7 اسفندماه؛ سالروز قتل مانی به دستور بهرام اول

خبرگزاری ايمنا: در چنين روزی؛ هفتم اسفندماه / 26 فوريه‌ی سال 277 ميلادی مانی ارائه‌دهنده‌ی آئینی به‌نام مانوی در پایان پادشاهی بهرام اول ساسانی بر اثر سخن‌چينی کرتير که موبد موبدان بود، مورد غضب پادشاه قرار گرفت و به فرمان او به قتل رسید.

● ماني پسر فاتک از نجيب‌زادگان ايران در همدان بود. پدرش فاتک در بابل اقامت گزيد و پسري پيدا کرد که به نيت آن‌که بماند و ماندگار شود او را ماني خواند. تحصيلات ماني در جواني در بابل بود. اين شهر که در کنار فرات در نزديکي کربلاي امروز قرار داشت، مرکز علم و معرفت دنياي قديم به‌شمار مي‌رفت.
ماني در آن شهر به اديان مختلف و فلسفه‌هاي آن‌ها آشنايي پيدا کرد و سرانجام خود آئيني آورد که به‌نام او مذهب مانوي خوانده مي‌شود. وي در نهم آوريل سال 243 ميلادي که روز بر تخت نشستن شاپور اول بود به پيشگاه آن شاهنشاه بار يافت و آئين خود را بر وي عرضه کرد و مورد عنايت شاه قرار گرفت.
ماني کتاب ديني خود را که شاپورگان نام دارد به زبان پهلوي به‌نام شاپور اول ساساني نوشت. سپس براي تبليغ به آسياي مرکزي و هندوستان سفر کرد و سرانجام در آخر سلطنت بهرام اول بر اثر سخن‌چيني کرتير که موبد موبدان بود، مورد غضب پادشاه قرار گرفت و در دوشنبه 26 فوريه‌ي سال 277 به فرمان آن پادشاه کشته شد.
● شهيد مطهری: اسلام، عامل اصلی شکست مانويت بود
در ادامه پيرامون ماني و آئين مانوي، مطالبي از کتاب ارزشمند «خدمات متقابل اسلام و ايران» اثر متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري (صفحه‌هاي 168 تا 171) مي‌خوانيم:
دين ماني يکي ديگر از اديان متحرک و زنده‌ي عهد ساساني است. راجع به عقايد ماني و آداب مانويت که چه بوده است، سخن فراوان است. قدر مسلم اين است که کيش ماني چه از لحاظ عقيده و چه از لحاظ آداب و مناسک، بسيار پيچيده و تودرتو است. عموماً معتقدند که کيش ماني عبارت است از يک سلسله عناصر زردشتي و مسيحي و بودايي به‌علاوه‌ي ابداعات و ابتکاراتي که از خود او بوده است. آقاي سيدحسن تقي‌زاده در دو خطابه‌ي محققانه‌اي که در انجمن ايران‌شناسي ايراد کرده، مي‌گويد:
«جمعي از محققين مايل به اين عقيده شدند که عقايد قديمي ايراني و مخصوصاً عقيده‌ي زرواني و بعضي طريقه‌هاي غيررسمي و بدعت‌آميز زردشتيان در دوره‌ي اواخر اشکانيان و اوائل ساسانيان در ترکيب و بنيان عقايد ماني سهم مهمي دارند، لکن درنتيجه‌ي تحقيقات عميق‌تر معلوم شد اين شباهت ظاهري است و ناشي از آن است که ماني در بيان مطالب خود اصطلاحات هر قوم و امتي را اقتباس و تعليمات خود را به قالب معتقدات جماعتي مي‌ريخت که در ميان آن‌ها دعوت خود را نشر مي‌کرد. بعدها به جنبه‌ي عقايد مسيحي در ترکيب ثنويت بيشتر اهميت داده شد و مخصوصاً محقق گرديد که ماني از دين عيسوي بيشتر اطلاع داشت تا از اديان و معتقدات ايراني و هندي، ولي البته منبع اطلاعات او دين رسمي مسيحي نبود بلکه بيشتر طريقه‌هاي «گنوسي» مسيحي بوده که تحت تأثير «هلنيزم» يعني عقايد و فلسفه‌ي يوناني اشراقي مشرب رايج در مشرق (سوريه و بين‌النهرين) در دوره‌ي بعد از اسکندر که با فلسفه‌ي قديم و اصلي يونان اختلاف داشت، آميخته به فلسفه‌ي شرقي شده و رنگ شرقي به خود گرفته بود و از قرون بلافصل قبل از تاريخ مسيحي در آن نواحي نشو و نما کرده و به‌وجود آمده بود و مخصوصاً «مرقيون» و «بارديصان» که هر دو «گنوسي» و داراي عقيده‌ي "ثنوي" بوده‌اند.»
و هم آقاي تقي زاده مي گويد:
«... راجع به عقايد محققين در اصل و منشأ دين ماني بايد گفته شود که برحسب تحقيق صحيح اگرچه ماني از همه مذاهب و اديان معروف نزد او کم و بيش (مثلاً از بودايي خيلي کم و از زردشتي و زرواني قدري بيشتر و از نصرانيت باز بيشتر) و از طريقه‌هاي «گنوسي» بيش از همه (و مخصوصاً از مرقيون) افکاري اخذ نموده لکن دين او فقط ترکيب اقتباسات نبوده، بلکه اساس و روح آن از خود ماني بوده و مؤسس اين بناي عظيم و ريزنده‌ي پي آن، خود آن شخص عجيب بوده و رنگ‌هاي اديان معروف ديگر عارضي و عمده براي سهولت نشر دين ماني در ممالک ديگر و بين اقوام هندي و زردشتي و عيسوي بوده است.»
