تکلیف سنگین بر مکلفان تببین در برابر نبرد شناختی دشمنان

نقاب برداری از چهره باطل، وظیفه سنگین تبیین‌گران، مبلغان و دلسوزان است؛ چه اینکه در جنگ شناختی همانند جنگ فیزیکی، ابتدا باید طـراحی و نقشـه دشـمن و نقاط هـدف او را به خوبی شناخت و سپس با روش‌های تبیینی به میدان جنگ شناختی ورود کرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، امروزه فضای نبرد و درگیری رسانه‌ای بر پایه علوم و فناوری‌های شناختی چیده شده و بستر جنگ شناختی هم بر پایه علوم شناختی استوار و بنا شده است. علوم شناختی به مطالعه علمی مغز و ذهن انسانی می‌پردازد و صاحب نظران این علم می‌کوشند تا درباره اداراک، حافظه، فهم زبان، یادگیری و سایر فرآیندهای ذهنی و پدیده‌های مؤثر در آگاهی و شناخت به درک عمیقی دست یابند و مکانیسم‌ها و فرآیندهایی را که در بروز این پدیده‌ها نقش دارند، به دقت بررسی کنند.

علوم شناختی در حوزه‌های بهداشت، اقتصاد، علوم دفاعی و سیاست مطرح است که به‌عنوان نمونه در مقوله اقتصاد می‌تواند تحولی بر پایه تغییر و دگرگونی ایجاد کرده و رفتارهای اقتصادی عامه مردم را اصلاح کند.

رفتارها و اندیشه‌ای که جز درآمیختن اطلاعاتی که شما از دنیای اطراف دارید و به عبارت دیگر بازنمایی جهان خارج، چیز دیگری نیست و در حقیقت همان «علم علوم شناختی» است.

اما آنچه در مقوله جنگ شناختی مطرح است، توانایی تاثیرگذاری و نفوذ بر ادراک و شناخت یک فرد و جامعه در امتداد اهداف مورد نظر است. در جنگ شناختی با تحمیل اراده از طریق به‌کارگیری و کنترل مغز، اعصاب، روان و احساسات افکار عمومی بر رفتار آنان اثر می‌گذارند و حتی امنیت روانی و اجتماعی یک جامعه را با چالش روبرو می‌کنند.

رابطه امنیت با جنگ شناختی

امنیت، از واژگان کلیدی و استراتژیک در حوزه روابط بین‌الملل و جهان پیچیده سیاست است. کلیه اهداف و برنامه‌های دیگری که در قالب منافع ملی تعریف می‌شود، ذیل امنیت به شمار رفته و در این مسیر دنبال می‌شوند، بنابراین طبیعی است که بدون امنیت، آموزش، رفاه و ثبات اجتماعی جامعه دچار چالش، تنش و حتی توقف یا رکود خواهد شد و اگر عنصر امنیت حذف شود، رفاه، آموزش و آسایش هم تحت الشعاع قرار گرفته، کمرنگ شده یا از بین می‌روند.

جنگ شناختی از آخرین تکنیک‌های نبرد نرم

جنگ شناختی (Cognitive warfare) به مفهوم هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان با هدف تغییر هنجارها، ارزش‌ها، باورها، نگرش‌ها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت آن‌ها است.

این نوع جنگ، نمای پیشرفته‌تر، تکامل یافته‌تر و عمیق‌تر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکه‌ای با تکیه بر رسانه‌های نوین شکل گرفته و با مدیریت افکار و ادراک بشر همراه است.

با رخدادن و پیش تاختن جنگ روانی توجه و نگاه مخاطب از یک سوژه و موضوع تغییر می‌کند و در جنگ شناختی، این ذهنیت و برداشت افکار و افراد مورد نظر است که از آن سوژه، تغییر کرده و به سمت دیگری سوق داده می‌شود.

