خانه جلال الدین همایی  شعر می سُراید

برای رفتن به خانه استاد جلال الدین همایی، از دروازۀ دولتخانه صفوی به سمت میدان نقش جهان حرکت می کنم.

به گزارش ایمنا، شکوه هنر و معماریِ این میدانِ چهارصدساله و صنایع دستی که سالهاست در این شهرِجهانی می درخشد، بدرقه‌ام می کنند. به خیابان حافظ وارد می شوم و سنگفرش های خیابان را تا انتهای آن طی می کنم. سمت راست، خیابانِ نشاط است و درختان سبزقامت سرو و چنار و بید درکنار شمشادها ترنم بهاری را در اردیبهشت ماه برای عابران زمزمه می کنند. نهم اردیبهشت ماه هزار و سیصد و نود و شش در گاهشماری جلالی؛ قطعاً جلال الدین همایی طالع نجومیِ اصفهان بر سردرِ قلعه طبرک در جنوب شرقی اصفهان را خوب می شناخت، محله پاقلعه در شرق این قلعه قرار دارد و جلال الدین در این محله متولد شده است. اکنون خانه همایی و مدرسه صدر یا همان سیدالعراقین تنها آثار تاریخی این محله هستند و از مشاهیر آن باید از استاد همایی، ارحام صدر، سادات خاتون‌آبادی و میرزاعباس نعمت‌اللهی نام برد. در محله پاقلعه، کوچه ها به نام شهیدان مزین است، شهید مقضی، شهید گلدوز، شهید صناعی‌ها و ... اما جای کوچه استاد همایی در محله ای که از گامهای او خاطره ها دارد خالی است! تنها خیابانی که به نام استاد همایی نامیده شده خیابانی فرعی است در گلزار شمالی! و البته نام فرهنگسرای همایی در پل سرهنگ، خیابان معراج، بسیار دورتر از محله پاقلعه از استاد همایی حکایت می کند! کمی جلوتر به کوچه شماره ۱۹ یعنی همان کوچه شهیدعبدالحسین مقضی وارد می شوم، اما پیدا کردن بن بست شهید حمید صناعی ها آسان نیست، باید چشم تیز کنی به نشانه ها و فلش هایی که تو را به علامت بن بست هدایت می کنند، همراه با علامتی که بن بست را نشان می دهد حرکت می کنم تا به بن بست صناعی ها برسم. سمت چپ، مسجد حاج‌هادی قرار دارد. از عابری سراغ خانه استاد همایی را می گیرم، او می گوید همینجاست کمی جلوتر برو، سمت راست، خانه استاد همایی است. من نیز به سو می روم، یک در سفیدرنگ فلزی با سه پله بالاتر از سطح کوچه که بی شباهت به درهای سنتی خانه های قدیمی است و قطعاً به خانه استاد همایی راه ندارد، اما سمت دیگرش یک تورفتگی حدود سه متری قراردارد و بعد از آن یک دالان شروع می شود، بوته گل رز سفیدرنگی در آستانۀ دالان، از ورود من به فضایی استقبال می کند که بوی تاریخ از آن به مشام می رسد.

ابوالفضل، جلال الدین و ابراهیم

راه دالان را پیش می گیرم که حدوداً سی متر طول دارد، نیمی از دالان را که طی می کنم در سمت راستِ آن، یک درب چوبی دولنگه قدیمی با گل میخ های زنانه و مردانه دیده می شود. این در، بسته است اما دکتر مرتضی طباطبائیان(برادر حسن طباطبائیان) می گوید که این درِ چوبی به خانه "ابوالفضل همایی" باز می شود. "ابوالفضل همایی" برادر بزرگ جلال الدین بود که زمانی ریاست دانشسرای مقدماتی اصفهان را به عهده داشت، و مرحوم حسن طباطبائیان اولین داماد استاد همایی است که با دختر بزرگ جلال الدین همایی یعنی "مهردخت همایی" ازدواج کرد. دقیقاً روبروی این در، در سمت چپ دالان نیز درب چوبی دولنگه دیگری وجود دارد که به گفته مرتضی طباطبائیان، به خانه برادر کوچک جلال الدین یعنی "ابراهیم همایی" باز می شود. کمی جلوتر از در خانه ابراهیم همایی، یک دالان کوچک سه متری را می بینم که در انتها به دو در دیگر متصل می شود و هر دو بسته اند اما قطعاً به خانه ابراهیم و جلال الدین راه دارند، این دالان کوچک را به عقب بازمی گردم و در انتهای دالان اصلی، از یک در چوبی دولنگه با گل میخ زنانه و مردانه به حیاط خانه استاد همایی وارد می شوم.

