کاپیتولاسیون؛ از رضاخان تا پیروزی انقلاب اسلامی

واژه کاپیتولاسیون (Capitulation) از ریشه (capitulate) گرفته شده که به معنای «شرط گذاشتن» برای سازش و تسلیم، واگذاری یک منطقه جنگی یا تسلیم بخشی از نیروی نظامی به دشمن است و بر قراردادهایی اطلاق می‌شود که به موجب آن اتباع یک دولت در قلمرو دولت دیگر مشمول قوانین کشور خود می‌شوند.

به گزارش ایمنا، می‌توان کاپیتولاسیون را معاهده‌ای دانست که به موجب آن بیگانگان حق هرگونه اقدامی در کشور دیگر را برای خود تحصیل می‌کنند و از حقوق و مزایای اختصاصی در زمینه‌های قضائی بهره‌مند می‌شوند. به همین جهت در زبان فارسی از کاپیتولاسیون به نام‌های «امتیاز قضائی» یا «حق قضاوت کنسولی» نیز یادشده است.

شروع دادرسی و حق قضاوت کنسولی در ایران به دوره صفویه باز می‌گردد؛ در عصر شاه عباس صفوی و دوران سلطنت شاه سلطان حسین در ضمن قراردادها و معاهداتی تجار و اتباع اروپایی به شکلی جانبی و غیررسمی از چنین امتیازی برخوردار گردیدند. در اواخر قرن شانزدهم میلادی (۱۵۹۸) شاه‌عباس به اتباع کشور انگلستان و سایر مسیحیان، آزادی رفت‌وآمد به ایران و توقف در کشور را اعطا کرد، با این قید که جان و مال و مذهب آنان در امان باشد. در سال ۱۷۱۵ میلادی، رضا بیگ معاهده ورسای را که در سال ۱۷۰۸ توسط نماینده فرانسه در ایران به امضا رسیده بود تکمیل و امضا کرد. هر چند در این معاهده تمام مواد کاپیتولاسیون مطرح‌شده بود، اما با توجه به این مطلب که شخص امضاکننده به هیچ وجه مأموریت امضای چنین معاهده‌ای را نداشته است، معاهده مزبور مورد تصویب پادشاه ایران قرار نگرفت.

سرانجام در سال ۱۷۳۳ و در دورانی که شاه سلطان حسین صفوی دچار فتنه افغان شده بود، کنسول فرانسه در شیراز موفق به تحمیل این معاهده بر شاه ایران شد. با این حال هیچ‌گاه دولت فرانسه از این قرارداد استفاده نکرد، زیرا از یک سو فرانسویان در نتیجه انقلاب‌های داخلی مجبور به ترک خاک ایران شدند و از سوی دیگر در قانون سال ۱۸۳۶ فرانسه که مربوط به اجرای احکام کاپیتولاسیون در کشورهای مختلف بوده، نامی از ایران به میان نیامده است. بنابراین موضوع کاپیتولاسیون در آن زمان هیچ‌گاه تحقق عینی نیافت.

مقررات کاپیتولاسیون اگرچه از دوران صفویه به صورت نانوشته مطرح شده بود، اما پیشینه کاپیتولاسیون در ایران به صورت رسمی و قانونی، به دوران قاجار و پیامدهای جنگ‌های ایران و روس بر می‌گردد؛ این مقررات برای اولین‌بار در سال ۱۸۲۸ به موجب عهدنامه ترکمانچای از طرف دولت روسیه تزاری بر ایران تحمیل شد و بر اساس آن اتباع دولت تزار روسیه در ایران از مزایای کنسولی و قضائی بهره‌مند شدند. به دنبال آن، دیگر دولت‌های استعمارگر مانند انگلیس و آمریکا نیز این امتیاز غیرقانونی را برای اتباع خود گرفتند. همچنین اتباع برخی دولت‌های مقتدر مانند فرانسه، آلمان، اسپانیا، اتریش، ایتالیا، آرژانتین، دانمارک، بلژیک، مکزیک، سوئد، سوئیس، هلند و … نیز با استفاده از معاهده ترکمن چای به خیل هواداران کاپیتولاسیون پیوستند.

