئاتر را به مخاطبان بیشتری در فضای مجازی ارائه داد.
مخاطب محتوای مجازی و اینستاگرامی با مخاطب تئاتر بسیار متفاوت است؛ این تفاوت را چگونه پوشش دادید؟
دقیقاً. مخاطب اینستاگرام هرکسی میتواند باشد و لازمه آن دارا بودن یک گوشی هوشمند است. بنابراین در اینستاگرام میتوان تأثیر بیشتری روی مردم گذاشت. نمیتوان دقیقاً از فرمت تئاتر در تولید محتوا برای اینستاگرام استفاده کرد، اما میتوان مولفههایی از تئاتر را در فضای مجازی آورد و بر مخاطب بسیار گستردهتری نسبت به اجرای صحنهای تأثیر گذاشت.
سرنوشت سریالهای اینستاگرامی را چطور ارزیابی میکنید؟
سریالهای اینستاگرامی با کاری که ما کردیم بسیار متفاوت است. برخی از آنها با یک دوربین و یک شخص به اصطلاح بازیگر، با مبتذلترین محتواها دنبال کننده جذب میکنند. اینکه یک نفر با یک گوشی هوشمند و بدون هیچ فیلمنامه و برنامهای برای مخاطبان بسیار گسترده محتوا تولید کند، آزار دهنده است. با این حال کسانی بودند که سعی کردند این سنت را بشکنند. اولین کسی که در اصفهان به این سمت رفت یکی از تئاتریهای شهر بود که نتوانست آن طور که باید مخاطب جذب کند. طبیعی است که اولین افرادی که وارد این راه شوند، قربانی خواهند شد.
پس از تجربههای موفق در تهران و کار کردن با افراد سرشناس تئاتر در آنجا، چه شد که تصمیم بر بازگشت به اصفهان گرفتید؟
همه چیز در اصفهان برای من بسیار خوب پیش رفت و خیلی زود به آنچه که میخواستم رسیدم. پس از کسب موفقیتهایی در تئاتر اصفهان، احساس کردم سقف اصفهان پر شده و باید از این شهر به تهران بروم. اصفهان شهر من است و فضای تئاتر این شهر را حتی زمانی که تهرانم، به دقت رصد میکنم. هر سری که از تهران به اصفهان بازمیگشتم متوجه افول و پسرفت تئاتر اصفهان میشدم. کسانی که انتظار میرفت کار خوب در اصفهان انجام دهند، روز به روز ضعیفتر شدند. هرچه در این مدت تئاتر تهران به پیش رفت، در عوض تئاتر اصفهان عقبگرد داشت.
یکی از دلایلی که به اصفهان بازگشتم همین مساله بود. به این نتیجه رسیدم که هرچه کار نکنیم این روند در اصفهان ادامه پیدا میکند تئاتر حرفهای روز به روز کمرنگتر خواهد شد. با این حال همچنان زندگی من در تهران است، زیرا باید یاد بگیرم. متأسفانه فضای یادگیری در اصفهان وجود ندارد و تعداد زیادی از آدمهای اینجا در راستای ارتقای خود تلاش نمیکنند.
آیا دلیل اینکه "فضای یادگیری در اصفهان وجود ندارد" را نبود فضای آکادمیک تخصصی معتبر تئاتر در شهر میدانید؟
در حال حاضر مراکز آموزشی تئاتر در شهر وجود دارد، اما باید دید چه کسانی آنجا مشغول تدریس هستند و اینکه آیا این افراد صلاحیت این کار را دارند یا خیر؟ اگر یک مرکز درستی ایجاد شود، شاید بتواند وضعیت تئاتر شهر را تکانی بدهد.
دلیل اصلی کوچ هنرمندان اصفهانی به تهران را چه چیز میدانید؟
مدیریت بسیار اهمیت دارد، متولیان هنر در اصفهان و طور کلی شهرستانها ارتباط خوبی با هنرمندان ندارند. برخوردی که با هنرمند در ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و مرکز هنرهای نمایشی تهران میشود، قابل قیاس با شهرستان نیست. همه آدمهایی که در ادارهای مانند مرکز هنرهای نمایشی نشستند متخصصاند و در حوزه نمایش و تئاتر کار کردهاند به نظر میرسد مسئولان تهران دغدغهمند هستند، اما در شهرستانها یک نفر تنها خود را موظف به انجام کار اداری روزمره میداند.
یعنی برای جوان اصفهانی در تئاتر اصفهان جای رشد وجود ندارد؟
خیر وجود ندارد، زیرا به آن معنا تئاتری در اصفهان نداریم. زمانی که فضایی برای آموزش وجود ندارد، تازهکارها کجا بروند و از چه کسانی یاد بگیرند؟ اگر فضایی برای آموزش با اساتید بزرگ وجود داشت، اتفاقات خوبی برای تئاتر این شهر رخ میداد. برخی روندهای آموزشی در اصفهان اشتباه است، به عنوان مثال یک کارگاه با یک استاد بزرگ از تهران در اصفهان برگزار میکنند، اما پس از اتمام کارگاه ارتباط قطع میشود. تلاش من بر این است با برگزاری ورکشاپ های آموزشی، از شرکت کنندگان آن در تولیداتم استفاده کنم. این روند شاید بتواند به کشف استعدادهای جدید در شهر کمک کند.
نظر شما