در عرصه نبرد سخت، پیچیده و درگیرانه شناختی اگر در وادی اعتقاد و شناخت، باورها، افکار و اندیشه‌های عمومی طرح و برنامه داشته باشند و در اعتقادات، نه فقط در فهم مردم بلکه، در باور و ذهن وسیع مردم جاسازی کنند، کارستان کرده‌اند و نتیجه‌ای هم که خواهند گرفت قابل ملاحظه خواهد بود.

پدیده نامریی و ناپیدای جنگ شناختی از سال ۲۰۰۳ میلادی در ایالات متحده و سه کشور اروپایی به روش آکادمیک و تئوری دنبال می‌شود. این پدیده با مباحث علمی دنبال شده و بستر آن علوم شناختی است؛ عرصه‌های آن هم عصب شناسی، فکر، مغز و عنصر جدیدالکشف و تازه واردی به نام «هوش مصنوعی: است که این روزها بیشتر و بیشتر از آن می‌شنویم.

اما آنچه در دنیای پیچیده و ناشناخته امروز اهمیت بیشتری دارد این است که همواره باید به این مهم توجه کرد که اگر در حوزه جنگ شناختی مهاجم و حمله کننده نباشید، شکست و باخت شما قطعی و حتمی است.

دشمن را در مرزهای خودش درگیر کنید

اصل نخست و بنیادین در جنگ شناختی، مشغول نگهداشتن دشمن در یک‌سوم مرزهای خودش است؛ به این معنا که باید صد درصد مرز خودمان و دوسوم مرز دشمن را رد کرده باشیم.

در حقیقت اگر ما آمریکای به ظاهر ابرقدرت را در واشنگتن یا نیویورک متوقف نکنیم، طرف مقابل ما را در پایتخت خودمان یعنی تهران، گلوله باران کرده و مقاصد خود را پیش می‌برد.

درباره کرونا هم که یک پدیده پیچیده در قرن اخیر بود در یک نمونه در اروپای به ظاهر متمدن، شاهد ماسک دزدی بودیم، اما همان زمان، ایران اسلامی در حال تحریم و تهدید از سوی همان ماسک دزدها، به صنعت تولید ماسک خانگی و مردمی در کنار تامین و و توزیع کمک‌های مومنانه روی آورد، درصورتی‌که او، می‌خواست ماسک را به یک بحران بزرگ برای کشورمان بدل کند و کشورمان را به چالش بکشد.

تکلیف سنگین بر مکلفان تببین در برابر نبرد شناختی دشمنان

شناخت، ترجمه و تقلید

نهضت درگیر کردن یا مشغول کردن کشور به صنعت ترجمه و آموختن زنجیروار و اعتیادگونه زبان اصلی از مهدها و ابتدایی‌ها تا موسسات آموزشی و حتی فرهنگی، عنصر مهمی در میانه نبرد شناختی این سال‌های دشمن است که این هم با برنامه دقیق رخ داده و انجام شده است.

در حقیقت طی این فرآیند که پله به پله و مرحله به مرحله جلو آمده، هر آنچه که طرف غربی می‌نگارد ما ترجمه می‌کنیم، اما گویا به آثار شناختی این ترجمه‌ها و در ادامه تبدیل شدن به عادت واره‌ها و رویه‌های منفی و ناهمگون با ساختارهای فرهنگی، دینی و اعتقادیمان توجه نداریم یا دست کم طبق همان عادت واره‌ای گمشده در زمان بر اساس خواست او پیش رفته‌ایم.

نکته دیگر در حوزه شناختی این مهم است که دشمن می‌کوشد ما را به جایی برساند که اگر شناخت از یک موضوعی، برگرفته از ادراک و دلایل ذهنی خودتان بود، این را به فضای فانتزی مرکب از مسائلی که مبنا و ماخذی ندارند مرتبط کرده و گره بزند.

دیروز رسانه‌های گروهی و امروز بیشتر و فراگیرتر، رسانه‌های موبایلی و فردمحور تصمیم داشتند در برابر یک انقلاب نامتقارن و نامتوازن بایستند که نتوانستند و به خوبی متوجه این موضوع شدند که دقیقاً مشابه همان رویه انقلاب، باید به سمت برنامه‌های نامتقارن و نامتوازن رفت تا نتیجه گرفت و کاری از پیش برد.

