۱۵ آبان ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۰
بیماری در ادبیات

از همان نخستین طلیعه‌های داستانی ادبیات مدرن ایران، حضور بیماری‌های جسمی و روانی در آثار نویسندگان مشهود است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، بیماری‌ها در حقیقت در آن روزگار نمودی بودند از بحران‌های اجتماعی موجود در کشور، در ادبیات مشروطه که غالباً با فرم سفرنامه‌های خیالی نوشته می‌شود، سیاحان همواره از نبود بهداشت و همه‌گیری بیماری‌های لاعلاج در مناطق محروم گلایه دارند. از راوی «بوف کور» صادق هدایت تا به اکنون هنوز هم تا حد زیادی این وجهه از بازتاب سلامت و عدم سلامت در ادبیات داستانی ایران حفظ شده است. هدایت بابت ارادتش به علم روانکاوی و شخص زیگموند فروید در داستان‌هایی چون «سه قطره خون» و «زنده به‌گور» به ترتیب یک فرد اسکیزوفرنیک و یک فرد شدیداً افسرده را قهرمان داستانش قرار می‌دهد. آدم‌هایی که از جامعه طرد شده‌اند و امیدی به بهبود ندارند.

نویسندگان متأثر از او همانند بزرگ علوی نیز همین راه را به شکلی دیگر دنبال می‌کنند. علوی البته بیماران جسمی را نیز در داستان‌های خود به تصویر می‌کشد. مثلاً در «سرباز سربی» کاراکتر مسلولی را به تصویر می‌کشد که رو به احتضار است و این افول جسمانی با فروپاشی روانی او ارتباطی مستقیم دارد. اما شاید این تصویر تا زمان ظهور غلامحسین ساعدی و بهرام صادقی تکمیل نمی‌شود. ساعدی روانپزشک و صادقی پزشک عمومی بود. این دو با درک دقیق‌تری که درباره از دست رفتن سلامت روحی و جسمی داشتند، تصاویر بسیار زنده و تاثیرگذاری از بیماران در داستان‌های خود ارائه داده‌اند. در این میان ساعدی از دو وجه فقدان امکانات درمانی اجتماعی و معضلات جدی روانی به بیماران پرداخته است و صادقی بیشتر کند و کاو درونیات شخصیت‌هایی با ذهن بیمارگون را مد نظر قرار داده است.

اما اگر به دنبال یک رمان علمی_تخیلی هستید که با پزشکی ارتباط برقرار کند احتمالاً رمان «تکثیر تاسف‌انگیز پدربزرگ» مهم‌ترین اثری است که در این حوزه نوشته شده است. ابراهیمی با طنزی گزنده از زندگی پدربزرگی می‌گوید که ابتدا بیمار می‌شود و کم‌کم با پیشرفت‌های علم پزشکی هر بار تحت عمل جراحی متفاوتی قرار می‌گیرد و کم‌کم از شخصیت خود تهی شده و به شخصیتی کاملاً متفاوت بدل می‌شود. او تبدیل می‌شود به موجودی که اکثر اعضایش، حتی مغز و فکرش، پیوندی است و به این ترتیب هم پدربزرگ هست و هم دیگر پدربزرگ نیست. نگاه نادر ابراهیمی البته شاید تا حدی به مهندسی ژنتیک و پزشکی بدبینانه باشد، اما پیداست او مفاهیم دیگری را از نوشتن این داستان مد نظر داشته است.

در ملکوت بهرام صادقی نیز اگر چه رگه‌های اکسپرسیونیستی و سورئال این رمان جلوه‌ی متفاوتی به آن می‌دهد، اما بهرام صادقی با همان طنز سیاه همیشگی خود این وضعیت فراواقعی را به علم پزشکی پیوند می‌زند. فرد جن‌زده را نزد پزشکی عجیب و غریب می‌آورند تا مگر او بتواند درمانش کند. پزشک، مریض عجیب دیگری هم دارد که در اتاقی دیگر در مطبش در حال جان دادن است. داستان کم‌کم ساحتی متافیزیکی پیدا می‌کند و در چنین وضعیتی بیماری جسمی به وضعیت روانی پیوند می‌خورد و البته این‌بار هم طبق سنت ادبیات داستانی معاصر زیاد نباید منتظر پایان خوشایندی بود.

این نمونه‌هایی از داستان‌هایی است که بیماری و پزشکی در ادبیات ریشه و مخاطب عام و خاص خود را جذب می‌کند برای آن که تنها در یک داستان با شخصیت‌هایی همراه شوند که درگیر یک بیماری روحی و یا جسمی هستند؛ در طول دوران‌های مختلف باز هم نویسندگان از بیماری‌ها الهام می‌گیرند چرا که می‌توانند با قلمشان فرهنگ را ترویج کنند.

کد خبر 357936

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.