به گزارش خبرنگار ایمنا، صبح روز سوم خرداد، فقط ۷۰۰ ایرانی در دروازههای خرمشهر بودند و صیاد شیرازی مردد بود به آنها بگوید که با ۱۵۰۰۰ نیروی عراقی در شهر مقابله کنند یا نه. در همین گیر و دار بود که ۱۵۰۰۰ نیرو صف بستند تا اسیر شوند. ایرانیها هم مجبور شدند برای اسیر کردن آنها وارد شهر شوند.
این پایان عملیاتی بود که ۱۰ اردیبهشت سال ۶۱ با رمز "یا علی ابن ابی طالب" در محور اهواز، خرمشهر و دشت آزادگان با ۱۳۰ هزار رزمنده کار خود را آغاز کرد عملیاتی که بیت المقدس نام گرفت.
ما بین عملیاتهای قبلی تا شروع این عملیات حدود دو تا چهار ماه فاصله افتاده بود و فرماندهان جنگ در این فکر بودند که عملیات بعدی را با زمانی کوتاهتر اجرا کنند تا از این طریق، عراقیها را غافلگیر کنند. اما فرماندهان تیپها به این نکته اشاره میکردند که نیروهایشان نزدیک به سه ماه است مرخصی نرفتهاند و چند ماهی زمان میخواهند تا آنها را سازماندهی کنند. اما همه میدانستند که اگر یک روز هم عملیات، زودتر شروع شود، چند درصد به موفقیت آن افزوده میشود.
ارتش ایران قبل از انقلاب، چند مانور نظامی در خوزستان انجام داده بود و فهمیده بود که عبور از کارون غیر ممکن است و این کار را خط قرمز خوزستان میدانست. احتمالا این اطلاعات به عراقیها هم رسیده بود و آنها هم فهمیده بودند که ایران از این نقطه قادر به حمله نیست و به همین خاطر، نیروهایش را از کنار کارون به جاده اهواز-خرمشهر منتقل کرده بود.
ایرانیها تصمیم گرفته بودند از کارون بگذرند. ساعتها زمان برد تا این بخش را طراحی کنند. چگونگی گذشتن از کارون یک بخش از کار بود و چگونگی ادامه بقیه عملیات، بخش دیگر و مهمتر. فرماندهان سپاه با چند مرحلهای شدن عملیات مخالف بودند و ارتشیها میگفتند با چند مرحلهای شدن، میتوانند طراحی دقیقتری داشته باشند. به هر حال طرحی ما بین چند مرحله شدن و نشدن، طراحی شد.
سرعت در این عملیات بسیار مهم بود و جنگ سختی در پیش روی ایرانیها قرار داشت. ارتش و سپاه و بسیج هم باید در کنار هم میجنگیدند تا از هم به بهترین نحو حمایت کنند.
غروب روز ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ قبل از تاریکی، نیروهای ایرانی از دو محور از کارون عبور کردند. قرارگاههای فتح و نصر در این محورها بودند. نیروها بیشتر با «قایق» و ماشینها و تجهیزات به وسیله «پلهای پی ام پی» به آنسوی کارون منتقل شدند. سرانجام در شب ۱۰ اردیبهشت رمز عملیات خوانده شده و آتشریزی آغاز شد.
پس از شش روز، نتیجه عملیات در قسمت کارون خوب بود. اما در قسمت شمالی و کرخه کور، نیروها در موانع دشمن زمینگیر شده بودند و زیر آتش سنگین آنها تلفات میدادند. البته این محور تمرکز را از عراقیها گرفته بود و در پیروزی محور کارون تاثیر زیادی داشت.
در مرحله دوم، باز هم نیروهای قرارگاه قدس، شانسشان را امتحان کردند و نیروهای رسیده به جاده هم به سوی شلمچه، راهشان را ادامه دادند. در مرحله دوم عملیات، به رغم مشکلات و سختی ها، آزادسازی هویزه و پادگان حمید، تا حدودی خسنتگی را از تن رزمندگان درآورد البته از این مناطق بجز ویرانهای باقی نمانده بود. مثلا از هویزه فقط یک ساختمان و یک مسجد به جا مانده بود. حالا ایرانیها میخواستند به مرز بینالمللی و ساحل شطالعرب برسند.
حضور نیروهای عراقی، تصور عبور از مرز و رسیدن به آن سوی ساحل شطالعرب را از ایرانیها دور کرد و فقط در این فکر بودند که بقیه نیروها به شلمچه برسند تا محاصره عراقیها کامل شود. آنها ۱۱ روز جنگیدند تا دو کیلومتر جلو بروند و خرمشهر را محاصره کنند، اما نشد.
مردم منتظر آزادی خرمشهر بودند و روزنامهها یک هفته بود مینوشتند: خرمشهر در آستانه آزادسازی است. ایرانیها بیرمق بودند و ممکن بود داشتههای عملیات را از دست بدهند.
نیروهای تازه نفس به جبههها رسیدند. عراق نیروی بیشتری در منطقه داشت اما انگیزه ایرانیها بیشتر بود. صدام به ارتشش فرمان میداد که محاصره خرمشهر را بشکنند و میگفت که هر کس سرپیچی کند، اعدام خواهد شد. هنوز حدود ۱۵۰۰۰ عراقی در خرمشهر بودند.
روز اول خرداد بود که ایرانیها به نهر خین حمله کردند و در پایان دومین روز خرداد، محاصره خرمشهر کامل شد. عراقیها از شلمچه به خرمشهر پاتک کردند که با مقاومت ایرانیها روبرو شدند.
صبح روز سوم خرداد، فقط ۷۰۰ ایرانی در دروازههای خرمشهر بودند و صیاد شیرازی مردد بود به آنها بگوید که با ۱۵۰۰۰ نیروی عراقی در شهر مقابله کنند یا نه. در همین گیر و دار بود که ۱۵۰۰۰ نیرو صف بستند تا اسیر شوند. ایرانیها هم مجبور شدند برای اسیر کردن آنها وارد شهر شوند.
ظهر سوم خرداد، مردم خبر آزادسازی خرمشهر را شنیدند و خوشحال شدند. چهارم و پنجم خرداد، عراقیها تلاش کردند مقاومت ایرانیها را در نهر خین بشکنند اما نتوانستند کاری از پیش ببرند و خرمشهر شهر خون برای همیشه آزاد شد.
نظر شما