علی وفقی در گفت و گو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: ترافیک از مهمترین و برجستهترین معضل امروز کلانشهرهایی همچون اصفهان است، این گزاره در افکار عمومی و رسانهها و حتی محافل کارشناسی و مدیریتی از اهمیت زیادی برخوردار است.
وی با بیان اینکه انتظار شهروندان از کارکرد عمومی شهر، بیشتر «عرصه تردد» است، افزود: در چنین دیدگاهی، کارکرد شهر عمدتا به صورت جابهجایی از فضای «الف» به فضای «ب» است. وقتی این مسئله حادتر میشود که بیشترین سفرهای شهری را نهتنها در ساعات اوج که میتواند طبیعی باشد، بلکه در طول شبانهروز، با فاصله بسیاری، سفرهای شغلی و تحصیلی شکل دهد؛ یعنی فضای الف، منزل و محل زندگی شخصی و فضای ب، محل کار یا تحصیل باشد.
وفقی با تاکید بر اینکه شهر به اجزایی ازهمگسیخته تقسیم شده که فرد در فضاهای نسبتا شخصی آن که هویت فردی یا شغلی دارد، احساس تعلق میکند و در فضاهای دیگر آن، شهروندان با فضاهای موجود غریبه هستند، گفت: شهری که نمیتواند به شهروندان هویتی جمعی ببخشد و فضاهای آن، نه حس تعلق به عنوان پناهی اجتماعی، بلکه حس محل و راهی برای جابهجایی و تردد دهد و افرادی که در آن زندگی می کنند میخواهند هرچه زودتر از آن بگریزند و به فضایی که حس تعلق دارند (محل کار و تحصیل یا منزل) برسند، شهری تکهتکه شده و پارهپاره است.
وی با بیان اینکه شهروندان «به شهر» پناهی نمیبرند، بلکه «از شهر» پناه میبرند، افزود: دیدگاه شهروندان به شهر، به عنوان «عرصه تردد» یا «عرصه زندگی»، با غلبه هرکدام از این دو دیدگاه که باشد، تحتتأثیر شهر و اجزای زیرساختی و کالبدی همچنین مشخصات عناصر فرهنگی فضاهای مختلف آن است.
این جامعهشناس اظهار کرد: شهری که عمده وقت شهروندان آن در بزرگراههای آن سپری میشود و برای رفع معضل ترافیک آن مکرر تونل و طبقه دوم بزرگراه با دیوارههایی جداکننده از محیط ساخته میشود که هرچه بیشتر شهروند را تنها گذاشته و پیوند او را با محیط قطع میکند، «شهر غریبهپرور» است، در این شهرها شهروندان افرادی غریبه از شهر و جامعه شهری هستند؛ از این رو به طور طبیعی برای چنین شهروندان غریبهای، «شهر ما، خانه ما» معنی واقعی و ملموسی ندارد.
وی تاکید کرد: شهری که پیادهروهای آن چنان آشفته و نامناسب برای قدمزنی است که مکرر شهروند را بیپناه به سطح خیابان پرت میکند، شهری که ساختمانهایش لبههایی برای اسارت مدام دید شهروند میشود، شهری که تابلوهای گوناگون و ناهماهنگ آنچنان در ستیز است که چشمان شهروند را به تماشای مدام خشونت اجبار میکند، شهری که در دستاندازی مکرر، هویتهای تاریخی و پرسابقه محلی و فضاهای خاطرهساز را میبلعد، شهری غریبهپرور است که شهروندان را هر روز با خود بیگانهتر میکند.
این جامعهشناس خاطرنشان کرد: شهر باید با شهروندان خود مهربان باشد و با آغوشی باز، فضاهای همپیوند، مأنوس و متنوع بسیاری برای شهروندان فراهم کند تا زندگی جمعی خود را در آن بیابند، نه شهری که متشکل از بزرگراهها و خیابانهایی است که شهروندان را به اجزای تکهتکه و جدا از هم در وسایل نقلیه بدل میکند که صرفا به اجبار باید از شهر بگذرند تا به منزل یا محل کار خود برسند.
نظر شما