مطابق کاپیتولاسیون، اتباع کشورهای اروپایی، بخصوص اتباع روس و انگلیس، در ایران مرتکب هر جرمی می‌شدند، در مقابل قانون مصونیت داشتند. در تهران، منطقه زرگنده مستقیماً زیر پرچم روسیه قرار داشت و افراد می‌توانستند به آنجا پناهنده شوند. نقطه دیگری که حتی وسیع‌تر از حوزه تحت سلطه روسیه بود، زیر چتر انگلیس قرار داشت. این نقاط، در واقع تحت حاکمیت دولت ایران نبودند. جان، مال و حیثیت مردم ایران مصونیت نداشت؛ چراکه دولت‌های مذکور هرکس را که می‌خواستند و منافعشان اقتضا می‌کرد، می‌کشتند. و اقدامات کاپیتولاسیون به‌طور علنی و به صورت قرارداد رسمی میان کشورهای بیگانه با دولت ایران اجرا می‌شد.

این ره‌آورد استعماری که بیش از یک سده پایه‌های اصلی سیاست خارجی ایران با دولت‌های بیگانه را تشکیل می‌داد؛ راه نفوذ و دخالت اتباع بیگانه در امور کشور را هموار گردانید و آنان فرصت یافتند تا در ایران به هر جنایتی دست بزنند و استقلال سیاسی، قضائی و ملی کشور را به مخاطره اندازند.

در پی ظهور نهضت‌های اسلامی در صد سال گذشته - به ویژه نهضت عدالت‌خواهی (مشروطه) - به تدریج زمزمه‌های اعتراض و مخالفت با رژیم کاپیتولاسیون و خشم و نفرت ملت ایران از دخالت بیگانگان در اداره امور کشور اوج گرفت که در مواردی منجر به درگیری مردم با اتباع بیگانه - مانند یورش به سفارت روسیه در تهران و کشته شدن گریبایدوف، وزیر مختار دولت روسیه - شد، هرچند این مخالفت‌ها و اعتراضات به جایی نمی‌رسید و دولت‌های استعماری مقتدر و متجاوز به نارضایتی‌های عمومی مردم بهایی نمی‌دادند. چنانکه از پذیرش هیئت ایرانی که در سال ۱۳۰۰ خورشیدی برای انعکاس مراتب انزجار مردم از استقرار رژیم کاپیتولاسیون به کنفرانس صلح ورسای رفته بود، خودداری کرده و حاضر به شنیدن گزارش آنان نشدند.

کاپیتولاسیون در دوران رضاخان

بیداری مردم ایران در پی نهضت‌های اسلامی و اوج گرفتن روحیه استقلال‌طلبی و خشم و نفرت ملت ایران از دخالت بیگانگان و امتیازات قضائی‌، پایه‌های رژیم کاپیتولاسیون در ایران را متزلزل کرده و در کنار آن فروپاشی رژیم تزاری و پیروزی انقلاب شوروی در برچیده شدن رژیم کاپیتولاسیون در ایران سهم بسزایی داشت. دولت سوسیالیستی شوروی در بیانیه سال ۱۲۹۷ به طور یکجانبه کاپیتولاسیون را به عنوان نهاد استعماری لغو کرده و اعلام کرد که سیاست رژیم امپریالیستی روسیه تزاری نسبت به ملت ایران را مردود می‌شمارد و تمام معاهدات و قراردادهایی که دولت امپراطوری سابق با دولت ایران منعقد کرده و بر پایه آن حقوق ملت ایران را تضییع کرده است را از درجه اعتبار ساقط می‌داند.

