۱۴ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۸
من یک مربی اتیسم هستم

یک مربی اتیسم می‌تواند همچون رهبری توانمند مسیر زندگی کودکان تحت آموزش خود را دگرگون کرده و امیدها را برای ارتقای سطح عملکرد افراد دارای اتیسم افزایش دهد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، شاید روزی که رشته تحصیلی ام در دانشگاه، آینده شغلی من را تعیین می‌کرد هیچ‌گاه پیش بینی نمی‌کردم که در دنیای هزار تویی قرار گیرم که چشمان حیرت زده عالمی را همراه داشته باشد؛ وقتی که چهار گوشه عالم در برابر معمای اتیسم گاهی سکوت می‌کنند.

دقیقا نمی‌دانم دست تقدیر چگونه از من یک مربی اتیسم ساخت اما برش چندساله زندگی‌ام در فاصله روز نخستین که اولین کودک دارای اختلال اتیسم را از نزدیک دیدم تاکنون پر از خاطرات و تجارب ریز و درشت است که نگارش آن می‌تواند بار بزرگی را از دوش همه آن‌هایی که با کودکان یا نوجوانان اتیستیک سر و کار دارند بردارد.

مهم‌تر آنکه ناشناخته ماندن جنبه‌های مختلف این اختلال همچنان علامت سئوال‌های فراوانی برای تمام مراکز علمی و آموزشی دنیا همراه دارد بنابراین یافتن چهارچوبی مناسب برای یک درمانگر افراد دارای اتیسم که در این نوشتار با نام "مربی اتیسم" از آن یاد می‌شود می‌تواند در کشف این ناشناخته‌ها موثر واقع شود.

کار سخت مربی بودن

آموزش، تربیت و مداخله افراد دارای اتیسم کار چندان ساده‌ای نیست زیرا یک مربیِ خوب باید به معنای واقعی، یک روان‌درمانگر توانمند باشد و ابعاد مختلف زندگی مراجع خود را بررسی کند؛ او باید تعامل مناسبی با خانواده کودک یا نوجوان برقرار کرده و از طرفی بهترین شیوه آموزشی را به‌کار گیرد.

اصل مهم متناسب ساختن آموزش در حد توانمندی کودک و کاهش میزان دشواری آن است و چنین امری نتیجه دانستن پیش زمینه‌ها و افق‌های آموزشی کودک اتیستیک است؛ چه بسیار مربیانی که تلاش فراوانی در آموزش به کار می‌گیرند اما نتیجه مطلوب کسب نمی‌کنند زیرا درخصوص انتخاب روش صحیح، تعیین تکالیف مناسب و همراه کردن خانواده کودک مؤفق عمل نکرده‌اند.

"صبر" کلید واژه مهمی برای یک مربی است؛ او بارها محبور می‌شود آموزش‌های مشابه و تکراری را تا زمانی که کودک آن را به‌طور کامل فراگیرد ادامه دهد، شاید ساده ترین آموزش‌ها در بیشترین مدت زمان اتفاق افتد و مربی در تمام مراحل آموزش خود چاره‌ای جز حفظ انگیزه در راه آموزش و ارتقای توانمندی شاگردان خود ندارد.

ممکن است در مراحل مختلف آموزش از جهات مختلف دچار بی مهری شده یا گاهی نتیجه چندانی از تلاش‌هایش کسب نکند و یا با واکنش‌های نامناسبی از سوی شاگردان کم طاقتش روبه‌رو شود اما با این حال وظیفه خود را توانمند کردن کودکان و نوجوانانی می‌داند که تفاوت آن‌ها باعث شده از همسالان خود در آموزش جا بمانند.

