تحصیل، تابعیت و امنیت اجتماعی؛ حق ما است

باز هم فصل پاییز فرا می‌رسد. فصلی که علاوه بر طبیعت، مردمان این مرز و بوم را نیز به تکاپو می‌اندازد. مهر ماه است و شروع یک سال تحصیلی جدید برای دانش آموزان، دانشجویان و اساتید. اما این شروع سال تحصیلی برای همه به یک اندازه بوی مدرسه، درس و کسب دانش را نمی‌دهد.

به گزارش ایمنا، دانش آموزان و دانشجویان مهاجر در ایران برای درس خواندن با دشواری‌های بسیاری دست و پنجه نرم می‌کنند و عموماً قربانی تبعیض‌های ساختاری و فرهنگی جامعه میهمان می‌شوند؛ کسانی که خود و خانواده‌هایشان از گزند جنگ و ناامنی‌هایی که وجود دارد و برای داشتن زندگی بهتر به اینجا پناه می‌آورند اما هویتشان ثبت نمی‌شود، کارت اقامت نمی‌گیرند، از حقوق شهروندی برخوردار نیستند و با مشکلات بسیاری مواجه هستند.

البته اشتباه نشود، ایرانیان از زمان‌های دور تا به حال، به مهربانی و میهمان نوازی شهرت دارند و موضوعی که اینجا قرار است مطرح شود قابل تعمیم به همه مردم نیست. اما گاهی مشکلاتی در بخشی از جامعه وجود دارد که باید از روی آن‌ها پرده افراشته شود.

آسیب‌های اجتماعی، اتباع بیگانه عامل آن هستند یا قربانی؟

مهاجرت، موضوعی است که جای‌جای دنیا، عموماً با دشواری‌های پذیرفته شدن از سوی جامعه میزبان و دشواری تطبیق یافتن از سوی مهاجران روبه‌روست. تضادها و تفاوت‌های فرهنگی معمولاً به این دشواری‌ها دامن زده و تنش ایجاد می‌کند. بیشترین گروهی که از این مشکل اجتماعی آسیب می‌بنند، کودکان هستند.

بسیاری عقیده دارند که آسیب‌های اجتماعی چون خشونت، بزهکاری، بیکاری و غیره به خاطر وجود مهاجران است یا حداقل آن‌ها باعث بدتر شدن شرایط فعلی جامعه هستند و باید شرایط پذیرفتن این گروه‌ها محدود و سختگیرانه‌تر شود. مانندروح الله بابایی عضو هیئت رئیسـه کمیسیون اجتماعی مجلس که چندی پیش در گفت‌وگو با خانه ملت گفته بود: «درحال حاضر این طرح در دستورکار کمیسیون اجتماعی قرار ندارد، اما ضرورتی هم به حمایت از اتباع بیگانه نیست. دلیلی برای حمایت از اتباع بیگانه حتی افراد دارای مادر ایرانی و پدرخارجی درکشور وجود ندارد و دولت باید شرایط بازگشت اتباع به کشورشان را هرچه سریع‌تر فراهم کرده و سیاست‌هایی را برای خروج هرچه سریع‌تر اتباع بیگانه از کشوراجرایی کند. متاسفانه بسیاری از آسیب‌های اجتماعی و حوادث نابهنجار درکشور توسط اتباع صورت گرفته و دلیلی برای افزایش این آسیب‌ها به ویژه درحوزه مواد مخدر توسط اتباع وجود ندارد.»

