قصیدۀ همایی بر دیوارۀ آرامگاه فردوسی چون لعلی می درخشد

حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی، بزرگترین حماسه سرای تاریخ ایران و یکی از برجسته ترین شاعران جهان شمرده می شود.

به گزارش باشگاه خبرنگاران شهر، حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی، بزرگترین حماسه سرای تاریخ ایران و یکی از برجسته ترین شاعران جهان شمرده می شود. در تذکره ها و تواریخی که تا اواخر قرن سیزدهم هجری تألیف شده است مطالب قابل توجهی که ما را از نظر تحقیق در زندگانی وی قانع سازد بسیار کم است . ناچار بیشتر باید به نوشته های دانشمندان قرن اخیر توجه کرد که با دقت در متن شاهنامه برای نظریات خود دلائل مؤثری آورده اند.
زادگاه او:
مولد این شاعر بزرگ دهکدۀ «باژ» یا «باز» از طابران توس است.
تاریخ تولد:
دربارۀ تاریخ تولد فردوسی روایات تذکره ها و تاریخ ها پریشان است . در نسخه های معتبر شاهنامه سال های عمر او تا هفتاد و شش و نزدیک هشتاد یاد شده است
خانوادۀ فردوسی :
خانوادۀ او بنا بر نوشتۀ نظامی عروضی «از دهاقین طوس » و صاحب ثروت و آب و ملک بوده اند اما این توانگری و مکنت در طی سالیان دراز به تهی دستی گرایید و در روزگار پیری ، شاعر عالیقدر با تنگدستی و نیاز به سر می برده است . در خطاب به فلک وارونه گرد گوید:
چو بودم جوان برترم داشتی
به پیری مرا خوار بگذاشتی 
هنگامی که هنوز نیروی جوانی و مایۀ زندگانی شاعر از میان نرفته بود اندیشۀ نظم شاهنامه او را به خود مشغول داشت و روزی که بدین کار دست زد بیش از چهل سال از زندگانیش نمی گذشت .افسانه هایی که دربارۀ سبب نظم این اثر جاویدان در تذکره ها و تواریخ قدیم آمده است اغلب بی اساس و دور از حقیقت است.
مرگ فرزند:
در سالهای اواخر قرن چهارم هجری هنگامی که فردوسی به شصت وپنج سالگی رسیده بود مرگ فرزند جوانش پشت پدر را دوتا کرد و «به جای عنان عصا به دست وی داد»:
جوان را چو شد سال بر سی وهفت
نه بر آرزو یافت گیتی و رفت
...مرا شصت وپنج و ورا سی وهفت
نپرسید از این پیر و تنها برفت .
این حادثه باید در حدود سال ٣٩٥ ه .ق . اتفاق افتاده باشد.
تاریخ درگذشت : درگذشت فردوسی را حمدالله مستوفی در سال ٤١٦ و دولتشاه در سال ٤١١ ه .ق . دانسته اند. با توجه به سالهای عمر او و تاریخ تولدش می توان سال ٤١١ را درست تر دانست زیرا در سراسر شاهنامه بیتی نیست که عمر فردوسی را بیش از٨٠ سال بنماید و اگر به تاریخ تولد او٨٢ سال هم بیفزاییم از سال ٤١١ بیشتر نمی شود.
آرامگاه فردوسی :
امروز در نزدیکی مشهد و در شهر توس میان باغی به نسبت بزرگ بنای سنگی آرامگاه فردوسی قرار دارد. این بنا به فرمان رضاشاه در سال ١٣١٣ ه .ش . ساخته شد.
هزارۀ فردوسی :
چون بعضی از محققان تولد فردوسی را در سال ٣١٣ حساب کرده بودند هزار سال پس از آن (١٣١٣) در زمان رضاشاه گروهی از بزرگان دانش ایران شناسی و محققان کشورهای دیگربه ایران دعوت شدند و کنگره ای با شرکت فضلای زمان درتهران تشکیل شد تا هزارۀ فردوسی را جشن بگیرد. جلسه های این کنگره در دارالفنون تهران تشکیل می شد. مجموعۀ ارزنده ای از سخنرانی هایی که در این کنگره ایراد گردید و اشعاری که خوانده شد زیر عنوان «هزارۀ فردوسی » در سال1313 از طرف وزارت فرهنگ منتشر شد. در پایان کنگره میهمانان ایران و اعضای ایرانی کنگره به خراسان سفر کردند و در همان سفر
آرامگاه حکیم بزرگ به دست رضاشاه گشوده شد.