زمانی مجبور به آموزش مهارت‌های خودیاری می‌شود و گاهی آموزش‌های آکادمیک را به زبانی متفاوت‌تر ارائه می‌دهد؛ کار یک مربی گاهی با همراه شدن معلولیت‌های دیگر همچون ناتوانی حرکتی، کم توانی هوشی، نابینایی و ناشنوایی با اختلال اتیسم، سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌شود اما با این حال او هر پدیده‌ای را هم طراز با توانایی شاگردانش تعیین می‌کند زیرا دنیای یک فرد اتیستیک با دنیای آدم‌های دیگر متفاوت است، حتی همانگونه که در ادامه با خواندن مطلب درمی‌یابید با دنیای دیگر افراد اتیستیک نیز تفاوت دارد.

مربی و تحول یک دنیای بدون اطلاع

شاید نبود آگاهی مناسب مهم‌ترین کاستی جامعه ما در نگاه به اتیسم باشد؛ همچنان عده بسیاری هستند که خیال می‌کنند اتیسم نوعی بیماری است؛ در حالی که افراد دارای این اختلال بیمار نیستند، بلکه آن‌ها از قابلیت متفاوتی نسبت به سایر افراد جامعه بهره‌مند هستند؛ آنان در برخی زمینه‌ها ممکن است فراتر از دیگران عمل کنند هر چند در اکثر جنبه‌های حسی، حرکتی، رشدی، زبانی و ذهنی محدودتر از افراد عادی عمل می‌کنند .چنین ویژگی‌هایی باعث می‌شود توانایی حل مسائل در آنان کاهش پیدا کرده، در برقراری ارتباط با دیگران دچار ضعف باشند و گاهی از حضور در برخی محیط‌ها احساس ناامنی کنند؛ همین موارد سبب شده جامعه همچنان نگاه بیمار انگارانه‌ای به این اختلال داشته باشد و افرادی که در امر آموزش کودکان اتیسم فعالیت می‌کنند بارها با این سوال کلیشه‌ای روبه‌رو شوند: "این بچه‌ها خوب می‌شوند؟"

حال مربی می‌ماند و دنیایی از نادانسته‌ها که باید برای آگاهسازی آن تلاش کند؛ او باید شرح دهد که افراد اتیستیک به نوعی بیماری‌ مبتلا نیستند که با دارو یا درمان‌های مشابه از بند آن خارج شده و به لفظ عامیانه خوب شوند بلکه آنان در برخی عملکردهای خود با افراد عادی جامعه متفاوت هستند.

به‌طور مثال ممکن است یک کودک اتیسم به عواطف والدین خود به هیچ‌ عنوان واکنش مطلوبی نشان ندهد یا از اینکه آنان در خیابان دست او را بگیرند اکراه داشته باشد، او ممکن است در مکان‌های پر رفت و آمد یا شلوغ دچار به هم ریختگی شود و یا نسبت به نور، بو، درجه حرارت، پارچه لباسی که به تن دارد و صدایی که در محیط می‌شنود حساسیت افراط گونه‌ای نشان دهد.

بسیاری از این کودکان حتی حاضر نمی‌شوند هنگام حمام کردن زیر دوش بروند و یا برخی دیگر ممکن است دست به رفتارهای پر خطر مانند چسباندن اتو به پوست خود بزنند و  به دلیل این که دچار عدم توازن در حس لامسه هستند، درک مناسبی از درد در آن‌ها وجود نداشته باشد.

تشریح تمام این مطالب سخت است اما سخت‌تر می‌شود زمانی که مربی بخواهد برای افراد پرسشگر توضیح بدهد که هر کودکی قسمتی از این قابلیت‌های متفاوت را داراست و در هر کدام میزان شدت آن نیز متفاوت است؛ دنیای متفاوت اتیسم حتی در هر کدام از آن‌ها نیز تکرار می‌شود.

دنیای بدون تکرار

شاید اگر با اختلالات یا سندرم‌های دیگر سر و کار داشتیم می‌توانستیم برنامه مشخصی برای آموزش تمام افراد مبتلا به آن تنظیم کنیم اما دنیای اتیسم چیزی متفاوت و فوق العاده تر از این‌هاست؛ هر کودک اتیسم برنامه آموزشی منحصر به فرد خود را دارد و برای آنکه آموزش او بهترین نتیجه را دست دهد، نمی‌توان برای دو کودک برنامه‌ای مشابه در نظر گرفت.

