مالی، در جستجوی دنیایی بین دیدن و ندیدن

"مالی سویینی" آخرین اثر میثم کیان و نوشته برایان فری یل، روایت زندگی هر روزه ما انسان هاست به صورتی نمادین. در این یادداشت، سعی شد تا به دم دستی ترین نکات این اثر نمایشی اشاره شود، ولذت کشف نکات بیشتر را به مخاطب بازسپردیم.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، در زمينه نقد ادبي و همچنين نقد نمايشي و سينمايي، يكي از معروفترين جمله ها اين است «زماني كه بخواهيم داستان يا فيلمي را به صورت يك خطي تعريف كنيم و به راحتي موفق شويم، احتمالا با كار جدي و يا قدرتمندي طرف نيستيم»، در رابطه با نمايش مالي سوييني هم نوشتن داستان آن به صورت يك خطي به هيچ وجه نمي تواند تصوير روشني از ابعاد مختلف اين اثر را بازسازي كند، اما به اجبار براي مخاطبيني كه نمايش را نديده اند به صورت مختصر بايد داستان را شرح داد.
مالي سوييني داستان زني جوان، به نام مالي ست كه دچار بيماري نابينايي است. دكتر رايس، پزشك او و شوهرش فرنك، مي خواهند بينايي را به او بازگردانند، اما مالي در دنيايي كه دارد خوشبخت است. در نهايت او بينايي اش را باز مي يابد اما هر سه شخصيت، كم كم متوجه مي شوند مالي دركي از آنچه مي بيند ندارد. بيش از اين نمي توان چيزي در رابطه با داستان اين نمايش نوشت و وارد جزئياتی نشد، که بیانشان لذت تماشا را از مخاطب می گیرد.
بايد اعتراف كنم براي شروع اين متن دچار چالش شده بودم كه به ياد يكي از تكنيك هاي معروف در رابطه با نقد و بررسي آثار هنري افتادم. در اين تكنيك اينطور اشاره مي شود.«زماني كه مي خواهيد در رابطه با يك اثر هنري مطلبي بنويسيد در ابتدا چشمتان را ببنديد و فقط به آن اثر فكر كنيد.» شايد تعبير ديگري از اين مطلب را در رجوع نظريات رولان بارت و مرگ مولف بتوان جستجو كرد. البته در اين متن رويكرد خاصي وجود ندارد و سعي مي شود با توجه به ابعاد مختلف، رويكردهاي متفاوتي هم استفاده شود. چيزي شبيه به نام حبشه و اتيوپي در نمايش مالي سوييني كه در ادامه به آن اشاره مي شود. وقتي چشمم را مي بندم و مالي سوييني را بار ديگر در ذهنم بازسازي مي كنم، اولين چيزي كه توجهم را جلب مي كند تاريكي و روشنايي است. بله، درست است، تاريكي و روشنايي، هر دو باهم كليد يا رمز ورود به مالي سوييني هستند. اين را بايد تيزهوشي ميثم كيان دانست، چرا كه از پتانسيل فرم در اجرا، به ساخت فضايي مي رسد كه به صورت جدي تكميل كننده محتواست. اگر به شكل ديگري بخواهيم در اين رابطه صحبت كنيم بايد اين نمايش را اثري بدانيم كه فرم و محتوا در خدمت توليد معنايي جديد هستند. همچنين نبايد از ياد ببريم كه عنصر سومي، شبيه به نخ نامرئي از ميانه ي فرم و محتوا مي گذرد و در اتصال اين دو به هم نقش كليدي ايفا مي كند. اين عنصر سوم موسيقي است. قطعاتي كه با ظرافت انتخاب شده اند و در انتقال حس آشفتگي، آرامش و يا غمي كه در شخصيت مالي وجود دارد تاثير بالايي دارند.

در ابتداي نمايش، با موسيقي حزن انگيز و گيرا و سن تاريك و سياه مواجهيم. مالي با گلداني در دست، و نگاهي خيره كه ناشي از نابينايي اوست ديده مي شود. در اينجا و در ميان مونولوگ هاي مالي صداهاي نامفهومي از دو سوي صحنه شنيده مي شود. در همين ابتدا مخاطب مي تواند با دنيايي كه مالي را در اسارت خود قرار داده است آشنا شود. دنيايي تاريك، كه تنها دلخوشي مالي همان گلداني ست كه در دست دارد. او تا انتهاي نمايش با لباسي آبي رنگ ديده مي شود كه نشان از روحيات و شرايطي دارد كه مالي با آن دست و پنجه نرم مي كند. از سوي ديگر صداهايي كه از اطراف صحنه شنيده مي شود، قدرت بالايي در ايجاد حس تعليق در مخاطب دارد. اما طرفه اينجاست كه اين اصوات و حس تعليق، بي دليل نيست و در ادامه سوال هايي كه ذهن مخاطب را درگير كرده اند پاسخ داده مي شوند و مرتب سوال های جدید ایجاد می کنند که این از مهم ترین دلایل گیرایی کار محسوب می شود. براي مثال مي توان به گوي هاي فلزي اشاره كرد. يكي از صداهاي كه شنيده مي شود صداي همين گوي هاي فلزيست. اين گوي ها همان طور كه در ذهن مالي حضور دارند، در دستان فرانك و دستان مالي هم ديده مي شوند. البته گوي هاي فرانك در قالب وسيله اي كه به نام توپ هاي نيوتوني مي شناسيم ديده مي شوند و در دستان مالي به شكل خام خودشان. علاوه بر اين چند بار شاهد يكي از اين گوي ها هستيم، كه از سمتي از سن به سمت ديگر سن حركت مي كنند و نشاني از توهمات و آشفته حالي مالي در دنياي اثر به نظر مي رسند.

