ماه خدا همراه با یاران خدا (۶)

همزمان با ماه مبارک رمضان مروری بر خاطرات شهدای ۸ سال جنگ تحمیلی در این ماه مبارک خواهیم داشت.

به گزارش گروه پایداری خبرگزاری ایمنا: با توجه به فرارسیدن ماه مبارک رمضان و زنده نگاه داشتن یاد و خاطره شهدای هشت سال جنگ تحمیلی در ادامه مروری خواهیم داشت به تعدادی از خاطرات شهدا از ماه مبارک رمضان:

ماه رمضان آن سال نمازخوان‌ها و روزه‌گیرها را از بقیه جدا کرده بودند، بعد به‌شان گفته بودند باید بلوک بزنید. این‌ها هم می‌گفتند از این بلوک‌ها برای سنگرهای عراقی استفاده می‌کنید، ما با دست خودمان برای دشمن سنگر نمی‌سازیم.

ماه رمضان آن سال کار آشپزخانه چند برابر شد. عراقی‌ها افطار و سحر غذای یخ‌کرده می‌دادند. حال و حوصله نداشتند نصف شب غذا گرم کنند. حالا آشپزخانه دست مجید بود که برای هر چیز تا جان داشت، دل می‌سوزاند و این همه آدم روزه که منتظر بودند بینند مجید برای آن روز چه کار کرده. توی هر آسایشگاه چند نفر مریض داشتیم. این‌ها باید صبحانه می‌خوردند، نهار می‌خوردند، دسر بعدازظهرشان به راه بود. کار خیلی سخت شده بود. بچه‌های آشپزخانه خواب و بیداری نداشتند. با زبان روزه چند شیفت کار می‌کردند. سحر غذای داغ و تازه، افطار هم همین طور/ روایت نزدیک ۷: موصل، نویسنده: نفیسه ثبات

///////

در ایام ماه رمضان هم در آسایشگاه ۴۴نفری‌مان سیزده نفری بودیم که روزه می‌گرفتیم. روی غذای ظهرمان یک کاسه می‌گذاشتیم تا برای سحر بماند. بچه‌ها موقع سحر غذایشان را روی چراغی گرم می‌کردند که در آسایشگاه بود و سهمیه‌ی هر کدام‌مان در روز پنج دقیقه استفاده از آن بود. اما من زیاد در بند نبودم و همیشه از عراقی‌ها نفت طلب داشتم. چند نفر از بچه‌ها علاوه بر روزه‌داری ماه مبارک در روزهای بلند تابستان روزه‌های هفده‌ساعته‌ی مستحبی می‌گرفتند و با پای برهنه فوتبال هم بازی می‌کردند/ دوره درهای بسته ۹: اسارت به روایت ابوالقاسم عبیری، نویسنده: مرضیه نظرلو

کد خبر 305419

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.