این موضع دولت شوروی، پایه‌های کاپیتولاسیون را به شدت لرزاند و به ملت ایران جرأت و جسارت زیادتری بخشید تا با جدیت و قاطعیت خواستار الغای کاپیتولاسیون شوند و دیگر دولت‌ها را برای الغای آن زیر فشار قرار دهند. هر چند متأسفانه دولتمردان خود باخته آن روز ایران پس از گذشت حدود هشت سال از الغای کاپیتولاسیون توسط دولت شوروی و در شرایطی که تقریباً بساط رژیم کاپیتولاسیون در جهان برچیده شده بود، نه تنها آن را جدی نگرفتند بلکه بر آن بودند که برای توجیه برقراری رژیم کاپیتولاسیون در ایران توسط آمریکا، انگلیس و دیگر دولت‌های اروپایی‌، بار دیگر معاهده ننگین ترکمانچای را با دولت شوروی تجدید کنند.

سرانجام در اردیبهشت ۱۳۰۶ وزارت‌خارجه ایران در اعلامیه‌ای لغو کاپیتولاسیون در ایران را اعلام کرد. این اعلامیه یک سال پس از تاج گذاری رضاشاه انتشار یافت و یک سال پس از انتشار، تمام عهدنامه‌ها و قراردادهایی که در دوران قاجار، امتیازاتی را برای دولت‌های خارجی در نظر گرفته بود، باطل اعلام شد. هرچند در همان زمان ابلاغیه‌هایی از طرف وزارت امورخارجه جدید به بعضی سفارتخانه‌های اروپایی‌، از جمله انگلستان‌، آلمان‌، هلند، سوئیس و فرانسه‌، سوئد، دانمارک و سایر کشورهای مقتدر آن روز اروپا ارسال شد و در آنها حقوق ویژه و مزایای سیاسی و اقتصادی و قضائی کشورهای متبوع آنها محترم شمرده شد. این نامه‌ها و موافقت‌هایی که با درخواست وزیران مختار بعضی کشورهای اروپایی برای حفظ اعتبار و آزادی‌های قضائی اتباعشان در ایران می‌شد، نشان می‌داد که هدف رضاخان از اعلام لغو کاپیتولاسیون، صرفاً تبلیغ وجهه ضداستعماری برای خود در ایران آن روز، به مدد مطبوعات و رسانه‌های گروهی بود.

الغای کاپیتولاسیون به فرمان رضاشاه که با اهداف خاص و جهت بهره‌برداری داخلی صورت گرفت سال‌ها به‌عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای سلسله پهلوی مورد تعریف و تمجید واقع شد و حتی به جهت الغای آن جشن گرفته و شادی نیز می‌کردند. اما واقعیت این بود آنچه که از ۱۳۰۷ توسط رضاخان به عنوان اعلام لغو کاپیتولاسیون آغاز شد، هرگز مشخصات مبارزه سالم و صادقانه علیه این پدیده ظالمانه استعماری را در بر نداشت‌. به ویژه آنکه در دوران فرزند وی یعنی محمدرضا، گام‌های بلندتری با هدف احیا این پدیده شوم در ایران برداشته شد.

کاپیتولاسیون در دوران محمدرضا شاه پهلوی

محمدرضا پس از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه، با نفوذ و حمایت اشغالگران، قدرت را در دست گرفت. پایان جنگ جهانی دوم و سر برآوردن دو ابرقدرت به نام‌های آمریکا و شوروی، حکایت از دو قطبی شدن جهان داشت که موجب حضور نیروهای نظامی و مستشاران ایالات متحده آمریکا در کشورهای وابسته شد. ایالات متحده آمریکا اولین دسته از نیروهای نظامی خود را تحت عنوان میسیون نظامی در آذر ۱۳۲۱ با مصونیت‌های قضائی وارد ایران کرد.