اینجا خانه ای است که جلال الدین همایی، شاهنامه‌ فردوسی، کلیات‌ سعدی، منتخب‌ قاآنی‌ و غزلیات‌ محمدخان‌ دشتی و بسیاری دیگر را نزد پدرش میرزا ابوالقاسم محمدنصیر متخلص به "طرب" مطالعه‌ کرد و نزد مادر، خواندن قرآن، گلستان و غزلیات حافظ را فرا گرفت. حتی اصول و فروع دین و آداب وضو و نماز و روزه و کتاب عم جزء را که در مکتب‌خانه نزد ملاباجی تکمیل کرد، پیشتر در همین خانه از مادرش آموخته بود. بعضی شب های درس پدر، به سبب خستگی و بی خوابی در ایوان منزل از پله اتاق به زمین می افتاد و مادر، که استاد همایی او را بی بی خطاب می کرد از اتاق مجاور بیرون می دوید و او را به بستر می برد.

حیاط مرکزی خانه استاد همایی مربع شکل است و حوض کوچکِ پرآبی در وسط حیاط قرار دارد. چهارگوشه حوض گلدان های کوچک شمعدانی را قرار داده اند، اطراف حوض سنگفرش شده و درست مقابل چهار ضلع حوض بر روی این سنگفرش ها چهار گلدان بزرگ سفیدرنگ با گل هایی از اطلسی به رنگ های قرمز و بنفش جلوه نمایی می کند. این حوض از چهار طرف به چهار باغچه محدود است که یکی مملو از گل های زرد و نارنجی رنگ بنفشه است، دیگری گل های رز قرمز و درختی از مو که قد فراز کرده است. نخل تزئینی و شمشاد همیشه سبز نیز در بخشی دیگر جای گرفته اند و شکوفه های کوچکی نیز بر روی درخت انار با برگ های جوان و سبزش جلوه نمایی می کند.

لاحول و لاقوه الا بالله...

خانه جلال الدین همایی، یک اشکوبه است و ساختمان در دو جبهه غربی و جنوبیِ آن قرار دارد. جبهه جنوبیِ ساختمان از یک ایوان مرکزی تشکیل شده که بالاتر از حیاط واقع شده است و در دو طرف این ایوان، ۲ اتاق سه دری طراحی شده است. دو طرف ایوان مرکزی و بر روی دیوارها، چراغ هایی مانند فانوس های دیواری جلوه گر است. از سه پلۀ روبروی ایوان بالا می روم، ایوانی با سه درچوبی دولنگه و شیشه های رنگی که در قسمت فوقانی هریک از این درها، سه پنجره شباک چوبی قراردارند و بر بالای پنجره وسط، عبارت "لا حول و لا قوه الا بالله" با خط ثلث نگارش شده و در قاب آئینه کاری جای گرفته و اطراف این آئینه کاری با گل و مرغ و خطوط اسلیمی تزئین شده است. طاق آهنگ این ایوان مملو از تزئینات آیئنه کاری، نقاشی هایی از گل و مرغ و مناظر طبیعی و تصاویری از پرتره و نقوش هندسی است که حالتی قرینه دارند.

سه درب چوبی ایوان به یک اتاق راه دارد که برای استفاده خانه شعر و فرهنگ اصفهان با تعدادی صندلی چوبی پرشده است، اینجا اتاقی است بدون نقش و رنگ اما تعدادی طاقچه گچی در آن دیده می شود و یک بخاری دیواری که با ظرافت گچبری شده است و در دو سمتِ آن تزئینات آئینه کاری قرارگرفته اند.