برخی دیگر نیز بر لزوم حمایت و آموزش اتباع به وی‍ژ کودکان، تاکید دارند. آسیب‌های اجتماعی ناشی از حضور مهاجران است یا مهاجران با مهاجرت کردن و زیستن در سرزمین میزبان آسیب می‌بیند، نقطه تقابل نظرات این دو گروه است. ضحی امیری، مسئول کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان در گفت‌وگو با ایمنا به این سؤال اینگونه پاسخ می‌دهد: «محرومیت، فقر و عدم برخورداری از آموزش و بی‌توجهی به شأن و کرامت انسان‌ها اصلی‌ترین بستر شکل‌گیری مشکلات اجتماعی است.» او در ادامه جنبه‌های حقوقی و بین‌المللی این کودکان را یادآور می‌شود: «فعالان حقوق کودک همیشه ضرورت این مسئله را از زاویه نظام حقوق بشر و تعهدات بین‌المللی ایران در خصوص کنوانسیون حقوق کودک نشان دهند اما آموزش همگانی که با بهره‌مندی از پشتوانه‌ی ضمانت اجراهای قانونی تبدیل به آموزش اجباری می‌شود، حداقل‌های لازم برای تبدیل کودک به یک شهروند مسئول را فراهم می‌کند. بهره‌مندی از آموزش، مخصوصاً در مقاطع تحصیلی ابتدایی، باعث انتقال فرهنگ و آموختن قواعد زیستن در جامعه است.»

به هر حال، بهتر است از دیدگاه و تجربیات خود این افراد به مشکلات درس خواندن در ایران، به ماجرا دیده شود.

سمیه، دختر جوانی است که در دهه هفتاد شمسی در ایران به دنیا آمده است. تمام این سال‌ها را ایران زندگی کرده و اینجا به مدرسه رفته است. او در خصوص تجربه خود می‌گوید: من یک نسل سومی هستم. متولد و بزرگ شده ایران. اما ایرانی حساب نمی‌شوم. تا مدت‌ها برای ثبت نام مدرسه باید از این شعبه آموزش پرورش به شعبه دیگر می‌رفتم تا برای ثبت نام در مدرسه نامه و مجوز بگیرم، با این که کارت اقامت داشتم. آرزوی من انتخاب رشته نقاشی در دبیرستان بود. اما چون تحصیل اتباع در هنرستان‌ها ممنوع است، سال‌های دبیرستانم را به اجبار رشته تجربی خواندم. احساس می‌کنم که چندین سال از عمرم را که می‌توانستم در رشته مورد علاقه‌ام و حرفه کاریم پیشرفت کنم را تلف کرده‌ام. اصلاً احساس خوش آیندی نیست. باز هم با این وجود باید منت به سرم باشد که همین شانس و امکاناتی را که من داشتم، خیلی‌های دیگر مثل من در کشور ندارند. چرا وقتی حق اولیه یعنی حق تحصیل به ما داده می‌شود، به دید یک لطف به آن نگاه می‌شود و نه وظیفه‌ای که باید انجام می‌شد؟

نیازها و مشکلات کودکان در ایران و لزوم حمایت از آن‌ها

امیری قوانین فعلی در ایران را بیشتر شرح می‌دهد: «طبق ماده ٢٢ پیمان‌نامه حقوق کودک که در سال ۱۳۷۲ در مجلس شورای اسلامی ایران به تصویب رسیده و در حکم قوانین داخلی است، حکومت‌ها باید حمایت از حقوق کودکان پناهنده را تضمین کنند. این حقوق شامل کمک‌های انسانی و در جهت احقاق همه حقوق مندرج در پیمان نامه حقوق کودک (از جمله حق حیات، حق شنیده شدن، حق سلامت، حق آموزش ...) و همین طور دیگر پیمان‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است که بر پایه تأمین حقوق بشر و حقوق کودک استوار است، صرف نظر از اینکه کودک تنها، با والدین و یا همراه دیگری باشد. در این ماده ضابطه و معیار خاصی برای کودک پناهنده در نظر گرفته نشده ‌است و صرفاً از کشورهای عضو درخواست شده‌است در این زمینه طبق موازین حقوق بشر یا سایر اسناد بشردوستانه عمل کنند.»

