من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر؛ من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

جنگ سفر خاطر انگيزي است كه بازگويي آن براي رزمنده شيرين است اما ارزش هايي كه رزمنده ها به خاطره آن جنگيدند متاسفانه به دست فراموشي سپرده شده و اين موضوع درد آور است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران شهر،روز جانباز بهانه ای شد تا به سراغ یکی از جانبازان هشت سال دفاع مقدس برویم.  او برایمان از معجزات جنگ گفت؛ معجزاتی که برای ما درک آن مشکل ،اما حقیقت دارد .
او از ارزش ها گفت، ارزش هایی که به خاطر آن جنگیدند .ارزش هایی که متاسفانه امروز دارد به فراموشی سپرده می شوند.
او جنگ را سفر خاطره انگیز توصیف کرد و از جنگ به عنوان یک شرایط خاص و از رزمنده ها به عنوان مردم عادی یاد کرد که در آن شرایط خاص به معنویت رسیدند.
از نظر او جنگ امروز خطرناك تر از جنگ ديروز است ؛جنگ امروز جنگ توپ و تانك نيست جنگ فلش مموري است.
 خودتان را معرفی کنید.
مصطفی محقق هستم .سال 1342 در شهر دولت آباد به دنیا آمدم  .در مقطع کارشناسی در رشته علوم سیاسی و در مقطع کارشناسی ارشد در رشته روابط بین الملل به تحصیل پرداختم و دارای سه فرزند هستم .
چگونه وارد جبهه شدید؟
من در دوران انقلاب ،فعالیت انقلابی داشته  و بعد از پیروزی انقلاب نیز وارد کمیته دفاع شهری شدم .در سال 1358 عضو سپاه پاسداران شدم و در ماموریت های مختلف سپاه از جمله مبارزه با ضد انقلابیون در داخل شرکت می کردم که سرانجام در سال 1359 جنگ تحمیلی ایران و عراق آغاز شد و وارد جبهه شدم و تا پایان جنگ در جبهه حضور داشتم.
از حال و هوای جنگ برایمان بگویید؟
سفر خاطر انگیز است حتی اگر خطرناک باشد؛ جنگ یک وضعیت نابهنجار و ناراحت کننده و عذاب آور برای رزمنده نیست .جنگ یک محیط خاص است که در آن رزمنده ها مثل یک خانواده همراه،همفکر و هم درد هستند.
تنها خون و خونریزی در جنگ نیست.رزمنده ها در جنگ با حس همدردی و مشورت، مشکلات یکدیگر را حل و با هم شوخی می کردند .ما در جنگ در عین حال که از لحاظ رزمی تمرین می کردیم و به عبادت می پرداختیم ،شاد بودیم .
 از نحوه مجروح شدن تان بگویید؟
من در 2 مرحله مجروح شدم .در مرحله اول آسیب چندانی ندیدم و سریع درمان شدم اما چند ماه بعد در عملیات فتح المبین دشمن نیروهای ما را محاصره کرد.ما هم برای دفاع از نیروها با بولدوزر خاک ریزی می کردیم . یکی از دوستان من که با بلدوزر خاک ریزی می کرد متاهل و دارای فرزند بود و چون در معرض خطر قرار داشت من از او خواستم تا از بولدوزر پیاده و من به جای او خاک ریزی کنم.
من شروع به خاکریزی با بلدوزر کردم  در حالي که دشمن با تانک دور می زد من سر بلدوز را کج می کردم تا نتواند از پشت دیوار حمله کند تا اینکه  30متر جلو آمد و درگیر شدیم  . من  تنها یک  مسلسل دستی داشتم اما دشمن با تانک شلیک می کرد . سه مرحله با تانک شلیک شد. در  مرحله سوم گلوله مقابل من منفجر شد و چشم، گوش، دست و ریه من ترکش خورد و نیمه راست بدن من در سن 18 سالگی مجروح شد .
بعداز مجروحیت چیکار کردید؟
  بعد از مجروحیت برای درمان در بیمارستان امام رضا در مشهد  و بعد در تهران بستری شدم و بعد از درمان در سال 1361ازدواج کردم و یک ماه بعد از ازدواج به جبهه بازگشتم.
در مدت درمان که در بیمارستان بستری بودم  به بهداری و درمان علاقه مند و در یکی از بخش های اتاق عمل مشغول به کار شدم و سپس  مسئول اتاق عمل در بیمارتان صحرایی شدم  و درعین حال  تحصیلاتم  را نیز تا دوم دبیرستان ادامه دادم.
زماني كه شما به جبهه مي رفتيد روحيه خانواده شما چگونه بود؟
خانواده من صبور و به من عزت نفس و روحيه مي دادند .دوری از خانواده و دلتنگی باعث شد خانواده را در سال 1365 به جنوب ببرم و تا پایان جنگ در جنوب زندگی کنیم.
بعداز جنگ ادامه تحصيل داديد؟
بعد از جنگ درحالی که دیپلم نداشتم  با توجه به شرایط سپاه وارد دانشگاه شدم تحصیلاتم را ادامه دادم و در سال 1371 همزمان دیپلم و  لیسانس گرفتم.
