به گزارش ایمنا، «ناتوی عربی» یا «ائتلاف استراتژیک برای خاورمیانه» کارت نسبتاً جدید دونالد ترامپ برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا البته با همراهی کشورهای عربی است؛ هر چند این تنها کارت رییس جمهور تندروی آمریکا نیست. طرح عادی سازی روابط اعراب با رژیم صهیونیستی با نام «معامله قرن» که نتیجه آن نیز تبدیل ایران به دشمن درجه یک اعراب و تثبیت و تضمین حیات رژیم صهیونیستی است، از دیگر طرح های ترامپ برای مقابله با ایران است که به صورت موازی و همزمان با ناتوی عربی دنبال می شود.
ظاهر طرحها نگران کننده و قابل تأمل است؛ تجمع قدرت آمریکا با پول کشورهای عربی برای مهار ایران و در انزوا قرار دادن کشورمان، طرحی که البته قبل از این نیز بدون نام پر طمطراق «ناتو» در دوران جنگ ایران و عراق اجرایی شد و البته ایران با وجود هزینههای بسیار، بازنده حقیقی آن نبود.
حال ائتلاف نظامی- امنیتی جدید باز هم شامل شش کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس و کشورهای مصر، اردن و آمریکا است که می کوشد همچون ناتوی غربی، امنیت منطقه غرب آسیا را بدون حضور و نقش آفرینی ایران تأمین کند.
با این حال، وجود برخی شواهد حاکی از این است که ناتوی عربی پتانسیل های لازم برای تبدیل شدن به یک نهاد اثر گذار را ندارد؛ چرا که در درجه نخست کشورهایی که قرار است این ائتلاف را تشکیل دهند، نا همگون، غیر متحد و دچار اختلافات شدید با یکدیگر هستند. بعد از تحریم قطر توسط سایر کشورهای عربی، دیوار «شورای همکاری خلیج فارس» ترک برداشت و جنایات جنگی عربستان و امارات در یمن بیش از هر زمان دیگر اختلافات کشورهای عربی در این زمینه را آشکار کرد و تیر خلاصی بر پیکر بی رمق ائتلاف عربی زد. چنین اختلافاتی زمانی که در کنار مشکلات داخلی کشورهای عربی همچون بحران مشروعیت و فرار سرمایه از عربستان، نارضایتی مردم مصر از اعدامهای بی سابقه و دست جمعی طرفدران اخوان المسلمین و محمد مرسی و انقلاب های مکرر مردمی در بحرین قرار می گیرد، نشان می دهد که حداقل در مقطع کنونی کشورهای عربی آمادگی تشکیل یک ائتلاف بین المللی یکدست و قدرتمند را ندارند.
نکته دیگر این است که ادبیات غیر دیپلماتیک و رکگوییهای ناشی از غرور و خودبرتر بینی ترامپ که در کارزار انتخاباتی خود اعلام کرده بود «دولتهای عربی فقط به درد دوشیدن میخورند»، تا حدی عرصه را بر حکام عربی تنگ کرده و نمی توانند از توافقات خود با آمریکا و تأمین هزینه های مالی مقابله با ایران به عنوان یک پیروزی در نزد ملتهایشان یاد کنند. این در حالی است که با توجه به رویکرد اخیر ترامپ نسبت به کشورهای اروپایی عضو ناتو، تردیدی باقی نمی ماند که ترامپ به این شعار دوران انتخابات خود نیز پایبند است و می کوشد به هزینه کشورهای عربی، با ایران و محور مقاومت مقابله کند.
از سوی دیگر، کاهش مشروعیت و مقبولیت رییس جمهور آمریکا و تخفیف وجهه وی در نزد افکار عمومی بین المللی نیز از عوامل مهمی است که احتمال شکل گیری یک ناتوی عربی و کارامدی و اثر بخشی آن را زیر سؤال می برد.
با این وجود، نکته ای که نباید از آن غافل شد، این است که در عرصه روابط بین الملل، منافع و دغدغه های امنیتی مشترک از این قابلیت برخوردارند که کشورهای ناهمگون را حداقل برای کوتاه مدت در کنار یکدیگر قرار داده و جبههای مشترک علیه منابع تهدید ایجاد کنند.
در چنین شرایطی، آنچه به شکل گیری ناتوی عربی ضربه می زند و روند آن را کند می کند، نه سخنرانی های آتشین و لفاظیهای تهدید آمیز از تریبونهای مختلف، بلکه تنش زدایی، آرام کردن فضا و معرفی ایران به عنوان کشوری اهل تعامل و صلح است. علاوه بر ایجاد جو روانی مناسب، یکی از تاکتیکهای کاربردی ایران برای مقابله با طرحهای آمریکایی و ممانعت از شکل گیری ائتلافهای منطقه ای علیه کشور، می تواند نفوذ در جبهه رقیب و ورود به مراودات دو جانبه و چند جانبه با آنها برای کمرنگ کردن منافع ائتلاف باشد.
شاید همین نگرش بود که سبب شد حسن روحانی در سخنرانی خود در جمع سفرا و نمایندگی های وزارت خارجه، در کنار طرح پتانسیلهای قدرت ایران برای مقابله با تحریمها و دشمنی ها، از لزوم بهبود روابط با کشورهای منطقه به ویژه عربستان، امارات و بحرین سخن به میان آورد.
البته چنین موضعی فعلا در حد حرف و این گذشت زمان است که نشان می دهد دولت روحانی برنامهای هدفمند و عملیاتی برای ایجاد تفرقه و شکاف در ائتلاف ضد ایرانی در شرف شکل گیری دارد یا به شعار بسنده کرده و منتظر شانس و اقبال دولتش برای مواجه نشدن با ائتلافی سرسخت می ماند.
یادداشت از: اعظم ملایی- دبیر سیاسی ایمنا
نظر شما