این اتاق از سمت راست و توسط دولنگه در چوبی به اتاق ساده دیگری راه دارد که درست مانند اتاق قبل بدون تزئینات است اما طاقچه های گچی، بخاری دیواری گچبری شده با تزئینات آئینه کاری اطرافش چشم نوازی می کند، صندلی های کلاس خانه شعر و فرهنگ در این اتاق نیز قراردارند.

اتاق نقش همایی نقش خاطره می زند

به موازات پنجره ها و سه درچوبیِ ایوان مرکزی، طاقچه های گچی دیده می شود و دو درب چوبی دیگر نیز روبروی هم در ایوان جای گرفته اند، درب چوبی سمتِ چپِ ایوان به اتاقی راه دارد که به گفته مرتضی طباطبائیان، استاد همایی به آن "اتاق نقش" میگفت.

اتاق نقش، اتاقی است با سقفی نیم گنبد که با نقاشی های گل و مرغ مناظر طبیعی، خطوط اسلیمی و ختایی و پرتره هایی که برایم شخصیتهای آشنایی نیستند و شاید هم ملیتی ایرانی ندارند مزین است؛ با ورود نور از پنجره های شباک و شیشه های متصل به سه درب چوبی اش، یادگار همای شیرازی و طرب و سنا، نقش خاطره می زند ... حدیث نبوی "انا مدینة العلم و علی بابها" و بیتی از مولانا "از علی(ع) آموز اخلاص عمل، شیر حق را دان منزه از دغل" هردو به خط نستعلیق و روبروی یکدیگر قرارگرفته اند که مرتضی طباطبائیان می گوید خط "طراب" پدر جلال الدین همایی و "همای شیرازی" پدربزرگ او هستند. جلال الدین همایی در سحرگاه شب چهاردهم دی ماه هزار و سیصد و هفتاد و هشت در همین اتاق چشم به جهان گشود.

"نادرقلی نادری رارانی" را در مراسم افتتاح خانه شعر و فرهنگ اصفهان در خانه استاد همایی دیدم، پیش تر با استاد نادری به عنوان یک قرآن پژوه، جهانگرد و خط شناس آشنایی داشتم، او به نقلی از استاد همایی درباره اتاق نقش اشاره کرد و گفت: "این اتاقی است که گهواره استاد همایی در آن قرار داشت، استاد همایی معتقد بود که چشم کودک باید از همان طفولیت با هنر و خط آشنا شود و همین آموزش باعث شکوفایی روح و ذوق و فکر کودک می شود". نادرقلی نادری رارانی، شاگرد کلاسهای درسیِ همایی نبود اما به گفته خودش حدود ۲۰ سال با استاد همایی مراوده داشت و در زمینه خط شناسی از او آموخته ها برگرفته بود. نادری رارانی گفت: "استاد همایی بعد از رفتن به تهران، تنها تابستان ها به اصفهان می آمد و در این خانه سکونت می کرد. او یکی از شخصیت های تمام علوم بود، مجتهد بود اما ریاضیات و جَفر و نجوم و تاریخ می دانست و کتاب تاریخ اصفهان یکی از بی نظیرترین کتاب های تاریخ های دنیاست. همایی اولین کسی است که بعد از چند هزار سال تاریخ زبان فارسی، دستور زبان فارسی را به رشته تحریر درآورد. حتی من شنیدم که وقتی از بدیع الزمان فروزانفر که آن زمان رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی بود پرسیدند شما دایره علومتان بیشتر است یا همایی، فروزانفر گفت من فقط اطلاعاتی درباره مثنوی دارم ولی همایی جامع مقدمات و علوم است". او اضافه کرد: "ازجمله دست پرورده های آقای همایی، مرحوم آقای قدسی است که هرچند شهرت بسیار نداشت اما از ادبا و صاحب سخنان اصفهان بود. استاد همایی دوران دبستانش را در مدرسه ای طی کرده بود که عموی مرحوم قدسی مدیرش بود".