بعد از كارشناسي در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد تهران قبول شدم اما با توجه به شرایط جسمی و مشکلاتی که در جنگ برای چشمانم به وجود آمده بود نمی توانستم به تهران بروم در سال بعد در دانشگاه آزاد قم قبول شدم و شروع به ادامه تحصیل کردم .
با وجود اینکه چشمانم در جنگ آسیب دیده و مطالعه برای چشمانم ضرر داشت و پزشکان معتقد بودم كه من نمي توانم ادامه تحصيل بدهم دوران تحصيلم را با موفقيت به پايان رساندم.
نظر شما در مورد شهدا و جانبازان چیست؟
اغلب مردم تصور می کنند که رزمنده ها و شهدا فرازمینی هستند و اینگونه می پندارند که آن ها افراد خاصی هستند در حالی که این گونه نیست.رزمنده ها و شهدا همان بچه های محله  ای هستند که ما از قبل آن ها را می شناختیم آن ها در یک شرایط خاص قرار گرفتند و به یک رکوردی از معنویت رسیدند.
شهدا رکورد معنویت را زدند و پرواز کردند اما ما جانبازان با خطرِ افتادن از رکورد مواجه هستيم.
برايمان ازمسائلي كه جانبازان را آزرده خاطر مي كند بگوييد؟
من خودم را چندان جانباز نمی دانم اما می دانم که دوستانم حال غریبی دارند آن ها از درون و بیرون درد می کشند.هنگامی که یک جانباز برای حفظ ارزش ها سلامت جسمی را از دست داده و یک عضو از اعضای بدن را ندارد اما جامعه خلاف آن ارزش هایی که او برای حفظ آن ارزش ها سلامتی خود را از دست داده است حرکت می کند عذاب آورترین درد برای جانباز است.
مسئولان باید دلسوز مردم باشند اما برخی از مسئولان خطاهایی انجام می دهند که خلاف ارزش هایی است که برای آن جنگیدیم.
یکی دیگر از مسائل ناراحت کننده جانبازان،زخم زبان هایی که به آن ها زده می شود. برخی از مردم می گویند که آن ها برای پول رفتند در حالی که همه رزمنده ها با علم به جبهه می رفتند همه می دانستند که ممکن است آسیب ببینند.
مردمی که تصور می کنند ما برای پول به جبهه رفتیم حاضرهستند در مقابل یک میلیارد یک خراش کوچک به  چشم آن ها وارد شود؟
از خاطرات جنگ بگوييد؟
جنگ سراسر خاطره است اما آنچه به نظرم جالب به نظر مي رسد تدبير ،شجاعت و زيركي فرمانده ما عبدالرزاق زارعان است.با شجاعت او و افرادي مثل او سرنوشت جنگ تغيير كرد.
ما در زمان جنگ معجزه را از نزديك مي ديديم .يكي از خاطرات جالب من هنگامي است كه با همرزمانمان در سنگر مشغول خوردن ناهار بوديم كه ناگهان یک موش وارد سنگر ما شد و همه بچه هاي سنگر مي خواستند موش رابگيرند تا افتخار كشتن موش نصيبشان شود .موش از سنگر ما بيرون رفت و همگي ما به دنبال موش بوديم كه ناگهان يك انفجار عظيمي در سنگرما اتفاق افتاد .يك موش جان چندين نفر را نجات داد شايد به تمسخر گرفته شود اما موش مامور نجات ما در آن لحظه بود.
آیا ارزش های جنگ به نسل کنونی منتقل شده است ؟
حکایت ما رزمنده ها حكايت  «من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش» است.ارزش های جنگ درست انتقال پیدا نکرده است؛ ما خوب جنگیدیم اما ارزش ها را درست انتقال ندادیم تخصص ما در تبلیغات ضعیف است و متوليان فرهنگي ضعيف عمل مي كنند.
اگر نگاهي به بودجه كشور بيندازيم متوجه مي شويم كه بودجه فرهنگی کمترین بودجه کشور است در حالي كه امروزه جنگ نرم خطرناك تر از جنگ سخت است.
مشكلات اجتماعي و اقتصادي در كشور گريبان دولت را گرفته ، به طوری كه مسائل فرهنگي و ارزش ها به جوانان انتقال داده نمي شود.
در كشور ما واحد هاي درسي دفاع مقدس تدريس مي شود؛ اما آنچه كه من ديده ام در تدريس اين دروس از نيروي هاي متخصص كه جنگ را ديده اند استفاده نمي شود.
نقش رسانه در تنویر افکار عمومی جامعه امروزي چيست ؟
اصحاب رسانه در خط مقدم جنگ فرهنگی هستند. امروزه گلوله های ما توپ و تانك نيست گلوله ما فلش و مموری است که به وسيله آن می توان عده ای را ترور شخصیتی كرد .اصحاب رسانه بايد جايگاه خود را بشناسند .
هنر رسانه تلفيق ارزش هاست و رسانه مي تواند بين ارزش هاي گذشته و نسل امروز ارتباط برقرار كند و ارزش هاي گذشته را به نسل امروز انتقال دهد.

انتهاي پيام/
31/03/18
کد خبر 230567

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.