به گزارش خبرنگار ایمنا، در دنیای امروز عوامل متعددی نظیر شهرنشینی و صنعتی شدن، مسائل اقتصادی و فرهنگی همچنین تحصیلات زنان باعث ایجاد سبکی از زندگی شده که گرایش به فرزندآوری را کاسته است و ترکیب جمعیتی ایران را با شتاب به سمت سالمندی برده است که در خصوص ابعاد کاهش جمعیت جوان و مباحث سالمندی در ایران با مرتضی پدریان استاد دانشگاه و آسیبشناس اجتماعی گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
جمعیت سالمند به چه جمعیتی گفته میشود و به موضوع سالمندی از چند جهت نگاه میشود؟
در موضوع سالمندان دو نوع نگاه وجود دارد اینکه نگاه ما به جمعیت سالمند چگونه باشد بسیار مهم است این دو نگاه شامل نگاه بازاری و ابزاری و نگاه انسانی است که قطعا نوع نگاه ما در نوع عملکردمان تاثیر دارد چرا که در هر کشوری نگاه به سالمندان متفاوت است.
اگر نوع نگاه ما بازاری و ابزاری باشد جمعیت سالمند جمعیتی است که تولید ندارد و تنها مصرف کننده است و این مصرف به شدت دولتها را با چالش مواجه کرده و بر حوزههای مختلف جامعه مانند سازمان تامین اجتماعی، بهداشت و درمان، مراکز درمانی و دارویی تاثیرگذار خواهد بود چرا که افراد سالمند به لحاظ فیزیکی دچار تحلیل زیستی میشوند و که باعث نیازمندی آنها به حمایتهای متعدد میشود و بدین نحو بیشتر منابع جامعه را به سمت خود میکشند و باید مرتب خدمات لازم را بدون هیچ خروجی و بازدهی به آنها ارائه کرد حتی این موارد در حوزههای سیاسی و فرهنگی هم تاثیرگذار است چرا که افراد سالمند به دلیل کنشگری اجتماعی در دسته کنشگران محافظه کار وارد میشوند بنابراین یک نوع حالت سکون هم در جامعه ایجاد میکنند .
اگر نگاه ما نگاه انسانی باشد موضوع طور دیگری است و در این نگاه قطعا میدانیم که این انسانهای سالمند طی فرایند جوانی خود به جامعه خدماتی ارائه کردهاند و هر کدام صندوقچههایی از تجارب و ذخایر علمی هستند که ما با استفاده از آنها میتوانیم تغییراتی در ساختار جامعه ایجاد کنیم و در کل، جامعه به این افراد یک نوع بدهی اجتماعی و انسانی دارد که باید بپردازد. بنابراین در این نگاه سالمندان تنها مصرف کننده نیستند و آنها کسانی بودند که در دورههایی از زیست جمعی خود ماحصلهایی را از خود بر جا گذاشتند و جامعه باید بتواند نتیجه تلاش آنها را جبران کند.
به سمت سالمندی رفتن چه خطراتی برای یک جامعه دارد؟
در کشور ما پنجره جمعیتی بسته شده بدین معنا که در حال حاضر موضوعی به نام افزایش جمعیت نداریم و رشد جمعیت دقیقا رشد جانشینی نیست و اگر با همین روند ادامه یابد در سی سال آینده تا ۱۴۳۰ جمعیت سالمند ما حدود سی درصد جمعیت ایران را تشکیل خواهد داد و جمعیت نوجوان و جوان ما دچار کاهش شدیدی میشود که این امر از چند نظر قابل توجه است یکی از این جهت که آیا اصولا پنجره جمعیتی که در سال ۶۰ باز شد درست بود یا خیر؟ و باید به این تعمق داشت که یک مرتبه رشد جمعیت ما در حدود ۳.۴ درصد شد که این رقم بالاترین رشد جمعیتی در دنیا بود که بعد از انقلاب صنعتی رخ داده بود و آن را کشور ما تجربه کرد و آنچه باید بگوییم اینکه باز شدن این پنجره رشد جمعیتی در دهه ۶۰ اصولا از ابتدا اشتباه بود بنابراین باید تا ۱۴۳۰ پیامدهای تصمیمات غلط رشد جمعیت در دهه ۶۰ را بپردازیم.