سؤال اين است که اين دين مقارن ظهور اسلام چه وضعي داشته است، چقدر پيرو داشته و چگونه جاذبه و نفوذي داشته است؟ آيا در حال رشد و توسعه بوده و يا در حال انحطاط و زوال؟
قدر مسلم اين است که اين دين داعيه‌ي جهاني داشته و ماني مدعي پيغمبري بوده و خود را آخرين پيامبر و دين خود را کامل‌ترين اديان مي‌خوانده است. مانويت مبلغين زبردستي در دوره‌هاي بعد داشته و توانسته است - برخلاف زردشتي‌گري - از مرزهاي ايران بگذرد و مردم کشورهاي زيادي را تحت نفوذ خود قرار دهد. مانويت علي‌رغم فشارها و تضييقاتي که از ناحيه‌ي روحانيان زردشتي ديد، تا ظهور اسلام باقي بود و مانوي‌ها بيش از زردشتيان در مقابل حملات مسلمين مقاومت نشان مي‌دادند و در دوره‌ي اسلامي نيز تا چند قرن وجود داشته‌اند و تدريجاً منقرض شده‌اند.
ظهور ماني در اوايل عهد ساساني بوده است. تولد ماني در بين‌النهرين واقع شده ولي خود او ايراني‌نژاد است. ماني، زمان اردشير سرسلسله‌ي ساسانيان را درک کرده است و ظاهراً ادعاي پيغمبري‌اش در زمان شاهپور اول پسر اردشير بوده است، و مي‌گويند شاهپور تحت تأثير دعوت ماني قرار گرفت و لحظه‌اي مردد شد که دين ماني را به جاي دين زردشت دين رسمي کشور قرار دهد اما بعد، از اين انديشه پشيمان شد و گويند تا حدود قرن هفتم هجري بقايايي از مانويان بوده‌اند. بنابراين از طلوع تا انقراض مانويت در حدود هزار سال طول کشيده است.
دين ماني در آغاز، انتشاري سريع و فوق‌العاده يافت. آقاي تقي‌زاده مي‌گويد:
«تاريخ مانويان و دعات آن‌ها و پيروانشان تا طغيان مغول، خود داستاني دراز مي‌شود و فصول نمايان آن انتشار سريع مانويت است در عالم به حدي که در حدود سنه‌ي 300 مسيحي يعني قريب يک ربع قرن بعد از وفات ماني، دين وي در سوريه و مصر و آفريقاي شمالي تا اسپاني و مملکت گال جلوتر رفته.»
ايضاً مي‌نويسد:
«در طخارستان و در مرو و بلخ دين ماني پيروان زيادي داشت به حدي که «هوئن تسونگ» سياح چيني در ربع دوم قرن هفتم مسيحي گويد که مانويت دين مطلق ايران است که مقصود، آن نواحي ايران بوده که در حدود طخارستان بود که دين ماني در آنجاها خيلي قوت داشت و در اوايل قرن هشتم مسيحي يک خليفه‌ي مانوي در طخارستان مستقر بود.»
کريستن‌سن مي‌گويد:
«با وجود فشار و سخت‌گيري که در کشور ايران از جانب روحانيون زردشتي نسبت به فرقه‌ي مانوي به‌عمل مي‌آمد، اين آئين جديد در سرزمين ايران باقي ماند ولي کمابيش پنهاني و سري بود. رواياتي راجع به تعقيب و آزار مانويان در عهد نرسي و هرمزد دوم در متنهاي قبطي مانويه مسطور است. عمرو بن عدي پادشاه عرب حيره اين فرقه را حمايت مي‌کرد. در يالت بابل که منشأ اين اعتقاد بود و در پايتخت شاهنشاهي تيسفون بسي از مانويه مي‌زيستند، اما به‌سبب فشار و تعدي اهل زمان گروهي به سمت مشرق و شمال که مسکن طوايف ايراني‌نژاد بود هجرت کردند. در سغد جماعتي عظيم از مانويه ساکن شدند. اين مانويان شرقي رفته‌رفته ارتباط خود را با هم‌کيشان غربي از دست دادند...»
مذهب ماني نتوانست پايدار بماند و منقرض شد. مسلماً اسلام، عامل اصلي شکست مانويت است. مانويت يک کيش صد در صد ثنوي است و طبعاً چنين آييني در مقابل آئين توحيد که پشتوانه‌ي فطري و فکري دارد و بهتر قادر است افکار مستقيم مخصوصاً افکار طبقه‌ي دانشمند و فيلسوف را جذب کند نمي‌تواند پايداري کند. به‌علاوه، کيش ماني مبتني بر نوعي زهد و رياضت است که طبعاً غيرعملي است، مخصوصاً عقايد او درباره‌ي پليدي تناسل و تقديس تجرد عامل عمده‌اي براي روگرداندن از اوست، خصوصاً آنگاه که با مکتبي مواجه مي‌شود که در عين معنويت وافر از اين نوع زهد و رياضت‌ها بيزار است، ازدواج را مقدس و توالد و تناسل را «سنت» مي‌شمارد.
اگر مسلمين مانويه را مانند زردشتيان و يهوديان و مسيحيان از اهل کتاب مي‌شمردند و ريشه‌ي آسماني براي مانويت قائل مي‌شدند، ممکن بود مانويان نيز - که مقارن ظهور اسلام در قلمرو اسلام زياد بودند - مانند زردشتيان و يهوديان و مسيحيان به‌صورت يک اقليت مذهبي به حيات خود ادامه دهند، اما زندقه شمردن مانويت از طرف مسلمين امکان ادامه‌ي حيات را براي آن‌ها ولو به‌صورت يک اقليت مذهبي از ميان برد.
کد خبر 25152

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.