بعد از آن در سال 1347 به تعمیر آرامگاه به همت انجمن آثار ملی  پرداختند و از تمام شعرای آن روزگار شعری درخواست کردند و بنا بر این شد بهترین شعری که لیاقت آرامگاه فردوسی را داشته باشد بر دیواره حجاری شود. در این میان شعر استاد همایی مقام اول، شعر استاد ناصح مقام دوم و شعر استاد ادیب برومند مقام سوم را دارا شد و قصیدۀ استاد همایی بر دیوارۀ آرامگاه چون لعلی درخشان رخشید. متأسفانه هر آنچه در سایت­ های مختلف به جستجوی این قصیدۀ گشتم هیچ نیافتم، در نهایت به کتاب یادنامۀ فردوسی چاپ انجمن آثار ملی ایران رجوع کردم و قصیده را تماماً خواندم.
گزیده ای از قصیده:
ای صبا ای پیک مشتاقان پیامی بر ز من
سوی طوس آن سرزمین نامداران زمن
پرورشگاه امامی چون محمد زین دین1
زادگاه خواجه‌یی همچون قوام الدین حسن2
وان نصیر الدین3 حکیم هوشمند بی همال
وان ابو جعفر4 فقیه پیشوای مؤتمن
***
ای صبا چون پای هشتی اندر آن نیکو دیار
وندر آن ساحت گذشتی کام جوی و گام زن
شست و شویی کن به آب رودبار طابران
پس بدان سو شو که باشد کعبۀ اهل سخن
اندر آن آرامگه در شو که فارغ از جهان
صد جهان جان است آنجا خفته در یک پیرهن
یاد او را در ضمیر آری، شود روشن روان
نام او را بر زبان رانی، شود شیرین دهن
اندر اقلیم سخن سنجی و ملک شاعری است
خسروی کشور گشا، رویین تنی لشکر شکن
اوستادان سخن پرور، امیران کلام
جمله بر درگاه او خاضع، چو پیش بت، شمن
***
جلوه عرش است این درگه، کلاه از سر بنه
وادی طور است این‌جا، موزه از پایت بکن
مرقد استاد طوس است این، بخاکش جبهه سای
مدفن فردوسی ‌است این ‌بر زمینش بوسه زن
با درود و با تحیت آستان او ببوس
پس بگو کای در سخن استاد استادان فن
***
ای زتو مشکین هوای شعر چون از مشک جیب
ای ز تو رنگین بساط نظم چون از گل چمن
گوهر از نظم تو می‌بارد، چو باران از سحاب
حکمت از شعر تو می‌زاید، چو از پستان لبن
تیغ اگر باشد سخن ، باشی تو اش سیمین نیام
شمع اگر باشد سخن ‌، باشی تو اش زرین لگن
خود ، پیمبر نیستی ، لیکن بود شهنامه‌ ات
آیتی منزل ، نه کم از معجز سلوی و من
کی بود همچند یک در دری از نظم تو
آن چه یاقوت ، از بدخشان خیزد و در ، از عدن
***
از پس ساسانیان ، تا نوبت سامانیان
شعر تازی بود و رسم ربع و اطلال و دمن
در پناه دولت سامانیان ، گویندگان
چون دقیقی و شهید و رودکی و بوالحسن5
رنج‌ها بردند در احیای شعر پارسی
تا شدند آن کاخ را بنیان‌گذار و پی فکن
شد بنایی لیک بی ­اندام و سست و پست بود
تو بنای تازه افکندی به آیین و سنن
شاعران پیش از تو بس بردند سود از شعر خویش
تو در این ره خرج کردی عمر و مال خویشتن
مزدکار خویش را آنان ز شاهان بستدند
مر تو را باشد زمانه وامدار و مرتهن
گر تو ناکام از جهان رفتی جهان کام از تو یافت
جاودان ماندی به گیتی ور تو را فرسود تن
مرگ را زی ساحت مردِ سخن­دان راه نیست
جاودان ماند سخن گرچه تبه گردد بدن
***
خیز و بنگر کت ز نو آرامگاهی ساختند
با شکوه و پر تجمّل چون بهار برهمن
سال هجری بُد هزار و سیصد و هشتاد و هشت
کاین بنای تازه شد ز آثار ملّی انجمن
 