در همین زمان و با روند پیچیده عمل دشمن، ما به سمت کلاسیک بودن روی آورده‌ایم و گرفتار کندی حرکت، نداشتن سرعت عمل همراه با ابتکار و خلاقیت در تولید محتوا و حتی نقل سریع و دست اول روایت اول هستیم.

صحه گذاشتن بر اینکه در مدل نامتقارن، باید نامتوازن عمل کرد و در مدل نامتوازن، باید نامتقارن عمل کرد، ضرورت انکار ناپذیر در این مورد خاص است. حوزه شناختی، ۲۷۰ تکنیک، ۹۰ تز و ۱۰۰ آنتی‌تز دارد بنابراین در مدل نامتقارن و نامتوازن، تسلط بر حمله کننده و هجوم آورنده مهم نیست و چیزی که اهمیت دارد، مشرف بودن بر نحوه عمل و اقدام طرف مقابل یعنی متخاصم و مهاجم است.

درواقع، سیطره و اشراف امری حقیقی و تسلط گاهی فکر و اندیشه محور است؛ به همین دلیل است که در جنگ‌های نوین در برابر مدل نامتقارن و نامتوازن، نباید به هیچ عنوان روش کلاسیک اقدام کرد، چرا که دست شما برای طرف مقابل رو می‌شود بنابراین ضرورت ورود به این حوزه، این است که دیگر مردم، دشمن و فرایندها و روندها، کلاسیک نیستند. در واقع، باید در روش، منش، بینش، نگرش و دانش و آگاهی بازنگری شود و از این مسیر راهبردها به همی ترتیب دنبال شوند.

امروز در کشورمان شاهد این هستیم که دشمن با تمام قدرت و امکان، وارد میدان شده و فرهنگ ضدانقلاب، ضد ایران، ضد اسلام و شیعه علوی را ایجاد کرده و بعد از آن تا حد قابل توجهی خروجی و نتیجه هم گرفته است. دشمن و معاندان در حال گلوله باران لحظه به لحظه ما هستند پس نمی‌توان به آنان گفت که صبر کنید تا من، فرهنگسازی کنم و سپس فرصتی دست بده تا بتوانم پاسخ تو را بدهم.

دشمن، دشمن است و دشمنی پیشه ریشه‌دار و روش و منش همیشگی اوست و اینجا باید شما هم به زمان، به موقع منطقی و حتی تهاجمی، پاسخگوی عمل او باشید.

تبیین و جهادی که باید جدی گرفت

در مقابل نبردی که دارای ماهیت موذیانه و مکّارانه و بدون هیچ‌گونه تهدید پیدا و ظاهری است، این جهاد تبیین است که راهگشا و چاره ساز است.

عنصری که هدف آن نمایاندن و جدا کردن حق و باطل از یکدیگر و اجازه ندادن به فریب‌ها و دسیسه‌های دشمن ب سوء استفاده از شبهات برای ایجاد فتنه و غبار است.

با وجود انقطاع و انفصال ادراکی که در ایران میان نسل پیشران و ایجادکننده، پیش آمده، همین فاصله است که مشکل ساز و چالش برانگیز شده و بواقع از اصل پدیده یعنی عصر ارتباطات بیشتر ما را به چالش کشیده است.

این گرفتاری در حالی است که نهادهای فراگیر و بزرگی همچون وزارت علوم، آموزش وپرورش و وزارت فرهنگمان چندان راهبرد مشخص و مدونی برای مقابله با این پدیده‌ها ندارند و نتوانسته‌اند هویت افزایی کنند.

عصری که هم فرصت بوده و هم از جنبه‌هایی تهدید به‌شمار می‌رود و «جهاد تبیین» این عصر هم به‌نوعی هم جهاد آفندی و هم جهاد پدافندی است و عنصر خلاقیت، منطق، اخلاق و متانت در آن حرف اول را می‌زند.

