به گزارش ایمنا، سال هایی نه چندان دور، همان زمان که ما نوزادی در گهواره بودیم یا اصلاً هنوز پای به این دنیا ننهاده بودیم، جوانانی بودند که از زندگی خود چشم پوشیدند و تمام هستی خود را کف دست گذاشته و راهی جبهه های جنگی شدند که دشمن بعثی بر ایران تحمیل کرده بود، از پیر و جوان گرفته تا کارگر و کارمند، معلم و دانشجو و دانش آموز و با شجاعت و فداکاری خود و به پشتوانه ایمان به خدا تا آخرین لحظه مقاومت کردند و حتی ذره ای از خاک دیار پارس را به دشمن واگذار نکردند.
سال هاست که از آن روزها می گذرد
و حالا سال هاست که از آن روزها می گذرد. همه ما بزرگ شدیم و مدرسه رفتیم و دانشگاه و درگیر زندگی خود شدیم، ولی یادمان رفت آن روزها را. آن روزها که جوانان عزیزی را از ما گرفت و خانواده های بسیاری را تا ابد داغدار کرد و بر بعضی زخمی زد که هیچ چیز آن را التیام نمی بخشد.
آری جانبازان را می گویم. همان ها که امروز در گوشه ای از خانه یا آسایشگاه بر تخت افتاده اند، یکی شان نفس کم می آورد، یکی سال هاست که تخت مونس او شده و یکی هم که انگار نه انگار. جانباز اعصاب و روان را می گویم، همو که هر وقت موج انفجار او را گرفت، دیگر هیچ کس را نمی شناسد نه زن، نه فرزند و نه پدر و مادر. همه از دستش عاصی شده اند و تحملی برای اطرافیانش باقی نگذاشته است. مدتی او را به آسایشگاه جانبازان اعصاب و روان می آورند تا شاید چند روزی یا چند ماهی و شاید برای همیشه از دست فریادها، شیشه شکستن ها و کتک زدن هایش آرامش یابند. او همان رزمنده جوان سال های نه چندان دور است که حالا به او می گوییم جانباز اعصاب و روان، شاید هم روانی...!
اینها برای ما رفتند اما دریغ از ذرهای قدرشناسی
ولی ما مردم بدجور مشغول زندگی شده ایم و انگار که همه چیز را خیلی زود فراموش کرده ایم، خیلی زود یادمان رفته است که این جانبازان همان جوانان رشیدی هستند که روزی چشم امید پدر و مادر به آن ها بود. همان هایی که تمام هستی شان را برای دفاع از این آب و خاک فدا کردند و ناجی ما شدند و حال که این آرامش و امنیت را برای ما به ارمغان آورده اند، دریغ از ذره ای قدرشناسی از سوی ما که حتی سالی یکبار به دیدنشان برویم و از آن ها دلجویی کنیم...
همراه با جمعی از خبرنگاران و هنرمندان اصفهانی راهی دیدار با جانبازان اعصاب و روان می شویم. خیابان های شهر را یکی یکی رد می کنیم و از شهر خارج می شویم. وارد جاده اصفهان - نجف آباد که شدیم، تابلویی توجهمان را جلب می کند، نزدیکتر که شدیم می بینیم که نوشته: "آسایشگاه تخصصی روانپزشکی و توانبخشی جانبازان شهید رجایی اصفهان"
آسایشگاهی که بوی مظلومیت میدهد
در بدو ورود به آسایشگاه، حیدری رییس آسایشگاه تخصصی روانپزشکی و توانبخشی جانبازان شهید رجایی اصفهان می گوید که این آسایشگاه شامل یک بخش روانپزشکی ۱۰۰ تخت خوابی، بخش توانبخشی جانبازان ضایعه نخاعی و بخش توانبخشی ریه است.
وی می گوید: باتوجه به حضور پررنگ رزمندگان استان اصفهان در دفاع مقدس و حضور در عملیات های مختلف، تعداد جانبازان شیمیایی در استان ما بیشتر از دیگر استان های کشور است و به همین دلیل اولین مرکز توانبخشی ریه در کشور در این آسایشگاه راه اندازی شده است. 
وی از این می گوید که جانبازان اعصاب و روان با دیگر بیماران اعصاب و روان که به عنوان مثال در بیمارستان های روانپزشکی همچون فارابی و شهید مدرس نگهداری می شوند متفاوت هستند، به این دلیل که آن بیماران از سنین کودکی دچار بیماری روانی بوده اند ولی جانبازان اعصاب و روان در اثر حضور در جبهه های جنگ و آثار موج انفجارهای دشمن بعثی به این وضعیت دچار شده اند.
رییس آسایشگاه تخصصی روانپزشکی و توانبخشی جانبازان شهید رجایی اصفهان آماری هم می دهد از اینکه استان اصفهان تعداد ۵۰ هزار جانباز دارد که ۱۶ هزار و ۸۰۰ نفر از آن ها جانباز اعصاب و روان هستند و از این تعداد هم ۸ هزار جانباز وضعیت حاد اعصاب و روان دارند.
وی ادامه می دهد: جانبازان اعصاب و روان مظلوم ترین جانبازان هستند که حتی خانواده آن ها هم به دلیل اوضاع روحی نامساعد آن ها، قادر به تحمل زندگی با آن ها نیستند و حتی مشکلات عدیده روانی برای همسران و فرزندان آن ها ایجاد شده است.
حیدری می گوید: برای ارائه هرچه بهتر خدمات به جانبازان و در مرحله بعد خانواده های آن ها سعی کرده ایم از کادر پزشکی، پرستاری، روان شناسی و پیراپزشکی مجرب بهره گیری کنیم و ادامه می دهد که چون بیماری اعصاب و روان مسری است، پرسنل آسایشگاه هم در فشار و استرس روحی شدیدی قرار دارند و حتی خود آن ها هم باید برای آرامش روحی از داروهای آرامبخش استفاده کنند.