آیا پدید سالمندی آنطور که باید و شاید تا به حال مورد توجه مسئولان بوده است؟
نگاه به سالمندان هم نگاه ساختاری دارد هم نگاه مردمی و آنچه مهم است اینکه اگر بخواهیم همه هزینهها و باری که سالمندان بر دوش جامعه میگذارند را بر عهده دولت بگذاریم به نظر من یک نوع بیانصافی است و باید همه جامعه نگاه خود را به پدیده سالمندی نگاهی انسانی کنند و از نگاه ابزاری خارج شوند تا بتوانند زندگی سالمندان را تسهیل کنند و این کلیت موضوع است حال اینکه آیا ساختار حاکمیتی برای سالمندان طرح و برنامهای داشته نه به لحاظ مدیریت شهری این کار تا به حال انجام شده و نه در حوزههای دیگر چندان فعالیتی برای تسهیل زندگی سالمندان نشده است و ضرورت اتخاذ تصمیمات، طرحها و برنامههایی در حوزه سالمندی برای آینده همچنان احساس میشود.
کاهش ازدواج و فرزندآوری باعث کاهش جمعیت جوان کشور و افزایش سالمندی شده است دلایل این موضوع چیست؟
نوع نگاه به زندگی در جامعه ما نگاهی جدید شده است و اعضای جامعه ما به نوعی فردگرایی افراطی با عنوان "ذرهای شدن" مبتلا شدهاند پس اگر ما هدف خود از ازدواج را تداوم نسل بدانیم برای اینکه این اتفاق بیفتد به وجود چهار بلوغ در اعضای جامعه نیاز داریم که شامل بلوغ اقتصادی، فرهنگی، عاطفی و جنسی است که باید با هم در یک شخص به وجود آمده باشد تا بتواند ازدواج صحیحی داشته باشد. بلوغ جنسی به صورت خودبخود اتفاق میافتد و قابل تاخیر نیست، اما بلوغ اقتصادی در جامعه امروز ما به سختی شکل میگیرد که این ناشی از عملکرد نهادهای اقتصادی جامعه است.
دستیابی به بلوغ اجتماعی هم در جامعه ما تا حدودی مشکل شده است چرا که افراد باید فرایندی مانند تحصیل، سربازی را طی کنند و این امر بلوغ اجتماعی را به تاخیر میاندازد از طرف دیگر اعضای جامعه امروز به تامین انواع نیازهای جنسی به روشهای غیراصولی مانند ازدواج سفید یا ارتباطات خارج از چارچوب روی آوردهاند که از مواردی است که مانع بروز بلوغ اجتماعی است و نگاه دیگر این است که افراد به موضوع ازدواج چندان تمایلی ندارند و روحیه تجردگرایی در بین افراد جامعه در حال افزایش است که دلایل متعددی در این امر دخالت دارد. از دلایل کمتر دیده شده این است که بین زوجین نزاعهایی وجود دارد که این امر در سنجش نگرش سال ۹۵ هم دیده شده و هنگامی که افراد ببینند حاصل زندگی زناشویی دیگران کج خلقی و کج رفتاریهاست خودبخود تمایلی به ازدواج نخواهند داشت و نکته دیگر اینکه افزایش پدیده طلاق خود باعث دلسردی و بیانگیزگی افراد مجرد است.
به نظر شما آیا جامعه کنونی ایران پتانسیل افزایش جمعیت دارد و در تحقق آن با چه چالشهایی روبهرو هستیم؟
من معتقدم نه تنها ایران بلکه افزایش بیرویه جمعیت کره زمین میتواند پیامدهای خطرناکی را برای زیست جمعی داشته باشد و معتقدم جمعیت متناسب برای ایران چیزی حدود ۵۰ تا ۶۰ میلیون نفر است و ما در اصل ۲۰ میلیون جمعیت مضاف بر پتانسیل منابع و زیرساختهای طبیعی جامعه خود داریم اگرچه این درست است که ما زمین زیاد داریم اما منابع و بهرهوری ما از این زمینها آنقدر نیست که بتوانیم جمعیتی ۸۰ میلیونی را تکفل کنیم و نیازهای آنها را برآورده کنیم و به نظر من افزایش جمعیت کره زمین به لحاظ ساختار زیست محیطی و حیات آبی مضر است و در ایران هم باید بر اساس نیازهای زیستی و اجتماعی خود در خصوص داشتن پتانسیل افزایش جمعیت بیشتر فکر کرد و با توجه به میزان منابع کشور و چالشهای فرهنگی، اقتصادی و محیط زیستی به نظر میرسد این ظرفیت وجود ندارد و مردم هم به خوبی این موضوع را فهمیدهاند که افزایش بیش از حد جمعیت مفید به حال ما نیست.