در دوران حکومت سهیلی قراردادهای دیگری در زمینه استخدام مستشاران آمریکایی به بهانه اصلاح سیستم اداری ارتش منعقد شد که هر یک از آنها در برگیرنده امتیازات خاصی برای خانواده‌ها و وابستگان نظامیان آمریکایی بود. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و دخالت مستقیم آمریکا، زمینه‌ساز حضور همه جانبه نیروهای نظامی، مستشاری و سیاسی گسترده این کشور در ایران شد. نقطه اوج امتیازدهی‌ها در راستای وابسته‌کردن ایران به غرب، به دوران نخست‌وزیر حسنعلی منصور و امیر اسدالله علم باز می‌گردد؛ پس از آنکه علی امینی -که خود از سوی آمریکایی‌ها برای اجرای اصلاحات ارضی برگزیده شده بود- از درخواست اعطای مصونیت به مستشاران نظامی آمریکایی سرباز زد، اسدالله علم در سال ۱۳۴۱ جانشین وی شد که البته او نیز به سبب پشت سر گذاشتن واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و برگزاری انتخابات مجلس بیست و یکم، موقعیت طرح و اجرای کاپیتولاسیون را به دست نیاورد. با این حال در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۴۲ تصویب‌نامه‌ای از سوی دولت علم صادر شد که به موجب آن، دولت موظف می‌گشت که هنگام تقدیم قرارداد بین‌المللی «وین» مربوط به مصونیت‌های دیپلماتیک به مجلسین، ماده واحده‌ای مبنی بر برخورداری اعضای هیئت‌های مستشاری آمریکا در ایران از امتیازات و مصونیت‌های مربوط به کارکنان اداری و فنی را نیز به آن منظم نمایند.

عَلَم با دوراندیشی و به جهت ترس از عکس‌العمل روحانیت و مردم، اعطای این مصونیت را به مجلسین واگذار کرد تا راه راحتی برای خود لحاظ کرده باشد. پس از قتل کندی، لیندون جانسون دویست‌میلیون‌دلار وام برای خرید اسلحه و مهمات به دولت ایران اختصاص داد که با اعطای مصونیت سیاسی به پرسنل‌های آمریکا و خانواده‌های نظامیان همزمان بود. اسدالله علم پس از تقدیم لایحه مزبور به مجلس سنا (بیست‌وشش روز بعد) جای خود را در تاریخ هفدهم اسفند ۱۳۴۲ به حسنعلی منصور- دبیرکل حزب ایران نوین - داد. با سفر شاه به آمریکا در تیرماه ۱۳۴۳ و مذاکراتی که صورت گرفت، آمریکا اعطای کمک‌های نظامی را به وضع مقرراتی در زمینه مسائل قضائی منوط کرد. شاه برای دریافت دویست‌میلیون‌دلار کمک نظامی، به آمریکا قول مساعد داد. پس از بازگشت شاه از آمریکا، لایحه کاپیتولاسیون در مجلس سنا طرح شد. سرانجام علی‌رغم بروز مخالفت‌ها از طرف برخی نمایندگان مستقل مجلس و چندین ساعت بحث و بررسی، رأی‌گیری مخفی انجام و در نهایت لایحه مزبور با ۷۴ رأی موافق و شصت‌ویک رأی مخالف تصویب شد .[۱۳]

رژیم شاه بر اساس سیاست فزون‌طلبی دولت ایالات متحده آمریکا، به احیای رژیم کاپیتولاسیون دست زد و در ۲۱ مهرماه ۱۳۴۳ مصونیت سیاسی و قضائی اتباع آمریکا در ایران را در مجلس شورای ملی آن روز به تصویب رساند.

این امتیازخواهی چند انگیزه را دنبال داشت:

۱. تحقیر ملت ایران

۲. مشتاق کردن مستشاران، کارشناسان، کارمندان فنی و اداری و دیگر اتباع آمریکا به زندگی در ایران

۳. قبضه کردن بازار ایران

۴. واداشتن مقامات ایران به نگهبانی از اتباع آمریکا، اماکن و اموال آنان

۵. برتری جویی در برابر رقیبان

کاپیتولاسیون اساساً ره‌آورد کشورهای استعماری است که تحت پوشش آن می‌خواستند در تمام شئون مختلف کشور اعم از سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دخالت کنند و مهمترین دلیل کشورهای غربی بر تحمیل و ادامه کاپیتولاسیون این بود که در ایران تشکیلات منظم قضائی مطابق با غرب وجود ندارد.