پس از آن نوبت به آشنايي مخاطب با دكتر رايس مي رسد. او با جعبه ي مخصوص ماهيگيري و قلاب (لنسر) ديده مي شود كه در حال آماده كردن نخ ماهيگيري ست. شايد در نظر اول اين قلاب و وسايل صيد بي ربط به نظر برسند ولي جايي معناي آنها را بيشتر درك مي كنيم كه فرانك، شوهر مالي وارد جريان داستان مي شود. فرانك هم در اين قسمت از نمايش با توري ديده مي شود كه براي شكار حشرات از آنها استفاده مي كند. ظاهرا هر دو شخصيت داراي وسايلي براي شكار و صيد هستند، شايد به نوعي اسارت. اين درست اصل ماجراييست كه در داستان شاهد آن هستيم. دكتر رايس و فرانك، هر كدام با انگيزه اي سعي در بينا كردن مالي دارند تا او را از اسارت دنياي خود در آورند. در نهایت نیز، کار بجایی می رسد که مالی در مونولوگ نهایی اشاره می کند، همان دنیایی پیشین هم برایش قابل لمس نیست.
در رابطه با خط روايتي اين نمايش، بايد گفت روايت از پيچيدگي خاصي برخوردار نيست. در اصل روايت شبيه به پازلي است كه هر قطعه از آن را يكي از سه شخصيت براي مخاطب آشكار مي كنند. اما در اصل دکتر رايس، فرانك و مالي، هر سه نفر يك داستان را روايت مي كنند. داستان بينا شدن مالي و ميل او به بازگشت به دنياي پيشين خود را.
در این بین باید به جملات مالی، به عنوان شخصیت مرکزی این اثر نیز اشاره کرد. او در جایی از این نمایش، زمانی که بینایی اش را بازیافته است می گوید، می خواهد به جایی از این دنیا برود، جایی بی هیچ توقع و انتظار، دنیایی بین کوری و بینایی، شاید همان تاریک و روشنی که مد نظر کارگردان اثر هم بوده است. در جایی دیگر نیز می گوید، همه چیز برای او ترسناک است. این جمله را نیز می توان به صورتی نمادین در اثر پی گرفت. وحشتی که در نگاه مالی حضور دارد و همچنین در چند خرده روایت که برای حفط لذت آنها بیش از این به آنها اشاره نمی کنیم. 

همچنین فرانک با شخصیتی جذاب و پر انرژی، شخصیتی است مدام در حال سفر و در بعضی اوقات عصبی و هیستریک که با آوردن خرده روایت هایی، گیرایی داستان را افزون می کند. او در قسمتی از دیالوگ هایش اشاره می کند، که حبشه همان اتیوپیست. مردم حبشه از نژادهای مختلفی بودند و به همین دلیل هم نامش حبشه بود، ولی مردم آن سرزمین خود را اتیوپیایی معرفی می کردند. این شخصیت در ایجاد حس نزدیکی به فضای درونی اثر برای مخاطبین تاثیر بسزایی دارد و شاید زنده ترین شخصیت مالی سویینی باشد.
در اين متن، سعي شد در رابطه با جزئيات اثر اطلاعات كمتري داده شود، تا لذت تماشاي آن براي مخاطب محفوظ باقي بماند. در انتها نيز، بايد خاطرنشان كرد، ميثم كيان دركي صحيح از نمايش نامه به دست آورده است و توانسته با انتخاب فرم مناسب اثر نمايشي قابل قبولي ارائه دهد و شايد كمبود امكانات صوتي و نور مناسب تا حدي به كيفيت اجراي اثر ضربه زده باشد.
در انتها باید خاطرنشان کرد، این اثر نمایشی به کارگردانی میثم کیان هر شب ساعت 19، تا تاریخ 30 تیر ماه در مجتمع فرهنگی هنری فرشچیان اجرا خواهد شد. نورا موسوی نور در نقش مالی، فرهاد فتحی در نقش فرانک و معین وصال در نقش دکتر رایس در نمایش مالی سویینی به ایفای نقش پرداخته اند./
کد خبر 239000

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.