1. یعنی امام محمد غزالی طوسی دانشمند معروف
2. خواجه نظام الملک طوسی وزیرنامدار
3. خواجه نصیر الدین طوسی حکیم ریاضی دان مشهور
4. شیخ طوسی(ابوجعفرمحمد) از فقهای بزرگ شیعه مؤلف «تهذیب» و «استبصار» که دو کتاب از کتب اربعۀ امامیه است.
5. ابوالحسن آغاجی معاصر رودکی
ترجمه های شاهنامه:
 شاهنامۀ فردوسی به تمام زبانهای زندۀ دنیای امروز ترجمه شده و دربارۀ آن کتابها و مقاله های بیشمار به رشتۀ تحریردرآمده است ، که از جملۀ آنها این ترجمه ها و کتب قابل ذکر است : ترجمۀ شاهنامه به زبان آلمانی توسط گورس (٥) ، ترجمۀ رستم و سهراب به آلمانی به وسیلۀ فریدریش روکرت (٦) ، ترجمۀ کامل شاهنامه به آلمانی به دست شاک (٧) ، کتاب حماسۀ ملی ایران دربارۀ شاهنامه نوشتۀ تئودور نلدکه (٨) ، ترجمه های سر ویلیام جونز (٩) ، لومسدن (١٠) ، ترنرمکان (١١) ، و کارهای جورج وارنر (١٢) ، و برادرش ادموند وارنر (١٣) در زبان انگلیسی ، ترجمۀ منثور کریمسکی (١٤) و ترجمه های منظوم و ناتمام لوزیمسکی (١٥) و ژکفسکی (١٦) در زبان روسی ، ترجمۀ بی مانند ژول مول (١٧) در زبان فرانسه ، ترجمۀ لاتینی فولرس (١٨) و بسیاری ترجمه های دیگر که یادآوری آنهاموجب اطالۀ کلام خواهد شد. از برجسته ترین ترجمه های شاهنامه اثری است که قوام الدین فتح بن علی البنداری در سال ٦٢٠ ه .ق . به زبان عربی در شام انجام داده و به عیسی بن ابی بکربن ایوب حکمران عرب تقدیم داشته و دکتر عبدالوهاب عزام استاد جامع الازهر (در قاهره ) آن را تصحیح و چاپ کرده است .
اهمیت فردوسی وشاهنامۀ او:
فردوسی را باید پیشرو کسانی شمرد که به افتخارات ایران کهن جان داده و عظمت آن را آشکار ساخته اند. او مظهر وطن پرستی و ایران دوستی مخلص است ومی گوید که اگر ما:
ز بهر بر و بوم و فرزند خویش
زن و کودک و خرد و پیوندخویش
همه سربه سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم .
از طرف دیگر او را می توان حافظ تاریخ ایران کهن دانست . مطالعۀ منابع عربی دورۀ اسلامی و آثار باقیمانده از روزگاران پیش از اسلام نشان می دهد که بسیاری از روایات شاهنامه درست مطابق خداینامه های پیشینیان است و حکیم توسی در نقل آنها کمال امانت را مراعات کرده است . نکتۀ دیگر که نباید از آن غافل بود این است که در اثر گران بهای فردوسی گاه رسوم و آداب و شیوۀ زندگی مردم ایران کهن ، به نقل از منابع قدیم ، آورده شده و به این ترتیب می توان بسیاری از آن رسوم را از طریق مطالعۀ شاهنامه دانست و به عبارت دیگر شاهنامه مأخذی برای جامعه شناسی تاریخی است . یکی از بزرگترین امتیازهای فردوسی ایمان به اصول اخلاقی است . فردوسی هرگز لفظ رکیک و سخن ناپسند درکتاب خود نیاورده و همین امر باعث شده است که هجونامۀ محمود غزنوی را بسیاری از دانشمندان مجعول بدانند. اندرزهای گرانبهای او گاه با چنان بیان مؤثری سروده شده است که خواننده نمی تواند خود را از تأثیر آن بر کنار دارد:
ز خاکیم باید شدن سوی خاک
همه جای ترس است و تیمار و باک
جهان سربه سر حکمت و عبرت است
چرا بهرۀ ما همه غفلت است ؟
سخن پردازی که دربارۀ او گفتگو می کنیم صاحب دلی حساس بوده و سوز و گداز و شیدایی عاشقانه را به خوبی در لابه لای ابیات پرهیمنۀ این حماسۀ بزرگ گنجانیده است. سرگذشت عشق زال و رودابه و داستان منیژه و بیژن دو نمونه از این گونه شعرهاست . گاهگاه صحنۀ یک دیدار یا سلام و احوالپرسی را در عین سادگی چنان شرح میدهد که گویی خواننده، ماجرا را به چشم می بیند. هنگامی که گیو برای آوردن کیخسرو به توران سفرمی کند، خسرو با شادی از او استقبال می کند. فردوسی میگوید:
ورا گفت :ای گیو شاد آمدی !
خرد را چو شایسته داد آمدی !
چگونه سپَردی بر این مرز راه ؟
ز طوس و ز گودرز و کاوس شاه ،
چه داری خبر؟ جمله هستندشاد؟
همی در دل از خسرو آرند یاد؟...
جهانجوی رستم ، گو پیلتن
چگونه است ودستان آن انجمن ؟...
بهترین چاپ های موجود از شاهنامه
شاهنامۀ فردوسی تصحیح جلال خالقی مطلق، شاهنامه تصحیح آقای جیحونی و شاهنامۀ چاپ مسکو به ویرایش سعید حمیدیان می باشد 
در نوشتن این مبحث از منابع زیر استفاده شده است: 1- مقالات استاریکف دربارۀ «فردوسی و شاهنامه » ترجمۀ رضا آذرخشی ٢ .- تاریخ ادبیات در ایران به قلم ذبیح الله صفا٣ .- فردوسی طوسی تألیف محمد استعلامی ٤. لغت نامۀ دهخدا 5. شاهنامۀ فردوسی به تصحیح جلال خالقی مطلق 6. یادنامۀ فردوسی نشر انجمن آثار ملی1349
انتهای پیام/
به قلم:امیرحسین سیدهندی
کد خبر 230706

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.