موضع امام (ره) در برابر کاپیتولاسیون در زمان محمدرضا شاه

علی‌رغم اینکه رژیم پهلوی سعی کرد با ایجاد سانسور شدید در رسانه‌ها جلوی انتشار خبر در مورد تصویب لایحه کاپیتولاسیون را بگیرد، ولی چند روز از تصویب لایحه نگذشته بود که مجله داخلی مجلس شورا که حاوی متن کامل مذاکرات مجلس بود به دست امام رسید و ایشان نیز تصمیم گرفتند که با ایراد نطقی قاطع و اعلامیه‌ای سازنده خیانت‌های پشت پرده شاه را برای مردم افشا کنند و تا فرصتی هست همگان را برای مقابله و مبارزه با این توطئه فرا خوانند. پیش از هر کاری به منظور آگاه ساختن علما و روحانیان مرکز و شهرستان‌ها پیک‌هایی همراه با نامه به اطراف و اکناف کشور روانه کردند و خود نیز با مقامات روحانی قم به گفتگو نشسته و ضربه تازه‌ای که از جانب رژیم بر اسلام و استقلال ایران وارد شده است را به آگاهی آنها رساندند.

جمع کثیری از اقشار مختلف مردم از مرکز و شهرستان‌ها به منظور شنیدن سخنرانی امام راهی قم شدند. رژیم زمانی که از برنامه سخنرانی امام اطلاع حاصل کرد برای جلوگیری از اجرای برنامه نماینده‌ای به قم فرستاد، اما این فرد هر چه تلاش کرد، نتوانست به دیدار امام نائل آید ولی توانست به وسیله حاج آقا مصطفی خمینی پیامی را به امام برساند، وی در آن پیام به خطر قدرت آمریکا اشاره داشته و نیز اینکه از حمله به شخص اول مملکت خطرناک‌تر است: «… آمریکا به منظور کسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیت کرده و پول می‌ریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است که هر گونه حمله به آن به مراتب خطرناک‌تر از حمله به شخص اول مملکت است. اگر این روزها آیت‌الله خمینی بنا دارند، نطقی را ایراد کنند باید خیلی مواظب باشند که به دولت آمریکا مربوط نباشد این خیلی خطرناک است و با عکس‌العمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد. دیگر هر چه بگویند حتی حمله به شخص شاه چندان مهم نیست.»

اما این تهدیدات نه تنها کوچک‌ترین اثری در عزم راسخ امام (ره) نداشت بلکه ایشان با این پیغام دریافتند که در آن شرایط نقطه‌ضعف رژیم شاه در تحریک افکار توده‌ها و شوراندن آنان علیه امپریالیسم آمریکا می‌باشد. از این رو در سخنرانی و اعلامیه تاریخی خود در ۴ آبان ۱۳۴۳، آمریکا را با شدیدترین لحن موردانتقاد و اعتراض قرار داده و بیانات خود را با آیه «إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» آغاز و فرمودند:

«قانونی را به مجلس بردند در آن قانون اول ما را ملحق به پیمان وین و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین که تمام مستشاران نظامی با خانواده‌هایشان با کارمندهای فنی‌شان … با هر کسی که بستگی دارند اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند. اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد. دادگاه‌های ایران حق ندارند محاکمه کنند. باز پرسی کنند. باید برود آمریکا. آنجا در آمریکا ارباب‌ها تکلیف را معین کنند. دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویب‌نامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود، مطلب را تمام کردند و باز نفسشان در نیامد. در این چند روز این تصویب‌نامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبت‌هایی کردند. مخالفت‌هایی شد، بعضی از وکلا هم مخالفت‌هایی کردند، صحبت‌هایی کردند لکن مطلب را گذراندند، دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد.