نادرقلی نادری رارانی درست می گوید؛ جلال الدین همایی سال ۱۳۲۷ به همراه برادر بزرگترش به مدرسۀ قدسیه در محلۀ درب امام فرستاده شد که مؤسس و مدیر آن میرزا عبدالحسین قدسی بود و جلال الدین همایی، خط نسخ و دقاق تجوید و مقدمات عربی را از میرزا حسن قدسی فراگرفت.

از محلۀ پاقلعه اصفهان تا پاچنار تهران

مرتضی طباطبائیان، برادر حسن طباطبائیان(داماد استاد همایی) می گوید: "مرحوم همایی تنها سه دختر داشت که اکنون هر سه در آمریکا زندگی می کنند. دختر اولش "مهردخت همایی" که با حسن طباطبائیان ازدواج کرد. دختر دومش "ماهدخت همایی" است که همسر "غلامحسین شایگان" دندانپزشک بود و دختر سومش "مینودخت همایی" است و همسرش "دکتر ناصرالدین شاه حسینی" بود که استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود و دقیقاً اردیبهشت ماه سال ۹۵ درگذشت ". او ادامه می دهد: "استاد همایی امام جماعت مسجد جارچی بود که در بازار اصفهان قرارداشت. بعدها که به تهران رفت خانۀ او در تهران در محله پاچنار و نزدیک خانه آیت الله کاشانی بود که همین اواخر فروخته شد".

ساختمان جبهه غربی خانه جلال الدین همایی در محله پاقلعۀ اصفهان همانند جبهه جنوبی، دارای محور تقارن است و شاه نشین در مرکز آن قراردارد با سقفی نیم گنبد که در قیاس با دو اتاق اطرافش بلندتر و هوایش خنک تر است. شاه نشین خانه استاد همایی نیز مانند بسیاری از شاه نشین های خانه های تاریخی است.

نگاهت در این اتاق به تزئینات شیر و شکر، آئینه کاری و گچبری های نفیس و تزئینات تندبری اطراف اجاق گچبری شده خیره می مانَد؛ و البته هر نقطه از این اتاق نقاشی هایی از گل و مناظر طبیعی، خطوط اسلیمی و ختایی و میوه هایی است که به زیبایی در درون ظرفها نقش شده اند، در نقطه ای سیب و انار می بینی و در ظرف نقاشی شدۀ دیگر انگور و حتی هندوانۀ دونیم شده که دل میهمان را هوایی می کند از اینهمه شور و طبع و ذوق...

در دوطرف شاه نشین ۲ اتاق سه دری قراردارد که توسط کفش‌کن به تالار اصلی مرتبط هستند، این اتاقهای که ساده تر بنظر می رسند پنجره هایی شباک دارند و با اجاقی گچبری شده با تزئینات آئینه کاری و طاقچه های گچی ساده که همین سادگی نیز روایت خاطره هاست ...در فضای بین دو ساختمان غربی و جنوبی، یک اتاق کوچک ۲ در ۳ متری دیده می شود و آنطور که پیداست آشپزخانه بوده است و دیگری آبریزگاه و حمام که فضایی مستطیل شکل است ...

خانه ای با درب های گشوده تا وقت سحر...

جلال‌ الدین‌ همایی در سال۱۳۱۰ به‌ تهران‌ منتقل‌ شد و در دارالفنون، دبیرستان‌ نظام‌ و دانشکده‌ افسری‌ به‌ تدریس‌ ادبیات‌ پرداخت. ابراهیم نبوی در کتاب " کلک خیال انگیز؛ زندگی نورالدین زرین کلک" اشاره کرده است که درب خانه همایی در اصفهان تا پنج صبح باز بود. او در این کتاب می نویسد: "یکی از دبیرانی که در دبیرستان نظام درس میداد مرحوم جلال همایی بود که به نورالدین لطف خاصی داشت، بخاطراینکه می دانست گلستان سعدی را حفظ است. و یک بار هم پروژه ای را به او داد که چیزی به سبک گلستان سعدی بنویسد؛ سها و ممتنع. از اشعار همایی این شعر به یاد زرین کلک است و دائم می خواندش: شادی ندارد آن که ندارد به دل غمی، آن را که نیست عالم غم نیست عالمی. راز ستاره از شب زنده دارد پرس، کز گردش سپهر نیاسوده ام دمی. افراسیاب خون سیاووش می خورد، ما همچنین نشسته به امید رستمی. و اگر گفته بود شب زنده دار، واقعاً شب زنده دار بود. همیشه در اصفهان معروف بود که درِ خانه استاد همایی تا پنج صبح باز است. "