ضحی امیری، گروه آسیب‌پذیر را معرفی می‌کند و چرایی این آسیب‌پذیری را اینگونه بررسی می‌کند: «براساس تحقیقات انجام شده نیمی از پناهندگان دنیا را گروه آسیب‌پذیر کودکان و نوجوانان تشکیل می‌دهند. عوامل متعددی بر شدت آسیب‌پذیری آن‌ها می‌افزاید چرا که در مراحل اولیه شگل‌گیری و تکامل شخصیت قراردارند و برای تأمین نیازهای ویژه فیزیولوژیک و عاطفی خود به دیگران وابسته‌اند. مواجهه باتعارضات و مشکلات قبل، حین و پس از مهاجرت و پناهندگی قطعاً برسلامت روان آنها تاثیرگذار است. از شاخص‌ترین نابه‌سامانی‌های موجود در میان کودکان مهاجر، می‌توان به مشکلات آموزشی- پرورشی این کودکان، بیماری، فقر اقتصادی و فرهنگی خانواده‌ها، عدم تسلط به زبان کشور مورد نظر و... اشاره کرد.»

تحت فشار قرار دادن مدارس خودگردان

یک مهاجر افغانستانی که در ایران در رابطه با حقوق شهروندی اتباع فعالیت می‌کند و تمایلی نداشت که نامی از او برده شود، از قوانین و تفکیک و تبعیض‌آمیزی که طی این سال‌ها به افغانستانی‌های ساکن ایران وارد میشود؛ می‌گوید: «دوره نهم و دهم ریاست جمهوری در ایران، دوره جهنمی برای افغانستانی‌های ساکن ایران بود. اقدام برای گرفتن کارت اقامت و شناسایی هویت راحت‌تر بود. در یک مدرسه دو نوبته هم نوبت مدرسه بچه‌های ما را از بچه‌های ایرانی جدا کردند. اگرچه سازمان ملل، محل‌هایی را با بودجه خود برای اسکان در ایران ایجاد کرده اما اینجور اماکن، بسیار ایزوله است و فضای طبیعی برای یک زندگی اجتماعی را ندارد.»

مسئول کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان بیشتر مسئله را باز می‌کند: «هم‌چنان کودکان مهاجر در ایران اعم از کودکان تبعه افغانستان، پاکستان، عراق و ... برای داشتن حق تحصیل در مقاطع ابتدایی تا دبیرستان و دانشگاه با موانع بسیاری مواجه می‌شوند. طبق بند الف ماده ۲۸ پیمان‌نامه حقوق کودک، کشورهای عضو باید حق کودک را برای برخورداری از آموزش به رسمیت شناخته و آموزش ابتدایی رایگان و اجباری را در دسترس همه کودکان قرار دهند. اما در ایران آن دسته از کودکانی که کارت اقامت یا حمایت تحصیلی ندارند همچنان اجازه ورود به سیستم رسمی آموزش و پرورش ایران را ندارند.»

امیری ادامه می‌دهد: «درصد کمی از این بچه‌ها در سازمان‌های مردم نهاد و یا در مدارس خودگردان افغانستانی به تحصیل می‌پردازند و متاسفانه درصد قابل توجهی از چرخه تحصیل باز می‌مانند. در نگاه کلان‌تر می‌توان گفت اتباع فاقد کارت اقامت، حتی از ابتدایی‌ترین حقوق خود یعنی داشتن «هویت فردی» نیز محرومند. این تعداد افراد در ایران حضور دارند اما قابل شناسایی نیستند و به این ترتیب در برنامه‌ریزی‌های کشوری نادیده انگاشته می‌شوند که این موضوع و تبعات منفی آن درجای خود قابل تأمل است.»

ردپای دیدگاه‌های مهاجرستیزانه

یک فعال اجتماعی در شهر اصفهان که در حوزه کودکان حاشیه نشین فعالیت می‌کند؛ اینگونه تعریف می‌کند: «اوایل کار زمانی که کلاس‌های آموزشی در محله ارزنان (منطقه چهارده شهرداری اصفهان – واقع در پشت حرم زینبیه) برگزار می‌کردیم، با چالش تفاوت قومیتی و ملیتی در این محله روبه‌رو بودیم. کودکانی هم که در این کلاس‌ها شرکت می‌کردند، دیدگاه مثبتی نسبت به همکلاسی‌های افغانستانی خود نداشتند که این باعث شد زمان بیشتری را برای ایجاد دوستی و کم کردن این تضاد و پیش‌داوری‌ها انجام دهیم.»