جانبازان اعصاب و روان در حال فراموشی هستند
رییس آسایشگاه تخصصی روانپزشکی و توانبخشی جانبازان شهید رجایی اصفهان گله ای هم می کند از اینکه جانبازان اعصاب و روان در حال فراموشی هستند و هر ساله تعداد مردمی که به دیدن این جانبازان می آیند کمتر و کمتر می شود و بیشتر نیروهای نظامی و همرزمان آن ها و کارکنان تعدادی از ارگان ها و ادارات در مناسبت های خاص به دیدن آن ها می آیند. 
اول به بخش توانبخشی جانبازان ضایعه نخاعی می رویم، جانبازانی نشسته بر ویلچر یا خوابیده روی تخت. شاخه گلی تقدیمشان می کنیم و از آن ها دلجویی می کنیم.
حیدری رییس آسایشگاه تخصصی روانپزشکی و توانبخشی جانبازان شهید رجایی اصفهان می گوید که این جانبازان از ساعت ۸ صبح تا عصر به این بخش مراجعه می کنند و خدمات مورد نیاز اعم از خدمات پزشکی، توانبخشی، روان شناسی و فرهنگی را دریافت می کنند.
راهروها را یکی یکی رد می کنیم تا به آسایشگاه جانبازان اعصاب و روان برویم. این آسایشگاه چهار بخش دارد، از اورژانس گرفته تا دو بخش معمولی و درنهایت بخش حاد جانبازان اعصاب و روان. این بخش ها به نام های گلشن، یاس، گلستان و بوستان نامگذاری شده است.
از قبل در ذهنم نقش بسته که جانبازان اعصاب و روان آدم های ترسناکی هستند، ولی حالا می بینم که تفکر غلطی داشتم. آن ها به سلام تو پاسخ می دهند و حتی با تو حرف هم می زنند و می خواهند که بنشینی پای صحبت شان تا با تو از مشکلات زمانه و سختی های زندگی سخن بگویند.
حیدری می گوید که جانبازان اعصاب و روان بسته به وضعیتی که دارند در هر یک از این بخش های چهارگانه بستری می شوند.
وی ادامه می دهد: دوره درمان جانبازان اعصاب و روان ۲۴ روز است و حدود ۶۰ درصد جانبازان، سالیانه سه الی چهار بار در این آسایشگاه بستری و پس از بهبودی به خانه بازمی گردند و تنها در مواقع مشکلات و یا زمان هایی که موج انفجار آن ها را می گیرد، دچار حملات عصبی و وضعیت حاد می شوند.
بخش گلستان؛ جایی که بغض بدجور گلویت را میگیرد
پله ها را یکی یکی بالا می رویم و به آخرین طبقه آسایشگاه می رسیم. محوطه ای کاملاً محصور و در فضایی کاملاً بسته. اینجا همان بخش گلستان یا بخش (جانبازان اعصاب و روان با وضعیت حاد) آسایشگاه است. اینجاست که با دیدن آن ها می خواهی گریه کنی ولی نمی توانی چون بغض بدجور گلویت را گرفته است. این جانبازان دیگر به سلام تو پاسخ نمی دهند. کنارشان که می روی اصلاً انگار تو را نمی بینند و در فضای دیگری هستند. یکی شان بلند بلند حرف می زند و با خود می خندد. یکی روی زمین دراز کشیده و دو نفر هم در گوشه ای نشسته و اخم کرده اند.
محمدی رییس بخش گلستان (جانبازان اعصاب و روان با وضعیت حاد) آسایشگاه می گوید: جانبازان این بخش از جانبازان سه بخش دیگر کاملاً متمایز هستند و چه در درصدهای بالا و چه در درصدهای پایین همگی دارای مشکلات روانی حاد هستند و خانواده های آن ها واقعاً از مراقبت از آن ها عاجزند.
وی ادامه می دهد: همه جانبازان این بخش بر اثر موج انفجار به این وضعیت دچار شده اند، به جز یک جانباز که زندانی سیاسی دوران طاغوت بوده است.
رییس بخش گلستان (جانبازان اعصاب و روان با وضعیت حاد) در پایان می گوید: جانبازان این بخش به صورت مرتب ماهیانه و سالیانه در این بخش نگهداری می شوند و حتی جانبازانی داریم که حدود ۲۰ سال است که به اینجا آورده شده اند و ماهیانه در حد پنچ روز توسط خانواده به خانه می روند و بعد دوباره به دلیل مشکلاتی که دارند و خانواده نمی توانند آن ها را تحمل کنند، دوباره به آسایشگاه برمی گردند.
هنوز هم بغض گلویم را گرفته است. در دل از خدا می خواهم که ما مردم هیچگاه دچار فراموشی نشویم و در هیاهوی زندگی که البته بسیار پر پیچ و خم هم هست، جانبازانی که زندگی امروز و امنیت ما مدیون فداکاری آن هاست را به خاطره ها نسپاریم.
/گزارش: فاطمه معینی/
به بهانه هفته دفاع مقدس- 4
جانبازان اعصاب و روان؛ گمشده در هیاهوی زندگی امروز
اینها برای خاطرات ما نرفتند، برای امنیت ما رفتند
خبرگزاری ایمنا: همیشه شنیده ایم که نباید گذشته را فراموش کرد، منظورم از گذشته، تاریخ باستان ایران و پهلوانان و جوانمردانی همچون رستم و کاوه آهنگر نیست. گرچه آن ها هم عزیز و قابل احترام هستند ولی خیلی هم دور نرویم...
کد خبر 117955


نظر شما