یادگاری از همای شیرازی و طرب و سنا

خانه استاد جلال همایی در سال ۱۳۷۶ توسط سازمان میراث فرهنگی با شماره ۱۹۰۳ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. غلامعلی حدادعادل در شرح خانه استاد همایی می گوید: " اهمیت خانه استاد همایی مضاعف است، یکی به دلیل معماری ایرانی اسلامی و اسلوب هنری آن و دیگری به جهت تعلقش به استاد همایی است که حتی اگر یک خانه معمولی هم بود و استاد همایی در آن زندگی می کرد آن خانه ارزش میراثی داشت. این خانه، خانه پدری استاد همایی(میرزا ابوالقاسم محمد نصیر متخلّص به طرب) است که جلال الدین همایی نیز در این خانه به دنیا آمد. استاد همایی بعد از رفتن به تهران، این خانه را در دهه ۵۰ به عنوان خانه میراث فرهنگی به دولتِ آن زمان فروخت. بعد از انقلاب وقتی که مرحوم حسن حبیبی، معاون وقت ریاست جمهور که همزمان اولین رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی بودند، ضمن بررسی اسناد نخست وزیری سابق، اسناد خرید این خانه توسط دولت را می بیند و از این موضوع سابقه ای در دست کسی نبود. مرحوم حبیبی به جهت احترامی که برای استاد همایی و حفظ بیت المال قائل بود موضوع را پی گیری و این خانه را دراختیار گرفته و بازسازی می کند و به این صورت اولین بازسازی این خانه با تلاش دکتر حبیبی انجام می شود. بعد از اینکه خانه آماده شد، استاد حبیبی در فرهنگستان مطرح کردند که چنین خانه ای دراختیار دولت است و در هیئت دولت عنوان شده که این خانه را به فرهنگستان زبان و ادب فارسی واگذار کنند. به این ترتیب، فرهنگستان از طرف دولت، صاحب اختیار خانه استاد همایی شد".

حدادعادل گفت: "در آن زمان یکی از استادان دانشکده ادبیات اصفهان ازطرف دکتر حبیبی دعوت شد که استفاده از این خانه را مدیریت کند، آن بزرگوار که البته در قید حیات نیست درسِ خودش را در این خانه تدریس می کرد منتهی رشته تخصصی آن استاد با ادبیات متعارف ما سازگار نبود یعنی از این جنس نبود. سال ۱۳۷۴ که من مسئولیت فرهنگستان را به عهده گرفتم یکی از دل مشغولیهایم حفظ این خانه و استفاده بهینه از این مجموعه بود. هربار که به اصفهان می آمدم به این خانه سرکشی می کردم حتی بعضی اوقات که دوسه روزی در اصفهان می ماندم در همین خانه اقامت می کردم. کم کم حس کردم که این همان کاری نیست که روح مرحوم همایی از ما خواسته است و ما باید در استفاده از این خانه باید جدی تر باشیم. تغییراتی در شیوه اداره دادیم ولی کافی نبود. در زمان شهردار قبل اصفهان یعنی زمان آقای سقائیان نژاد، با او صحبت کردیم و گفتیم که بنظرِما بهترین روش استفاده از این خانه این است که خانه را درختیار شهرداری اصفهان بگذاریم و شما از نزدیک نظارت و مدیریت کنید و اینجا به خانه ای برای شعر و ادبیات اصفهان تبدیل شود، قراردادی هم بین فرهنگستان و شهرداری اصفهان تنظیم شد و به امضا رسید که این خانه با چه شرایطی اداره شود. من امروز که به ظاهرِ بازسازیِ این خانه نگاه می کنم می بینم که از جهات مختلف به آن رسیدگی شده چون حفظ و نگهداری خانه های تاریخی سخت تر از خانه های معمولی است و فوت و فن خاصی دارد و خوشحالم که شهرداری کنونی اصفهان، این خانه و اطرافش برای استفاده بهترف مناسب تر نموده که البته بعد از بازسازی که مرحوم دکتر حبیبی در این خانه انجام داد، این بازسازی دومی است که توسط شهرداری اصفهان بر روی این خانه انجام شد".