او در پایان صحبت‌های خود این نکته را متذکر می‌شود که هرچند فعالیت‌های مدنی را در این زمینه بسیار مؤثر می‌داند، اما نیاز به فرهنگسازی بسیار گسترده‌تری است که اولین گام آن برداشتن این دست مرزها و تفکیک بین کودکان افغانستانی و ایرانی است.

ضحی امیری اضافه می‌کند: «فارغ از نقش رسانه‌ها در ایجاد حساسیت نسبت به میزان جرائم ارتکابی توسط افغانستانی‌ها در ایران، این حجم از تبعیض، تحقیر و محرومیت اعمال شده بر اتباع افغانستانی مقیم ایران در نزدیک به سی سال حضور آن‌ها در کشور، که ناشی از پرورش طبقه‌ای از افراد بی‌هویت طی سال‌ها مهاجرپذیری است می‌تواند علتی باشد برای بروز ناسازگاری‌هایی با جامعه ایرانی که روزبه‌روز هویداتر می‌شود.» وی ادامه می‌دهد: «به نظر می‌رسد طرح‌ها و برنامه‌های متعددی برای بازگشت مهاجران تبعه افغانستان به وطن‌شان اجرا شده اما با توجه به عدم وجود ساختارهای مناسب و سیاست‌گذاری صحیح همچنان امکان آن وجود ندارد، بنابراین آموزش دادن به کودکان افغانستانی برای حفظ سلامت اجتماع ایران یک ضرورت است. این صرفاً رفتار بشردوستانه با مهاجران نیست، بلکه برای ایجاد امنیت فردی و عمومی در سطح جامعه ضروری است.»

زنان، قربانی تبعیض مضاعف

در کنار قوانین ضد مهاجران و تعارضات فرهنگی، نمی‌توان از آسیب ناشی از تبعیض‌های جنسیتی در جامعه چشم‌پوشی کرد. تبعیض‌هایی که ستم مضاعف را هم به زنان ایرانی و هم به زنان اتباع بیگانه، وارد می‌کند. ریسک بازماندن از تحصیل دختران اتباع کمتر است و بیشتر احتمال ازدواج زودهنگام برایشان وجود دارد، تعصبات خانوادگی برایشان بیشتر است که فرصت‌های کار و تحصیل برابر نسبت به مردان را برایشان محدود می‌کند.

مسئول کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان در این باره بیشتر توضیح می‌دهد: «کودکان محروم از تحصیل و هویت اجتماعی در ایران، تنها به کودکان افغانستانی مهاجر محدود نمی‌شوند؛ بلکه بخش بزرگی از کودکان افغانستانی متولد و بزرگ‌شده در ایران، کودکان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با اتباع کشور افغانستان و ... را نیز شامل می‌شوند. در بسیاری از موارد کودکان حاصل ازدواج‌های شرعی ولی ثبت نشده به دلیل عدم ثبت و رسمیت نیافتن ازدواج والدینشان تابعیتی ندارند و فاقد هرگونه مدارک شناسایی و هویتی برای برخورداری از حقوق اجتماعی خود هستند؛ در نتیجه بخشی از گروه عظیم کودکان محروم از آموزش را تشکیل می‌دهند. عدم برخورداری از آموزش و دیگر حقوق اجتماعی علاوه بر اینکه ستم غیرقابل جبرانی بر زندگی این کودکان است منافع بلند مدت جامعه را نیز نادیده می‌گیرد.»