حوزه شناختی یا شما را هویت‌مند می‌کند یا تهی از هویت و وقتی این کار را کرد، ماهیت شما تغییر می‌کند و سپس، اراده تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و آن زمان، این اراده یا شما را به کف خیابان می‌آورد یا در خانه می‌مانید و اختلال شناختی، ر خ می‌دهد و نمی‌دانید برای چه، این کارها را می‌کنید. ندانستن در اینجا عنصری است که باید به دانایی تبدیل شود و تبدیل آن به عنصر دانایی نیازمند تببین، آن هم در طول یک مسیر است.

مسیری که دشمن برای رسیدن به این تغییر هویتی مواردی از جمله تحریف واقعیت‌ها، ایجاد یاس و تزریق ناامیدی، نادیده گرفتن دستاوردها و پیشرفت‌های عظیم انقلاب، خدشه دار کردن غیرت دینی و زیرسؤال بردن سنت‌های الهی را برای نیل به اهدافش دنبال کرده و در بخش‌هایی نتیجه هم گرفته است.

پس مهمترین عنصر، دانستن است و پس از دانستن به کار گرفتن راهکارهای تاب آوری در برابر این نبرد شناختی است.

شناخت تکنیک‌های جنگ شناختی بویژه توجه بیش از حد به رویدادهای بی‌اهمیت و ارائه اخبار منفی در جامعه، برای کمرنگ کردن اخبار مثبت و همچنین افزایش آگاهی و بصیرت دینی از مهم‌ترین عناصر تاب آوری در این بخش است.

ارتقاء سواد رسانه‌ای به عنوان یک اصل بنیادین در عصر ارتباطات بویژه برای جامعه ایران و همچنین جهاد تبیین برای فهم حقیقت و رهایی از متشابهات و انحرافات نیز دو عنصری هستند که در موضوع تاب آوری مطرح هستند.

تکلیف سنگین بر مکلفان تببین در برابر نبرد شناختی دشمنان

تکلیف بر مکلفان تببین

نقاب برداری از چهره باطل وظیفه سنگین تبیین گران و تبلیغ کنندگان است چه اینکه در جنگ شناختی همانند جنگ فیزیکی، ابتدا باید طراحی و نقشه دشمن و نقاط هدف او را به خوبی شناخت و سپس با روش‌های تبیینی به میدان جنگ شناختی ورود کرد.

اینکه دشمن بر چه چیزی تمرکز دارد، محور تببین قلمداد می‌شود و اینکه محور تببین چگونه باید پیش برود تا موثر بوده و به هدف مطلوب برسد نیازمند دقت، برنامه ریزی، تولید محتوای هنرمندانه در کنار تربیت، تعلیم و تعالی ارزش مدارانه است.

از همین منظر باید فرآیندها در تببین را به سمت تفهیم مردم و آفندی علیه دشمن حرکت داد و در یکی از بخش‌های مهم این رویکرد، برای کنترل فرماندهی در حوزه رسانه اقدام کرد.

اما تمرکز دشمن در جنگ شناختی، بر تغییر شناخت نخبگان و مردم از موضوعات مختلف در دوره معاصر نیز از طریق رسانه دنبال می‌شود؛ او با این تغییر شناخت و بینش، در عمل به دنبال تغییر گرایش و کنش نخبگان و عامه مردم است و در این مسیر از ابزار و سلاح استراتژیک این جنگ یعنی روایت بهره می‌گیرد.

روایتی که اول بودن و به هنگام نقطه زنی و روایت کردن در آن، در جبهه داخلی ملزومه‌ای لازم در این زمانه است. فقط در یک نمونه دشمن در روایت خود با تطهیر دوران سراسر سیاه پهلوی اول و دوم، واقعیت‌های دوران قبل انقلاب را معکوس جلوه می‌دهد و موفقیت‌های انقلاب را منفی از همین رو ضروری است با ابزار تبیینی به چنین میدانی ورود کرد و با مستندات به اقناع افکار عمومی و نخبگانی پرداخت تا تصویرسازی هدفمند دشمن به ثمر نرسد.

یادداشت از: محمود افشاری خبرنگار ایمنا

کد خبر 681808

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.