پژواک سخنان صریح و بیپرده گلستان آنچنان بلند و رسا بود که نمیشد خود را در قبال آن به ناشنوایی زد. سخنان گلستان نیش و نوش بود؛ اما زهر نیش آن بسی کاراتر مینمود. خبر که در شهر پیچید و پچ-پچهها که آغازید؛ بسیاری راهی کتابفروشیها شدند تا هرچه زودتر ببینند گلستان درباره این و آنچهره و متفکر و روشنفکر و منتقد و هنرمند چه گفته است. اصلاً درباره خودشان چه گفته است. نقل شد که یکی از چهرهها، حتی تاب نیاورد که تظاهر به بیاعتنایی کند و همانجا در کتابفروشی، کتاب را که برداشت؛ نخست رفت سراغ «نمایه»؛ نام خود را در میان انبوه نامها جستجو کرد؛ صفحات را جست؛ رد نام خود را زد و خواند آنچه خواندنی بود.
صراحت گلستان، مثل همیشه جسورانه بود. او آنگاه که «خشت و آینه» را ساخت؛ نیز، جسور و صریح بود. اینبار، البته، جبههبندی نزاع، اندکی متفاوت بود. پشت جلد کتاب نشان میداد که بسیاری به استقبال سخنان گلستان آمدهاند. «حاضرجوابی، قدرت استدلال، نگاه تیز و بینش عمیق» او را ستودهاند و کتاب را «یکی از معدود منابع و مراجع موجود درباره ابراهیم گلستان» دانستهاند. لیلی گلستان، پدرش را به آش در هم جوش خوشمزه-ای تشبیه کرده بود که البته خوردن آن دل درد شدیدی نیز در پی دارد. احمدرضا احمدی شاعر، اما توصیفی دیگر داشت: «کتاب نوشتن با دوربین با طوفان سهمناکی آغاز میشود و هرچه مصاحبه به پیش میرود خواننده با شخصیت گلستان و حقیقت او بیشتر و بیشتر آشنا میشود. کتاب با زمزمه چشمهای پاک و زلال به پایان میرسد.»
ناصر تقوایی، احمد شاملو و نجف دریابندری در تیررس انتقاد جانانه گلستان قرار گرفته بودند. دست شاملو که از دار دنیا کوتاه بود. تقوایی نیز که البته از احترام خود به گلستان نکاست و کمتر سخنی در مقام جواب و یا درباره او بر زبان راند. البته، باری در پاسخ به پرسش جواد طوسی گفت: «مساله نقد من نیست. متاسفانه او در جاهایی دروغ میگوید و من و او میدانیم که دروغ است.» نجف دریابندری، اما اگرچه در آغاز از پیری خود و گلستان سخن گفت و بیان کرد دلیلی ندارد پاسخ سخنان گلستان را بدهد؛ اما رویهمرفته خاموش ننشست و کوشید نادرستی سخنان گلستان را گوشزد شود. آخرین گواه بر اعتراض و انتقاد دریابندری از سخنان گلستان، کتاب «یادداشتهای روزانه ۳۰ روز با نجف دریابندری» است که توسط مهدی مظفر ساوجی و موسسه انتشارات «نگاه» به طبع رسیده؛ با استقبال مخاطبین نیز روبهرو شده و در اندک زمانی به چاپ دوم رسیده است. کتاب، مجموعه یادداشتهایی است که ساوجی از دیدارهای خود از پنجم اردیبهشت ۸۴ تا سوم اردیبهشت ۸۵ با دریابندری تدارک دیده است و در واقع تکمیلکننده کتاب «گفتوگو با نجف دریابندری» است که مظفری از مصاحبههای ضبط شده با آقای مترجم، در سال ۱۳۸۸ توسط نشر «مروارید» چاپ کرد.
در «یادداشتهای روزانه» دریابندری به موضوعات متفاوتی پرداخته است. از دکتر محمد مصدق و حزب توده و لنین و مارکس و انگلس گرفته تا احمد شاملو و ابوالحسن نجفی و محمد قاضی و خسرو گلسرخی و صادق هدایت و ... از سینما و تئاتر و تعزیه گرفته تا کمدی و ادبیات و ترجمه. از این منظر، کتاب، آش شله قلمکاری است که البته با توجه به تبحر دریابندری در آشپزی افکار، میتوان گفت خوردنی و خواندنی نیز شده است. دریابندری نیز در بیان نظرات خود صراحت کلام دارد و از قضاوت ابایی ندارد. به ترجمههای شاملو و نظرگاهش درباره دست بردن در ترجمه و یا تجربیات ژورنالیستی شاملو اعتقاد ندارد و بر آن است که «از مجموعه کارهایی که کرده فکر میکنم مقداری شعر از او باقی میماند و همین کتابی که درباره فرهنگ فولکلور فراهم آورده» (ص۴۲ ـ۴۱) بهآذین را «یک پیرمرد شکست-خورده» میداند که «به طور کلی چندان کار مهمی انجام نداده» و «تاثیری هم در زبان فارسی نداشته است» و بنابراین «بهتر است کسی با او کاری نداشته باشد» (ص ۴۵) نظرات دریابندری، درباره دیگران نیز به همین صراحت ادامه دارد. درباره سینمای ایران، همانگونه که روزگاری از طرفداران پروپاقرص «قیصر» بود؛ اینک نیز، میگوید که کارهای پرویز کیمیاوی نظیر «مغولها» و «باغ سنگی» را نمیپسندد. (ص ۱۰۹)
در کنار همه اینها، دریابندریگاه و بیگاه، به سراغ ابراهیم گلستان نیز رفته است. کافیاست سری به «فهرست اعلام» پایان کتاب بزنید تا ببینید نام ابراهیم گلستان پس از نام «ایران» پربسامدترین نام در میان اسامی مطرح شده در کتاب است؛ گویی «یادداشتهای روزانه» پاسخی به «نوشتن با دوربین» است. دریابندری درباره همکاری خود با گلستان در سازمان فیلم گلستان و چرایی قطع همکاری، ترجمهها و فیلمها و سبک نویسندگی او و کلاً مباحث کتاب «نوشتن با دوربین» و شخصیت گلستان با ساوجی سخن گفته است و او نیز چون گلستان، هر چند اندکی میانهروانهتر، به قضاوت و ارزیابی همکار خود نشسته است. در نخستین سطرهای کتاب میخوانیم: «پدر آقای گلستان در شیراز روزنامهنویس معروفی بود. آقای گلستان، به علت نفوذ پدرش وارد شرکت نفت شده بود... گلستان دانشجوی حقوق بود... ولی آن را نیمهکاره رها کرده بود. بعد در شرکت نفت، به عنوان لیسانس استخدام شد. یعنی در مقام حقوقی آدمی که لیسانس دارد» (ص ۸ ـ ۷) در ادامه به درگیری ژانت لازاریان با گلستان و فروغ و جدایی دریابندری از سازمان فیلم اشاره میشود.