زینب که یکی از افاغنه ساکن ایران است، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، «حتی اگر خوش شانس باشیم که کارت هویت بگیریم و مدرسه برویم و توان مالی ادامه تحصیل تا سطح دانشگاه را هم داشته باشیم، باز هم این محدودیت‌ها برایمان پایان نمی‌پذیرد. حتی اگر دانشگاه دولتی هم قبول شویم باید شهریه‌های سنگین بپردازیم؛ هشتاد درصد شهریه شبانه. خیلی وقت‌ها دیده‌ام که اینجور مواقع خانواده‌ها اولویت تحصیل را به فرزندان پسر خود می‌دهد، دختران بیشتری از تحصیل محروم شده و شوهر می‌کنند.»

مشکلات اشتغال دانشجویان و کودکان کار

عبدالله که در ایران دانشجو بوده است، از دشواری‌های تجربه کار و تحصیلات دانشگاهی چنین می‌گوید: «زمانی که در ایران کنکور دادم و برای مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه دولتی قبول شدم، به دنبال کار مناسب در کنار درس خواندن می‌گشتم، اما چون افغانستانی بودم کاری برایم وجود نداشت و به مشکل خوردم. بعد از مدتی پیگیری، دوستی برایم کاری پیدا کرده بود؛ پروژه تخریب ساختمانی که به کارگر نیاز داشت. برخی از مردم تصور می‌کنند که مشکل بیکاری در کشور زیر سر ما مهاجران است. حالا من می‌پرسم، چند درصد از دانشجویان ایرانی که در مقاطع تحصیلی بالا کار می‌کنند حاضر به کار به عنوان کارگرساختمانی یا کارگر کوره‌های آجرپزی هستند!»

امیری، مسئول کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان می‌افزاید: «مهاجران افغانستانی در ایران با چالش‌های متعددی برای دریافت خدمات عمومی از دولت روبرو هستند؛ علاوه بر محرومیت‌های آموزشی، می‌توان عدم دسترسی به پوشش بیمه و امکانات درمانی و خدمات رفاهی را از دیگر مصادیقی دانست که مستقیم و غیرمستقیم حیات و معیشت کودکان مهاجر را تحت تأثیر قرار می‌دهد.»

بشیر، مردی میان‌سال است که بهترین سال‌های کودکی و جوانی خود را مجبور بوده در کارخانه سنگ‌بری‌ کار کند. این کارها به قدری تجربه تلخی برای او به شمار می‌آید که به سختی درباره آن روزها صحبت می‌کند.

او صحبت‌ خود را با این جمله آغاز می‌کند: «افغانستانی‌ها در ایران نیروی کار ارزان قیمت هستند و شرایط ایمنی در محل کار ندارند. شما یک سر به شهرک صنعتی محمود آباد در اصفهان بزنید، خیابان‌های مقابل پالایشگاه اصفهان، از بچه‌های ده-دوازده ساله تا پیرمرد هشتاد-نود ساله را شاهد هستید که در این سنگ‌بری‌ها مشغول به کار هستند. من خودم از ده-دوازده سالگی اینجا را به چشم خود دیده‌ام.»

بشیر با بغض می‌گوید: «کودکانی که به جای مدرسه رفتن، اینجور جاها زیر حداقل دستمزد کار می‌کنند، به کودک بودن و زیر سن یا توانایی‌شان برای انجام اینکارها هیچ توجهی نمی‌شود. من و پسرعموهایم زمانی که ایران تحصیل می‌کردیم، بعد از مدرسه ساعت‌ها اینجا کار می‌کردیم و بعد از کار به قدری از نظر جسمی و روانی خسته می‌شدیم که دیگر بعد از کار، رمقی برایمان نمی‌ماند تا درس بخوانیم.»

به اعتقاد ضحی امیری «بی‌شک مهاجران تأثیر به‌سزایی در جامعه و اقتصاد کشور مبدأ پدید می‌آورند و بایستی با توجه به جنبه‌های مختلف این امر در مورد آن اظهارنظر کرد، اما باید بدانیم ناشناخته ماندن هویت افراد علاوه بر بحران شخصیتی که می‌تواند برای شخص به همراه داشته باشد برای دولت و جامعه ایران نیز آسیب‌های فراوانی به دنبال خواهد داشت.»

کد خبر 356718

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.