به گزارش خبرنگار ایمنا، در هشت سال دفاع مقدس افرادی با نیت پاک و از خودگذشتگی و رشادت در برابر دشمنی که با سودای تسخیر چند روزه کشور به مرزها تجاوز کرده بود ایستادند و او را در دستیابی به نیت پلیدش ناکام گذاشتند. آزادگی، مقاومت، رشادت، ایثار مفهومواژههایی هستند که بیانگر ارزشهایی دیرین در بین ایرانیان بوده است و پیوند این ارزشها با باورهای دینی اکسیری بود که باعث شد مردان و زنان برای دفاع از کشور از هیچ چیز کم نگذارند؛ تا جایی که در این راه از جان خود و فرزاندشان را هم گذشتند.
در این میان مادران این اسطورهها کسانی هستند که مانند «امالبنین» برای دفاع و حفظ ارزشهای والا از بالاترین تعلقات خاطر خود به فرزندانشان گذشتند و در نبود همسرانشان، بار مشکلات را به دوش کشیدند. تلاشهایی که یک مادر و همسر ایثارگر در دوران هشت سال جنگ تحمیلی داشته کمتر از ایثارگران جبهههای نبرد نبوده است.
در تقویم پاسداشتها، ۱۳ جمادیالثانی سالروز وفات امالبنین را روز «تکریم از مادران و همسران شهدا» قرار دادهاند تا یادآور ارزش کار این ایثارگران باشد و از طرفی به این شیرزنان یادآوری شود که بعد از رشادتی که کردهاند، مسئولیت بزرگ آنها حفظ و بازگویی این ارزشهای معنوی است تا نه تنها در هیاهوی مشکلات این روزها فراموش نشود، بلکه برای آیندگان نیز به میراث باقی بماند؛ کاری که نقل است امالبنین به شیوایی و درستی انجام داده است.
سید علی نکویی، رییس شورای هماهنگی جبهه اصلاحات استان اصفهان که در دهه شصت چند سالی استاندار کرمانشاه بوده است در گفتوگو با ایمنا در رابطه با رفتار تعاملی مادران شهدا و فرزندانشان و تاثیر تربیتی مادران شهدا و بازخورد رفتاری فرزندان شهید بر مادرشان مطلبی را نقل کرده است که در ادامه میخوانید:
«شهید مهدی زینالدین که فرمانده لشگر علی بن ابیطالب بود، پسر دایی بنده است. او و برادرش سال ۶۳ در منطقه غرب شهید شدند. استاندار کرمانشاه که بودم پدر و مادرش به کرمانشاه آمدند تا بروند محل شهادت ایشان و برادرش مجید را ببینند. شب اینها مهمان من بودند. صبح زود دو تا ماشین از سپاه آمد که یکی برای سوار شدن آنها و دیگری برای اسکورت که بروند در منطقه محل شهادت فرزندانشان را ببینند. بعد از این که صبحانه را خوردیم به آنها گفتم وسیله آماده است، مادر شهیدان گفت ما منصرف شدیم. گفتم چی پشیمان شدید؟ هماهنگی و برنامهریزی شده است.
مادر شهید گفت: «من یک خاطره یادم آمد. رفته بودم دزفول پادگانی که آقا مهدی فرمانده پادگان بود، صبح که میخواست برود سر کار به من گفت که شما اگر میخواهی به شهر بروی میآیی دم در پادگان، همین جا مینیبوسها پنج ریال کرایه میگیرند و تا شهر میبرند منتهی ایستگاه را به خاطر داشته باش اشتباه نکنی پنج ریال بده پیاده شو برو تو شهر گشت بزن کارت را انجام بده موقع برگشتن همان ایستگاهی که پیاده شدی سوار شو پنج ریال کرایه بده برگرد.»
حالا شما ببینید یک فرمانده لشگر مادرش از شهرستان آمده او را ببیند به هزار و یک دلیل میتواند بگوید یک ماشین در اختیارش باشد، تا این را ببرد شهر بگرداند؛ ولی این این کار را نمیکند.
مادر شهید به من گفت: «من دیدم روح شهدا راضی نیستند من با ماشینهای بیتالمال بروم و بگردم، حالا هر جا که این بچهها شهید شدند هدفشان همین بوده است.»
اینگونه افراد باید تکریم شوند و ایثارشان ارج نهاده شود و نگرش آنها ترویج شود. ما این روحیات و پیروش آن تربیتها و بازخوردها را داشتیم. ما این آدمها را داشتیم. اینگونه بود که ما در جنگ، جبهه و سازندگی موفق بودیم. الان ما میخواهیم همه چیز را بر مبنای مادیات ارزشگذاری کنیم. البته در عین حال که این ناراحتیها و دغدغهها را دارم، ناامید نیستم. امیدوارم زیرا بدنه اینگونه نگرشها اینقدر قوی و عظیم است که موجهای این روزها را پس میزند. این موجها در مقطعی پیش میآید، بعد افراد به خودشان میآیند و اصلاح میکنند.»
نظر شما