کیفیت زندگی در افزایش جمعیت تا چه حد مهم است؟
دقیقا افزایش جمعیت با بحث کیفیت زندگی در نظام فکری ما یک رابطه معکوس پیدا کرده است. وقتی بحث فرزندآوری مطرح میشود باید ساختار اقتصادیمان به گونهای باشد که بتوانیم نیازهای آنها را تامین کنیم و مهمتر از همه اینکه کودکان امروز نیازهایی دارند که فراتر از مسائل مادی است و نیازهای ثانویه آنها بسیار بیشتر از نیازهای اولیه آنها زندگی خانوارها را تحتالشعاع قرار داده است و نکته بعد اینکه فرزند زمانی برای والدین یار تلقی میشد در حالی که امروز فرزندان برای افراد بار تلقی میشوند حتی این تصورات امروز در روستاها هم نهادینه شده است پس بدین معنا سبک زندگی و مسائل فرهنگی نگاه به موضوع فرزندآوری را تغییر داده است.
وجود سلامت اجتماعی در افزایش جمعیت و فرزندآوری یک جامعه تا چه حد مهم است؟
اگر سلامت اجتماعی را در مولفههای مختلفی چون روابط، امکانات رفاهی، زیستی نگاه کنیم اگر یک جامعه نتواند نیازهای اعضای خود را برآورده کند پیرو آن جامعه از سلامت اجتماعی برخوردار نخواهد بود، در نظرسنجی سال ۹۴ یکی از دغدغههای اصلی مردم نگرانی نسبت به آینده فرزندان ذکر شد نبود عدالت یا نبود ثبات اجتماعی خود باعث نگرانی افراد است چرا که افراد نمیدانند چه مشکلاتی در آینده گریبانگیر فرزندانشان خواهد بود و خودبخود وقتی که آینده فرزندان ایجاد نگرانی کند اعضای جامعه از فرزندآوری صرفنظر میکنند و حتی بعضا شنیده شده که در برخی ازدواجهای امروزی نداشتن فرزند جزء شروط اولیه ازدواجشان است! همچنین زمانی جنسیت فرزند برای جامعه مهم بود و آنقدر به فرزندآوری ادامه میدادند که فرزند پسرشان بیشتر شود اما امروزه دیگر نسبت به جنسیت فرزند اهمیتی نمیدهند تا جایی که در موضوع برتری جنسی در سال ۹۴ داشتن دختر برتر از پسر داشتن بوده است و این بیشتر بودن آمار دختران در کل کشور بیش از ۱۵ درصد بوده و بیش از هفتاد درصد جامعه دیگر جنسیت فرزند برایشان اهمیتی ندارد و اینها از دیگر دلایل کاهش فرزندآوری است.
جمعیت متناسب به چه جمعیتی میگویند و توازن بین جمعیت و منابع یک کشور چگونه ایجاد میشود؟
جامعهای که بتواند پنج نیاز اولیه اعضای خود را برآورده کند و اعضای آن جامعه دغدغه نیازهای اولیه فرزندان خود مانند آموزش، بهداشت و درمان، مسکن، اشتغال و معیشت شامل خوراک و پوشاک را نداشته باشند چنین جامعهای جمعیت متناسب دارد و با داشتن این ساختار میتواند تفکر افزایش جمعیت در حد متناسب یا تا حدودی بیشتر خود را داشته باشد اما اگر نتواند از عهده تامین نیازهای شهروندان خود بربیاید هرچه به تعداد جمعیت چنین جامعهای اضافه شود برای آن جامعه نامتناسب است.
گفتگو از: شهین اصلانی - خبرنگار سرویس جامعه ایمنا
نظر شما