دریابندری روابطی اندک با گلستان داشته و آخرین بار گلستان را سال ۴۱ یا ۴۲ دیده است؛ اما آن دیدار نیز اسباب دلخوری گلستان شده است؛ تا آنجا که سایه چنین تنشی پس از دههها در پس گفتار گلستان دیده میشود. گلستان مدعی است که او بوده که با انتخاب پیشآمدی کتاب «وداع با اسلحه» و پیشنهاد آن به دریابندری، او را به ترجمه سوق داده است؛ حالآنکه در روایت دریابندری، او پیش از این کتاب، داستانهای فاکنر را با مقدمه گلستان در روزنامه «خبرهای روز» آبادان چاپ کرده بود و خود نیز از گلستان تقاضا کرده بود کتاب را، البته برای خواندن و نه ترجمه، برای او بیاورد و فکر ترجمه بعدها به ذهن او افتاده است. دریابندری ترجمههای گلستان را نیز مورد نقد قرار میدهد. به نظر او، دوره این ترجمههای کهنه تمام شده است. دیگر ادعای دریابندری این است که گلستان در ترجمه رمان «هاکلبری فین» برخی از جاهای دشوار متن را حذف کرده است و ترجمه کامل این اثر، همان ترجمه دریابندری است.
درباره فیلمهای گلستان نیز دریابندری نکاتی دارد. او ضمن تمجید از فیلمهای مستند گلستان نظیر «موج و مرجان و خارا»، «گنجینههای گهر» و «تپههای مارلیک»، دو فیلم سینمایی او «خشت و آینه» و «اسرار گنج دره جنی» را آثاری نه چندان مهم میپندارد. به نظر دریابندری، «خشت و آینه» «چیزی نبود. یعنی فیلم خوبی نبود. بسیاری جاهایش به کلی پرت بود. در جریان سینمای ایران هم تاثیری نداشت؛ چون مردم آن را ندیدند... وقتی کارگردان در فیلم شروع به حرف زدن میکند؛ یعنی فیلم خودش حرفی نزده» (ص۸۸) و «اسرار گنج دره جنی» نیز «از لحاظ ساختار چیز مهمی نداشت. اما از لحاظ موضوع، به خصوص در آن زمان، خیلی قابل توجه بود.» (ص۸۶) دریابندری الصاق عنوان اعتراض اجتماعی را به فیلم «خانه سیاه است»؛ «از آن حرفهای گلستانوار» (ص۸۵) میداند و در مورد «خشت و آینه» نیز میگوید: «... خود گلستان، طبق معمول، راجع به این فیلم خیلی مدعی بود.» (ص۸۸)
دریابندری درباره نویسندگی گلستان به تاثیرپذیری گلستان و چوبک از هدایت و نثر تقطیعی گلستان اشاره میکند و میگوید: «در داستانهایش یک یا دو داستان خوب پیدا میشود. شاید هم بیشتر» و بعید میداند او بتواند سبکی نو بیاورد یا از سبک خودش رها شود. به نظر دریابندری «گلستان همین است که هست؛ آدم بااستعدادی که متاسفانه قدر خودش را ندانست» (ص۶۲) و به تعبیری دیگر «یک مقدار آدم عجیبی از کار درآمد.» (ص۸۴)
کتاب "یادداشتهای روزانه ۳۰ روز با نجف دریابندری" نوشته مهدی مظفری ساوجی توسط انتشارات نگاه منتشر شده است.
/فرزاد نعمتی/
یادداشت/نگاهی به کتاب «یادداشتهای روزانه» مهدی مظفری ساوجی
نجفِ گلستان؛ گلستانِ نجف
ابراهیم گلستان و نجف دریابندری در آینه یکدیگر
خبرگزاری ایمنا: وقتی در تابستان ۱۳۸۴ کتاب «نوشتن با دوربین» (رو در رو با ابراهیم گلستان) که شامل مصاحبه مفصل پرویز جاهد با ابراهیم گلستان بود؛ توسط نشر «اختران» به بازار کتاب عرضه شد؛ فضای روشنفکران ایران، در آغاز مبهوت و حیران بود.
کد خبر 179803




نظر شما