ملت ایران را از سگ‌های آمریکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او می‌کنند، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست می‌کنند و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد هیچکس حق تعرض ندارد. چرا؟ برای اینکه می‌خواستند وام بگیرند از آمریکا، آمریکا گفت این کار باید بشود. بعد از سه چهار روز وام ۲۰۰ میلیونی، ۲۰۰ میلیون دلاری تقاضا کردند، دولت آمریکا تصویب کرد که در ظرف پنج سال مبلغ مزبور را به دولت ایران بدهند و در عرض ۱۰ سال، ۳۰۰ میلیون بگیرند. می‌فهمید یعنی چه؟ دویست میلیون دلار، هر دلاری ۸ تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ایران برای نظام و در عرض ۱۰ سال سیصد میلیون، آنطور که حساب کردند ۳۰۰ میلیون دلار از ایران بگیرند یعنی ۱۰۰ میلیون دلار، یعنی ۸۰۰ میلیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند؛ معذالک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها، استقلال ما را فروخت، ما را جز دول مستعمره حساب کرد، ملت مسلِم ایران را پست تر از وحشی‌ها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام ۲۰۰ میلیون که ۳۰۰ میلیون دلار پس بدهند. ما با این مصیبت چه بکنیم… آقا من اعلام خطر می‌کنم، ای ارتش ایران. من اعلام خطر می‌کنم ای سیاسیون ایران من اعلام خطر می‌کنم. ای بازرگانان من اعلام خطر می‌کنم. ای علمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر می‌کنم. ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می‌کنم. خطردار است، معلوم می‌شود زیر پرده چیزهایی است و ما نمی‌دانیم.

در مجلس گفتند نگذارید پرده‌ها بالا برود، معلوم می‌شود برای ما خواب‌ها دیده‌اند. از این بدتر چه خواهند کرد… اگر این مملکت اشغال آمریکاست چرا اینقدر عربده می‌کشید، چرا اینقدر دم از ترقی می‌زنید؟ ما این قانون واقع شده را، قانون نمی‌دانیم، این مجلس را مجلس نمی‌دانیم، ما این دولت را دولت نمی‌دانیم. این‌ها خائن هستند به مملکت ایران.»

امام (ره) در سخنرانی خود به طور رسمی اعلام کردند: «رییس جمهور آمریکا بداند که امروز پیش ملت ما منفورترین فرد دنیاست. امروز پیش ملت ما منفورترین فرد بشر است که چنین ظلمی به ملت اسلامی کرده است. امروز قرآن با او خصم است. ملت ایران با او خصم است.»

امام (ره) علاوه بر سخنرانی فوق، اعلامیه‌ای علیه احیای کاپیتولاسیون صادر و در آن اعلام کردند که مجلس با تصویب آن «سند بردگی» ملت ایران را امضا کرد و مردم ایران را تحت اسارت آمریکا قرار داده است. در بخشی از اعلامیه ایشان آمده است: «آیا ملت ایران می‌داند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ می‌داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ می‌داند مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود، سند وحشی بودن ملت مسلمان را به آمریکا داد، قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما، قلم سرخ کشید بر تمام لاف و گزاف‌های چندین ساله سران قوم، ایران را از عقب افتاده‌ترین ممالک دنیا پست تر کرد. آمریکاست که وکلا را یا بی واسطه یا با واسطه بر ملت ایران تحمیل می‌کند. آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر می‌داند و می‌خواهد آن‌ها را از جلوی خود بردارد. آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار می‌داند و باید آن‌ها را به حبس و زجر و اهانت بکشد. آمریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار می‌آورد که چنین تصویب نامة مفتضحی را که تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال می‌کند تصویب و اجرا کنند. آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشی‌گری و بدتر از آن می‌نماید…».