احیای خانه استاد همایی، پس از ۲۰ سال

مصطفی هادوی که تخلط شهیر اصفهانی استادش "صغیراصفهانی" به او اهدا کرد شاعر پیشکسوت اصفهان است که از محضر استادهمایی توشه ها برگرفت و سالهای ۱۳۳۷، ۳۸ و ۳۹ شاگرد او در در درس ادبیات دانشگاه تهران بود و با او مراوده های فرهنگی داشت. شهیر اصفهانی می گوید: "ما حدود ۲۰ سال قبل بر آن شدیم تا خانه استاد همایی به نوعی راه بیفتد و جانی دوباره بگیرد، به همین دلیل بزرگداشت استاد را بهانه قراردادیم تا بلکه درب این خانه بازشود، آن زمان دبیرستانی در خیابان استاد همایی بود به نام دبیرستان غفاری و به این ترتیب بزرگداشت استاد همایی را در این دبیرستان برگزار کردیم. اما زمانی که خواستیم به این خانه بیاییم دیدیم که درِ خانه به روی ما بسته است، به صدا و سیما تلفن زدیم و به خیلی جاها در اصفهان و تهران تماس گرفتیم تا اینکه به ما گفتند شما تنها ۵ دقیقه فرصت داری تا وارد این خانه بشوی. به این ترتیب در طول این همه سال، تنها یکبار در خانه استاد همایی باز شد و من به عنوان شاگرد استاد آمدم و عکسی به یادگار گرفتم که در کتاب "گلچین اندیشه ها، مشاعره: گلچینی از مجموع تک بیتی های یازده قرن تاریخ شعر و ادب ایران" به چاپ رسید".

ز آشیانه تن شد رها همایی...

جلال الدین همایی ۲۸ تیرماه ۱۳۵۹ برابر با ۶ رمضان ۱۴۰۰ هجری قمری درحالیکه چندروز پیش از آن، ماده تاریخ مرگ خود را سروده بود درگذشت. هوشنگ پوریای ولی می گوید: "زمانی که استادهمایی برحمت خدا رفت، من مسئول هماهنگی مراسم تدفین ایشان بودم. استادهمایی چند روز قبل از مرگ، ماده تاریخ فوتشان را روی کاغذ نوشته بودند که بعد از فوتشان، هیچکس نمی توانست متوجه منظور این شعر بشود تا اینکه ازطریق آقای امیری فیروزکوهی متن را خواندند. استاد همایی اینطور نوشته بودند که سنا جلال همایی به گوش غیب نیوش، ندای ارجعی از بام عرش چون بشنفت. شکفته گشت به لبیک و بهر تاریخش، ز آشیانه تن شد رها همایی. که این مصراع آخر سال ۱۴۰۰ قمری را نشان می دهد که همان ماده تاریخ فوت استاد همایی است".

اکنون استاد جلال الدین همایی در تخت پولاد اصفهان، تکیه لسان الارض در نزدیکی یوشع نبی آرمیده است، اما درب خانه استاد همایی بعد از سالها دوباره گشوده شده و به عنوان خانه شعر و فرهنگ اصفهان پذیرای قدومی خواهد بود که می توانند در خانه ای که به افکار استاد جلال الدین همایی متصل است، پروریده شوند.

گزارش از شیرین مستغاثی

کد خبر 301652

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • . IR ۱۱:۴۰ - ۱۳۹۶/۰۲/۱۷
    2 0
    خدایش بیامرزد
  • سهراب همائی IR ۱۸:۱۳ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۷
    0 0
    بنده نوه استاد عبدالجواد برادر بزرگتر استاد همائی هستم امسال به خانه ی همای شیرازی جدم که متعلق به همه مردم شریف ایران دارد میایم شماره من ۰۹۳۵۳۰۰۳۰۲۲ خوشحال میشم تماس بگیرید .