ممکن است در تکالیف ساده و کوچک میان دو کودک اتیستیک تفاوت وجود داشته باشد؛ یکی از آنان در پوشیدن پیراهن مشکل داشته باشد و دیگری در پوشیدن کفش، یکی در تشخیص اشیا دچار اشتباه شود و دیگری در شناخت افراد؛ به همین دلیل می‌توان گفت هیچ‌گاه دنیای اتیسم برای مربی آن تکراری نمی‌شود زیرا با هر کودک، دنیایی از قابلیت‌ها ظهور پیدا می‌کند که در کودکی دیگر یافت نمی‌شود و انگیزه ذاتی یک مربی در کشف ناشناخته‌های درون کودک می‌تواند به بزرگترین عامل پیشرفت شاگردانش تبدیل شود.

مربی، محور امید

در تمام چالش‌های پیش‌روی بشر اگر ناامیدی احساس شود، حل آن با مشکلی اساسی روبه‌رو خواهد شد؛ پویایی و انگیزه در برداشتن موانع پیش‌رو کلید موفقیت در هر زمینه‌ای است.

ارتقای سطح عملکرد افراد دارای اتیسم بدون امید تقریبا غیرممکن است، زنده ماندن امید در مربی، خانواده و حتی خود کودک شاه کلید عبور از محدودیت‌های اتیسم است و در این میان نقش مربی از همه پر رنگ تر خواهد بود. او باید از امید واهی دادن به خانواده‌ها پرهیز کند اما به اندازه سطح توانایی کودک، او و خانواده‌اش را امیدوار نگه دارد؛ امیدوار به آنکه کودک می‌تواند از مشکلاتی که در جنبه‌های مختلف حسی، حرکتی و ذهنی داراست به اندازه قابلیت خود عبور کند.

او هیچ‌گاه به خانواده‌ای اجازه نمی‌دهد که کودک خود را به دلیل محدودیت‌هایش در خانه حبس کرده و از جامعه جدا کند، کودک را به جامعه پذیری ترغیب کرده و از طرفی جامعه را برای پذیرش او آگاه می‌کند؛ او در مقابل تجویزهای نادرست و خرافی می‌ایستد و خانواده را بر ماندن در مسیر آموزش علمی و منطقی کودک خود تشویق کرده و امید آن‌ها را برای رسیدن به هدفی مطلوب در آموزش فرزند خود زنده نگه می‌دارد.

از طرف دیگر او به دور از تخریب و تحقیر، شایستگی و توانمندی کودک را به او معرفی کرده و او را برای فتح قله‌های بیشتر امیدوار نگه می‌دارد؛ همه این موارد در شرایطی تحقق پیدا می‌کند که خودِ مربی دست از تلاش در راه آموزش شاگردان خود برنداشته باشد و امیدوارانه امر مداخله را پیش گیرد.

تمام این توصیف نمونه‌ای شایسته از یک روان‌درمانگر حوزه اتیسم را نشان می‌دهد که می‌تواند بر تمام شاخه‌های درمانی تعمیم داده شود و گفتاردرمان، کاردرمان، روانپزشک، متخصصین اعصاب و روان و مشاوران خانواده را نیز شامل شود تا با یک نظام هدفمند در امر آموزش کودکان اتیستیک، خلأهای موجود در جامعه ایرانی را در این زمینه حل کرده و نظام آموزشی کودکان دارای اتیسم ایران را در میان کشورهایی که قدمت بسیاری در این امر دارند پیشگام‌ قرار دهد؛ قطعا تا آن روز راه زیادی نیست به شرطی که جامعه ما نگاه خود را به "اتیسم" اصلاح کند.

گزارش از : علی یگانه نسب - خبرنگار سرویس جامعه ایمنا

کد خبر 372000

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.