با احیای رژیم کاپیتولاسیون که همه مفاخر ملی و حیثیت ایرانی را مورد اهانت قرار داد، انتظار می‌رفت گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی که ادعای ایران‌دوستی و میهن پرستی داشتند و وانمود می‌کردند که حتی اسلام را برای ایران می‌خواهند نه ایران را برای اسلام‌، در برابر این عمل شاه به خیزش و خروش برخیزند و از استقلال ایران و حیثیت و شخصیت ایرانی دفاع کنند؛ اما از آن‌جا که بیشتر احزاب و گروه‌های سیاسی رسمی ایران دنباله‌رو سیاست آمریکا بودند، کوچک‌ترین واکنشی در برابر احیای رژیم کاپیتولاسیون از خود نشان ندادند.

به دنبال این اقدام شجاعانه تاریخی و انقلابی حضرت امام (ره)، رژیم پهلوی ایشان را به جرم دفاع از استقلال، شخصیت و هویت ایرانی و مخالفت با فزون‌طلبی آمریکا، در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دستگیر و به ترکیه تبعید کرد.

سرانجام کاپیتولاسیون

آمریکا و رژیم پهلوی بر این باور بودند که با دور نمودن حضرت امام (ره)، می‌توانند موج ضد آمریکایی را در ایران کاهش دهند و خطر شورش توده‌های ستمدیده بر ضد آن را از میان ببرند. غافل از آنکه تبعید امام (ره) به بیداری و آگاهی انقلابی مردم ایران در قبال اقدامات رژیم پهلوی کمک کرد و با سرنگونی نظام شاهنشاهی در ایران و پیروزی انقلاب اسلامی پایان می‌یابد؛ به دنبال تبعید امام (ره) گروه‌های مذهبی اعلامیه ایشان در مخالفت با کاپیتولاسیون را در سراسر تهران و شهرهای بزرگ پخش کردند و پس از آن هیئت مؤتلفه اسلامی تصمیم گرفت شخصیت‌های مؤثر در تصویب لایحه کاپیتولاسیون و تبعید امام (ره) را ترور کند. از این رو حسنعلی منصور، نخست‌وزیر انتخاب و در روز اول بهمن ۱۳۴۳ به هنگام رفتن به مجلس شورای ملی توسط محمد بخارایی هدف قرار گرفت و کشته شد.

تحولات بعدی نهضت اسلامی، بنیان رژیم پهلوی و سلطه آمریکا در ایران را برافکند؛ با پیروزی انقلاب اسلامی و در سالروز تبعید امام سفارت آمریکا که به «لانه جاسوسی» شیطان بزرگ مرسوم شده به تصرف ملت ایران درآمد و برای همیشه به سلطه و سیادت آمریکا و بیگانگان در ایران پایان داد.

بدین شکل یکی از بدترین و بدنام‌ترین اشکال کاپیتولاسیون در تاریخ معاصر ایران، مبدأ بروز تحول عظیمی چون انقلاب اسلامی شد؛ آمریکا با تصویب لایحه کاپیتولاسیون در ایران حق نامشروع و اهانت آمیزی را از ملت ایران گرفت که باعث شد چندسال بعد موجودیت و تمامی منافع نامشروع خود را در ایران از دست بدهد. لایحه کاپیتولاسیون سرانجام سه ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تصویب شورای انقلاب و دولت موقت رسماً لغو شد. در بیانیه وزارت‌خارجه چنین آمده بود: «به پیشنهاد هیئت وزیران دولت موقت جمهوری‌اسلامی ایران و تصویب شورای انقلاب اسلامی‌، قانون و مصوب ۲۱ مهرماه ۱۳۴۳ راجع به اجازه استفاده مستشاران نظامی آمریکا در ایران از مصونیت‌ها و معافیت‌های قرارداد وین (کاپیتولاسیون‌) از تاریخ ۵۸/۲/۲۳ لغو شد.»

منبع: پرسمان دانشگاهیان

کد خبر 422785

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.